تکفیریسم در خاورمینه1؛

رهبران شاخص بنیادگرایی اسلامی

بصیر، بی گمان از سلفی گری و رشد و نمو آن به عنوان بزرگترین تهدید جامعه ی بین المللی در قرن بیست و یکم نام می برند، تهدیدی که دامنه تحرکات آن اکنون پا را از منطقه بی ثبات خاورمیانه و شمال آفریقا فراتر نهاده و زمینه نابسامانی را در بخش هایی از اروپا فراهم آورده است. گسترش تفکر سلفی گری در میان برخی جوامع مسلمان، با رشد افکار اسلام هراسانه و دین ستیزانه در برخی جوامع دیگر همسو بوده است، امری که چهره ای ضد بشری از دین مبین اسلام در جامعه بین المللی ارائه داده است.

تاکید مسلمانان مبنی بر تفکیک میان اندیشه های اسلامی با سیره ی سلفی گری را مکررا می توان در خواسته های رهبران و متفکرین اسلامی جستجو نمود. دو نامه اخیر رهبری معظم انقلاب به جوانان اروپایی و آمریکایی نیز در همین راستا قلمداد شده و در پی ترسیم چهره ای واقعی و رحمانی از اسلام که در نقطه ی مقابل آن چیزی است که رسانه های غربی مدام بر آن انگشت نهاده اند  برآمده است. رهبری انقلاب از  آنان خواسته بودند که جهت مطالعه افکار اسلامی صرفا به قرآن و منش پیامبر نظر نمایند و جستجو کنند که چگونه این گروه های خشونت طلب به ظاهر اسلامی در راستای مطامع قدرت های حرکت نموده و چگونه توسط آنان پایه گذاری شده اند. از همین رو و در راستای شناخت بیش از پیش اندیشه های سلفی گری، ابداع کنندگان چنین اندیشه و روشی و هم چنین نقش قدرت های جهانی در پاگیری چنین افکاری در میان جوامع اسلامی، مجموعه فرهنگ نیوز بر آن است در غالب یک پرونده بدین موضوع پرداخته و آن را واکاوی نماید. نوشتار حاضر اولین شماره از این پرونده می باشد که به بررسی به مفهوم بنیادگرایی و برخی چهره های شاخص بنیادگرایی در قرون اخیر که بعضا اندیشه های شان مورد بهره برداری سلفی ها قرار گرفته می پردازد و در نوشتارهای آتی به بررسی یکی از گروه های قدیمی و مشهور سلفی موسوم به القاعده می پردازد.

بنیادگرایی چیست؟

کلمه بنیادگرایی برگرفته از کلمه لاتینی fundamental به معنای شالوده و اساس است. در بسیاری از فرهنگ نامه ها مثل Webster’s new words بنیادگرایی چنین تعریف شده است: (اعتقادات جزمی دینی مبتنی بر تغییر کلمه به کلمه انجیل و ریشه ایمان مسیحی.(

بنیادگرایی به اندازه عمر ادیان قدمت دارد. زمانی که انسان ها به این نتیجه برسند که اندیشه ها و الگوی فعلی نمی توانند نیازهای انسان را برآورده کنند، به ناچار، چاره را در بازگشت به گذشته های آرمانی دین خود می یابند و تصور می کنند این سیر قهقرایی به مدینه فاضله ای متنهی می شود، که در آغاز پیدایش ادیان وجود داشته است.

مفهوم بنیادگرایی کم و بیش با مفهوم مذهب گره خورده است و این امرمختص به دین اسلام نیست. برخی از ادیان به لحظات تحولات بنیادگرایی، مستعدتر می باشند یا موانع کمتری را برای ظهور بنیادگرایی ایجاد می کنند. در این مورد اسلام و مسیحیت پروتستان دارای زمینه مناسب تری برای ایجاد سریع جنبش های بنیادگرا هستند. بنیادگرایی برای نخستین بار در مباحثاتی در درون مذهب پروتستان آمریکایی در اویل قرن بیستم بکار رفت. باید به این نکته توجه نمود که واژه بنیادگرایی در کاربرد معاصر آن، مرتبط با تمامی ادیان بزرگ جهان است (اسلام، یهودیت، هندوئیسم، آیین سیک، بودا و مسیحیت) و به عنوان نوعی حرکت یا طرح دینی – سیاسی به شمار می آید.

در دو دهه نخست قرن بیستم، واژه بنیادگرایی توسط پروتستان های انجیلی امریکا به میان آمد. آنها بر یک رشته بنیادهای نصی کتاب مقدس تأکید داشتند که باید مستقل از هر گونه تغییر باشد. آنها هم چنین از سبک های جدید زندگی احتراز می جستند تا رهبانیت مسیحی را محفوظ بداند. شاید بتوان گفت بنیادگرایی به صورت تفکر مسیحی محافظه کارانه در مقابل گرایش های لیبرال و نوگرا در امریکای شمالی به کار می رفته است. بنیادگرایی مسیحی زمانی بیشتر مطرح شد که مسیحیان احساس کردند بهترین راه برای برآوردن نیازهای معنوی و سعادت در رجوع به تعالیم، سنت ها و ارزش های آغازین مسیحیت است که بعدها این عده به مسیحیان ارتدوکسی مشهود شدند.

بنیادگرایی یهودی نیز قرائتی افراطی از کتاب مقدس دین یهود است که نوعی توجیه کننده بازگشت به ارض موعود بود. این نگرش در اسرائیل دارای نفوذ بسیار بالایی است. موضوع بازگشت مسیح گاهی با عقاید افراطی یهودی آمیخته می شود که براساس آن جهاد مقدس ((آرماگدون)) در هزاره آخرالزمان رخ می دهد و یهودیان مؤمن به مسیح دنیا را به صلاح می آورند. دنیای بنیادگران معمولاً در دو حوزه (ما) و (آنها) خلاصه می شود و مبنای این، دین و متون مذهبی و میزان تقلید افراد از آموزه های مذهبی است. در نگاه بنیادگران مذهبی در هر کدام از ادیان بزرگ جهان، پیروان دیگر ادیان در گمراهی و تاریکی زندگی کرده و جمعیت کفار را تشکیل می دهند.

 بنیادگرایی در اسلام

بنیادگرایی اسلامی در پاسخ به شرایط بحرانی جهان اسلام در سه قرن اخیر شکل گرفته است. سقوط های پی در پی امپراطوری عثمانی در رویارویی با اروپا ضرورت مداوم بررسی اندیشه ها و تفکرات اسلامی را ایجاب نموده است. جامعه اسلامی یک پاسخ فرهنگی بومی به این شرایط داد که عبارت بود از بازگشت به اسلام و اصول بنیادین آن. از نظر بنیادگرایان اسلامی، سکولاریسم که از پیامدهای تجربه استعمار در جوامع اسلامی بود، یک انحراف از اصل و قاعده است و بازگشت به اصول و بنیادهای دینی مطابق جامعه اسلامی نخستین زمان پیامبر اسلام و خلفای چهارگانه، بازگشت به اصل و قاعده است. واکنش بنیادگرایان اسلامی به تدریج تبدیل به گفتمان مسلط سیاسی در اغلب کشورهای اسلامی در سه دهه پایانی قرن بیستم شد.

موضوع محوری در بیشتر ادبیات بنیادگرایی پاسخ به آگاهی عمیق از عقب ماندگی مسلمانان و افول اقتصادی و سیاسی جوامع اسلامی در مقابل غرب استعمارگر می باشد. بنیادگرایی به عبارتی واکنشی به گسترش مدرنیته و ارزش های سکولار غربی است.

جذابیت اصلی بنیادگرایی برای طرفدارانش فقط برای این واقعیت نیست که یک فضای معنوی و دینی خاصی را پیشنهاد می کند بلکه برای ظرفیت پاسخگویی آن به مشکلات اجتماعی و سیاسی معاصر کشورهای اسلامی است. بنیادگرایی در منطقه خاورمیانه دارای زمینه مناسبی برای رشد و گسترش بوده است؛ این منطقه دارای ویژگی های خاصی است که این شرایط را به خوبی فراهم کرده است: ۱- این منطقه شامل کشورهایی می شود که دارای سابقه تمدنی بودند اما در حال حاضر از قافله تمدن عقب مانده اند. ۲- این منطقه تحت سیطره یک نظام استعماری قرار گرفت که به باور بنیادگرایان این نظام استعماری نظامی متکی به مدرنیته است. ۳- کشورهای اسلامی بعضا دارای حکومت های استبدادی هستند و نظام های استبدادی نیز کم و بیش سکوی استعمار هستند، چرا که نمی توانند به مردم خودشان تکیه کنند پس وابسته به ارتباطات بین المللی می شوند و به این ترتیب متکی به سیاست خارجی هستند. در دنیای دو قطبی سابق، یا به شرق تکیه داشتند یا به غرب. با شکل گیری چنین امری است که مسلمانان احساس می کنند که جامعه عقب مانده شان محصول استبداد داخلی – استعمار خارجی است و استبداد داخلی خود تیکه به استعمار خارجی دارد؛ در نتیجه در کل بنیادگرایان دلیل عقب ماندگی جوامع اسلامی را بیش از هرچیز در استعمار خارجی می دانند.

در واقع آنچه در خاورمیانه اهمیت دارد حضور استعمار، نفت و جغرافیاست. این مثلث یعنی تمدن فروریخته، استبداد داخلی و استعمار خارجی به چیزی دامن زده به نام اسطوره بازگشت به خویشتن که خود را در قالب احیاگری نشان می دهد و این احیاگری هم خیلی زود به بنیادگرایی می انجامد.

اصول بنیادگرایی اسلامی

از نیمه اول قرن بیستم جنبش های بنیادگرایانه در سراسر جهان اسلام روند رو به گسترشی داشته اند. این جنبش ها بسته به شرایط زمانی و مکانی دارای اشتراکات و اختلافاتی هستند. برای فهم بنیادگرایی اسلامی با استفاده از بحث لورنس دیویدسون به اصول مشترک جنبش های مزبور به طور خلاصه پرداخته می شود:

اول این که اغلب جنبش های بنیادگرا به این نظر هستند که جهان اسلام در یک حالت بی نظمی و اغتشاش در اثر زوال سیاسی و اخلاقی در طول قرن ها به سر می برد. این زوال درست از زمانی شروع شد که ارزش ها و اصول و تعالیم دین اسلام به فراموشی سپرده شده و یا مورد بی احترامی واقع شد.

دوم اینکه زوال، منجر به تهاجم غرب به سرزمین های اسلامی شده که یک حالت از خود بیگانگی غیر اخلاقی را با تزریق ارزش های سکولار مبتنی بر ماتریالیسم و ناسیونالیسم به جهان اسلام به وجود آورده است.

سوم اینکه برای مبارزه با این زوال و تهاجم فرهنگی، مردم جهان اسلام باید دوباره اسلامی شوند. احیای اسلام و شریعت اسلامی راه حل بنیادگرایان برای حل معضلات کشورهای اسلامی است.

چهارم اینکه تنها راه احیای اسلام، سیاسی کردن دوباره خود اسلام است. از نظر آنها اسلام بارد طاغوت یا خدایان فاسد و باطل شروع می شود. غرب و غرب گرایان در جهان کنونی نماد طاغوت و شر و فسادند. آنها معتقدند اجرای صحیح قوانین اسلامی برگرفته از جامعه ایده آل اسلامی زمان پیامبر اسلام و خلفای چهارگانه، براساس متن صریح قرآن و احادیث منجر به جل مشکل فساد و ایجاد عدالت و برابری اقتصادی و اجتماعی در جوامع اسلامی خواهد شد.

ویژگی های مشترک جریان های بنیادگرا از نگاهی دیگر عبارتند از تأکید بر عدم جدایی دین از سیاست، تأکید بر قرآن و سنت پیامبر، صحابه و خلفای راشدین، فراتر رفتن از ارکان پنج گانه اسلام (شهادتین، نماز، روزه، زکات و حج) و تأکید بر اصل جهاد ( به معنای تلاش برای ساختن جامعه ایده آل اسلامی و استقرارحاکمیت الهی به عنوان رکن ششم اسلام و تأکید بر برقراری عدالت اجتماعی. در ضمن همه گروه های بنیادگرا بر اساس دشمنی و تضاد با غرب شناخته می شوند. بنیادگرایان مخالف سلطه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی غرب هستند و ارزش های غربی را رد می کنند. اصطلاحاتی نظیر صلیبی، جنگ های صلیبی، اسرائیل آلت دست غرب از سوی بنیادگرایان مطرح می شود.

بدون تردید هر جریان سیاسی و اجتماعی در مسیرهای خود دچار اشکالاتی می شود. بنیادگرایی اسلامی نیز توسط سه گروه مخدوش شده است. اول امپرپالیست ها دوم مقدس مآبانی که درک درستی از موازین و اصول شرع اسلام ندارند و عملکرد آنها به تخریب یک هویت مقدس می انجامد و بالاخره کسانی که از دین و مذهب به عنوان پوششی برای توجیه اقدامات خلاف خود سوء استفاده می کنند.

چهره های شاخص بنیادگرایی اسلامی

در این بخش به معرفی چهره های شاخص بنیادگرایی اسلامی می پردازیم. چهره هایی که بعضا دارای کارنامه متفاوت و متعارضی بوده و ذکر نام آن ها در این مقوله به منزله بکسان بودن سیره و روش آن ها نبوده، چه بسا که برخی از آنان به ترویج دین مبین اسلام و اشاعه آن پرداخته و برخی دیگر زمینه ی انحراف عقیدتی در میان مسلمانان را فراهم آورند که در بخش های آتی به شکلی جزئی تر بدان پرداخته خواهد شد.

۱- احمدبن تیمیه (۶۳-۱۳۲۸م)

مهمترین الهام بخش جنبش های بنیادگرا و حتی نیروهای جهادی معاصر یک عالم سنی سلفی در عصر قرون وسطی به نام احمدبن تیمیه است که اندیشه های او در بسیاری از بیانیه های اسلام گرایان رادیکال تا به امروز یافت می شود. در زمان ابن تیمیه سوری منطقه خاورمیانه امروزی مورد هجوم مغول ها قرار گرفت و حکومت عباسی برچیده شد. مغول ها که به اسلام گرویدند اسلام را به طور کامل نپذیرفتند. آنها برای اداره جامعه به قوانین و آداب و رسوم محلی خود رجوع می کردند. ابن تیمیه در این شرایط احساس کرد که یک تهدید نسبت به اسلام خالص سنتی در حال وقوع است. او بازگشت به اسلام نخستین را مورد تأکید قرار می داد. از نظر او جهاد علیه حاکمان مغول که به شریعت اسلامی عمل نمی کنند واجب بود؛ هرچند آنها در ظاهر اسلام را پذیرفته باشند. آرای او راهنمای افراط گرایان در قرن های بعد شد. برخی ابن تیمیه را (پدر معنوی سنی) به حساب می آورند.

۲- محمدبن عبوالوهاب (۸۷-۱۷۰۳م)

او پایه گذار مکتب وهابیت و از چهره های شاخص بنیادگرایی انحرافی است. وهابیت یک نوع تفکر سنی سلفی است که در قرن ۱۸ در عربستان ظهور کرد و تا مدت ها به همان مناطق بیابانی دارای جمعیت پراکنده شبه جزیره محدود می شد. از دهه ۱۹۷۰ بعد به دنبال افزایش ثروت نفت دولت عربستان، وهابیت رشد چشمگیری در جهان سنی داشته است. در ارتباط با این فرقه در ادامه توضیحات بیشتری داده خواهد شد.

۳- سید جمال الدین اسد آبادی (۹۷-۱۸۳۹ م)

ریشه های جدیدتر بنیادگرایی اسلامی به قرن ۱۹ باز می گردد. مسأله اصلی برای سیدجمال بحث استعمار و عقب ماندگی مسلمانان بود. او معتقد بود که شکست مسلمانان در برابر استعمار غربی ناشی از روی گردانی آنها از اسلام است. او براین اساس مسلمانان را به بازگشت به اسلام اصیل و همچنین به اتحاد و انسجام برای دفاع از سرزمین های اسلامی در برابر استعمار دعوت می کرد.

از جمله اقدامات سید جمال در این خصوص انتشار نشریه (عروه الوثقی) در پاریس بود که در کشورهای اسلامی به ویژه خاورمیانه مخاطبان بسیاری داشت. او از این طریق مردم مسلمان را به مبارزه علیه استبداد استعمار و تلاش برای احیای اسلام ناب از طریق بازگشت به قرآن و سنت و سیره سلف صالح دعوت می کرد.

سید جمال به اصل جهاد تأکید داشت و آن را یک تکلیف فراموش شده می دانست که از نظر او عامل بزرگی در انحطااط مسلمانان می باشد. او تفاوت اسلام و مسیحیت را در همین اصل مهم می دانست؛ چون مسیحیت بر مسالمت تأکید گذاشته است در حالی که بنیان اسلام بر جهاد قرارداد. او به مسلمانان هشدار می داد که روح صلیبی همچنان در غرب مسیحی به خصوص استعمار انگلیس زنده است، لذا مسلمانان باید به مبارزه علیه آنان بپردازد.

محمد عبده شاگرد سید جمال و محمد رشیدرضا، شاگرد و زندگی نامه نویس عبده، در ترویج عقاید او در خصوص بازگشت به اسلام اصیل نسل های ابتدایی اسلام تلاش فراوانی کردند. عبده نخستین کسی بود که واژه (سلفیه) را برای توصیف عقاید خود مبنی بر بازگشت به اسلام اصیل به کار برد.

۴-حسن النباء (۴۹-۱۹۰۶ م)

حسن النباء چهره شاخص اسلام گرای سیاسی است که در سال ۱۹۲۸ اخوان المسلمین را تأسیس کرد. از نظر او کمال مطلوب اسلامی در نخستین نسل مسلمانان نهفته است، دوره ای که اصول قرآنی مورد ملاحظه قرار می گرفت. به نظر او جوامع کنونی اسلام از اسلام فاصله گرفته اند و همین امر موجب عقب ماندگی آنها شده است. او اعتقاد داشت اسلام برای پاسخگویی به تمام نیازهای خلق های در راه پیشرفت کافی است. بنابر بازگشت بر اصول و موازین اسلامی و بازسازی زندگی جدید برپایه اصول اساسی تأکید داشت.

۵- سید قطب (۶۶- ۱۹۰۶م)

سید قطب نیز تأثیر فراوان بر اسلام گرایی برجای گذاشته است. برخی بدین لحاظ او را پدر معنوی جهادگرایان معاصر می دانند از نظر قطب جامعه مصر به دوره جاهلیت برگشته است. او در کتاب جاهلیت قرن بیست، همه آن جوامعی را که براساس شریعت اسلامی عمل نمی کنند، جوامع جاهلی خواند. او اسلام را به عنوان تنها علاج رهایی از جاهلیت های جهان معرفی کرد. او در این کتاب به مقابله بین استعمار صلیبی – صهیونیستی به رهبری امریکا، پرچمدار جاهلیت نوین و اسلام پرداخته است.

 قطب در آخرین کتاب خود ( معالم فی الطریق) که در سال ۱۹۶۴ نوشت ادعا کرد که جامعه اسلامی مطابق تفسیر صحیح قرآن و مدل جامعه پیامبر و جانشینان او وظیفه دارد علیه نیروهای جاهلیت مبارزه کند. او در کتاب مزبور به رد مفهوم رایج جهاد در اسلام یعنی جهاد دفاعی پرداخته و استدلال کرده ست که جنگ های اولیه حکومت اسلامی در زمان پیامبر و خلفای چهارگانه برای گسترش پیام اسلام در سراسر جهان و برای برداشتن موانع مادی مثل نظام های سرکوبگر سیاسی بوده و به هیچ وجه جنبه دفاعی نداشته است. از نظر او جهاد یک انقلاب دائم علیه دشمنان داخلی و خارجی است که حاکمیت خدا را غصب کردند. این کتاب او الهام بخش بسیاری از گروه های اسلام گرا می باشد.

قطب با تأکید بر جدایی ناپذیر بودن جهاد از اسلام اعتقاد داشت که آنهایی که اسلام آورده اند کسانی هستند که با جان و دل در راه خدا و برای اعتلای کلمه حق حقیقتاً می جنگند و نام خدا وقتی سراسر زمین را فرا می گیرد که ظلم و ستم و زورگویی از بین برود و همه مردم با هم برابر و مساوی باشند. او می گفت: اسلام بر ما واجب کرده است که ظلم و ستم را از بشریت دور سازیم و این مهم را باید از سرزمین های خودمان آغاز کنیم. او در جای گفته است: ((تمام اروپا و غرب در برابر جهان اسلام قرار گرفته اند. روح صلیبی گری همچنان به قوت خود باقی است. خون از جراحات و ضربه هایی که به پیکر اسلام وارد شده است در همه جا می ریزد و غرب استفاده و تفریح می کند)) سید قطب دول غربی به ویژه امریکا را دشمن درجه یک اسلام می دانست.

۶- ابوالاعلی مودودی (۷۹ – ۱۹۰۳م)

از دیگر چهره های شاخص بنیادگرایی اسلامی ابوالاعلی مودودی پاکستانی است که تأثیر فراوانی بر سلفی های انقلابی جنوب آسیا در دهه ۱۹۶۰ گذاشت. از نظر او همه ملت های مسلمان دچار بیماری ناشی از نفوذ فرهنگ الحادی و مادی گرای غرب اند و نیاز به یک خیزش اسلامی جدید دارند. تنها روش صحیح اصلاح نیز بازآفرینی جامعه صدر اسلام براساس قرآن و سنت است. او معتقد بود که اسلام فقط یک عقیده محض نیست بلکه یک برنامه زندگی است. اعضای گروه او (جماعت اسلامی) ابتدا باید در کشور خود پاکستان یک نظام اسلامی ایجاد کنند سپس به جهاد علیه حاکمان سرکوبگر و غیر مذهبی در سراسر جهان پردازند.

او در کتاب خود به تشریح کیفیت نظام اسلامی مطلوب پرداخته است. او به عنوان مثال معتقد بود اسلام یک نظام دموکراتیک نیست. چون در دموکراسی حاکمیت سرانجام با مردم است اما اسلام بر حاکمیت خدا تأکید دارد. وقتی فرمان صریح خدا و پیامبر او وجود داشته باشد هیچ رهبر یا قانونگذاری حق ندارد کوچکترین تغییری در آن ایجاد کند.

دولت باید به دست کسانی اداره شود که به احکام الهی ایمان داشته باشند، منابع این حکومت عبارتند از قرآن، احادیث پیامبر و خلفای چهارگانه ومجتهدین.

۷- محمد عبدالسلام فرج (متوفی ۱۹۸۲)

عبدالسلام فرج نظریه پرداز گروه جهاد اسلامی مصر بود. فرج را مفسر جهاد به معنای واقعی کلمه می دانند. فرج که تحصیلات مذهبی هم نداشت و یک مهندس الکترونیک بود به تبلیغ جهاد در مساجد، جذب جهادگران و فعالیت های زیرزمینی برای سرنگونی رژیم مصر پرداخت.

کتابچه او تحت عنوان (تکلیف فراموش شده) راهنمای جهادگران مصری و غیر مصری در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ محسوب می شود. او در کتابچه مزبور جهاد را به عنوان تکلیف فراموش شده از سوی مسلمانان و همچنین رکن ششم دین اسلام معرفی می کند. او به علت مشارکت در ترورانورسادات در سال ۱۹۸۲ اعدام شد.

۸- شیخ عبدالرحمان (متولد ۱۹۳۸)

عمر عبدالرحمان رهبر معنوی گروه جماعت اسلامی مصر است و مانند فرج از شیوه های خشونت آمیز برای اسلامی کردن جامعه مصر و تأسیس دولت اسلامی دفاع می کند. شیخ نابینا تحصیل کرده الازهر می باشد، او در رساله دکترای خود در خصوص جهاد، مکتبی جدید براساس تحصیلی کاملاً متفاوت از جهاد پایه گذاری کرد او در رساله خود استدلال کرده است که احادیثی که از پیامبر در خصوص جهاد اصغر و اکبر نقل می شود کذب محض است. به نظر او جهاد تنها یک معنا دارد و آن هم وادار کردن کفار به پذیرش دین اسلام و قرار دادن آنها تحت فرمان حاکمیت الهی است. بقیه تحلیل ها درباره جهاد، از نظر او ناشی از ترس حاکمان و قدرت های استعمارگر است(همان،۳۴). او در سال ۱۹۹۰ به امریکا رفت و به مبارزه علیه دولت مصر در آنجا ادامه داد. اکنون نیز به اتهام دست داشتن در بمب گذاری ساختمان تجارت جهانی نیویورک در سال ۱۹۹۳ در زندان به سر می برد.

 در مقاله بعدی این پرونده،  به بررسی بنیادگرایی در گروه القاعده خواهیم پرداخت.

فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا