محکومیت قاتل خواهرشهیدلاجوردی به قصاص
بصیر، بلافاصله تجسسهای پلیسی برای ردیابی طیبه آغاز شد تا اینکه روز ۲۸ بهمن ماه جسد طیبه در دماوند پیدا شد و کارآگاهان جنایی فاش کردند که عروس خانواده این زن را کشته است.
وکیل که بهمن نام دارد در بازجوییها اعتراف کرد که در قتل طیبه هیچ دخالتی نداشته و تنها در جابهجایی جسد به عامل جنایت کمک کرده است.
این پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
صبح دیروز این نوعروس و وکیل در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک درحالی تحت محاکمه قرار گرفتند که ابتدای جلسه دو پسر قربانی خواستار اشد مجازات متهمان شدند سپس فرشته گفت: قتل را قبول دارم دو روز قبل از جنایت من و همسرم تصمیم گرفتیم آپارتمانی را که در آن زندگی میکردیم اجاره بدهیم چرا که مادر شوهرم در زندگی ما خیلی دخالت میکرد و با گذشت ۶ ماه از زندگی مشترکمان همسرم هیچ ارادهای برای تصمیمگیری در زندگی نداشت. همیشه مادرشوهرم برای ما تعیین تکلیف میکرد. به بنگاه مسکن رفتیم و مشتری برای دیدن خانه آمد. مادرشوهرم اعتراض کرد. از این وضعیت خسته شده بودم، بعد از جدایی از همسر اولم به تهران آمدم و با بهمن که وکیل پایه یک دادگستری بود آشنا شدم و به عنوان منشی در دفتر کار وی کار میکردم تا اینکه به صورت موقت به عقد او درآمدم و با گذشت یک سال زندگی مشترک متوجه شدم که او بچهدار نمیشود و به همین دلیل از وی جدا شدم و از طریق مردی به نام امین با همسرم احمد آشنا شدم و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم و بهمن را به عنوان دایی خود به خانواده لاجوردی معرفی کردم.
تا اینکه روز حادثه با طیبه بر سر جابهجایی خانه بحثمان بالا گرفت و او به پدرم ناسزاگویی کرد و موهایم را گرفت از آنجا که تازه چشمهایم را جراحی کرده بودم، ترسیدم و التماس کردم رهایم کند اما بیفایده بود و من نیز در دفاع از خود میله آهنی تابلوفرش را برداشتم و چند ضربه به او زدم.
وقتی به خود آمدم فهمیدم چکار کردم، آنجا بود که به بهمن زنگ زدم و گفتم مادرشوهرم را کشتهام.
وقتی بهمن آمد میخواست به پلیس ۱۱۰ زنگ بزند. التماس کردم این کار را نکند سپس جسد را لای پتو و پلاستیک پیچاندم و با طنابی بستم. بهمن از خانه بیرون رفت تا ماشین بگیرد، او وقتی آمد دو کارگر نیز با خود آورد و به او گفتم که جسد را به دماوند ببر!
بهمن در قتل هیچ دخالتی نداشت من خودم به تنهایی مادرشوهرم را کشتم.
بهمن نیز گفت: من در قتل هیچ دخالتی نداشتم و وقتی به صحنه جنایت رسیدم میخواستم با پلیس تماس بگیرم اما فرشته التماس کرد که این کار را نکنم؛ چرا که بشدت از برادر طیبه میترسید و میگفت اگر بدانند من خواهرشان را کشتهام، مرا خواهند کشت و از سر دلسوزی به این زن در جابهجایی جسد کمک کردم.
در پایان جلسه دو قاضی عالیرتبه با هم وارد شور شدند و فرشته را به خاطر قتل به قصاص و زندان و بهمن را نیز به خاطر جابهجایی جسد به زندان محکوم کردند.