کارمند سابق سیا مطرح کرد:

چگونه جنگ علیه ایران متوقف شد؟

بصیر، در اظهارت و گزارش های متعددی از برنامه کاخ سفید برای حمله نظامی و بمباران ایران پس از حمله به عراق، سخن گفته می شود، حتی در ایران نیز برخی از نظامیان و سیاستمدارن به وجود چنین طرحی اذعان دارند. داستان های متعددی از علت توقف این طرح روایت شده، حال ری مکگاورن تحلیلگر امنیتی و اطلاعاتی و عضو گروه حرفه های بازنشتسته اطلاعاتی، به بررسی زوایای دیگر طرح حمله به ایران پرداخته که در زیر ترجمه آن در اختیار قرار می گیرد.

در دهه گذشته، دولت جرج دبلیو بوش، مشتاق بود تا ایران را بمباران کند، اما تحلیلگران اطلاعاتی، دلایل اصلی جنگ افروزی بوش را با رو کردن یافته هایشان به چالش کشیدند. آنها اعلام کردند ایران در حال ساخت بمب اتم نیست.

پیش از جنگ با عراق، دو مقام سیا یعنی جروج تنت، مدیر سیا و جان بولتن، برای ماموریت امنیت بین المللی و کنترل تسلیحات زیر نظر وزارت خارجه کالین پاول به کار گرفته شدند.

فردریک فلیتز، تحلیلگر سیا، دستور العمل ها را کلمه به کلمه را در زمینه کار با دو رئیس، تننت و بولتن- تفسیر کرد و به دستیار بولتن تبدیل شد.

در ایمیلی در اوایل سال ۲۰۰۲ از سوی فلیتز عنوان شده که جورج تنت در حال مهیا کردن اطلاعاتی برای توجیه جنگ با عراق بود، و فلیتز اطلاعات جدید و برجسته ای را که توسط معاون رئیس جمهور، دیک چنی و همکارانش برای تغییر ساختار جامعه اطلاعاتی آمریکا تحمیل شده بود، خلاصه سازی می کرد.

ظاهرا تحلیلگر ارشد سازمان سیا، کریستین وسترمن درباره تغییرات جدید در جامعه اطلاعاتی ناگاه بود. همچنان به وظایفش همانند قوانین گذشته و به عنوان تحلیلگر حرفه ای ادامه می داد. وسترمن با شهامت مانع همکاری با بولتون در یک سخنرانی شده بود. سخنرانی که بولتون قصد داشت تا ارزیابی ساختگی درباره پیشرفت برنامه سلاح های بیولوژیکی کوبا ارائه کند.

در تاریخ ۱۲ فوریه ۲۰۰۲، پس از یک بحث و جدل با وسترمن، فلیتز به بولتن ایمیلی اریسال می کند با این مضمون: “من برای کریستین توضیح دادم که آن یک قضاوت سیاسی درباره تفسیر اطلاعات بود و جامعه اطلاعاتی باید همانگونه که ما درخواست داریم به وظیفه اش عمل کند.” به این ترتیب فلیتز، بولتون را مطلع ساخت که وسترمن کماکان قویا مخالف نظر ماست.

در این زمان بولتون شدیدا از دست وسترمن عصبانی می شود و او را برای مواخذه به دفترش احضار می کند، به دنبال آن از دفتر اطلاعات و تحقیقات وزارت خارجه (INR) می خواهد تا اور از کار اخراج کنند. آنها در عوض از وسترمن دفاع می کنند و مدیران اطلاعاتی این پیام را آشکارا برای کاخ سفید و افرادی چون بولتون می فرستند که روی مدیران و تحلیلگران دفتر اطلاعات و تحقیقات وزارت خارجه برای تن در دادن به سیاسی کاری اطلاعات حساب باز نکنند.

اغراق درباره خطر ایران

پس ازمدتی، فلیتز به سمت های بزرگتر و بهتری گمارده شد. در سال ۲۰۰۶، او مشاور ارشد کمیته اطلاعاتی کنگره به ریاست پت هوکسترا، نماینده میشیگان شد. در برآورده کردن خواسته های کاخ سفید بای معرفی ایران به عنوان تهدید استراتژیک، هوکسترا، به فلیتز برگه ها با عنوان “ارزیابی ایران به عنوان تهدید استراتژیک: یک چالش اطلاعاتی برای ایالات متحده آمریکا” داد و به وی گفته شد تا آنها را با جامعه اطلاعاتی آمریکا در میان نگذارد.

هدف این بود تا در زمینه ارائه “ارزیابی اطلاعات ملی (NIE)” رسمی درباره برنامه تسلحیات هسته ای ایران که مجلس سنا از NIE، در خواست داده بود، پیش دستی شود. فلیتز و هوکسترا نگران آن بودند که NIE، به نتایج ناخوشانیدی در جهت معکوس اهداف آنها دست یابد، اهدافی که می بایست هشداری های جدی درباره برنامه هسته ای ایران اعلام می داشت که به وسیله آن کاخ سفید باعث ایجاد ترس و وحشت در افکار عمومی آمریکا شود و اقدام نظامی علیه تهران را توجیه سازد. همان چیزی که درباره عراق صورت گرفته بود.

برنامه فلیتز- هوکسترا با شکست روبه رو شد. گزارش هایی که آنها تهیه کرده بودند در جلسات اطلاعاتی با حضور کارشناسان حرفه ای با تمسخر روبه رو شد. در همان زمان، دستیار وزیرخارجه در زمینه اطلاعات، توماس فینگار، ماموریت یافت تا گزارش رسمیNIE را درباره ایران آماده کند. از قضا وی شخصی حرفه ای و باتجربه در این زمینه بود.

در نوامبر ۲۰۰۷، ان آی ای، گزارشی را تهیه کرد که به تایید ۱۶ آژانس جامعه اطلاعاتی آمریکا رسیده بود و این خبر بدی برای بوش، چنی و همکاران جنگ طلبش بود: ” ما با اطمینان بالا تصدیق می کنیم که در پاییز سال ۲۰۰۳، تهران برنامه تسلیحات هسته ای خود را متوقف ساخته است. “

این ارزیابی توس ان آی ای، چنان برتری و اهمیتی داشت که نقش کلیدی در توقف یک جنگ بی حالصل و غیرضروری بازی کرد، جنگی که بوش و چنی برای سال ۲۰۰۸ با ایران، برنامه ریزی کرده بودند. جورج بوش، این موضوع را در کتاب خاطرات خود با عنوان لحظات تصمیم گیری آورده است.

به طور کلی بوش در هیچ جایی از خاطرات خود رابطه ای میان گزارش اطلاعاتی که به شروع جنگ عراق ختم شد و گزارش صادقانه ان آی ای که منجر به توقف ماشین جنگی او علیه ایران شد، برقرار نمی کند، گزارشی که جامعه اطلاعاتی آمریکا نسبت به دروغ های جنگ عراق، اعاده حیثیت کرد.

بوش به تلخی گله می کند که گزاش ان آی ای، دست او را برای شروع جنگ بست، و اضافه می کند که نتایج گرفته شده توسط ان آی ای به قدری شگفت آور بود که احساس کرده به زودی در رسانه ها درز خواهد کرد. او می نویسد که به همین منظور دستور غیرمحرمانه ساختن یافته های اصلی آن را داده تا گزارش های خبری براساس حقایق منتشر شوند.

بوش که بسیار ناراضی بود در این باره نوشته:” واکنش شدید فوری بود. احمدی نژاد گزارش ان آی ای را یک پیروزی بزرگ اعلام کرد. ” بوش در این قسمت از یک منطق آشکار استفاده کرده، یعنی آنچه احمدی نژاد ستایش می کند پس باید اشتباه باشد.

یک موضوع خجالت آور

آنچه در زمینه گزارش برنامه هسته ای ایران وجود داشت، موضوعی خجالت آورد برای بوش و چنی بود. پیش از آنکه گزارش ان آی ای در مقابل افکار عمومی قرار گیرد، بیشتر گزارش های موثق اطلاعاتی با درجه اطمینان بالا تاییده شده توسط ۱۶ آژانس اطلاعاتی آمریکا، و امضا شده توسط مدیر سازمان اطلاعات ملی، به این نکته اذعان داشتند که بوش و دیک چنی درباره خطر برنامه هسته ای ایران دروغ می گفتند. تنها یک ماه قبل از آنکه ارزیابی منتشر شود، بوش ادعا کرده بود خطر و تهدید برنامه هسته ای ایران می تواند به جنگ جهانی سوم بینجامد.

در بخشی از خاطرات بوش با تاسف می گوید: ” نمی دانستم چرا ان آی ای گزارش را اینکونه نوشته است… به هر روی تاثیر زیادی داشت، هرچند خوشایند نبود.”

” اما پس از گزارش ان آی ای، چگونه ممکن بود که استفاده از گزینه نظامی برای تخریب تاسیسات هسته ای یک کشور را توضیح دهم، در حالیکه جامعه اطلاعاتی اذعان می داشت که برنامه سلاح هسته ای فعالی وجود ندارد؟”

با وجود این، جنگ طلبان نئوکان از تلاش دست برنداشتند. ان آی ای هدف انتقادات زهرآگینی قرار گرفت. آنها اعتقاد داشتند این سازمان دلیلی برای ممانعت از یک حمله پییشگرانه علیه ایران ارائه نداده است.

مدیر سابق سیا، جیمز وولسی، کسی که خود را مفتخرانه به عنوان بال پروتستانی موسسه یهودی امور امنیت ملی (JINSA) معرفی می کند، گزارش ان آی ای درباره ایران را “گول زننده” توصیف کرد و هوکسترا آن را “تکه ای از آشغال” نامید. به هر حال نئوکان ها از یک جنگ علیه ایران محروم شدند که آنها به شدت به دنبال آن بودند.

* این یادداشت در پایگاه common dreams منتشر شده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا