تعظیم خفت بار در برابر جوجه سلطان های خلیج!

بصیر، از تابستان ۲۰۰۶ به عنوان نقطه ی عطفی در تحولات جهان عرب نام برده می شود، مقطعی که در آن و برای اولین مرتبه از سال ۱۹۴۸ ( زمان اشغال سرزمین های فلسطینی توسط اسرائیل )، رژیم صهیونیستی نه تنها در دستیابی به اهداف خویش در حمله ی به لبنان ناکام ماند، بلکه به گواه برخی ناظرین بی طرف منطقه در نبرد با حزب الله خوار و سرافکنده گردید.

نبرد حزب الله در جنگ موسوم به ۳۳ روزه، این حزب را مایه فخر اعراب در سراسر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا قرار داد. به گونه ای که در آن سال سید حسن نصرالله به عنوان مرد سال جهان عرب تعیین گردید.

افتخارات حزب الله محدود به نبرد ۳۳ روزه نبوده و این حزب پیشتر و از زمان تاسیس در ابتدای دهه هشتاد میلادی، آغازگر سبک جدیدی از نبرد با دشمن صهیونیستی متکی به آرمان های اسلامی و نبرد پارتیزانی بوده است. خروج صهیونیست ها از جنوب لبنان در ابتدای قرن بیست و یکم از دیگر افتخارات حزب الله در تاریخ این سازمان شیعه می باشد.

هم زمان و با افزایش محبوبیت بی نظیر حزب الله و رهبرش (سید حسن نصرالله) در میان ملل عربی، این جایگاه رفیع با دیده ی منفی از سوی قاطبه رهبران عربی نگریسته می شد تا آن جا که در خلال نبرد ۲۰۰۶، اتحادیه عرب حتی از انتشار بیانیه ای در راستای حمایت از لبنان و حزب الله امتناع ورزید. با این حال و به دلیل محبوبیت فزاینده حزب الله در جوامع عربی، رهبران این جوامع از موضع گیری علیه این سازمان انقلابی در طول سال های پس از ۲۰۰۶ پرهیز نمودند. وابستگی ایدئولوژیک حزب الله به جمهوری اسلامی و نگرانی شیوخ خلیج فارس از رشد اسلام انقلابی در منطقه موجب گردید تا سران عرب در مقاطعی بر علیه حزب الله بکوشند.

آغاز بحران در سوریه و مداخله همزمان گروه های سلفی و تکفیری که حمایت سعودی و سایر کشورهای عربی را نیز پشت سر خویش داشتند از یک سو و حمایت ایران، حزب الله و برخی گروه های اسلامی از دولت بشار اسد از سوی دیگر زمینه ای شد تا مستمسکی برای محافظه کاران خلیج فارس فراهم آید تا تحت لوای اتهام زنی های گسترده نظیر شیعی گری حزب الله و مداخله در امور سوریه در راستای ضربه زنی به این جنبش انقلابی برآیند. برآورد اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که سعودی ها در این راستا از هرگونه ارتباط گیری با دشمنان مسلمین از جمله رژیم صهیونیستی نیز ابا نداشته اند.

با تغییر هیات حاکه سعودی پس از مرک ملک عبدالله و روی کارآمدن سلمان بن عبدالعزیز بر دامنه اقدامات فرقه گرایانه و منفی سعودی ها افزوده شد تا آن جا که دول عربی و گاها اسلامی با فشارهای سعودی و آمریکایی ها در اقداماتی کم نظیر، نام حزب الله را در لیست گروه های تروریستی قرار داده و جهت اعمال فشار بر این حزب در سطح داخلی لبنان، حمایت های مالی خود به این کشور را قطع نمودند، امری که بیش از همه رژیم اسرائیل را منتفع خواهد نمود، چرا که اساس و بنیان تاسیس سازمان حزب الله جهت مقابله با زیاده خواهی اسرائیل شکل گرفته است.

شدت فشارها بر حزب الله در ماه های اخیر، مقام معظم رهبری را بر آن داشت تا در اظهارات اخیرشان صراحتا بر علیه جو مسموم ایجاد شده موضع گرفته و بر حمایت از حزب الله تاکید نمایند. ایشان با اشاره به شکست رژیم صهیونیستی از حزب الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه و مقایسه این پیروزی با شکست ارتش های قوی ۳ کشور عربی از رژیم صهیونیستی، تأکید کردند: “حزب الله و جوانان مؤمن آن همچون خورشید می‌درخشند و مایه افتخار دنیای اسلام هستند.” حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه تاکید نمودند که “با وجود تهدیدهای عملی و تبلیغاتی فراوان، امروز حزب الله لبنان پیکره رشید خود را در دنیای اسلام نشان می‌دهد و محکومیت آن در یک ورق پاره (اشاره به فشارهای تبلیغاتی بر علیه حزب الله) به‌وسیله دولتی فاسد، وابسته، توخالی و پوک (عربستان سعودی)، هیچ اهمیتی ندارد.

آیا ما نوکران وهابی ها هستیم؟

با این حال و با وجود هجمه های تبلیغاتی و رسانه ای موجود بر علیه حزب الله، هم چنان بخش عمده ای از افکار عمومی جهان عرب با حزب الله هم دلی کرده و مخالف اتخاذ چنین رویه ای بر علیه حزب الله از سوی دولت مردان شان هستند. دوم مارس ۲۰۱۶ بود که نشست وزرای کشور اتحادیه عرب ، به ریاست، رئیس جمهور محمد باجی قائد سبسی (رئیس جمهور تونس)، متنی را به تصویت رساند که “رفتار واعمال” تروریستی حرب الله لبنان، متهم به « بی ثبات کردن برخی از کشور های عربی» را محکوم می کند. این رو در روئی آشکار، نتیجه فشارهای شدید نمایندگان ۶ سلطان نشین شورای همکاری خلیج فارس بود که قبلا نیز متنی در همین جهت منتشر کرده بودند. آنها قصد دارند با محکوم کردن حمایت نظامی حزب لبنانی از  حکومت بشار اسد آن را از نظر دیپلماتیک منزوی نمایند.
نشریه لوموند فرانسه در همین باره می نویسد، بلافاصله و پس از انتشار این خبر، در تونس همچنین در الجزایر و مراکش اعترا ض فوری شهروندان را در شبکه های اجتماعی به همراه داشت. به نوشته ی لوموند در این منطقه از جهان عرب با اکثریتی قاطع سنی، حزب الله از زمان جنگ علیه اسرائیل در سال ۲۰۰۶، با وجود شیعه بودن، محبوبیت دارد. یک کار بر شبکه های اجتماعی چنین پرخاش می کند:« ببیند، ما مجبوریم جلوی این جوجه سلطان های خلیج (فارس) سر فرود آوریم. غرور وافتخارات ما کجاست؟ آیا ما نوکران وهابی ها هستیم؟ ما نباید بخاطر اینکه سنی هستیم از آنها تبعیت کنیم!» و کاربر دیگری چنین ندا می دهد: «داعش است که باید تروریست نامیده شود و نه حزب الله. این جنگجویان قهرمان هستند.» در ۱۱ مارس نیز تصمیم اتحادیه عرب در گذاشتن حزب الله در لیست تروریست ها، همین اعتراض ها را در پی داشت.

به نوشته ی اکرم بلکید سرمقاله نویس لوموند، بر خلاف عقیده ای که کلیشه وار می خواهد اوضاع کنونی را به تفرقه خشونت بار بین شیعه وسنی، دو شاخه اصلی اسلام خلاصه کند، تعداد زیادی از مردم شمال آفریقا به منطق اختلاف مذهبی حساس نیستند. محمد سادون سر مقاله نویس و مفسر الجزایری چنین اظهار نظر می کند:« کشورهای آفریقای شمالی قبل از هر چیز برداشتی سیاسی از وقایع دارند و در آن آخرین سنگر مقاومت بخصوص در برابر اسرائیل و بطور کلی در برابر امپریالیسم را می بینند.»

در ۳ مارس ۲۰۱۶، به دنبال اعتراض ها در شبکه های اجتماعی، تعداد زیادی از شخصیت های تونسی با انتقاد از دولت، آن را متهم به امضای بدون شرط اطلاعیه کردند. کانون ملی وکلا و حقوقدانان تونس، تغداد زیادی از احزاب چپ و حتی شخصیت های نزدیک به رئیس جمهور سبسی زبان به انتقاد گشودند، انتقاد از آنچه که آنرا « عقب نشینی» و « همراهی با سیاست های عربستان سعودی» ارزیابی می کردند. در همان شبی که اطلاعیه تصویب شد ، اتحادیه عمومی تونسی کار (یو جی تی تی)، بشدت« تصمیم عجیب وغریب(…) گرفته شده در چارچوب حمله نیروهای خارجی و منطقه ای به منظور تفرقه انداختن بین ملت های عرب(…) به نفع نیروهای صیهونیست و ارتجاعی» را تقبیح کرد. این سندیکا برنده جایزه نوبل صلح درسال ۲۰۱۵ همراه ۳ نهاد دیگر بود.

در پی این انتقاد ها دولت کوشش می کند با تاکید بر اینکه متن امضا شده « ضمانت اجرائی ندارد» و فقط « یک تصمیم ساده تکنیکی» است عقب نشینی نماید. برخی مطالب نشت کرده در رسانه های محلی نشان از این دارد که تونس نمی توانسته از شرکای خلیج فارس که قرار است به تونس در غلبه بر مشکلات اقتصادی ومالی کمک کنند روی بگرداند. این توجیه پس از تصمیم اتحادیه عرب نیز تکرار می شود.

مقامات الجزایری هم به سهم خود سریعا یاد آور می شوند که کشورشان با این بیانیه ارتباطی ندارد و موضع شان« عدم مداخله محض در امور داخلی یک کشور برادر است». به بیان دیگر الجزایر به هیچ وجه قصد محکوم کردن حزب الله و دستور دادن به لبنان که چه باید بکند را ندارد.

مراکش اولین بار نیست که در برابر دو منطق متضاد قرار گرفته و با ملا حظه کاری، گذشتن طوفان را نظاره گر است. از یک سو مراکش از متحدان نزدیک عربستان سعودی است، در مداخله نظامی سال ۲۰۱۵ علیه حوثی ها در یمن، به سر کردگی عربستان سعودی شرکت می کند و نیز عضو « اتحاد نظامی اسلامی ضد تروریستی» است که ریاض در سال ۲۰۱۵ تاسیس کرد. از طرف دیگر مقامات مراکشی باید افکار عمومی، که دلبستگی زیادی به سلطان نشینان خلیج ندارند را نیز به حساب بیاورد. یک دیپلمات مراکشی که خواسته نامش پنهان بماند چنین می گوید:« در مورد حزب الله اظهار عقیده مشکل است. می توان مداخله حزب الله در سوریه و در گیری در این کشور که مربوط به مردم سوریه هست را سر زنش کرد ولی مشکل بتوان شهروندان لبنانی را در اقدام نظامی علیه بشار اسد قانع نمود

احیای موقعیت بشار اسد در جهان عرب

پیشروی های میدانی نیروهای دولتی در سوریه، عدول آمریکا و برخی شرکایش در جامعه بین المللی از خواسته های اولیه شان در قبال سوریه و ایجاد تغییرات در بافت سیاسی برخی دولت های عربی به مرور موجب تثبیت بیش از پیش موقعیت حزب الله لبنان و بشار اسد در سطح منطقه ی عربی شده است.

به واقع وهابی های عربستان و متحدان شان می خواهند از طریق محکوم کردن حزب الله، رژیم سوریه را به انزوای کامل بکشانند. راهکاری که چندین کشور از اقدام به آن «خود داری» می کنند و الجزایر نیز«ملاحظاتی» در مورد تصمیم اتحادیه عرب به « تروریست » خواندن حزب الله ابراز نموده است. در مصر رئیس جمهور عبدالفتاح سیسی حاضر نیست با کشوری (سوریه) که با اخوان مسلمین، یکی از دشمنان اصلیش مبارزه می کند، درگیری نظامی داشته باشد. در الجزایر مانند تونس از اولین روزهای قیام های عرب در ۲۰۱۱، حمایتی که اسد از آن برخوردار بود کاسته نشده. واقعیتی که وجود شبکه های جهادی که راهی درگیری با رژیم اسد شده اند و یا اخیرا به داعش پیوسته اند، آن را پنهان کرده است. یکی از مسئولان بلند پایه الجزایری این گونه رمز گشائی می کند« همگرائی بین دولت الجزایر و بخش بزرگی از افکار عمومی بسیار نادر است. عدم مداخله نظامی در لیبی و شرکت نکردن در مبارزه با اسد و متحدانش، از جمله این همگرائی های نادر است. یک اجماع در مورد این دو موضوع وجود دارد».در واقع، هر موضع گیری در مورد اسد حتی اگر پشتیبانی از گروه های جهادی که با اسد مبارزه می کنند هم نباشد، مورد حمله شدید از جانب رسانه ها قرار می گیرد.
سلام کواکبی، متخصص علوم سیاسی و یکی از شخصیت های کلیدی اپوزیسیون سوریه این مورد را طی گفتگوئی در سال ۲۰۱۳ در الجزایر تجربه کرده است. این رقیب دمکرات اسد مجبور شد موضع خود را چنین توجیح کند: « پس از کنفرانس من، روشنفکران محلی مرا به یک گروه کوچک برای توضیح احضار کردند. برای آنها مخالف بودن با اسد برابر خیانت به اهداف عرب و پشتیبانی از امپریالیسم و تکفیری گرائی شناخته می شد. این یک برخورد اتفاقی نبود، هر بار که کنفرانسی در جمع بر قرار می شد، حملات و اتهامات از جمله که من یک عامل خائن و یا یک مز دور قدرت های امپریالیستی هستم تکرار می شد. در بهترین حالت مرا به ساده اندیشی متهم می کردند». او که نوه متفکر ومحقق بزرگ عبدالرحمان کواکبی است می گوید که در تونس نیز نظیر این تجربه را داشته است.
در تونس، بسیاری از روشنفکران، چه از جناح چپ یا نزدیک به حزب حاکم، ندای تونس این مطلب را مخفی نمی کنند که آنها اسد را به یک حکومت سلفی ترجیح می دهند. نماد این موضع، شکری بلائید سیاست مدار و وکیل داد گستری بود که در ۶ فوریه ۲۰۱۲ در تونس به قتل رسید، و امروز این موضع همه گیر شده، از جناح چپ تا بورژوازی بزرگ سواحل دریا. در سال ۲۰۱۲ تصمیم به قطع رابطه دیپلوماتیک با سوریه توسط منصف المزروقی رئیس جمهور، اختلاف نظر های شدیدی را بوجود آورد. چهار سال بعد جانشین او آقای سبسی از تمام فرصت ها در ابراز علاقه به بهبود روابط استفاده می کند. تونس از سپتامبر ۲۰۱۵ کنسولی در دمشق بر قرار کرده است.
در مراکش این بحث قاطعیت کمتری دارد. یک بخشی از نیروهای چپ، از جمله اتحادیه سوسیالیستی نیروهای مردمی از محکوم کردن اسد به خاطر آن چه اذیت و آزارمردمانش دریغ نمی کنند ولی حاکمیت سوریه را محترم شمرده و مخالف هر گونه مداخله نظامی می باشند. یک فعال سیاسی چنین می گوید:« گزینه آسان اینست که از موضع اسد دفاع کنیم و حزب عدالت و توسعه (پی جی دی) و دولت اسلامی اش (منظور داعش) را زیر فشار قرار دهیم، حزبی که که از شورشیان تحت حمایت مالی سلطان نشینان خلیج فارس پشتیبانی می کند. ولی تعداد زیادی از نیروهای چپ از این موضع طرفداری نمی کنند، زیرا اسد را قابل طرفداری نمی دانند. » او از عدم « بحث و گفتگوی جدی در مورد سوریه و کشورها شمال افریقا» اظهار تاسف کرد.
لوموند در پایان می نویسد: فراتر از گفتمان اجتناب ناپذیر مبارزه با امپریالیسم و پان عربیسم، چگونه می توان پشتیبانی کشورهای شمال افریقا از حکومت بشار اسد را توضیح داد؟ حسنی عبیدی متخصص علوم سیاسی موسسه مطالعات جهانی در ژنو به این سوال اینگونه پاسخ می دهد:« یکی اینکه اپوزیسیون دمکراتیک سوریه زیاد فعال نیستند و شخصیت بارزی برای رهبری ندارند. دیگر اینکه، غرب مخالف اسد است چیزی که به حق با توجه به گذشته خسارت بار اروپا و آمریکا در منطقه، موجب سوء ظن می شود ». کارشناس دیگری در پیوند با تئوری توطئه، جنبش های اعراب در سال ۲۰۱۱ را به عنوان طرحی برای تضعیف کشور های مخالف اسرائیل به حساب می آورد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا