چرا از ابومسلم خراسانی به نیکی یاد نمی شود / آیا ابومسلم دشمن امام رضا (ع) بوده است ؟

بصیر، ابومسلم خراسانی در ماه شعبان سال۱۳۷ ه. ق به دستور منصور (۱۳۶ – ۱۵۸ ق )، خلیفه عباسی به قتل رسید. وی یکی از فرماندهان نظامی ایران و رهبر جنبش سیاه ‌جامگان بود که توانست با براندازی حکومت بنی امیه، حکومت بنی عباس را پایه گذاری کند. اکنون و به دنبال نامه آقای مهاجرانی به امام جمعه مشهد و دفاع قاطع مهاجرانی از شخصیت ابومسلم خراسانی و تایید مطلق وی، به دیدگاه های مختلف درباه ابومسلم خراسانی، اشاره خواهد شد و چنین بنظر می رسد که تاریخ درباره این شخصیت، مبهم و البته تا حدودی دیدگاه مخالفین ابومسلم، به واقع نزدیک تر است و حداقل علوی بودن ابومسلم خراسانی، تشیع وی و محبت خاندان اهل بیت، مورد تردید است. موید این دیدگاه؛ احادیث اسلامی در منابع شیعی نیز از ابومسلم به خوبی یاد نمی کند بویژه امام صادق، با قیام مسلحانه ابومسلم خراسانی همراهی نکرد و شیعیان را از شرکت در قیام مسلحانه وی به انگیزه رضایت آل محمد و خونخواهی اهل بیت، منع فرمود.

قیام بنی عباس و ابومسلم خراسانی
عوامل پیروزی ابومسلم و بنی عباس
هر چند در دوره بنی‌امیه این خاندان موفق شدند از حیث کشور گشایی و گسترش قدرت سیاسی به پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای دست یابند، اما در مجموع، حکومت بنی امیه به واسطه جنایات و اقدامات خلافی که مرتکب شده است، چهره‌ای منفی از خود به جای گذاشته است، برخی از اقدامات منفی این حکومت عبارتند از:
سخت گیری نسبت به شیعیان
سیاست معاویه و اکثر خلفای اموی نسبت به شیعیان بسیار سخت گیرانه بود. شیعیان در این دوره عموماً در نهایت سختی روزگار می‌گذراندند. امنیت آن‌ها همه جا مورد تهدید بود. قتل عام و غارت اموال شیعیان در این دوره‌ امری رایج بود.  (۱)
ائمه شیعه در این دوره در فشار و سختی بیشتری بودند. شهادت امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر(علیهم السلام) در این دوره و توسط حاکمان سفاک اموی صورت گرفت. بدون شک شهادت این ائمه بزرگوار، خصوصاً به شهادت رساندن امام حسین(ع)، به همراه ۷۲ تن از یاران باوفایش در صحرای کربلا سال ۶۱ هجری و به دستور یزید، از بزرگترین جنایات بشری در طول تاریخ است. در دوره بنی امیه، لعن امام علی(ع) خصوصاً تا زمان به حکومت رسیدن «عمر بن عبدالعزیز» به شدت رواج داشت و به صورت یک سنت درآمده بود.
موروثی کردن خلافت
یکی دیگر از اقدامات امویان، استبدادی و موروثی کردن خلافت است. معاویه فرزندش یزید را به عنوان جانشین خویش معرفی کرد و با این کار خلافت را موروثی کرد.(۲)  این روند تا پایان دوره حکومت بنی‌امیه ادامه داشت.
گسترش اندیشه جبرگرایی
از دیگر جنایات امویان می‌توان به گسترش جبرگرایی اشاره کرد. این اندیشه که در حقیقت در راستای تثبیت خلافت امویان صورت می‌گرفت، این عقیده را در مردم القا می‌کرد که خواست الهی این است که بنی‌امیه به عنوان خلیفه در جامعه اسلامی حکومت کنند و کسی حق مخالفت و اعتراض بر این خواست الهی را ندارد.
رفتار ناشایست با موالی و ایرانی ها (غیر عرب‌ها)
در این دوره مساوات که یکی از ارکان مهم نظام اسلامی بود از میان رفت. امویان نژاد عرب را نژاد برتر و والاتر شمردند و گفتند؛ چون پیامبر اسلام از عرب برخاسته است پس عرب بر دیگران برتری دارد.
و عوامل دیگر همچون: تأویل قرآن و جعل حدیث؛ صرف درآمدهای دولت در مسائل تجملاتی و خوشگذرانی؛ میگساری و زن ‌بارگی و … . مجموعه ایت عوامل، به نظر می‌رسد نارضایتی مردم در اثر چنین دلایل موجب بروز قیام‌های مردمی، نزاع‌های قبیله‌ای، درگیری‌های داخلی و در نتیجه ضعف داخلی و سقوط بنی ‌امیه می‌باشند. علاوه بر آن باید به ظلم و ستم بنی امیه بر اهل بیت (ع) و درگیری آنان با علویان به عنوان یکی از عوامل مهم سقوط آنان اشاره کرد.
دیدگاه های مختلف درباره ابومسلم خراسانی
ابومسلم یکی از افراد مبهم تاریه اسلام است که تعابیرضدونقیضی از وی در دوره های تاریخی و حکومتهای مختلف منتشر شده است. در این نوشتار، به بررسی اجمالی دیدگاه موافقین و مخالفین خواهیم پرداخت.
دیدگاه موافقین
موافقین با استناد به منابع تاریخی، ابومسلم خراساني را امین آل محمد می نامند.(۳)  و سردار نام‌آور ایرانی که بيشترين نقش را در برافتادن امويان و برآمدن عباسيان برعهده داشت. ذکر می کنند. چراکه افراد زيادي سعي در نابودي دولت اموي داشتند و در اين راه، سپاهيان زيادي جمع‌آوري كردند، ولي موفق به اين كار نشدند و در نهايت، شكست خوردند. ابن‌زبير، ابن‌اشعث، يزيد بن مُهلّب و حارث ‌بن سريج از جمله شخصيت‌هايي بودند كه در اين زمينه گام برداشتند و تا حدي در اوايل نهضتشان موفقيت‌هايي داشتند، ولي سرانجام شكست خوردند و كشته شدند. ولي ابومسلم امپراطوري بزرگ اموي و بنی امیه را، كه از اسپانيا تا مرزهاي چين وسعت داشت، برانداخت.
موافقین وی معتقدند: آنچه مهم است و در اکثر منابع تاریخی قید شده است انگیزه قیام وی برای سرنگونی امویان و قاتلان اباعبدالله”ع” و خونخواهی از بنی امیه، می باشد. البته در ابتدای قیام، بنی عباس که قصد داشتند به قدرت برسند با او همراهی کردند ولی در ادامه به محض پیروزی، او را با فجیع ترین شکل به شهادت رساندند. این دسته، معتقدند اگر وی با عباسیان همراهی میکرد، پس چرا وی به دست منصور عباسی به قتل رسید؟
موافقان وی، اقدام ابومسلم خراسانی، به بستن مسجد ربض مرو، بدان خاطر كه بر منبر آن علي (ع) را لعن كرده بودند، از دیگر دلایل تشیع وی برمی شمرند. ساختن مسجد در مرو و نيشابور و سفر به حج در وقتي كه ابومسلم در اوج قدرت بود واگر مي‌خواست مي‌توانست انگیزه خويش را آشكار سازد، همه گواه آن است كه وي اعتقادات ديني اسلامي داشته است.
همچنین از نگاه ایرانی و تعصب ملی گرایی، نیز موافقان ابومسلم، معتقدند: ابومسلم خراسانی، میهن پرستی بزرگ و ایرانی واقعی بود که با استفاده از فضای آن روز و ضدیت با حاکمیت اموی به حمایت از عباسیان برخاست تا استقلال ایران را اعاده کند. همچنین، حرکت ابومسلم و تاثیرش بر شرایط سیاسی آن زمان، به مثابه اولین حضور ایرانیان بود و نهایتا مقدمه ای شد بر حضور مقتدر ایرانیان در نظام سیاسی آن زمان.
دیدگاه مخالفین
مخالفین تقدیس شخصیت ابومسلم خراسانی، معتقدند: وی از ایرانیانی است که در عصر امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) با اهداف قدرت طلبانه و با وجود مخالفت ائمه معصومین زمان خود اقدام به قیام علیه بنی امیه نمود و با سپاهی به نام سیاه جامگان علیه بنی امیه شورید که نهایتا منجر به پدید آمدن حکامی به مراتب خونریز تر و ظالم تر به نام حکومت بنی العباس شد که تا سالها شیعیان اهل بیت پیامبر را در هر گوشه و کنار ، در شکنجه گاه ها و گوشه ی زندان ها و یا در بیابانها و جنگل ها ، یا آواره بودند و یا زندانی و به جرم حب اهل بیت پیامبر کشته می شدند.
حتی برخی از کارشناسان تاریخ اسلام ،(۴) پا را از این هم فراتر گذاشته و معتقدند: ابومسلم به رغم آن که یک شخصیت بزرگ تاریخی است اما هرگز حتی یک ایرانی وطن دوست نبوده است. تا چه رسد به مسلمان معتقدبه تشیع. ابومسلم با اینکه شخصیتی مهم در تاریخ است و حرکت او موجب شد تا دولت اموی و حکومت بنی امیه از میان برود اما دو مشکل اساسی داشت: نخست این که او هیچ گاه یک ایرانی وطن دوست نبود و تنها عاملی در دست شماری از قبایل عربی خراسان بود که دوست داشتند امویان و بنی امیه سرنگون شده و حکومت دست گروه دیگری قرار گیرد. دوم آن که ابومسلم هیچ گاه یک شیعه علوی نبود بلکه شیعه عباسی بود که به امامان معصوم خیانت ورزید و جانب عباسیان را گرفت، عباسیانی که اندکی بعد پس از تسلط بر امور هم او را کشتند و هم امامان معصوم را.
ابومسلم و قتل مردم خراسان و علوی ها
همچنین، مخالفین ابومسلم خراسانی با استناد به منابع تاریخی، معتقدند که: بر اساس منابع متقن تاریخی، ابومسلم خراسانی، شمار زیادی از مردم خراسان و نواحی دیگر را به قتل رسانید. او حتی قیام شیعی شریک بن شیخ را هم سرکوب کرد و او و یارانش را به قتل رساند.(۵) همچنین وي يكي از نوادگان جعفر‌بن ابي‌طالب به نام عبدالله‌ بن معاويه را به سبب اينكه رقيب عباسيان بود، به قتل رساند.  هرچند وی جسد يحيي بن زيد علوی را كه امويان كشته و بر دار كرده بودند، به زير آورد و احترام کرد و بسياري از كسانی را كه در قتل او دست داشتند،كشت. اما با اينهمه، در ايام دعوت نيز اگر مردي علوي بر ضدّ امويان قيام مي‌كرد و پيروزي هايي به دست مي‌آورد و براي داعيان عباسي يا آيندة عباسيان خطري به شمار مي‌آمد، ابومسلم در سركوب او درنگ نمي‌كرد، به عنوان نمونه، همانطور که ذکر گردید، عبدالله بن معاوية علوي كه در اواخر ايام امويان قيام كرد و برخي از شهرهاي جبال و فارس را گرفت، چون به هرات رفت، به دستور ابومسلم گرفتار و مقتول شد، يا در زندان او درگذشت (ر. ک دائره المعارف بزرگ اسلامی). بنابراین علوی بودن ابومسلم خراسانی، تشیع وی و محبت خاندان اهل بیت، مورد تردید است.
دیدگاه شهید مطهری درباره ابومسلم خراسانی
شهيد مطهرى متفکر بزرگ اسلامی، نیز به عنوان مخالفین تقدیس شخصیت ابومسلم خراسان در کتاب سیری در سیره ائمه اطهار، چنین مى نويسد:
“البته ابومسلم سردار خيلى لايقى است, به مفهوم سياسى, ولى فوق العاده آدم بدى بوده، يعنى آدمى بوده كه اساسا بويى از انسانيت نبرده بوده است. ابومسلم نظير حجاج بن يوسف است… ابومسلم را مى گويند: ششصد هزار نفر آدم كشته. به اندك بهانه اى همان دوست بسيار صميمى خودش را مى كشت و هيچ اين حرفها سرش نمى شد كه اين ايرانى است يا عرب كه بگوييم تعصب ملى در او بوده است”. (۶)
امام صادق و قیام ابومسلم خراسانی
و اما شگفت آورترین بخش نامه مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت خاتمی، انکار احادیث صحیح درباره شخصیت منفی ابومسلم خراسانی و انکار دیدگاه امام صادق در عدم همراهی شیعیان با قیام مسلحانه ابومسلم خراسانی با عنوان رضا آل محمد، می توان عنوان کرد.
مهاجرانی، چنین عنوان می کند:
«بسیاری از نسبت های ناروا و ناسزا که در باره ابومسلم منتشر شده است از طریق حکومت عباسی از زمان منصور به بعد ترویج شده است؛ تا بتوانند قتل ابومسلم را توجیه کنند».
در حالیکه در احادیث و منابع حدیثی شیعه، صحت مورد تاکید است، امام صادق، شیعیان را از همراهی و شرکت در قیام ابومسلم خراسانی، نهی می کند و به صراحت عنوان می فرمایند که ابومسلم خراسانی از شیعه اهل بیت محسوب نمیشود.
ابومسلم حداقل دو نامه به حضور آن حضرت مى فرستد و در نامه دوم به صراحت مى نويسد: “هزار جنگجو در اختيار من است. به انتظار فرمانت هستيم. (۷) مضمون یکی از دیگر از نامه ها چنین است: من مردم را به دوستى اهل بيت پيامبر(ص) دعوت مى كنم. كسى براى خلافت بهتر از شما نيست.
و اما امام صادق(ع) در پاسخ به ابومسلم در بخشی از جواب به وی، چنین عنوان می کنند:
ما انت من رجالى و لا الزمان زمانى؛ نه تو از ياران من هستى و نه اين زمان, زمان من است. (۸)
کاملا آشکار است که امام صادق(ع) به او پاسخى نمى دهد. اکنون، این پرسش مطرح می شود که چرا امام صادق(ع) به اين پيشنهادها جواب مثبت نداد و از زمينه هاى خلافت و نيروها برای تشکیل حکومت اسلامی، استفاده نكرد؟ عومال و دلایل متعددی مطرح است و از حوصله این نوشتار، خارج؛ لکن امام صادق(ع) بدين وسيله، عدم صداقت ابومسلم خراسانی و پیروان وی، را یه شیعیان، گوشزد نمودند و بى اعتمادى خود را نسبت به قیام مسلحانه ابومسلم اعلام داشتند.
در سخن ديگرى از آن حضرت نيز همين مطلب ذکر شده است. معلى ابن خنيس مى گويد: در زمانى كه پرچم هاى سياه ابومسلم خراسانی بر افراشته شده بود و هنوز بنى عباس به خلافت نرسيده بود, نامه هايى از عبدالسلام ابن نعيم, سرير و تعداد ديگرى خدمت امام صادق(ع) بردم. آن ها نوشته بودند:
(قد قدرنا ان يول هذا الامر اليك فما ترى قال فضرب بالكتب الى الارض ثم قال اف اف ما انا لهولإ بامام);
ما موقعيت را براى خلافت شما مساعد مى بينيم. نظر شما چيست؟ امام صادق(ع) نامه ها را به زمين كوبيد و فرمود: زهى تإسف و افسوس! من امام و پيشواى آنها (ابومسل و پیروان وی) نيستم. (۹)
چناچه، ابوسلمه از سردمداران قیام بنی عباس، که در ادماه حرکت بنی عباس از امام صادق(ع) نااميد شده بود، طبق دستور به خانه عبدالله محض از فرزندان اهل بیت، مى رود و نامه دوم را به او مى رساند. عبدالله خوشحال مى شود و صبحگاهان به خانه امام صادق(ع) مى رود. عبدالله به امام صادق(ع) مى گويد: ابوسلمه نوشته است كه همه شيعيان ما در خراسان آماده قيام هستند و از من خواسته است كه خلافت را بپذيرم. امام به عبدالله فرمود:
(متى كان اهل خراسان شيعه لك انت بعثت ابامسلم الى خراسان و انت امرته بلبس السواد و هولإ الذين قدموا العراق انت كنت سبب قدومهم… و هل تعرف منهم احدا)،
چه زمانى اهل خراسان شيعه تو بودند؟ آيا تو ابو مسلم را به آن جا فرستادى؟ آيا تو به آن ها دستور دادى لباس سياه بپوشند؟ آيا اين ها كه براى حمايت از بنى العباس از خراسان آمده اند تو آن ها را به اين جا آورده اى؟ آيا كسى از آنان را مى شناسى؟  (۱۰)
بنابراین، احادیث اسلامی در منابع شیعی، نیز از ابومسلم خراسانی به خوبی یاد نمی کند بویژه امام صادق، با قیام ابومسلم همراهی نکرد و شیعیان را از شرکت در قیام مسلحانه وی به انگیزه رضایت آل محمد و خونخواهی اهل بیت، منع فرمود. حال جای شگفتی و تعجب است که جناب آقای مهاجرانی که خود نیز روزگاری در فضای حوزه های علیمه بوده و اکنون مقیم انگلیس می باشند، چنین احادیثی را در منابع حدیثی شیعه، مطالعه نفرمودند؟
انتقاد به مسولین ورزش کشور
و اما در این ۳۰ سال گذشته آیا هیچ یک از مسئولان فرهنگی فوتبال، تورقی در تاریخ اسلام نداشته تا بداند ابومسلم خراسانی چه شخصیتی بوده است؟ چرا اکنون؟ کم کاری فرهنگی و به راستی تبعات این کوتاهی و کشمکش، چگونه خاتمه خواهد یافت؟
نکته پایانی
دیدگاه‌ها درباره هدف ابومسلم در قیام عباسیان و مبارزه با حکومت بنی امیه، متفاوت است. برخی ادعا می‌کنند که او آرزو داشت یک حکومت ملی ایرانی برقرار سازد و اینکه او با ملبس کردن خود به لباس طغیان دینی، با بنی امیه جنگید تا به این ترتیب خلافت را در دست گیرد. برخی دیگر انگیزه او را مذهبیِ ناب و خالی از فحواهای قومی ایرانی، می‌دانند. لکن در واقع، چنین بنظر می رسد که تاریخ درباره شخصیت ابومسلم خراسانی، مبهم و تا حدودی دیدگاه مخالفین وی، به واقع نزدیک تر است.
احادیث اسلامی در منابع شیعی، نیز از ابومسلم به خوبی یاد نمی کند بویژه امام صادق، با قیام ابومسلم همراهی نکرد و شیعیان را از شرکت در قیام مسلحانه وی به انگیزه رضایت آل محمد و خونخواهی اهل بیت، منع فرمود.و البته خراسانیان می‌توانند نامی را برگزییند که سمبل خراسان بزرگ و یادآور ادب و فرهیختگی باشد. همچون: رودکی، فردوسی و … که خراسان با نام آنان شناخته می‌شود.
………………………………………………………
پانوشت:
  . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۵۷٫
  . کوفی، احمد بن اعثم؛ الفتوح، ترجمه هروی، ص ۸۱۳٫
  . مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، ج ۲، ص ۲۷۵٫
  . حجه الاسلام رسول جعفریان، استاد تاریخ اسلام.
  . ابن اثير ،الکامل في التاريخ، ج ۵، ص۳۷۳٫
  . شهید مطهری، سيرى در سيره أمه اطهار، ص ۱۲۲٫
  . مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، ج ۳، ص ۲۶۸٫
  . اسد حيدر, الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۱, ص ۴۳٫
  . حر عاملی، وسائل الشيعه, ج ۱۱, ص ۳۷٫
  . مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، ج ۳، ص ۲۶۹٫
فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا