زیر لَحاف حمله به سفارت چه می‌گذرد؟

روحانی و آن ۱۰۰ روز!

بصیر، فشار سیاسی در ادبیات جهانی تعابیر گوناگونی دارد و بعضاً به قدری لایری می‌شود که آدمی از ارائه تعریف برای آن عاجز می‌ماند. در رویه‌ی دولت‌مردان ایرانی این عملیات ایذایی کمی متباین و در عین حال شگرف‌تر است به طوریکه گاهی اوقات مکاشفه‌ی فشار سیاسی مسئولین برای عموم جامعه ناملموس می‌گردد.

قریب به یک سال قبل رویدادی اندوهگین به وقوع پیوست و مقارن با پروازِ روحانی به نیویورک، چندین هزار مسلمان که از قضای روزگار ۴۶۴ تن از آنان ایرانی بودند، در فاجعه منا جان باختند. صاحب منصبان سعودی در برابر این حادثه‌ی رمزآلود سکوت اختیار کردند و در سلوکی تامل برانگیز از صدور ویزا برای مسئولین ایران خودداری نمودند تا وزیر امور خارجه در برابر امیر کویت زانو بزند و فشار سیاسی‌اش را برای ملاقات مقامات عربستان وارد نماید!

از آنجایی که این نوع فشارها در رژیم آل سعود تاثیرگذار نبود و امروزشان چشم‌دردیده‌تر از دیروز می‌شد، رهبر معظم انقلاب طی نطق شدیدالحنی بعد از ۶ روز شکیبایی، عنوان کردند: «دولت عربستان در انتقال ابدان مطهر جان باختگان به وظایف خود عمل نمی کند و جمهوری اسلامی ایران نیز تاکنون با خویشتنداری و ادب اسلامی، حرمت برادری را در دنیای اسلام نگه داشته است، اما این را بدانند که اندک بی احترامی به دهها هزار نفر از حجاج ایرانی در مکه و مدینه و عمل نکردن به وظایف برای انتقال ابدان مطهر، عکس العمل سخت و خشن ایران را در پی خواهد داشت.»

همین دو واژه‌ی «سخت» و «خشن» امام خامنه‌ای کافی بود تا تکلم انقلابی بر فشار سیاسی «توئیتی» و «أسجَدی» غلبه نماید و آل سعودی‌ها با تغییر ۱۸۰ درجه‌ای در افعال‌شان به پای میز مذاکره بیایند و وزرای خود را با مسئولین ایرانی به منظور یافتن گمشدگان و بازگرداندن پیکرِ جان‌ باختگان به کشور همراه سازند.

حال در آستانه‌ی سالگرد فاجعه منا رئیس جمهور کشورمان پیام توئیتی می‌زند و می‌گوید: «عربستان پس از حادثه منا تحت فشار سیاسی و حقوقی ایران قرار گرفت اما عده‌ای نادان و احساساتی در داخل، بازی را به نفع آنها تغییر دادند». در اینکه یورش به سفارت عربستان گامی اشتباه بود و سبب سوءاستفاده‌های طرف مقابل گردید هیچ شکی نیست و این حِصه از تقریرات روحانی منطقی به نظر می‌آید اما آیا علتِ تامه‌ی عدم استرداد حقوق ایرانی‌ها تنها حمله‌ی عده‌ای جوان به سفارت سعودی‌هاست؟

بین حادثه منا و قطع روابط دیپلماتیک ایران و عربستان بیش از ۱۰۰ روز فُرجه وجود دارد، رئیس جمهوری که به جای اتخاذ مواضعی تند در برابر اهانت‌های سران عرب به ایرانی‌ها، بر خودی‌ها چشم غره می‌گیرد، صریحاً با ذکر تمثیلی عنوان کند منظور از فشار سیاسی چیست و این نوع جَبر چه پیامدهایی در پی داشته است؟

روحانی به جای تلاوت روضه‌ی نادانی چند جوان، برای مردم ماحصل پیگیری حقوقی ایران و فشار لبخندیِ ظریف را در مرافعه‌ی تعرض جنسی به دو نوجوان ایرانی شرح دهد تا ملت هم بدانند در طول آن ۹ ماه که هنوز روابط دیپلماتیک برقرار بود، عاقبت متجاوزان چه شد؟

فشاری که نمی‌تواند دو مامور زِپرتی فرودگاه را بعد از ۱۸ ماه مجازات کند، چگونه یک دولت را محکوم خواهد کرد تا از ترکش‌های تبعات منفی آن زخم بردارند؟ مسئولی که حتی از گفتن یک جمله‌ی انقلابی در برابر اقدامات ضدایرانی عربستانی‌ها امتناع می‌ورزد، اگر پیام نمی‌داد و آشنایان را سرزنش نمی‌کرد، همگان را در حیرت فرو می‌‌بُرد.

روحانی آن هنگامی که باید حرف می‌زد سکوت کرد و با لبخندهایش، سعودی‌ها را هارتر از قبل نمود، حال که باید خاموش باشد، دهان باز می‌کند و تمام سیاست‌های انفعالی خود و یارانش را در پشت پرده‌ی نادانی چند جوان پنهان می‌نماید؛ ای کاش رئیس جمهورمان به مانند این پیام را به عربستانی‌ها نیز ارسال می‌کرد و کمی‌ هم برای آن‌ها ابرو خم می‌‌نمود تا حداقل در غمِ ایرانی‌ها، “انتخاباتی” شریک باشد!

دانا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا