تاریخچه جنایات آل سعود در حج / داعشی ها دیروز خادم الحرمین امروز!

بصیر، آل سعود از اعقاب «ربیعة بن نزار بن معد بن عدنان» و از «بنی بکر بن وائل» و «بنی ذُهْل ابن شیبان» به شمار می‏روند. چون جد اعلای آنها «محمد بن سُعود» در درعیه بر بنیاد تعالیم ابن عبدالوهاب حکومت این طایفه را تأسیس کرد آنان را «آل سُعود» می‌نامند. بنابراین آلِ سُعود، سلسله‌ای منسوب به سعودبن محمدبن مِقْرِن که از ۱۱۴۸ه.ق به بخشی از عربستان فرمان رانده است و اکنون نیز بر شبه جزیره عربستان سعودی که نام خود را از آن سلسله بر گرفته، فرمان می‌راند.

مورّخان، تاريخ سعودي‏ را به سه دوره تقسيم کرده‏اند: دوره های سه گانه ای که از روز اول تا به امروز با خون و خونریزی همراه گشته است.

۱٫ دوره اوّل از سال ۱۱۳۷ تا ۱۲۳۳ه.ق

۲٫ دوره دوم از سال ۱۲۴۰ تا ۱۳۰۹ه.ق

۳٫ دوره سوم از سال ۱۳۱۹ ه.ق تا عصر حاضر ادامه دارد.

امپراتوری عثمانی بعد از سلطان محمد فاتح، مسیر اضمحلال و فروپاشی را در پیش گرفت؛ اگرچه این فروپاشی مدتی به طول انجامید. با این حال ضعف ساختار سیاسی و نظامی دولت منجر به شکل گیری شورش ها و در نتیجه حکومت های کوچک و بزرگ در گوشه و کنار امپراطوری گردید. یکی از این جنبش ها، حرکت سعودبن محمدبن مِقْرِن بن مَرْخان بن ابراهیم (د ۱۱۳۷ه.ق) از قبیلۀ مسالخ و از اعراب عَنَزه بود که به تدریج در دِرْعِیّه و برخی از واحه‌های کوچک اطراف، امارتی تشکیل داد. با درگذشت وی، پسرش محمد با محمدبن عبدالوهاب، مؤسس وهابیت، هم‌پیمان گشت و جانشینان او نیز از همین راه به تدریج نیرو یافتند و بر بخش مهمی از شبه جزیرۀ عربستان چیره شدند.

براساس گزارش های تاریخی،ابن عبدالوهاب از سال ۱۱۴۳ه.ق فعالیت خود را در شرق آغاز کرد و در سال ۱۱۵۰ه.ق توانست بر منطقه نجد تسلط یابد. «محمد بن عبد الوهاب بن سلیمان بن علی نجدی تمیمی»ملقب به “ابن عبد الوهاب”، در تاریک‌ترین ادوار تاریخ نجد در شهر کوچکی به نام «عُیَیْنَه»، در  نزدیکی ریاض  متولد شد.ابن عبد الوهاب بنیانگذار یک فرقه مذهبی حنبلی است که مخالفانش، پیروان او را “مُدَیِّنه”، یعنی “دین سازان” یا “وهابی” خواندند، ولی خود شیخ نام هم مسلکان و اتباع خود را اهل توحید و موحدین گذاشت. در حدود ۲۰ سالگی توجه ابن عبد الوهاب به محیط وحشی و عقاید جاهلی و بدوی اعراب عُینیه و سایر بلاد نجد جلب و این اعتقاد در او شکل گرفت که برداشت اعراب حجاز از اسلام حتی از بت‏پرستی و خرافه‏گرایی نیز بدتر است. پس تصمیم به مبارزه مسلحانه و بی‏امان با بعضی رسوم و کارهای رایج در بلاد اسلامی گرفت. ابن عبد الوهاب ساختن بقعه و گبند بر مزارها ، ایستادن و زیارت خواندن در مقابر و سفرهای زیارتی، غیر از سفر مکه و مدینه و بیت‏ المقدس و استعمال دخانیات و سینه‏زنی و بطور کلی هر رسم و عادتی که به تشخیص وی در عهد رسول ‏الله و سلف صالح نبوده، بدعت و حرام و مرتکب آن را واجب ‏القتل دانست و فتوا داد که برای محو این عادات و رسوم باید شمشیر به دست گرفت و جهاد کرد. به همین روی او از دشمنان سرسخت شیعیان به حساب می‌آمد.

 ابن عبدالوهاب حرکت خود را به صورت ایدئولوژیک آغاز کرده بود از اینرو نیازمند حمایت های سیاسی و نظامی بود به همین دلیل با محمد بن سعود امیر درعیه متحد شد. مهمترین مشکل ابن عبدالوهاب در منطقه نجد، قبایل صحرانشین بود که احتمال داشت بر علیه وی اقداماتی را انجام دهند. جهالت و عدم آگاهی های دینی، مهم ترین ابزار بود تا اینکه ابن عبدالوهاب بتواند افکار و اندیشه های خود را به این قبایل بقبولاند. در چنین فضای قبایل صحرانشین نجد موج موج به اندیشه ی وهابیت گرویدند.

منطقه نجد اگر چه کانون اصلی شکل گیری و رشد اندیشه خشک وهابیت بود ولی وهابیت محدود به این منطقه نشد. با عمیق تر شدن روابط ابن سعود و ابن عبدالوهاب، اولین گروه از مبلغان اندیشه وهابیت که حدود سی نفر بود از سوی ابن عبدالوهاب راهی مکه شدند. امیر مکه در این زمان اگر چه از فعالیت های وهابیت در نجد اطلاع داشت ولی از محتوای تبلیغی این اندیشه بی اطلاع بود به همین خاطر مبلغان وهابیت را به مناظره دعوت کرد که در نتیجه آن، عقاید انحرافی آنها مشخص شد که امیر مکه دستور دستگیری آنها را صادر کرد که به جز چند نفر که گریختند بقیه زندانی شدند. به جز امیر مکه، حاکم ریاض و جوانان نجران نیز در برابر عقاید شرک آلود جریان وهابیت سکوت نکردند و که در مهم ترین آن، در سال ۱۱۷۸ه.ق وهابی های نجد شکست سختی از نجرانی ها خوردند. با این حال ابن عبدالوهاب«سیاست بستن دهن ها با پول» را از همان زمان آغاز کرد و با پرداخت چند هزار سکه طلا مانع ورود نجرانی ها به نجد شد. با این حال همین شکست تلخ منجر به مرگ ابن سعود در سال ۱۱۷۹ ه.ق شد.

آل سعود در ادامه کشورگشایی خود به احساء هجوم بردند و در این شهر مرتکب جنایاتی شدند که قلم از بیان آن جنایات و فجایع شرم می کند.در سال ۱۲۱۶ه.ق کربلای معلی،بارگاه سومین امام شیعیان مورد تعرض آل سعود قرار گرفت. «امير نجد در سال ۱۲۱۶ه.ق به بارگاه امام حسين‏ (ع) تجاوز نمود و اموال آن را به غارت برد. نيروهايش مردان، زنان و کودکان را به قتل رسانده، اموالشان را به غارت بردند و به قبر حضرت امام حسين‏ (ع) جسارت نموده و بقعه را تخريب کردند، سپس بر مکة مکرمه و مدينه منوره متعرض شدند و هر آنچه که خواستند در قبرستان بقيع انجام دادند و فقط قبر پيامبر خدا (ص) از دست آنان مصون ماند.[i]

در سال ۱۲۱۷ه.ق حرم امن الهی نیز از تجاوز سعودی ها وهابی در امان نماند. در حالیکه حجاج بیت الحرام مشغول حج واجب بودند، در ماه حرام،ماهی که حتی در دوره جاهلیت عزیز و گرامی داشته می داشته از سوی سعودی های وهابی مورد تجاوز قرار گرفت. در حج آن سال، امام مسقط، سلطان بن سعيد و نقباي وي و نيز امرايي‏ از مصر و شام و… حضور داشتند. امیر مکه«شريف غالب» از آنها کمک خواست، امّا جوابي‏ نشنيد. از اين رو خود، مردم را بعد از اتمام مناسک حجّ به جهاد عليه وهابيان فراخواند، امّا مردم اعتنايي‏ به او نکرده، با دلايل واهي، براي‏ دفاع، از خود سستي‏ نشان دادند. شريف غالب مجبور شد، به همراه يارانش با خزائن و ذخاير مالي، از مکه فرار کند. در اين ميان بسياري‏ از مردم مکّه به جده گريختند.

امیر نجد در دهم ماه محرم بدون هیچ مقاومتی از سوی مردم، وارد مکه شد. سپس همه مردم را وادار به پذیرش عقاید عبدالوهاب کرده و علمای دینی مکه را مجبور کردند که به تدریس کتاب های عبدالوهاب بپردازند و همچنین ضمن ممنوعیت ورود اقوام دیگر جهت حج و عمره، ارتباط مکه و مدینه را از یگدیگر قطع کردند. وهابی ها در ادامه سیاست های خود، در مدت سه روز بسیاری از آثار اسلامی را تخریب کردند.

قبرستان بقیع قبل از تخریب توسط وهابی ها

با مرگ عبدالعزیز، به اتفاق آرای علمای وهابی، سعود بن عبدالعزیز به حکومت رسید. وی از سفاک ترین حاکمان سعودی است که در دوره وی جنایت های بسیاری صورت گرفت.

«در اواخر ذيقعدة ۱۲۲۰ه.ق وهابي ها با لشکري‏ وارد مکه شدند؛ از سوي ديگر‏ مدينة منوره را نيز به اشغال در آوردند. در اين شهر، خانه وحي‏ را غارت کرده، اموال آن رابه تاراج بردند و اعمال زشتي‏ در اين شهر مرتکب گرديدند. بعد از اين فجايع، اميري‏ را بر شهر مدينه مسلط نمودند که نامش مبارک مزيان بود.
حکومت وهابيون در اين شهر، هفت سال طول کشيد. آنان مانع از آن مي‏شدند تا حجاج شامي‏ و مصري‏ با شتران وارد مکه شوند… براي‏ خانة کعبه، پرده‏اي‏ از جنس عبا دوختند و مردم را مجبور کردند تا از عقايدشان پيروي‏ کنند وگنبدهايي‏که بر روي‏ قبور اوليا بود، ويران نمودند. »[ii]

در ادامه همین سیاست در سال ۱۲۲۱ و ۱۲۲۳ به نجف، کربلا و حله نیز حملاتی را انجا دادند که موفقیتی برای آنان در پی نداشت. «بعد از اين ماجرا، وي‏ بر مکه و مدينه مستولي‏ گرديد و به مدت دو سال از فريضه حج ممانعت نمود و نمي‏دانيم عاقبت چه مي‏شود»[iii]

آن چه از تاريخ به دست مي‏آيد، اين است که به مدت ۷ سال، مانع از انجام حجّ مردم عراق شدند. شامي‏ها سه سال و مصري‏ها ۲ سال محروم بودند، از آن سال‏ها به بعد معلوم و مشخص نيست که آيا باز هم مانع شدند يا خير…

در سال ۱۲۲۹ سعود بن عبدالعزیز در گذشت. از سال ۱۲۲۹ تا ۱۲۳۴ عبدالله بن سعود به قدرت رسید که در نهایت تسلیم وی به ابراهیم پاشا و مرگش در قاهره دوره اول حکومت سعودی ها را به پایان رساند. دوره دوم  حکومت سعودی ها بیشتر به درگیری های خاندانی گذشت. عبدالعزیز بن عبدالرحمان را بنیانگذار دوره سوم و به عبارتی پادشاهی عربستان دانسته اند که با کمک امیر کویت توانست قدرت را به دست بگیرد و سپس با عثمانی متحد شد و در نهایت با اتحادی که با انگلیسی ها انجام داد بر سراسر شبه جزیره عربستان استیلا یافت.

از جمله اتفاقات مربوط به حج این دوره، درگیری وهابی ها با حجاج یمنی است. در۱۳۴۱ق. وهابيون با گروهي‏ از حجاج يمني‏ برخورد کردند. از آن‏جا که اين حجاج همگي‏ مسلح بودند، وهابي‌ها به دروغ به آنها اَمان دادند و همه را خلع سلاح کرده، در راه حجاج همراهي‏ نمودند. ليکن هنگامي که به دامنه کوه رسيدند، سپاه وهابي‏ به بالاي‏ کوه رفت و در حالي که حجاج يمني‏ در زير کوه مستقر بودند، به ناگاه بر آنان تاختند و بر سرشان سنگ ريختند و با گلوله‏هاي‏ آتشين همگي‏ را که در حدود ۱۰۰۰ نفر بودند به قتل رساندند و در اين ميان فقط دو نفر زنده ماندند که فرار کرده و ماجرا را گزارش دادند.[iv] در اقدامی دیگر در سال ۱۳۴۲ حدود ۲۰۰۰ نفر از مردم طائف نیز به خاک و خون کشیده شد.

در نهایت این که در این دوره سیاست انگلیس بر این بود که قدرت از خاندان ملک حسین هاشمی به خاندان سعودی منتقل شود. از اینرو با فتنه انگیزی های سعودی های وهابی و حمایت استعمار انگلیس ملک حسین هاشمی مجبور به خروج از مکه شد و حکومت شبه جزیره رسما در اختیار سعودی ها قرار گرفت. پس از مرگ عبدالعزیز ، سه پسر دیگرش با نام‌های ملک فیصل و ملک خالد و ملک عبدالله در چند دوره به حکومت رسیدند . با مرگ خالد ، برادرش فهد، به طور رسمی پادشاه عربستان شد و لقب خادم الحرمین الشرفین را برای خود برگزید.وی برای ترویج آیین وهابیت کوشش بسیار نمود و روابط و مناسبات سیاسی با غرب برقرار کرد. با مرگ فهد، برادرش عبدالله بن عبدالعزیز به پادشاهی عربستان برگزیده شد و پس از او نيز تا کنون ساير پسرانش بر مسند حکومت عربستان تکيه زدند.


[i] – مفتاح الکرامة، ج۵، ص۵۱۲

[ii] – همانجا

[iii] – مفتاح ‏الکرامة، ج ۵، ص۵۱۴

[iv] – کشف الارتياب، ص ۵۴

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا