چطور بر ناامیدی غلبه کنیم

بصیرنیوز،ناامیدی یا دلسرد شدن ذهن از رویا‌پردازی، یکی از مهم‌ترین مشکلات روانی است که امروزه با وجود همه‌ی پیشرفت‌های جامعه‌ی بشری، با آن رو‌به‌رو هستیم. ناامیدی نسبت به هر موضوعی، به علت عدم شناخت خود و احساس خود‌کم‌‌بینی به‌وجود می‌آید. برای غلبه بر ناامیدی، قبل از هر چیز باید بدانیم در چه مواردی ناامید هستیم. در ادامه این مطلب را به نقل از چطور بخوانید.

 چطور بر ناامیدی غلبه کنیم
استادان روانشناسی «آنتونی شولی» و «هنری بیلر» در کتاب‌شان به نام «امیدواری در عصر استرس و اضطراب»، روانشناسی را با فلسفه، زیست‌شناسی، انسان‌‌شناسی و ادبیات کلاسیک آمیختند و با رویکرد متفاوتی درباره‌ی امید بحث کردند.

من یک‌راست به سراغ بخش سیزده این کتاب «غلبه بر ناامیدی: از تاریکی رها شوید» می‌روم. در این بخش نویسندگان بیان می‌کنند که ناامیدی ۹ شکل دارد که هر کدام با برآورده نشدن یا قطع یکی (یا بیش‌تر از یکی) از نیازهای پایه‌ای دربردارنده‌ی امید مرتبط است. این نیازها عبارتند از: وابستگی، توانایی و بقا.

مؤلفان در این بخش به بیان سه شکل از ناامیدی می‌پردازند که درنتیجه‌ی عدم کارکرد یکی از این سه نیاز یا سیستم محرک انسان به‌وجود می‌آید: خودباختگی، بی‌کفایتی و محکوم شدن به فنا. برای غلبه بر ناامیدی، ابتدا باید بدانیم با کدامیک از این انواع مواجه هستیم. نویسندگان این کتاب، برای هر شکل از ناامیدی، نوعی درمان ترکیبیِ ذهنی، بدنی و روحی معرفی کردند که شامل از نو ساختن افکار، تمرینات روحی خاص و دسترسی به نوع صحیحی از رابطه‌ی امید بخش است.

در این مقاله به عوامل ناامیدی و بعضی از تکنیک‌های پیشنهادی شولی و بیلر می‌پردازیم که با به‌کارگیری آنها می‌توانید نور امید را به زندگی‌ خود برگردانید.
چرا ناامید می‌شویم؟‌
۱. خود‌باختگی
افراد خودباخته بر این باورند که به نحوی با دیگران متفاوت هستند. از عدم پذیرش توسط دیگران و درد ناشی از آن می‌ترسند، بنابراین منزوی و گوشه‌گیر می‌شوند. اگر در انجام کاری مسلط نباشند، از خود متنفر و بیزار می‌شوند و خود را لایق هیچ‌گونه توجه و حمایتی نمی‌دانند.
۲. احساس طرد شدن
این احساس فراتر از یک آسیب هیجانی ساده است؛ بنابراین این افراد همیشه در بحران هستند. فرد از اینکه توسط شخصی، در زمانی که بیشترین نیاز را به او داشته است رها شده، احساس تنهایی و ناامیدی می‌کند.
۳. بی‌انگیزگی
احساس بی‌انگیزگی به‌ویژه برای اقلیت‌های محروم مشکل ایجاد می‌‌کند، چرا‌که احتمالا فرصت‌های رشد و الگوهای مثبت در این قشر موجود نیست و یا در صورت وجود، فاقد ارزش قلمداد می‌شود.
۴. بی‌کفایتی
افراد در هر سنی به این باور نیاز دارند که نویسنده‌ی داستان زندگی خود هستند. اگر این نیاز برآورده نشود و شخص در هدایت مسیر زندگی و دستیابی به اهداف خود قدرتمند نباشد احساس بی‌کفایتی بروز کرده و ادامه می‌یابد.
۵. تحت سلطه بودن
لزوم اطاعت از یک فرد یا گروه، زمینه‌ساز حس نا‌امیدی است.
۶. محدودیت
وقتی مبارزه برای بقا با حس عدم تسلط بر امور ترکیب شود، فرد احساس محدودیت می‌کند و خود را نالایق و ناکارآمد می‌‌بیند. این شکلِ ناامیدی بخصوص در میان افرادی که از وضعیت مالی مناسب برخوردار نیستند و همچنین کسانی که دچار معلولیت‌های جسمی و یا ناتوانی در یادگیری هستند، شایع‌تر است.
۷. تسلیم شدن در برابر مرگ
کسانی که دچار بیماری جدی و تهدید‌کننده‌ی زندگی هستند؛ یا به دلیل کهولت سن و ضعف و ناتوانی‌های‌شان، خود را در آستانه‌ی مرگ می‌‌دانند، جزو افراد آسیب‌پذیر هستند. این افراد پایان زندگی خود را مسلم و قریب‌الوقوع می‌بینند و زیر بارِ ناامیدی حاصل از مرگ خم می‌شوند.
۸. اسارت
نا‌امیدی ناشی از اسارت دو شکل دارد:
۱. اسارت بدنی (برای مثال در افرادی که در زندان به سر می‌برند)
۲. اسارت فکری و هیجانی (مثلا فردی که قادر نیست احساساتش را رها کند تا از رابطه‌‌‌ای بیمارگونه دست بکشد)

۹. درماندگی
افراد درمانده معتقدند که نمی‌توانند با آرامش و امنیت در جهان زندگی کنند. ضربه‌های روحی مکرر یا قرار گرفتن در معرض استرس‌های غیر‌قابل‌کنترل و تکرار شونده، احساس درماندگی عمیق و ریشه‌داری را به‌وجود می‌آورد که از آنها افرادی وابسته و درمانده می‌سازد. احساس درماندگی چیزی مانند احساس پرنده‌ای است که شکسته بال روی زمین افتاده است.
غلبه بر از خودبیگانگی و شاخه‌های آن (خود بیگانگی، ترک شدن و بی‌انگیزگی)

این شکل از ناامیدی با تحریف‌های شناختی از قبیل تعمیم مبالغه‌آمیز، ذهن‌خوانی، عمومی‌گرایی و تفکر همه یا هیچ، تقویت می‌شود. این افراد تصور می‌کنند که هیچکس در شرایط سختی که آنها هم‌اکنون در آن به‌سر می‌برند، نبوده و نخواهد بود. ذهن‌خوانی به معنای نتیجه‌گیری بدون بررسی‌های کافی است و راه مقابله با آن بررسی شواهد هیجانی است. یعنی اینکه با اعتماد، امید و ذهنی باز بررسی کنید که دیگران موقعیت شما را چگونه تجربه کردند.

اگر احساس طرد شدن می‌کنید، از لاک خود بیرون بیایید و ببینید که آیا این واقعیتِ درون شما بازتاب دقیقی از جهان بیرون هست یا نه؟

به‌طور کلی افراد تعمیم دهنده، حقایق زندگی را پررنگ‌تر از آنچه که هست می‌بینند. در سخنان‌شان از کلمات هرگز و همیشه زیاد استفاده می‌کنند و در افکار‌ آنها قانون همه یا هیچ حاکم است. به این معنا که هر چیز کمتر از کامل، شکست محسوب می‌شود. این افراد در برخورد با اشخاصی که شرایط کنونی آنها را پشت سر گذاشته‌اند با پاسخ‌های امیدوار کننده‌ای رو به‌رو خواهند شد. با تغییر دیدگاه‌تان، از شر تفکر همه یا هیچ خلاص شوید.

غلبه بر ناامیدی ناشی از بیماری‌های تداعی‌گر مرگ (فنا، درماندگی و اسارت)
عامل ناامیدی در کسانی که دچار بیماری‌های سخت هستند، قضاوت زود هنگام درباره‌ی زمان مرگ است بی‌آنکه زمینه‌ی محکمی وجود داشته باشد. قبل از قضاوت، باید به بررسی کامل شواهد بپردازیم و برای کشف حقایق تلاش کنیم.
«استفان جی گولد» انسان‌شناس و استاد دانشگاه هاروارد، در سن ۴۰ سالگی به نوعی سرطان نادر شکمی مبتلا شد. پزشکان معتقد بودند فردی با این بیماری به طور متوسط تنها ۸ ماه زنده است. او شروع به تحقیق در این زمینه کرد و در مقاله‌ای با موضوع آمار و سرطان، بیان کرد که بررسی اطلاعات آماری بیماری‌اش تا چه اندازه مفید بود و به او کمک کرد. او با خود گفت: بسیار خوب، نیمی از مبتلایان به این بیماری بیش از این زمان زندگی می‌کنند. آیا من می‌توانم جزو این گروه باشم؟ در نهایت او با بررسی بعضی فاکتور‌ها مانند سن ابتلایش به این بیماری، شیوه‌ی زندگی سالم، تشخیص زود هنگام بیماری، و کیفیت بالای خدمات درمانی، به نتیجه‌ی امیدوارکننده‌ای رسید. او بیست سال پس از ابتلایش به این بیماری و در اثر سرطانی غیر مرتبط با آنچه برای او تشخیص داده شده بود درگذشت.
غلبه بر ناتوانی و شاخه‌های آن (ناتوانی، اسارت و محدودیت)
زمینه‌ی احساس ناامیدیِ ناشی از ناتوانی، عبارت است از:
شخصی‌سازی، برچسب زدن و ارزش قائل نشدن برای موفقیت‌ها.
وقتی افراد استعدادها و موهبت‌های‌شان را قدر ندانند، موفقیت‌های خود را نادیده گرفته و فقط بر ناتوانی‌ها و ابعاد منفی وجود خود تمرکز می‌کنند. یکی از راه‌های مقابله با کم‌رنگ کردنِ نقاط مثبت خود، به دست آوردن آگاهی است. لیستی از نقاط قوت خود حتی در کوچک‌ترین موارد تهیه و به‌طور دائم آنها را مرور کنید. با این کار احساس بهتری نسبت به خود پیدا کرده و با انرژی و انگیزه‌ی بیشتری زندگی می‌کنید.

در مورد کسانی که مورد ظلم واقع شده‌اند شخصی‌سازی و خود را مقصر دیدن بسیار شایع است. در شخصی‌سازی، فرد خود را مسئول حادثه‌ای می‌داند که به هیچ عنوان امکان کنترل آن را نداشته است. از راه‌های غلبه بر آن، تجدید نظر در نسبت دادن علت امور به خود است.

وقتی افراد به علت ناتوانی ذهنی یا فیزیکی، احساس محدودیت می‌کنند، با احتمال بیشتری به دام برچسب زدن به خود (در نظر گرفتن یک یا چند نمونه از رفتار خود و سپس تعمیم افراطی آن) خواهند افتاد. این برچسب‌ها خیلی ساده شکل می‌گیرند و به‌عنوان توصیفی ماندگار از شخصیت ما، درونی می‌شوند. برای غلبه بر احساس محدودیت، باید الگوهای فکری خودساخته را تغییر داد و تفکر منطقی را جایگزین کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا