شکایت یازده کشور عربی از ایران به سازمان ملل؛ اهداف و شیوه مواجهه

بصیرنیوز،امارات عربی متحده به همراه ۱۰ کشور دیگر از جمله کویت، مصر، مغرب، سودان، اردن، دولت مستعفی یمن، بحرین، قطر و عمان، نامه‌ای خطاب به سازمان ملل نوشته و در آن، از آنچه سیاست‌های توسعه‌طلبانه ایران و بر هم زدن ثبات منطقه نامیده، ابراز نگرانی کرده است.

در این نامه آمده: «از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که به صادر کردن انقلاب ایران به کشورهای دیگر فرا می‌خواند، نگرانیم؛ ایران کشوری حامی تروریسم در منطقه است که از حزب‌الله در سوریه و لبنان گرفته تا حوثی‌ها در یمن و گروه‌های تروریستی در بحرین، عراق، عربستان و کویت حمایت می‌کند» در نامه‌ی یاد شده، آنچه مداخله‌ی ایران در جنگ یمن، ارائه کمک‌های مالی، نظامی و راهبردی به انصارالله و نیز ارسال کشتی‌های حامل اسلحه نامیده شده، محکوم شده است. نامه‌ی مذکور اقدامات ایران را ناقض آشکار قطعنامه ۲۲۱۶ و ۲۲۳۱ سازمان ملل عنوان کرده است. در ادامه‌ی این نامه به حادثه «منا» و شهادت صدها تن از حجاج نیز اشاره شده و سخنان نماینده ایران در محکومیت این حادثه، ادعاهایی کاذب برای بهره‌برداری از این حادثه، نامیده شده است. نویسندگان نامه به موضع ایران در خصوص جزایر سه‌گانه نیز پرداخته و مدعی شده‌اند: «این جزایر، جزایری عربی و جزء لاینفک امارات هستند و ایران ادعا می‌کند این‌ها، جزء جدانشدنی کشورش هستند.»(۱)

عربستان نیز مدتی پیش شکایتی مشابه را به شورای امنیت تقدیم کرده بود که بدون پیگیری مانده است. از طرفی پیوستن عمان، کویت و قطر به طرح شکایتِ امارات، از نکات قابل توجه این شکایت است. مشارکت عمان، کویت و حتی قطر در طرح شکایت، مسائل مختلفی را به اثبات می‌رساند که یکی از این مسائل؛ ضعف و انفعال دیپلماسی دولت یازدهم در پرداختن به موضوعات منطقه است. به طور مثال امیر قطر، مدتی پیش با حسن روحانی تماس تلفنی برقرار کرده و از تمایل کشورش برای گسترش همه‌جانبه روابط با ایران خبر داد؛ اما همین موضوع از جانب دولت یازدهم بدون پیگیری باقی ماند. در صورتی که امکانپذیر بود، بلافاصله بعد از این تماس، از طریق دیدارهای دوجانبه و گسترش روابط، قطر را از بازی در زمین آل سعود و امارات خارج کرده و از این طریق، طراحی اماراتی‌ها و عربستانی‌ها را به هم ریخت. بررسی اهداف امارات و کشورهای امضاکننده‌ی نامه‌ی حاوی شکایت‌ و اشاره به ضعف و انفعال دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی ایران در منطقه، هدف یادداشت پیش رو است.

۱- اهداف امارات و کشورهای امضاکننده‌ی نامه‌ی حاوی شکایت‌

۱-۱٫ تشدید ایران‌هراسی و متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم

ایران‌هراسی همواره بخشی از سیاست‌های غرب بوده که پس از انقلاب اسلامی و به منظور تحقق بخشیدن به اهداف مختلف به کار گرفته‌شده است. محورهای اصلی ایران‌هراسی به دنبال ارائه‌ی چهره‌ای تندرو و خشونت‌طلب از ایران است که سعی دارد این خشونت را به بخش‌های مختلف منطقه و جهان تسری دهد. گفتمان ایران‌هراسی بر انگاره‌هایی چون معرفی ایران به عنوان محور شرارت، بزرگ‌ترین حامی تروریسم در جهان، بزرگ‌ترین تهدیدکننده همسایگان و تهدیدی برای صلح جهانی و… استوار شده است.

محور استکبار با به‌کارگیری این راهبرد، ضمن همراه‌سازی سایر کشورها، جنایت‌های خود علیه ایران را توجیه‌پذیر کرده است. به زعم آمریکا، اعمال تحریم‌های یک‌جانبه در موضوعات مختلف و ترور دانشمندان هسته‌ای و تدارک حملات سایبری و … در چنین فضا و چارچوبی مشروعیت پیدا می‌کنند.(۲)

لذا امارات و کشورهای امضا‌کننده‌ی شکایت نیز تلاش می‌کنند در راهبرد تشدید ایران‌هراسی حرکت کرده و با برجسته‌سازی نقش ایران در منطقه و ارائه‌ی تصویری مخرب از این نقش‌، شرایط و زمینه را برای اعمال تحریم و محدودسازی ایران، مهیا کنند. ایجاد فضای منفی در زمینه‌های سیاسی، نظامی، حقوقی و امنیتی، هدف دیگر ایران‌هراسی اماراتی‌ها و کشورهای امضاکننده‌ی شکایت است. قرار گرفتن شکایت اخیر در کنار شکایتِ عربستان از ایران که چندی پیش تقدیم شورای امنیت شد، پازل و برنامه‌ریزی از پیش طراحی‌شده‌ای را افشا می‌کند که هدف آن، افزایش هزینه‌های ایران برای کنش‌گری در منطقه و ترغیب سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی برای برخورد با ایران و هزینه‌دار کردن رفتار این کشور در منطقه است.

جنگ دیپلماتیک رژیم‌های مرتجع منطقه علیه ایران نشان از نوعی هماهنگی و برنامه‌ریزی دارد. به این معنا که ایران‌هراسی و اقدامات ایران‌ستیزانه، بلافاصله حمایت، موضع‌گیری و همراهی سایر دولت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را به دنبال دارد.

موضوع دیگر، گسترده کردن حوزه‌های شکایت و مطرح کردن موضوعات مشترک در شکایت‌های متفاوت است. به طور مثال در شکایت اخیر به فاجعه منا و انتقاد ایران به بی‌کفایتی آل سعود در مدیریت حرمین شریفین اشاره شده و مطالبه‌ی ایران برای چاره‌اندیشی جهت مدیریت مراسم حج، محکوم و توأم با اغراض سیاسی معرفی شده است. این موضوع درحالی در شکایت مطرح شده که فاجعه منا و انتقادات ایران به بی‌کفایتی آل سعود، ارتباطی به رژیم امارات نداشته و ایران انتقاداتِ به‌حق خود را متوجه خاندان آل سعود کرده است. این جانب‌داری متقابلاً نیز صورت پذیرفته است. به طور مثال موضوع جزایر سه‌گانه که ادعایی بی‌اساس، بی‌مبنا و با پشتوانه‌ی سیاسی است، بلافاصله بعد از سخنان «عبدالله بن زاید» وزیر خارجه امارات در نشست سالانه سازمان ملل، در سخنان «محمد بن نایف» ولیعهد عربستان نیز بازتاب یافته است.

این مسائل از جبهه‌ی گسترده‌ی نبرد دپیلماتیکی رونمایی می‌کند که رژیم‌های مرتجع، علیه ایران و محور مقاومت تدارک دیده‌اند. منطق رفتاری رژیم‌های مذکور، الگوگیری از توافق هسته‌ایِ موسوم به برجام است. به زعم آن‌ها فشار و در تنگنا قرار دادن ایران، یگانه دلیلی بود که تهران را بر سر میز مذاکره نشاند. لذا دنبال کردن راهبرد فشار، گسترده کردن جبهه‌ی نبرد و مطرح کردن موضوعات مختلف، ایران را ناگزیر از پذیرش برجام منطقه‌ای خواهد کرد.

۲-۱٫ تلاش برای اجماع‌سازی علیه ایران و محور مقاومت

عربستان و دولت‌های تابع این رژیم، به‌کرات تلاش کرده‌اند علیه ایران و استوانه‌های محور مقاومت در منطقه، اجماع‌سازی کرده و در نشست‌های مختلف بر ضد محور مقاومت بیانیه‌ای به تصویب برسانند؛ اما مخالفت برخی از دولت‌های منطقه، از شکل‌گیری اجماع علیه محور مقاومت ممانعت به عمل آورده و طرح سعودی‌ها را به شکست کشانده است.

به طور مثال، در نشست سالانه کنفرانس اسلامی که فروردین امسال در ترکیه برگزار شد، عربستان تلاش کرد در بیانیه‌ی پایانی اجلاس، بندهایی را علیه ایران گنجانده و قرائت کند که به دلیل مخالفت ایران و برخی کشورها، موفق به انجام این کار نشد. در نشست اتحادیه‌ی عرب در سال ۹۴ نیز همین وضعیت پیش آمد. در نشست مذکور، عربستان و دولت‌های مرتجع منطقه، کوشیدند در بیانیه پایانی اجلاس، بندهایی از بیانیه را به حزب‌الله لبنان اختصاص داده و این جنبش را در زمره گروه‌های تروریستی دسته‌بندی کنند که این بیانیه با مخالفت عراق، لبنان و الجزایر مواجه شد.

لذا به نظر می‌رسد شکایت‌ها و محکومیت‌های مشابه و متعددی که این روزها بر ضد ایران طراحی می‌شوند، درصدد شکل دادن به اجماع و اتفاق علیه ایران و محور مقاومت هستند. با اضافه شدن کشورهای عربی به این طرح‌ها و شکایت‌ها، عرصه برای مخالفت‌ورزی سایرین تنگ‌تر شده و هزینه ایستادگی و مخالفت افزایش می‌یابد. به طور مثال الجزایر که در نشست اتحادیه عرب با تروریستی خواندن حزب‌الله لبنان مخالفت کرده بود در نشست اخیرِ سازمان همکاری اسلامی به ادعای عربستان مبنی بر مورد هدف قرار دادن مکه از سوی انصارالله صحه گذاشته و طرح آل سعود را امضا کرده است. به دیگر سخن اینکه، شکایت‌ها و محکومیت‌ها، قطب‌بندی و فرقه‌گرایی منطقه‌ای را تشدید کرده و دولت‌ها را در دو راهی انتخاب محور مقاومت و محور ارتجاع قرار می‌دهد.

از نگاه عربستان و رژیم‌های مرتجع، بازیگران منطقه، اعم از دولت‌ها و گروه‌های فرو و فراملی، باید در دو طیف دسته‌بندی شوند: همسو با آن‌ها، همسو با ایران، در این میان، اگر بازیگران میانه‌ای هم وجود داشته باشند، باید کنترل شوند تا حداقل به سمت ایران گرایش پیدا نکنند.(۳) اتخاذ سیاست دوگانه‌سازی، به منظور مهار ایران اجرایی می‌شود. «انور محمد قرقاش» وزیر مشاور در امور خارجه امارات به همین اجماع‌سازی و دوگانه‌سازی اشاره کرده و گفته است «تحرک دیپلماتیک مشترک در سازمان ملل، موضع و عمل مشترک جهان عرب در برابر ادعاهای ایران را به اثبات رسانده و گفتار و مواضع ما را تقویت می‌کند»(۴)

۲- ضعف و انفعال دیپلماسی دولت یازدهم در منطقه

رویکرد تعامل‌گرا و مذاکره‌محور، اساس سیاست خارجی دولت روحانی را تشکیل می‌دهد. روحانی در انتخابات ۹۲ توانست با تخطئه‌ی سیاست خارجی دولت قبل و پیوند زدن معیشت به پرونده‌ی هسته‌ای، آرای مردم را به سوی خود جلب کند. در این میان، برجام تنها دستاورد دولت یازدهم در صحنه‌ی سیاست داخلی و خارجی بود که از رهگذر مذاکره با ۱+۵ حاصل شده و دارای «نقاط ابهام و ضعف‌های ساختاری» بود. روحانی با اتکا به تنها دستاورد خود در سیاست خارجی به دنبال بهره‌برداری در موضوعات داخلی است.

لذا تمام تلاش دولت حفظ برجام و جلوگیری از نقض آن از سوی دولت آمریکا است. برای تحقق این امر بخش عمده‌ی دیپلماسی دولت معطوف به غرب و اتحادیه اروپا است. دولت در این مسیر از طریق ارتباط‌گیری با اتحادیه اروپا و تقویت روابط خود با این اتحادیه، درصدد فشار به آمریکا است تا این دولت تعهدات خود در برجام را اجرایی کند.(۵)

این مسئله موجب شده توجه دولت یازدهم به تحولات منطقه کمتر شده و منطقه از اولویت نخست دولت خارج شود. این در حالی است که امنیت ملی، اقتدار، عمق راهبردی و جایگاه ایران در آینده‌ی جهان به تحولات منطقه بستگی دارد که غفلت از این موضوع می‌تواند تمام راهبردهای ایران در سیاست خارجی را با مشکل مواجه ساخته و امنیت ملی ایران را تحت‌الشعاع قرار دهد.

غفلت دولت یازدهم از تحولات منطقه زمین فراخ‌تری برای کنش‌گری طرف مقابل مهیا کرده است. به طوری که عربستان و دولت‌های تابع با اتخاذ دیپلماسی فعال، شکایت‌های مختلفی را در سازمان‌ها و نهادهای مختلف، علیه ایران اجرایی کرده‌اند. شکایت امارات و ده دولت عربی، آخرین نمونه‌ از سلسله شکایت‌های رژیم‌های مرتجع از ایران است که به دلیل غیرمردمی بودن و فقدان مشروعیت و مقبولیت، نگران بقای حکومت خود هستند؛ اما در این میان، آنچه طرح‌های طرف مقابل را به نتیجه رسانده و دولت‌های مختلف را گرد او جمع می‌کند؛ انفعال و بی‌برنامه‌گی دولت برای پرداختن به مسائل منطقه است.

به طور مثال عمان به عنوان یکی از دولت‌های مورد اعتماد و میانه‌رو منطقه که در منازعات و معادلات جهانی و منطقه‌ای، نقش میانجی را ایفا می‌کرد اکنون به جنگ دیپلماتیک امارات و عربستان علیه ایران پیوسته است. یا کویت و قطر به دلیل ضعف دیپلماسی دولت یازدهم و مسئولان سیاست خارجی در زمین طراحی شده‌ی اماراتی‌ها و عربستانی‌ها به ایفای نقش پرداخته‌اند. درحالی که به اعتراف خود مقامات آل سعود کویت و عمان به نسبت‌های مختلف، سیاست‌های متفاوتی از عربستان در قبال ایران اتخاذ کرده بودند؛ اما اکنون نعل به نعل عربستان و امارات نقش ایران در منطقه را زیر سوال می‌برند.

دیپلماسی فعال منطقه‌ای وزارت خارجه می‌توانست از طریق تعامل با دولت‌های نسبتاً میانه‌رو، جنگ دیپلماتیک آل سعود علیه ایران را به شکست کشانده یا مقداری از فشار آن را تعدیل کند. عدم اهتمام به منطقه و متقابلاً تمرکز آل سعود بر منطقه، روز به روز دولت‌های منطقه را از ایران دورتر می‌کند.(۶) در صورتی که بسیاری از این دولت‌ها اگرچه دوست ایران نبوده‌اند اما روابط خصمانه‌ای نیز با این کشور نداشته‌ یا حداقل حاضر به ایفای یک‌جانبه‌ی نقش در زمین طراحی شده‌ی سعودی‌ها نبوده‌اند.

لذا انفعال دستگاه دیپلماسی دولت، مجال کنشگری آل سعود را دوچندان کرده است. از طرفی دولت ایران می‌توانست و می‌تواند در مقام واکنش به شکایت‌ها و اتهاماتی که علیه ایران و محور مقاومت برنامه‌ریزی می‌شود، شکایت‌های مشابهی را انجام دهد. سازمان‌دهیِ محوری از نهادها و دولت‌های حق‌طلب و مستقل برای شکایت از جنایت آل سعود و امارات ازجمله این اقدامات است. آل سعود و امارات در همدستیِ با یکدیگر در طی۲۰ ماه تجاوز به یمن، جنایات سازمان‌یافته فراوانی در حوزه‌های گوناگون مرتکب شده‌اند. کشتار زنان و کودکان بی‌گناه، محاصره اقتصادی و ایجاد اختلال در فرایند آب‌رسانی، سوخت‌رسانی و انتقال مواد غذایی به مناطق مسکونی، بمباران زیرساخت‌های غیرنظامی مانند مدارس و بیمارستان‌ها و مراکز بهداشتی تنها بخشی از جنایت‌هایی است که محرز و غیرقابل‌انکار است. لذا با استفاده از این موضوع می‌توان با سازمان‌دهی کشورهای غیر تابع و مستقل، موضوع جنایت عربستان و امارات در یمن را در نهادها و همایش‌های مختلف پیگیری کرد. تحقق این موضوع دو رژیم مذکور را در تنگنای سیاسی قرار خواهد داد؛ اما این شکایت‌ها نیز جنبه عملی و عینی پیدا نکرده اند. به نظر می‌رسد نگاه متفاوت دولت به منطقه و محور مقاومت درصدد تکمیل کردن طراحی محور ارتجاع به جهت قبولاندن برجام منطقه‌ای به نیروهای مقاومت است.

جمع‌بندی

امارات عربی متحده به همراه ۱۰ کشور دیگر از جمله کویت، مصر، مغرب، سودان، اردن، دولت مستعفی یمن، بحرین، قطر و عمان، نامه‌ای خطاب به سازمان ملل نوشته و در آن، از آنچه سیاست‌های توسعه‌طلبانه ایران و بر هم زدن ثبات منطقه نامیده، ابراز نگرانی کرده است. در نامه‌ی مزبور اتهامات مختلفی علیه ایران و محور مقاومت مطرح شده است. به نظر می‌رسد امارات از طرح این شکایت به دنبال دامن زدن به ایران‌هراسی و متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم و تلاش برای اجماع‌سازی علیه ایران و محور مقاومت است. نکته قابل توجه این شکایت، همراهی دولت‌های نسبتاً میانه‌رو منطقه با امارات است که به دلیل ضعف و انفعال دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم به سمت طرف مقابل گرایش پیدا کرده‌اند. توجه دولت به برجام و تلاش همه‌جانبه برای حفظ آن به عنوان تنها دستاورد داخلی و خارجی، تحولات منطقه را از اولویت اصلی دولت خارج ساخته است. همین غفلت به موفقیت اجماع‌سازی محور ارتجاع علیه ایران و محور مقاومت منجر شده که می‌تواند امنیت ملی و نقش ایران در آینده نظم جهانی را تحت‌الشعاع قرار دهد. این شکایت و سلسله شکایت‌هایی که علیه محور مقاومت اجرایی می‌شوند درصدد تحت فشار قرار دادن ایران هستند. منطق رفتاری رژیم‌های مرتجع منطقه از طرح شکایت‌های متعدد، الگوگیری از توافق هسته‌ایِ موسوم به برجام است. به زعم آن‌ها فشار و در تنگنا قرار دادن ایران، یگانه دلیلی بود که تهران را بر سر میز مذاکره با آمریکا نشاند. لذا دنبال کردن راهبرد فشار، گسترده کردن جبهه‌ی نبرد و مطرح کردن موضوعات مختلف، ایران را ناگزیر از پذیرش برجام منطقه‌ای خواهد کرد. با وجود نمایان شدن چنین فضا و راهبردی، ضعف و انفعال دیپلماسی منطقه‌ای دولت، جز کمک به تحقق و عینی شدن این راهبرد، دستاورد دیگری در پی نخواهد داشت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا