قاتلی که تبر را در سر دوستش جا گذاشت! +عکس

بصیرنیوز، اوایل شهریور امسال مردی با پلیس شهریار تماس گرفت و از کشف جسد مردی افغان در یک ساختمان نیمه‌کاره در یکی از محله‌های شهریار خبرداد. کارآگاهان پلیس جنایی ویژه غرب استان تهران همراه تیمی از ماموران بررسی صحنه جرم در آنجا حاضر شدند و مشاهده کردند جسد مردی جوان در اتاق نگهبانی در حالی افتاده که تبری در سر او گیر کرده و همین ضربه باعث مرگ وی شده است.

 قاتلی که تبر را در سر دوستش جا گذاشت! +عکس
جسد مرد جوان به پزشکی قانونی منتقل شد. همزمان با تشکیل پرونده قضایی در شعبه چهارم بازپرسی دادسرای شهریار، تحقیقات پلیس جنایی برای رازگشایی از این پرونده آغاز شد. ماموران با انجام تحقیقات محلی متوجه شدند آخرین نفری که مقتول رادیده و شب حادثه مهمان وی بوده، یکی از هموطنانش است که در محله‌ای دیگر زندگی می‌کند.

این مرد به‌عنوان تنها مظنون پرونده تحت تعقیب پلیس جنایی قرار گرفت. ماموران برای بازداشت او به خانه‌اش اعزام شدند که معلوم شد او در آنجا نیست و کسی از وی خبری ندارد. ماموران همچنین به ساختمانی که او کار می‌کرد رفتند که معلوم شد با کارفرمایش تسویه کرده و به مکانی نامعلوم رفته است. تلاش پلیس برای بازداشت او ادامه داشت تا این‌که متوجه شدند وی از ایران خارج شده و به افغانستان گریخته است. با گذشت پنج ماه از این جنایت، دو روز پیش متهم زمانی که به ایران بازگشته و به شهریار آمده بود، شناسایی و بازداشت شد.

متهم به قتل Murder با انتقال به پلیس آگاهی ویژه غرب استان تهران، بازجویی شد و اظهاراتی ضد و نقیض را بیان کرد و مدعی شد آن شب فقط میهمان مقتول بوده و روز بعد هم آنجا را ترک کرده است. همچنین نمی‌داند چه کسی او را به قتل رسانده است . فراری در کار نبوده و برای ملاقات با خانواده‌اش به افغانستان رفته است .

اعتراف به قتل

تحقیقات ازاین متهم ادامه داشت تا این که او دیروز سکوت خود را شکست و به قتل هموطن خود اعتراف کرد.

متهم به قتل درباره انگیزه‌اش از این جنایت گفت: آن شب من میهمان دوستم-مقتول – بودم. او حرف‌هایی زد که تصور کردم او و همسرم با هم ارتباط پنهانی دارند. این موضوع آزارم می‌داد وآرامش مرا گرفت. فقط به انتقام فکر می‌کردم. او بعد از این صحبت‌ها به سمت اتاقک نگهبانی رفت و خوابید. آن شب حالم خیلی بد بود. باورم نمی‌شد او و همسرم به من خیانت کرده‌‌اند. وی افزود: عقلم کار نمی‌کرد، خون جلوی چشمانم را گرفته بود. دیگر نمی‌توانستم به چیزی فکر کنم. باورم شده بود که گفته‌هایش صحت دارد. نیمه‌شب تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. اطراف اتاقک نگهبانی را جست‌وجو کردم و تبری یافتم و با همان تبر او را در خواب کشتم.

متهم به قتل ادامه داد: سراسیمه به خانه‌ام رفتم. از همسرم در ارتباط با دوستی پنهانی او و مرد نگهبان پرس‌و‌جو کردم که پاسخ درستی نداد و مدام تهدیدم می‌کرد که الان با پلیس تماس می‌گیرد. با برداشتن مقداری لباس و پول به افغانستان رفتم. چند ماهی آنجا بودم. به گمان این که کسی متوجه نشده جنایت را من مرتکب شده‌ام، به ایران بازگشتم که دستگیر شدم.

تحقیقات پلیس جنایی برای رازگشایی از صحت انگیزه متهم برای ارتکاب این جنایت ادامه دارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا