روز پانزدهم رجب؛ مناسک یک مادر

اسمش فاطمه بود؛ دختر عبدالله ابن ابراهیم و همسر حسن مثنی. پسری به اسم داوود داشت. همراه با داوود، به امام صادق(ع) هم شیر داده بود و مادر رضاعی ایشان بود. همان جده‌ٔ صالحه و مؤمنه‌ای که سید بن طاووس از او به نیکی یاد کرده است.

داوود، همراه با جمعی از سادات حسنى در جریان اعتراض به استبداد منصور عباسى به زندان افتاد و مادرش مدت‌ها از او بی‌خبر بود. گاهی خبر شهادتش را برای مادر می‌آوردند و گاهی هم می‌گفتند که هنوز در زندان بغداد گرفتار است. و خدا می‌داند در دل مادر چه آشوبی برپا بود از فراق داوود.
روز پانزدهم رجب؛ مناسک یک مادر
امام صادق(ع) چند روزی بیمار بودند. ام داوود به عیادتشان رفت. کنار حضرت نشسته بود که ایشان پرسیدند: «از داوود خبر تازه‌ای ندارید؟» اسم پسر که آمد، مادر دوباره انگار زخمش سر باز کرده باشد، مضطر و مستأصل، اشک‌هایش سرازیر شد. گفت: «خیلی وقت است از او بی‌خبرم. شما برادر رضاعی‌اش هستید! برای آزادی‌اش دعا کنید!». امام که آن حال سوز و بی‌تابی مادر را دید فرمود: «پس چرا برای آزادی‌اش دعای استفتاح را نخوانده‌اید؟ دعایی که درهای آسمان را می‌گشاید». ام داوود مشتاقانه پرسید: «بلد نیستم. چه دعایی‌ست؟ چطور بخوانم؟» فرمودند: «ماه رجب نزدیک است. روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم را روزه بگیر، ظهر پانزدهم غسل کن و هشت رکعت نماز بخوان و بعد …». امام، آداب را گفتند و متن دعا را برایش نوشتند. «ام داوود» اعمال را به جا آورد. پسرش آزاد شد… و این اعمال، مثل یک راز آسمانی بعد از هزار و دویست سال دست به دست نوشته شده و برای ما به یادگار مانده است.

خواستم بگویم این سه روز اگر توفیق شد و این آداب را به جا آوردیم یادمان باشد این اعمال مفصل که عطر حضرت صادق(ع) دارد، مناسک یک مادر بوده در هنگامه‌‌ٔ استیصال و اضطرار و کلید آسمانی او برای نجات فرزندش؛ مثل سعی هاجر برای نجات اسماعیل کوچکش از عطش… و خدا انگار هوای دل مادرها را خیلی دارد… و خدا همان است که گفته مضطر حقیقی را بی‌جواب نمی‌گذارد و گرفتاری‌اش را برطرف می‌کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا