دنیای پر از تناقض یک سیاستمدار / عکس

بصیر، در دنیای سیاست ایران، مردان زیادی زیست کرده اند. که هرکدام برای خود منطق یا نقطه دالی برای تحرکات سیاسی خود داشته اند.اما منطق بعضی خیلی تعریف شده و مشخص بوده اما منطق برخی دیگر آنقدر گنگ بوده که گاهی از آن تصور بی منطقی هم می شود. صادق زیبا کلام را می توان در دسته دوم سیاستمداران ایرانی قرار داد.

 تناقضات در سخنرانی های او در ظاهر زیاد است. با این حال، برای کاستن از بار تناقضات در اظهارات، باید ابتدا ویژگی های شخصیتی ایشان را که مؤثر در دیدگاه هایشان است بشناسیم و سپس باید به دامان عمق فکری وی پناه ببریم. این کار، سبب خواهد شد که در بادی امر پاسخی برای چرایی کلید واژه “تناقض” در جهانی که زیباکلام می بیند بیابیم و نیز بتوانیم حداقل چارچوبی طراحی نماییم که با در میان قرار گرفتن در آن، از اظهارات بعدی دکتر زیباکلام شگفت زده نشویم.
 
زیباکلام بدون روتوش
 
ابتدا به ویژگی های شخصیتی دکتر زیباکلام می پردازیم. البته باید این نکته را تذکر داد که نگارنده در پیاحصا و نیز داوری در میان این ویژگی ها نیست. بلکه هدف، تنها تلاش برای شناخت بیشتر دکتر زیباکلام است:
– رسانه ای بودن
دکتر زیباکلام اهل مناظره و رسانه است. وی در عمل، سیاست را امری نخبگانی نمی شمارد. سخن خود را با عموم در میان می گذارد و بنا به گفته خود با همه رسانه ها گفت و گو می کند. 
رسانه یعنی سرعت، سرعت گاهی اوقات یعنی عدم تأمل به مقداری که نیاز است و این یعنی احتمال وقوع اشتباه. دکتر زیباکلام به جهت رسانه ای بودنش در مورد مسائل مختلف سریع اظهار نظر می کند و به سبب انسان بودنش مرتکب اشتباه نیز می شود و این یعنی تغییر سریع نظرات. نمونه این تغییر را می توان در اظهارات وی در مورد انتخابات اخیر ریاست جمهوری دید که قبل از انتخابات شانسی برای حجت الاسلام روحانی نمی دید ولی پس از انتخابات به نوعی سخن می گفت که گویی پیروزی روحانی به قدری واضح بوده که نیاز به فکر درباره چرایی رأی دهی مردم به کاندیدای منتخب ندارد.
 
– ساده سخن گفتن
دکتر زیباکلام عادت به پیچیده سخن گفتن ندارد. در لفافه و به زبان تمثیل سخن نمی گوید. اظهارات، مقالات و کتابهایش ساده، روان و همه فهم است. وی با آنکه از ابتدا یک شخصیت دانشگاهی بوده و هست ولی میان دانشگاه و جامعه و زبان مفاهمه با این دو تفاوت گذاشته و می داند متن جامعه زبان آکادمیک نمی داند.
– استقلال 
دکتر داستان ما با آنکه سیاسی است ولی اهل هیچ حزبی نیست. با آنکه او را اصلاح طلب می نامند ولی به اصلاح طلبان نیز نقد دارد و نقادیشان می کند. در چارچوب عقاید و رفتارهای حزبی و تشکیلاتی نمی گنجد. وی را نمی توان جزء طرح و نقشه فلان طیف سیاسی شمرد. وی مستقل فکر و عمل می کند.
 
البته این استقلال، در برخی موارد با طرح و عملکرد برخی گروه های سیاسی شباهت و همپوشانی دارد ولی این دو را از آنجا که از سر آگاهی گروهی نیست نمی توان دلیلی برای عدم استقلال دکتر زیباکلام برشمرد.
– گرایش تخصصی: مسائل ایران
چرا دکتر زیباکلام درباره همه چیز، از اقتصاد گرفته تا سیاست، تاریخ، جامعه، غرب و شرق و الی ماشاءالله اظهارنظر می نماید؟ ریشه را باید در تخصص وی دید. تخصص اصلی دکتر زیباکلام مسائل ایران است و این گرایش در علوم سیاسی به معنای دیدن نظام اجتماعی و زیر مجموعه آن (فرایند تاریخی، نظام های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و…) در رابطه با ایران است. البته به این امر رسانه ای بودن را نیز اضافه کنید که خود به خود از فرد اقیانوسی با عمق اندک می سازد.
– اهل پیش بینی
 البته خود وی می گوید آرزوهایش را به عنوان پیش بینی بیان می کند. یعنی دکتر دوست دارد ایران و آمریکا با هم دوست باشند و دنیا گل و بلبل و بوستان شود. این دوست داشتن را با عنوان پیش بینی مطرح می کند و می گوید ایران و آمریکا با هم دوست خواهند شد.
– صراحت در لهجه
دکتر زیباکلام اظهاراتش بی پرده و با صراحتی آمیخته به تندی است. به قدری که برخی مخالفینش معتقدند زیباکلام، زیبا سخن نمی گوید. ریشه این صراحت لهجه در استقلال فکری و عملی وی است.
 
دنیایی که زیباکلام می بینید
برای کشف دنیایی که دکتر زیباکلام تصور می کند، به جست و جوی مسائل مهم این دنیا از نظر وی برمی آییم و از آنجا که در پی شناخت دکتر زیباکلامِ اکنون، نه گذشته، هستیم، جست و جوی خود را محدود به سال های اخیر می کنیم:
– جدایی افکار و اعمال
نمی توانید بر سخنان دکتر تکیه و عمل وی را پیش بینی کنید. حتی نمی توانید بر سخنان دکتر زیباکلام در قامت یک استاد دانشگاه تکیه کنید و سخنان وی را  به هنگام پوشیدن ردای یک فعال سیاسی پیش بینی کنید. خود وی در مصاحبه با روزنامه اعتماد می گوید: 
“من گاهی یک پدرم به نام صادق زیباکلام، یک زمان من یک همسرم به اسم صادق زیباکلام، یک زمان برای مادرم یک پسرم به اسم صادق زیباکلام. گاه یک استاد دانشگاهم به نام صادق زیباکلام. من نقش‌های مختلفی دارم.”
و منظور وی از دارا بودن نقش های مختلف، دارا بودن افکار و عملکردهای مختلف و گاه متفاوت نیز هست. زیباکلام استاد دانشگاه، پیش بینی را رد می کند ولی زیباکلام فعال سیاسی خود پیش بینی می کند. 
– جایگاه دین
“پرسش دشوار آن است که در فاصله آن پانزده سال (۱۳۷۲-۱۳۵۷)، چه شد و بازرگان در مسیر کدامین تجربیات سیاسی و اجتماعی قرار گرفت که این اعتقاد که دین برای ساختن این دنیای ما آمده است در وی کمرنگ شد و به جای آن این اندیشه پررنگ شد که دین برای طرح خدا و آخرت آمده. شاید تجربه عملی در آن ۱۵ سال او را متقاعد کرد که آیا به راستی دین برای اصلاح این دنیای ما آمده یا برای فلاح و رستگاری آخرت ‌مان؟”
عبارات بالا، برگرفته از مقاله دکتر زیباکلام در ماهنامه مهرنامه درباره مرحوم بازرگان و آخرین سخنرانی وی در سال ۱۳۷۳ درباره جایگاه و انتظار انسان از دین است. با کنکاشی در اظهارات دکتر زیباکلام در دیگر مقالات و سخنرانی هایش متوجه پاسخ دکتر به سوال انتهای مقاله ذکر شده می شویم. دکتر پیرو نگاه غیر سیاسی به دین، پذیرش تمدن غربی (نظام سرمایه داری) و ترکیب آن با دین با عنوان دستاوردهای بشری است. 
پس از دید دکتر، اصلاح این دنیایمان بر عهده دستاورهای بشری است و نباید از دین انتظار ارائه نسخه برای تنظیم روابط این دنیایی داشت. وی برای اثبات ادعای خود، مذهب شیعه را به عنوان نمونه در اظهارات خود مطرح و آن را خالی از وجه سیاسی، به عنوان بارزترین وجه این دنیایی، معرفی می نماید که به سبب نحوه عملکرد انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران دارای وجه زائد و اضافی سیاسی، از نوع ایدئولوژیکی، شده است. وی حتی ساحت علم را نیز مبرا از دین می داند و علوم انسانی اسلامی را کاری سیاسی و ایدئولوژیک زده، شبیه کار استالین که می خواست علوم مارکسیستی ایجاد کند می داند.
دکتر زیباکلام ضد مذهب نیست. غیر مذهبی هم نیست. دین را مانند لیبرال ها محدود به روزهای خاص و مکان های خاص نمی داند. ولی حوزه پیرامون انسان را که دین می تواند دربرگیرد محدود می داند.
– ایده آل رئالیست! در عرصه روابط بین الملل
دعوای ایده آلیسم و رئالیسم که ابررویکردهای روابط بین الملل هستند، دعوای اولویت دادن به ارزش و منفعت است. ایده آلیسم ارزش ها را بر منافع ارجحیت می دهد ولی در رئالیسم منافع بر ارزش ها پیشی می گیرند.
اولویت دادن به ارزش ها در روابط بین الملل سبب به وجود آمدن دیدگاه های صلح گرا و اعتماد به انسان و نهاد که در قالب دولت ها خود را بازتولید می کنند می شود. سازمان های بین المللی که دکتر زیباکلام به آنها خوش بین است از نتایج رویکرد ایده آلیسم است و وی اسرائیل را به رسمیت می شناسد زیرا سازمان ملل آن را به رسمیت شناخته. 
سوالی که اینجا مطرح می شود آن است که کدام ارزش موجب به رسمیت شناختن رژیم کودک کش صهیونیستی می شود؟ پاسخ آن است که دکتر زیباکلام ایده آلیسم خود را بر رئالیسم سوار می کند. یعنی دارا بودن دید مثبت به نظام بین الملل، سازمان های بین المللی و کشورهای حامی این نظام بین الملل و تایید اقدامات آنها را مبتنی بر ضرورت منافع ملی مان می کند. یعنی با شعار حمایت از منافع ملی، به حمایت از نتایج ایده آلیسمی می پردازد که ضد منافع ملی مان هستند و این یعنی تضاد. وی نام این تضاد را دیپلماسی مثبت می نامد و می گوید: 
دیپلماسی مثبت … ضمن پذیرش اصل تفاوت میان ما و کشوری همچون فرانسه، انگلستان و حتی آمریکا، در عین حال معتقد است که رابطه میان ما و آنها، الزاما تقابل و دشمنی و بغض و کینه نیست. ما به هرحال منافع ملی تعریف شده‌ای برای خودمان داریم و آنها هم همینطور. بنابراین می‌توان با آنها یک رابطه معقول و منطقی برقرار کرد.
-خوشبینی به غرب (نظام سرمایه داری)
دکتر زیباکلام به کل وجوه غرب و دقیق تر، به کل وجوه نظام سرمایه داری خوش بین است. یعنی ما باید، البته با توجه به تفاوت هایمان، مسیر توسعه نظام سرمایه داری را طی کنیم. زیرا نظام سرمایه داری دستاورد بشری است که تاکنون موفق بوده. وی این خوش بینی را به رأس نظام سرمایه داری یعنی آمریکا نیز بالطبع تسری می دهد به حدی که موجب بدبینی به خودمان می شود. مثلاً دکتر بیان می دارد: 
“نه تنها خیلی از اقلام فهرست اتهاماتی که آمریکاستیزان به آمریکا نسبت می دهند ساخته و پرداخته ذهن خودشان است، بلکه در خصوص مواردی هم که حقیقت است از جمله مسئله تحریم‌ها، ما همواره یک ‌جانبه به قاضی رفته‌ایم و صورت مساله را به گونه‌یی تعریف کرده‌ایم که همه حق با ماست.”
وی این خوش بینی را به مذهب نیز تسری می دهد و اسلام را دینی معرفی می کند که تضادی با غرب ندارد. از دید دکتر زیباکلام تضاد حاصله، محصول رسوخ اندیشه های چپ گرا و مارکسیستی در بین اسلام گرایان و قرار گیری اسلام گرایان درست در جایی که مارکسیست ها بودند (یعنی تعریف خود به ضدیت با غرب) است و ادامه تضاد به سبب نگاه اشتباه سیاست زده و ایدئولوژیکی! نظام جمهوری اسلامی به اسلام است.
-چرایی وقوع انقلاب اسلامی
حال که اسلام با غرب تضادی ندارد و دین نیز برای اصلاح آخرتمان آمده پس چرا انقلاب اسلامی آمد و بساط رژیمی را که گفته می شود در مسیر غرب در حرکت بود پیچید؟ چرا خود دکتر زیباکلام علیه نظام قبلی مبارزه می کرد؟ پاسخ دکتر آن است که رفتار سیاسی رژیم شاه سبب به وجود آمدن انقلاب اسلامی شد. انقلاب اسلامی برای آزادی زندانی‌های سیاسی، انتخابات، نبود سانسور و حاکمیت قانون بود. از دید دکتر، مردم انقلاب کردند و حکومت اسلامی را پذیرفتند زیرا معتقد بودند اسلام ظرفیت و توانایی برپایی رژیمی دموکراتیک و آزاد در ایرانبه جای رژیم مستبد و دیکتاتوری محمدرضا پهلوی را دارد (دقت فرمایید).
به گزارش دیدبان هدف برپایی یک نظام سیاسی دموکراتیک بود. چرا آمریکا با انقلاب اسلامی مخالفت می کرد؟ دکتر معتقد است که آمریکا مخالف انقلاب اسلامی نبود:
“برخلاف تبلیغات رایج ظرف ۳۳ سال گذشته، امریکایی‌ها نه در دوران انقلاب علیه انقلاب بودند و نه بعد از پیروزی انقلاب دست به تحرکاتی در جهت سرنگونی انقلاب و بازگرداندن محمدرضا پهلوی زدند.”
این نظام جمهوری اسلامی بود که با نگاهی سیاست زده به دین و عرصه نظام بین الملل و با تاثیرپذیری از دیدگاه های مارکسیستی خود را در تضاد با غرب و آمریکا تعریف کرد و شروع به تحریف تاریخ با سوءگیری علیه غرب و آمریکا نمود تا توجیحی عینی برای تضادی که تعریف کرده است بسازد.
– مخالفان: متوهمان توطئه
دکتر زیباکلام نگاهی بدبینانه به مخالفان خود دارد. از دید وی مخالفان افرادی با نگاه دائی جان ناپلئونی هستند، که با عینک و توهم توطئه به وقایع می نگردند.
مقاله ای را که وی در مورد روزنامه کیهان نوشته است می توان نماینده دیدگاه دکتر زیباکلام درباره مخالفان خود دانست. وی در این مقاله با بهره گیری از ادبیات مارکسیستی زیربنا و روبنا، کیهان را (بخوانید مخالفان و منتقدان دکتر را) دارای دیدی سطحی انگار معرفی می کند که بدون توجه به واقعیات کشورها، جهان را به دو دسته مستکبر و مستضعف تقسیم می کند و تنها خود و چند کشور بی اهمیت را نماد آزادیخواهی در دنیا می داند.
مخالفان دکتر، افرادی سطحی نگر و ایدئولوژیک هستند که واقعیات را نادیده می گیرند، منافع ملی را فدا می کنند و هنوز در فضای اول انقلاب که اتفاقا فضایی مشحون از ادبیات مارکسیستی از دید دکتر بود سیر می کنند.
– رضاشاه، مصدق، هاشمی 
با توجه به گفته های بالا می توان درک کرد که چرا دکتر زیباکلام این سه فرد را قهرمانان عرصه سیاست ایران می داند. هر سه این افراد در یک امر با یکدیگر اشتراک دارند و آن تمایل به غرب است. رضا شاه مسیر توسعه ایران را پیروی از غرب با موتور محرکه دولت اقتدارگرا (که نسخه ایرانی آن شد دولت مستبد) می دانست، مصدق علناً فردی غربی شده بود که به دنبال منافع ملی ایران بود و منافع ملی ایران از دید وی با نزدیک شدن به آمریکا (که در زمان حال سرآمد نظام سرمایه داری است) تامین می شد و هاشمی رفسنجانی: 
“ایشان (رفسنجانی) در بیست اردیبهشت ۹۲ به هیچ وجه یک رسالت تاریخی، دینی و ماوراءالطبیعه‌ای برای جمهوری اسلامی ایران در ستیزه‌جویی و پیکار با امریکا، اسراییل و انگلیس قائل نیست…آقای هاشمی رفسنجانی با تمام وجود به اقتصاد غربی، به اقتصاد آزاد، سرمایه‌داری و غربی باور و اعتقاد دارد.”
همچنین:
“… مدینه فاضله هاشمی قطعا اقتصاد مقاومتی و الگوی اقتصاد اسلامی و ایرانی نیست، بلکه مدینه فاضله او اقتصاد باز و مدل توسعه اقتصادی غربی است که در ترکیه، ‌برزیل، مالزی و سنگاپور جواب داده است… آقای هاشمی رفسنجانی به هیچ وجه در عرصه سیاست خارجه اعتقاد ندارد که جمهوری اسلامی رسالت مقابله با ظلم ستیزی و پرچم داری مقابله و مبارزه با استبداد وظلم را درجهان دارد. وی اگر می توانست به دنبال این بود که با آمریکا کنار بیاید و در ماجرای مک فارلین تلاش هم کرد.”
 
نتیجه گیری
کلیدواژه جهانی که دکتر زیباکلام می نگرد “غرب” و در معنای خاص آن “نظام سرمایه داری” است. وی تامین منافع ملی را در پیمودن مسیر غرب می داند البته با توجه به تفاوت های موجود در میان کشورها. دیدبان به این جمع رسیده است که از منظر زیبا کلام به طور خلاصه آنچه غرب انجام می دهد خوب است و آنچه ما انجام می دهیم بد است و اگر غرب بدی ای در حق ما انجام دهد اشکال کار از خودمان است نه از غرب. در داخل نیز کسی خوب است که سعی کند با غرب دوست شود.
 
منابع:
۱- مقالات و گفت و گوهای مندرج در سایت شخصی دکتر صادق زیباکلام: 
۲- گزارش مناظره ها و سخنرانی های دکتر زیباکلام در سایت خبرگزاری تسنیم:
۳- گزارش مناظره ها و سخنرانی های دکتر زیباکلام در سایت خبرگزاری فارس:
 
منبع: بلاغ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا