کابوس ریخته شدن به دریا/نظریه «نیل تا فرات» صهیونیست ها زائیده چیست؟

بصیر، مجموعه رسانه ای فرهنگ نیوز بر آن در سلسله گزارش هایی به ماهیت سیاست نظامی رژیم صهیونیستی،  عوامل موثر در اتخاذ این سياست ها، اصول سنتي سياست جنگی اسرائيل پرداخته و بیان نماید که چگونه اسرائیل بسان متحدی کلیدی برای ایالات متحده آمریکا با پشتیبانی این کشور به رویکردی تهاجمی در قبال دشمنانش به ویژه پس از آغاز موج مبارزه با تروریسم (پس از ۱۱ سپتامبر) در سطح منطقه می پردازد.

در دومین شماره از این گزارش به دو مورد از عوامل موثر بر سیاست های دفاعی اسرائیل می پردازیم. عواملی که در واقع استراتژیست ها و دولت مردان اسرائیل ناچار به لحاظ آن ها در مرحله تبیین سیاست دفاعی خود هستند، اشاره می کنیم.

 تصور تهدید
متناسب با ماهیت رژیم اسرائیل، تصور تهدید در دولت اسرائیل از اهمیت خاصی برخوردار است. واژگانی چون «ریخته شدن به دریا» برای سران اسرائیل بسیار وحشتناک می نماید. مسئله فقط از دست دادن بخشی از سرزمین نیست، هر حمله از سوی اعراب، اگر موفقیت آمیز باشد خطرات سنگینی برای اسرائیلی ها در پی دارد و به همین خاطر است که مفهوم تهدید بسیار سنگین است. از نظر یهودیان پیروزی نهایی غیرممکن است. دیوید بن گوریون، اولین نخست وزیر اسرائیل در سال ۱۹۵۵ نوشت که: «از نظر ما هیچ گاه یک نبرد نهایی وجود نخواهد داشت. ما هیچ وقت نمی توانیم تصور کنیم که قادریم یک ضربه ی نهایی را بر دشمن وارد کنیم که نبرد آخر باشد و یا آن که احتمال جنگ را برای همیشه از بین ببریم. اما شرایط همسایگان ما درست بر خلاف این است. آن ها می توانند فرض کنند که نبرد بعدی آخرین نبرد باشد و چنان ضربه ای به اسرائیل بزنند که مساله ی اعراب – اسرائیل پایان یابد».
عوامل تاریخی به این پندار اسرائیلی که آسیب پذیری ساختاری اسرائیل حتی پس از برقراری رابطه با اعراب بر جای خواهد ماند، کمک کرده است. محدودیت های ذاتی منابع طبیعی و انسانی اسرائیل پایان نخواهد پذیرفت. ایجاد دولت فلسطین و خروج نیروهای اسرائیلی از سایر قلمروهای اشغالی که هم اکنون حکم سپر بلای اسرائیل را دارند، باعث افزایش ضعف و آسیب پذیری سرزمین اشغالی یهودی خواهد شد.
با آغاز نقش اسرائیل در تجاوز سه جانبه (نبرد سینا)، بن گوریون نامه ای به رئیس جمهور آمریکا نوشت که با این عبارت ختم می شود: «نظر به حضور واحدهای دیده بانی متمرکز در مرزهای اردن و عراق و همچنین ایجاد فرماندهی عالی مشترک بین ارتش های عربی مصر، سوریه، اردن و از سرگیری اعمال خرابکارانه ی گروه ها در اراضی اسرائیل، حکومت من لازم می بیند که به اتخاذ تدابیری در جهت عقیم گذاردن هدف اصلی اعراب، یعنی نابودی اسرائیل از طریق زور، بپردازد».
ژوزف، صاحب نظر مسائل نظامی و امنیتی اسرائیل، نابودی اسرائیل را جزء اهداف سیاسی مهم دولت های عربی می داند و اصلی ترین شرط صلح میان اعراب و اسرائیل را حذف این تفکر از اندیشه ی اعراب می داند که روزی بتوانند دولت اسرائیل را نابود کنند.
به عقیده شیمون پرز تاریخ یهودیان به عنوان تلاشی منحصر به فرد برای بقاء در محیطی متخاصم نگریسته می شود. بسیاری از اسرائیلی ها و در میان آن ها برخی سیاستمداران هم چنان به جهان بینی مانوی اعتقاد دارند که مطابق آن یهودیان یکه و تنها با غیر یهودیان متخاصم یا غیر قابل اعتماد روبرو هستند.
اسرائیلی ها نسبت به جمعیت کم خود که در ۱۹۹۶ معادل ۵ میلیون و ۸۱۳ هزار نفر برآورد شده است نیز احساس نا امنی می کنند. از این جمعیت حدود ۸۱ درصد یهودی و مابقی عرب، مسیحی، دروز و چرکس می باشند.
در دهه ی نود اگر چه احتمال وقوع جنگی متعارف و همه جانبه نسبت به گذشته بسیار ضعیف بود، ولی اسرائیل هم چنان نیز اصل وجود خود را در خطر می دید؛ تهدیدی که به طور مشخص از گسترش تسلیحات کشتار جمعی در خاورمیانه نشات می گیرد. به علاوه این کشور هم چنان با چالش های ناشی از نزاع های کم شدت روبه رو بود. برای اسحاق رابین، دشمن اصلی در دهه ۱۹۹۰ جمهوری اسلامی بود که به دنبال کسب توانایی هسته ای و حمایت از تروریسم بود. از دید صهیونیست ها ظهور دولت خود گردان به عنوان یک موجودیت سیاسی نیمه مستقل با شماری از سربازان در نزدیکی سرزمین حیاتی اسرائیل مشکلی جدید را برای این کشور به وجود آورده است.
در آگوست ۱۹۹۹ ایهود باراک نخست وزیر وقت اسرائیل چنین استدلال کرد که: «ما در منطقه و محیطی تهدیدزا زندگی می کنیم که نه شبیه آمریکای شمالی و نه اروپای غربی است. در خاورمیانه نسبت به کشور ضعیف هیچ ترحم یا احترامی وجود ندارد؛ کسی که نمی تواند از خود دفاع کند، فرصتی دیگر نخواهد یافت».
مقتضای امنیت اسرائیل آن است که این کشور هر چه بیشتر در راستای ایجاد شکاف در جهان اسلام و تجزیه آن به واحدهای سیاسی ای که با استراتژی های مختلف در مقابل اسرائیل، تلاش نماید، اقدام کند.
 فشارهای جغرافیایی
هرگونه بحثی در مورد عوامل موثر بر سیاست نظامی اسرائیل با نقش به سزای عوامل ژئوپلتیک همراه است. گفته می شود که فناوری های نوین از اهمیت عوامل ژئوپلتیک کاسته است؛ اما دکترین امنیتی – دفاعی کشورها حتی در این صورت نیز عمدتا محصول یک جریان تکاملی طولانی اند که خواه ناخواه متاثر از عوامل ژئوپلتیک کشور می باشد. عمده ترین عوامل جغرافیایی که در تبیین و اتخاذ دکترین دفاعی مناسب بیشترین تاثیر را دارا می باشند و در یک عبارت کلی به عوامل جغرا سیاسی تعبیر می شوند، عبارتند از: «موقعیت جغرافیایی»، « فضا و تقسیمات آن»، «وسعت خاک»، «شکل هندسی کشور» و «جمعیت». در بحث تعیین دکترین دفاعی علاوه بر این عوامل می بایست جغرافیای نظامی کشور شامل وضعیت مرزها، شبکه آب ها، دریاها و دریاچه ها، ناهمواری ها و نقاط و مناطق حساس و راهبردی نیز مورد توجه خاص قرار داده شوند.
بنابر مرزهای مشخص شده در قراردادهای آتش بس و متارکه ی جنگ ۱۹۴۹ با در نظر گرفتن دریاچه ها و آب های داخلی، مساحت اسرائیل معادل ۲۰۷۰۰ کیلومتر مربع است و از متصرفات جنگ ۱۹۶۷، ۷۵۰۸ کیلومتر مربع تحت اشغال اسرائیل می باشد. به علت کمی مساحت، اسرائیل فاقد عمق استراتژیک است و یک هواپیمای جنگنده دشمن می تواند در ظرف ۴ دقیقه با سرعت زیر صوت بر فراز پهنای  اسرائیل (تنها ۴۰ میل دریایی از رودخانه ی اردن تا دریای مدیترانه) پرواز کند. شرایط جغرافیایی، اقتضا می کند که اسرائیل از یک استراتژی تهاجمی پیروی نماید. نسبت بین طول مرزها و عمق اراضی اسرائیل به لحاظ دفاعی بسیار زیان بار است. توپخانه ی سوریه قادر است مستعمرات اسرائیل را در نزدیکی «طبریا» تهدید کرده و همچنین ارتش اردن می تواند با یک تهاجم نظامی به قلب اسرائیل، آ ن را به دو نیم تقسیم کند. چنین وضعیتی، وحشت عمیقی را در وجود اسرائیل ایجاد نموده و او را از وقوع یک تهاجم ناگهانی عربی به هراس انداخته است؛ و همین مسئله، باعث ایجاد انگیزه ای برای تهاجم به اعراب در جنگ ۱۹۶۷ شد.
ایگال آلون از مسئولین ارشد سابق اسرائیل در این باره می گوید: «در خطوط آتش بس در سال ۱۹۴۹ مرزهای داخلی امنی را تشکیل نمی دهد … و رجوع به این مرزها درست شبیه ورود به یک دام استراتژیک است … و هر کس بخواهد به آن تکیه نماید، ولو بر اساس یک موافقت نامه ی صلح، علیه دولت به یک عمل جسارت آمیز دست زده است.
دولت بگین نیز بنا به دلایل ایدئولوژیک و استراتژیک تمایل داشت تا یهودیه و سامریه (کرانه باختری)، نوار غزه و بلندی های جولان را از دست ندهد. زیرا این مناطق به عنوان نوار مرزی تلقی می شدند.
دغدغه های بن گوریون موسس اسرائیل در رابطه با امنیت، زاییده برداشت او از واقعیت های ژئوپلتیکی مناقشه اعراب و اسرائیل بود. اسرائیل از یک طرف فاقد مرزهای قابل دفاع بود و از سویی دیگر بیش از شصت و پنج درصد از کل جمعیت آن در یک عرض نه مایلی در ناحیه تل آویو جای گرفته بود و به لحاظ منطقه ای در ناحیه ای خشک و نیمه خشک قرار گرفته که منابع آبی برای آن بسیار حیاتی می باشد. این شرایط باعث گسترش سرزمین اسرائیل از طریق اقدامات نظامی و با مطرح کردن نظریه هایی همچون اسرائیل بزرگ توجیه شده است.
در بدو تاسیس اسرائیل، بن گوریون اظهار داشت: « همانا آب، خون زندگی ماست و ریشه وطن در آب هایش قرار دارد. ما با اعراب در جنگ آب وارد می شویم و سرنوشت ما رهین پیروزی ماست.
در شرایط فعلی، در مقیاس وسعت، بیشترین منابع آبی مورد بهره برداری اسرائیل در کرانه ی غربی رود اردن و جولان قرار دارد. رژیم صهیونیستی از سال ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۶، بیش از ۱۵ دریاچه مصنوعی را با اهداف صنعتی و کشاورزی در این منطقه ایجاد کرده است.
با وقوع جنگ ۱۹۶۷ و تصرف مناطقی گسترده از جانب اسرائیل، این رژیم دارای مرزهایی امن و قابل دفاع دست یافته بود. این مرزها از یک سو، موانع توپوگرافی نظامی چشمگیری نظیر کانال سوئز و رود اردن را عاید ساخت و از سوی دیگر، ارتفاعات نظامی مهمی چون بلندی های جولان را در اختیار اسرائیل قرار داد.
با نزدیک شدن به قرن بیست و یکم از میزان اهمیت عمق راهبردی به دلیل وجود موشک های دور برد کاسته شد؛ به گونه ای که پرز عنوان داشت: تعبیر عمق راهبردی با وجود موشک های دور برد بالستیک و سلاح های کشتار جمعی، جبهه داخلی را به خط مرزی تبدیل کرده است.
فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا