تغییر فلسفه فوتبال در ایران

به گزارش بصیرنیوز،

«نه فقط در ایران، بلکه حضور مربیان خارجی در هر کشوری اهمیت و تاثیر بالایی دارد. خارجی‌هایی که به فوتبال انگلیس رفتند مثل ونگر، مورینیو، گواردیولا، مانچینی و خیلی‌های دیگر، فلسفه فوتبال این کشور را از یک بازی کلاسیک اروپایی که بلند بزن زیرش و ارسال توپ‌های هوایی بود، تغییر دادند و الان ما زیباترین فوتبال را از تیم‌های انگلیسی می‌بینیم. تبادل ایده‌ها و دانش و تجارب همیشه خوب است و فکر می‌کنم من و همکارانم در این مدت تغییراتی در فوتبال ایران ایجاد کرده‌ایم. برای همین است که الان می‌بینیم خیلی از باشگاه‌ها دارند فلسفه بازی‌شان را تغییر می‌دهند. فکر می‌کنم حضور و نقش من اتفاق خوبی برای پرسپولیس و فوتبال ایران بوده و از این بابت واقعا خوشحالم.»

در فوتبال ایران اما فقط پرسپولیس می‌تواند فرصت حرف زدن درباره فلسفه بازی‌اش را داشته باشد. واقعیت این است که فقط پرسپولیس در چند فصل اخیر ثبات مدیریتی و بنیه مالی‌اش در اندازه‌ای بوده که سرمربی‌اش بتواند چنین خواب‌هایی برای تیمش ببیند. برانکو اغراق می‌کند که از تغییر فلسفه بازی در تیم‌های لیگ برتر ایران حرف می‌زند.
تیم‌های بدهکار که در آستانه ورشکستگی هستند یا تیم‌های دولتی با بودجه‌های همیشگی و بی‌تماشاگر و بی‌انگیزه چگونه می‌توانند از فلسفه فوتبال‌شان حرف بزنند. استقلال که مثل پرسپولیس می‌توانست از فرصت درآمدزایی از تماشاگران و منابع دیگر مثل پرسپولیس بهره ببرد و مسیر تازه‌ای را طی کند، فرصت بزرگی را پای منصوریان و با سوءمدیریت در باشگاه سوزاند و تازه به مسیری برگشته که تماشاگران را شاید به آینده امیدوار کرده باشد. این نگران کننده است اما حرف‌های برانکو درباره تغییر فلسفه بازی در لیگ برتر ایران را نباید باور کرد. او برای اینکه حرف زدن درباره تغییر فلسفه بازی در پرسپولیس خودستایی تلقی نشود، از تغییرات اینچنینی در تیم‌های دیگر حرف زده یا برای اینکه عمق اثرگذاری‌اش را به رخ بکشد چنین عبارت‌هایی را به زبان آورده. هر چه هست و نیست، حرف زدن از تغییر فلسفه بازی در لیگ برتر ایران از یک خوش باوری و اغراق خبر می‌دهد.

فوتبال ایران دچار مساله‌هایی شده که در باشگاه‌ها تغییر فلسفه بازی اولویت هزارم نیست. مربیان یا در تیم‌های ورشکسته و بدهکار در حسرت یک اردو یا پوشاک مناسب برای تیم شان هستند و هر روز با گله‌های بازیکنان از باشگاه مواجه‌اند، یا در تیم‌های متمول و بی‌انگیزه و بی‌تماشاگر فرصت می‌سوزانند و روزها را می‌گذرانند و به یک موفقیت نسبی و خفیف برای ادامه همین روند بی‌حاصل دل بسته‌اند. کرانچار در سپاهان به بن بست رسید و رفت. علی دایی و مجید جلالی در سایپا و پیکان باید برای سکوهای خالی کدام فلسفه را به نمایش بگذارند؟ سکوی خالی هم مگر فلسفه‌ای را در بازی تیمش طلب می‌کند؟
مربیانی مثل تارتار و کمالوند به رغم جوانی نمایی از تعلق خاطر به تغییرات اساسی در شکل بازی به ما نداده‌اند. علی کریمی و رضا عنایتی هم در لیگ برتر سرمربی شده‌اند و بعید است به اینکه بر اساس چه فلسفه‌ای بازی می‌کنند هنوز در این چند هفته‌ای که از سرمربیگری‌شان می‌گذرد، فکر کرده باشند. نه، از این خبرها نیست. حرف زدن از تغییر فلسفه بازی در لیگ ایران به یک گزافه گویی شباهت دارد. فوتبال ایران هنوز به مرحله‌ای از نمایش فنی نرسیده که اسم تغییراتش در شکل بازی را بتوانیم تغییر در فلسفه بازی بدانیم. حتی وینفرید شفر در استقلال هنوز ردپایی از تغییرات که نامش تغییر فلسفه بازی باشد بجا نگذاشته، اگرچه امیدهایی را فارغ از انتقاداتی که به چینش و تغییراتش در حین بازی وارد است، برای تغییراتی در این اندازه زنده کرده باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا