از جامعه عصر عاشورا عبرت بگیریم

به گزارش بصیرنیوز،چه عواملی به شهادت امام حسین(ع) در سال ۶۱ هجری ختم شد؟ نکند آن عوامل در جامعه ما نیز به وجود آید. به راستی چرا امت پیامبر فقط پنجاه سال پس از وفات پیامبر(ص) فرزند آن حضرت را کشتند؟ این شقاوت اجتماعی چگونه پدید آمد؟ از کجا آغاز شد و چرا جامعه به این حد از پستی و دنائت رسید؟

چرا بعضی از افرادی که سابقه حضور در سپاه امیرالمومنین علی(ع) را داشتند، در مقابل امام حسین(ع) شمشیر کشیدند؟

پاسخ همه پرسش های فوق فقط در یک کلمه نهفته است. ارتجاع؛ سیر قهقرائی جامعه و تحزب بعد الهجره. یعنی بازگشت از اتحاد مدینۀ النبی به گروه‌گرائی جاهلی. بنابر فرموده رهبری: یکی از مهم‌ترین آفت‌های همه‌ی انقلاب‌ها ارتجاع است.

همه چیز از باند بازی و ترجیح منافع حزبی بر مصالح مسلمین شروع شد، سپس اشرافی‌گری کارگزاران را بیالود و در آخر اختلاف طبقاتی، انحطاط کامل اجتماعی را رقم زد و مردمان، نابخردانه به تبع حاکمان خویش، دین خود را به دنیا فروختند و سوگ‌مندانه فاجعه عاشورا را بیافریدند.

در واقع، همه چیز از باند بازی و ترجیح منافع حزبی بر مصالح مسلمین شروع شد، سپس اشرافی‌گری کارگزاران را بیالود و در آخر اختلاف طبقاتی، انحطاط کامل اجتماعی را رقم زد و مردمان، نابخردانه به تبع حاکمان خویش، دین خود را به دنیا فروختند و سوگ‌مندانه فاجعه عاشورا را بیافریدند.

این در حالی بود که پیامبر(ص) می‌خواست همۀ ارزش‌ها به تقوا برگردد و هر کس تقوای بیشتری دارد، در جامعه مقرب‌تر باشد؛ « ان اکرمکم عند الله اتقاکم». ولی آنان تسلیم تربیت پیامبر(ص) نشدند و تفکر جاهلی که برتری‌های نژادی و قومی و قبیله‌ای را موجب شرف افراد می‌دانست، از ذهن آنان زدوده نشد و زمینه‌ساز انحطاط‌های بعدی شد. برخی از انصار خود را قوم برتر شمردند، قوم برتری که خود به دو گروه اوس و خزرج، تقسیم می‌شد. گروه سوم انصار، منافقین مدینه بودند که عبدالله ابن أبی در رأس آنها بود. در مقابل انصار، برخی از مهاجرین قریش بودند که آنان نیز خود را قبیله برتر می‌دانستند.گروه پنجم تازه مسلمان‌های بنی امیه بودند که ابوسفیان در رأس آنها قرار داشت. و در آخر مؤمنان واقعی بودند که علی(ع) امیر آنان بود.

آتش این افتراق‌ها گاهی شعله می‌کشید و حتی گاهی جان پیامبر(ص) را نیز تهدید می‌کرد. آیۀ مبارکه «والله یعصمک من الناس» (خدا تو را از مردم محافظت می‌کند)، نشان‌گر جریانی بود که می‌خواستند پیامبر(ص) را از بین ببرند.

خلیفه اول به زودی از دنیا رفت و انحرافات سیاسی در عصر خلیفه دوم نیز ادامه یافت. در زمان خلیفه سوم، بی عدالتی اقتصادی و اشرافی گری، به بی عدالتی سیاسی افزوده شد. اندک اندک مردم نیز به سوی دنیا طلبی روی آوردند.

اختلافات این گروه‌ها که مثل آتش زیر خاکستر بود، بعد از پیامبر(ص) در شورای سقیفه بروز و ظهور یافت و به جز دو گروه مومنان پیرو علی(ع) و تازه مسلمانان اموی، سایر گروه‌ها در آن محل جمع شده و یکدیگر را برای انتخاب وارث پیامبر(ص) به چالش کشیدند که منجر به انتخاب خلیفه اول و کنار زدن مولا علی(ع) شد.

خلیفه اول به زودی از دنیا رفت و انحرافات سیاسی در عصر خلیفه دوم نیز ادامه یافت. در زمان خلیفه سوم، بی عدالتی اقتصادی و اشرافی گری، به بی عدالتی سیاسی افزوده شد. اندک اندک مردم نیز به سوی دنیا طلبی روی آوردند. این امر سبب بازگشت به ارزش های جاهلی شد تا جایی که برخی طلاهای بزرگ خود را برای تقسیم ارث، با تبر شکستند. سرانجام گروه گرایی سپس انحرافات سیاسی و آنگاه اشرافی گری به اختلافات طبقاتی منجر شد که آن نیز شورش مردم و قتل خلیفه سوم را در پی داشت.

 

این وضعیت نابسامان اقتصادی و نا امیدی مردم از رسیدن به حقوقشان، موجب شد عده ای به جای اعتراض به قارون های جدید و چپاولگران بیت المال، آرزوی بهره مندی از اموال و دارایی های بادآورده را کردند؛ این وضعیت در زمان حضرت موسی نیز بوجود آمده بود. پیروان منحرف آن حضرت گفتند: « یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون»؛ ای کاش ما همچون قارون از اموال و ثروت بی حساب برخوردار می شدیم. این افراد به جای آن که خدا را شاکر باشند که فاسد نشدند، آرزوی شادخواری مترفان را داشتند.

متأسفانه این فرهنگ در میان برخی از کارگزاران حکومت و خواص جامعه رواج پیدا کرده است و برخی از محرومان به جای شکرانه دورماندن از انحرافات اقتصادی، ابراز می کنند که چرا ما بی نصیب ماندیم و دیگران زرنگی کردند؟

با نگاهی به جامعه امروز در می یابیم که متأسفانه این فرهنگ در میان برخی از کارگزاران حکومت و خواص جامعه رواج پیدا کرده است و برخی از محرومان به جای شکرانه دورماندن از انحرافات اقتصادی، ابراز می کنند که چرا ما بی نصیب ماندیم و دیگران زرنگی کردند؟. چنین افرادی که راضی به فعل مفسدان اقتصادی هستند، در گناه آنان، شریکند؛ گرچه خودشان سوء استفاده نکردند.

در این حالت، فقرا و اغنیا هر دو از نظر درونی دچار فساد هستند؛ درحالی که فقرا امکان سوء استفاده مالی ندارند. هرچند این مرفهان، تعدادشان، اندک است ولی اکثریت محرومان از نظر انحطاط درونی و آمادگی جرم و جنایت همسان آنها هستند.

بدین ترتیب دنیا طلبی کارگزاران و طبقاتی شدن جامعه، زمینه ساز تربیت نسلی شد که نه تنها امامت عدالت محور علی(ع) را برنتافت، بلکه در قتل امام حسین علیه السلام شرکت کرد و فاجعه عاشورا را پدید آورد.

امام حسین(ع) در توصیف مردم عصر خویش فرمود: « الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم؛ مردم برده دنیا هستند و دین، لقلقه زبان آنهاست.»

دنیا طلبی کارگزاران و طبقاتی شدن جامعه، زمینه ساز تربیت نسلی شد که نه تنها امامت عدالت محور علی(ع) را برنتافت، بلکه در قتل امام حسین علیه السلام شرکت کرد و فاجعه عاشورا را پدید آورد.

باید از جامعه عصر عاشورا عبرت بگیریم. مواظب باشیم که جامعه ما به ارتجاع دچار نشود که بازگشت به فرهنگ اشرافی گری، طبقاتی شدن جامعه را نیز به دنبال خواهد داشت.

همانگونه که رهبری معظم فرمود: «ما اگر به سمت اشرافیگری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای توجّه به طبقه‌ی ضعیف، دل‌سپرده‌ی طبقات مرفّه و زیاده ‌خواه در کشور شدیم، این حرکت به سمت ارتجاع است.»

امام حسین علیه السلام برای مقابله با اشرافی گری مرفهان بی درد و استبداد چپاول گران، امت جدش را به اصلاح از طریق امر به معروف و نهی از منکر دعوت کرد و فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید أن آمر بالمعروف و انهی عن المنکر»

**حجت الاسلام محمدعلی معلی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا