اجلاسیه شهدا

سرآغاز عملیات استخراج گنج بی پایان جنگ

به گزارش بصیر به نقل از بلاغ، پس از ماه ها چشم انتظاری، شبی آمد که فردای آن روز قرار بود اجلاسیه بزرگداشت ده هزار شهید استان آلاله ها، دیار علویان و دریادلان، مازندران قهرمان، برگزار شود؛ در حالی سر بر بالشت می گذاشتم که ساعت از ۲بامداد هم گذشته بود.

از فرط خستگی، به سختی برای نماز صبح بیدار شدم و پس از خواندن نماز، زیارت عاشورا و صرف کمی آش حلیم نذری امام رضا(ع)، از خانه زدم بیرون.

 

خیابان های شهر در روز شهادت ولی نعمت ایرانیان، آماده پذیرایی و انتظار قدوم پاک مردم وفاداری را می کشید که قرار بود به مهمانی شهدا بروند.

 

حال و هوای شهر بوی هفت تپه را می داد. صبح یک روز سرد زمستانی، شمیمِ گلابی به مشام می رسید که از درون چادرخاکی های پادگان غریب و مهجور هفت تپه، برخاسته بود. این بار ده هزار و چهارصد شهید به خون خفته ی مازندرانی بودند که از زمانی که سپیده دم شروع به طنازی می کرد، آنها همراه با فرشتگان رب العالمین، صف کشیده و به استقبال مهمانان شان شتافته بودند.

 

جای جای شهر، مملو بود از نمادهای دفاع مقدس و دل ها را به سه دهه ی قبل فرا می خواند. دوره ای که فراتر از همه ی ذخائر کره ی خاکی، «عشق» بود که شرر، بر همه عالم می زد.

 

در میان راه، مأموران سبزپوش نیروی انتطامی را دیدم؛ در نقاط مختلف شهر، مشغول به تأمین مراسم اجلاسیه بودند. به میدان شهدا رسیدم، پاسداران غیور و پرتوان سپاه کربلا،در حوالی مصلی در تکاپوی عملیات اجرایی مراسم بودند.

 

خیلی دوست داشتم در میان پاسداران، سیدمجتبی علمدار و خیلی از شهدای دیگر که شیفته ی آنها بودم را هم ببینم ولی چشمان گنه کارم اجازه ی آن رانمی داد اما وجود آسمانی شان را احساس می کردم.

 

چه روز زیبایی را در پیش خواهم داشت، این بار شهدا میزبان امام غریب شان شده بودند. همان شهدایی که عاشق حضرت علی بن موسی الرضا(ع)بودند و تا آخرین لحظه حیات، حتی استخوان پاره هایشان هم به زیارت ولی نعمت شان می رفت.

 

به مصلی رسیدم و وارد شدم. دکور زیبایی که بچه بسیجی های ساروی، زحمت آن را کشیده بودند، مرا مجذوب خود کرد.

 

پوکه توپ، قمقمه، کلاه آهنی، ویلچر، چفیه، سربند، پلاک، نخل، عکس امام و رهبر، جعبه مهمات و گل های رنگ و وارنگ، زینت بخش نمای اصلی بودند ولی جای چند دسته گل دیگر خالی بود. پیکرهای سه شهید گمنامی که قرار است در میان خیل مشتاقان، گلباران شوند.

 

گل های خدایی، جایشان خالی…

 

هر چه زمان می گذشت، عاشقان هم افزون تر می شدند. همه ی ذرات، دست به دست هم داده بودند تا در یک روز دل انگیز بارنی که اشک زمین را در هجر حضرت غریب الغربا، یادآور می شد، مهمانی شهدا، به گرمی برگزار شود.

 

رزمندگان، یاران شهدا، فرماندهان، یک به یک و یا چند نفری از راه می رسیدند و هم دیگر را در آغوش می کشیدند. هر آن، یکی از آنها را می دیدم که به محض ورودشان از دالان نیزاری که از روی آکاسیف ها باید رد می شدند، معنویت را به فضا اضافه تر می کردند.

 

روزهای طلایی سال های حماسه و مقاومت، تداعی شده بود.

 

سرود ملی جمهوری اسلامی ایران، با نوای رزم نوازان سپاه کربلا، نواخته شد و همه به رسم ادب، به پا ایستادند.

 

جانباز عزیز، «محمدرحمان نظام اسلامی» مجری توانمند صدا و سیما، لنگان لنگان به روی سن آمد و اشعار حماسی اش، دل ها را تکان می داد و دیگر مغزها، پیام «اشک! جاری شو.» را به چشم ها می دادند.

 

«حمزه زاهدی»، قاری سرشناس شمالی، قرائت آیات نور را بر جان ها جاری ساخت و فضا، به خدایی ترین شکل ممکن در آمد.

 

نوبت به ارائه گزارش توسط «سردار سیدمحمدتقی شاهچراغی» رسید. سردار، گزارشی را که در دیدار اعضای کنگره شهدای مازندران به محضر رهبر معظم انقلاب تقدیم کرده بود را به سمع حضار محترم رساند.

 

این بار، سمت و سوی کلام نظام اسلامی به غریبی، هجران، جدایی و گمنامی رفت. التهابی در دل ها به پا شد و همه، آماده ی حضور مهمانان ویژه اجلاسیه بودند. به انتهای مصلی چشم دوختم، خیل جمعیت هجوم می بردند به درهای انتهایی مصلی. تابوت های منور سه شهید گمنام، فریادها را به ملکوت رساند و همهمه ی عجیبی به پا شد. دست های مردم قدرشناس و ولایت مدار مازندران، تابوت ها را به آسمانیان نشان می دادند. همزمان نوای نوحه سرای شهدا هم، همراه شده بود با این تشییع و گلباران ابدان فرزندان حضرت زهرا(س).

 

سیل اشک ها جاری شد و ضجه ی یاران شهدا، به گوش ملائکةالله رسید و نور تابوت ها به چشمان شان خورد. آسمانیان با سرعت نورالهی شان به زمین آمدند و رقص عاشقیِ زیباترین موجودات هستی را به نظاره نشستند.

 

بعد از دقایقی عقده گشایی، استخوان پاره های سربازان حضرت روح الله(ره) به روی سن رسیدند و جای خالی دسته گل های سن، دیگر پر شده بود.

 

عزاداری و سینه زنی برای مولای غریب شهر طوس، اقامه شد و نوبت به پخش سخنان امام خامنه ای در دیدار با اعضای کنگره شهدای مازندران رسید. همه منتظر بودند تا به کلام ولی امرشان را گوش فرادهند. معظم له، از مجاهدت ها و غیرت مردم مازندران از بدو مسلمان شدن شان تا حماسه سازی مردان لشکر ۲۵ کربلا در سال های عاشقی گفتند و همه را غرق در غرور و شادمانی کردند.

 

نوبت به رونمایی از بیش از صد عنوان کتاب، منتشره ی نشر کنگره شهدای مازندران، رونمایی از سامانه جامع مجازی شهدای مازندران و رونمایی از تمبر اجلاسیه رسید؛ مسوولان و فرماندهان محترم، از این آثار، پرده گشایی کردند.

 

اجرای زیبا و دل نواز نظام اسلامی و نغمه خوانی های آوازه خوان، به کیفیت مراسم می افزود و در آخر «مهندس عزت الله ضرغامی» رئیس رسانه ملی، به پشت تریبون رفت؛ از مسائل گوناگون روز و از حماسه و دلاورمردی مردمان مازندران گفت.

 

اجلاسیه هم در حد بضاعت مسوولین کنگره شهدای مازندران برگزار شد. خسته نباشید گرم خدمت همه ی زحمت کشان.

 

مردم و مسوولین محترم! فراموش نکنید برگزاری مراسم اجلاسیه، سرآغاز عملیات استخراج گنج بی پایان جنگ است. با شهدا عهد ببندیم و تا پای جان برای احیای این فرهنگ غنی، بایستیم.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا