دود کردن یا سوختن حاتمی‌کیا

به گزارش بصیر به نقل از گروه فرهنگی مشرق ـ  دور از انتظار نبود انتقاداتی که حاتمي‌كيا در حاشیه نمایش فیلمش مطرح كرد، اهالي سينما را به هم بريزد و جواب‌ها و اعتراضات از اين طرف و آن طرف به سوی ایشان سرازیر گردد. و در این میان یک سايت به ظاهر سينمايي، تريبون تجمع اين صداها شود.

حتی براي ما که خودمان را جزو نیروهای انقلاب می‌دانیم نیز غيرمنتظره بود كه حاتمي‌كيا زبان در کام می‌چرخاند و سخنرانی می‌کند. هم او که از زبان حاج کاظم در آژانس شیشه‌ای می‌گفت: «بسيجي سوز دارد، دود ندارد». چه شد حاتمي‌كيايي كه هميشه سخنانش را بايد از ورای فيلم‌هايش مي‌فهميديم، حالا سخنرانی می کند و مصمم شده تا كمي دود كند؟ و احتمالاً به همين دليل است كه كسي از نيروهاي انقلابي و همسو با حاتمي‌كيا هنوز دفاعي از او نكرده و به اين داد و فريادها جوابي نداده است، شايد.

اظهارات معترضان, رنگ صراحت و جرأت ندارد. اما آنچه در آنها بارز است تنگ‌نظري و دگماتيزمي است كه خودشان هميشه مذهبي‌ها را به آن متهم كرده‌اند.

– يكي از حاتمي‌كيا مي‌پرسد تو كه اين همه انتقاد مي‌كني چرا زماني كه به فيلم‌هاي كارگردانان ديگر جايزه ندادند يا توقيف كردند، از همكارانت دفاع نكردي؟
(طرف خیال مي‌كند مسئلۀ حاتمي‌كيا صنفي است.)

–  يكي مي‌گويد اي كاش حاتمي‌كيا با جمهور مردم باقي مي‌ماند و به جماعت طايفه‌سالار نمي‌پيوست.
اين تيتر كنار عكسي بود كه حاتمي‌كيا در حرم حضرت معصومه كنار يك روحاني نشسته و پشت سرش نیز عكس رهبر ديده مي‌شود.
(ترسو جرأت ندارد اسم «اصول‌گرا» يا «مذهبي‌هاي ناراضي از سينما» را به كار ببرد و در عين حال فكر مي‌كند، مردم هميشه چيزي جدا از مذهبيون هستند، چون انتخابات اخير اينطور نشان داده).

– ديگري مي‌گويد چون حاتمي‌كيا گفته «اين جشنوارۀ فجر نيست، اسمش را بگذاريد جشنوارۀ ايراني» پس توهين بزرگي به سينما كرده!
(مگر حاتمي‌كيا اول كسي است كه چنين انتقادي كرده؟ همه می‌دانند که جشنوارۀ فجر دخلی به انقلاب و فجر و تفكر امام خمینی(ره) ندارد. آيا سخن حاتمي‌كيا واقعاً توهين‌آمیز است يا فقط صريح گفته شده؟ مانند آن کودک داستان اندرسن که می‌گفت چرا پادشاه لخت است؟)

– يكي مي‌گويد چون از جشنواره سيمرغ نگرفته، زبان به اعتراض باز كرده و به عالم و آدم مي‌تازد.
(اما همه می‌دانند که نه سیمرغ‌های حاتمي‌كيا كم است و نه او جویای نام و اعتبار و ثروت)

– ضمناً گفته چرا حاتمی‌کیا در دولت قبل انتقاد نكرد و هشت سال ساكت ماند؟
(گوئیا این روزها مرسوم شده که هر كس مي‌خواهد انتقاد كند، اول بايد به دولت قبل نیشتر بزند، و بعد سخن اصلی‌اش را بگوید. بر فرض هم او موافق دولت قبل بوده باشد. آیا از نظر اين حضرات سينماپرست،‌ حكم يك سينماگر همسو با دولت قبل چيست؟ اعدام؟!)

– ديگری گفته كه چرا حاتمي‌كيا براي سينما امر و نهي مي‌كند؟!
(مگر خود شما در ده‌ها تریبون از جمله در برنامه هفت درباره مسائل فرهنگی نظر نمی‌دهید و حکم صادر نمی‌کنید؟)

– از همه بامزه‌تر آن جمله بود كه مي‌گفت او چرا به فیلم «عصباني نيستم» انتقاد كرده و اصلاً چرا درباره درد مردم، گراني، فساد اقتصادي و چه و چه – كه همه‌شان در هشت سال اخیر به‌وجود آمده – فيلمي نساخته‌ است؟!
(هر كس نداند، فكر مي‌كند سينماي ايران تماماً به موضوعات روز مردم می‌پردازد و فقط اين حاتمي‌كياي رفاه‌زده و اشرافي است كه سرش در سوژه‌هاي انتزاعي است و درد مردم را نمي‌فهمد!)

– و اتفاقاً گفته‌اند كه ما انقلاب كرديم كه طبقۀ اشرافي نباشد!!!
(اين ادبيات، از دهان اين انسان‌ها چقدر عوام‌فريبانه است. اینطور که اینان حکم می‌کنند، گوئیا بعد از انقلاب هيچ نوع اشرافيتي در هيچ حوزه‌اي از كشور – به‌خصوص در سينماي عزيز ما – باقي نمانده، مگر در جمع آقاي حاتمي‌كيا و هم‌مسلكانش!

همۀ اينها ناشي از يك‌سري بي‌اخلاقي‌هاي اجتماعي و سياسي است كه عموم رسانه‌هاي ما به آن مبتلا هستند. مي‌خواهم چند قلم از اين بي‌اخلاقي‌ها را بشمرم، نه فقط براي اين كه از حاتمي‌كيا دفاع كرده باشم، بلكه براي اين كه رسانه‌ها لااقل حواسشان را جمع كنند كه چه مي‌كنند. در اين صحنه‌هاست كه معلوم مي‌شود نفس اماره چه‌طور مي‌تواند بر اعمال و رفتار آدم‌ها مسلط شود.

۱٫ گاهي وقت‌ها – كه در مملكت ما خيلي زياد از اين وقت‌ها پيش مي‌آيد – ما از انتقاد و صراحت يك نفر، چه راست بگويد، چه ناراست، برافروخته مي‌شويم، و اسمش را «توهین» مي‌گذاريم. بعد به همين بهانه به خودمان حق مي‌دهيم كه براي تقابل با او، فحاشي و او را لجن‌مال كنيم. عموم ما يك همچنين آدم‌هايي هستيم.

۲٫ خيلي وقت‌ها ما دیگران را به چيزهايي متهم مي‌كنيم كه خودمان به كرّات مرتكب آن شده‌ایم. مانند حالا كه برخی حاتمي‌كيا را متهم به تحجر و تنگ‌نظري يا وابستگي به دولت مي‌کنند، ولي این القاب به خود آنها زیبنده‌تر است. مثال سوزن و جوالدوز برای چه وقتی بود؟ اشاره‌ای می‌کنم و می‌گذرم. اگر همه‌ همين‌طور باشند،‌ ما نیز به سرنوشت عبرت‌انگیز قوم یهود دچار خواهیم شد، واعظان غیرمُتّعظ که مغضوب خدا شدند.

۳٫ تنگ‌نظرند و پیش داوری می‌کنند. وقتي حاتمي‌كيا از برگزاري جشنواره انتقاد كرد، نتيجه گرفتند كه او براي انتقاد از دولت كنوني اين كارها را مي‌كند و لذا انتقادهایش سياسي است. حالا هر چه حاتمی‌کیا بگويد من سياسي نيستم، و مسئله‌ام سياست نيست و… فايده‌اي ندارد. تصلب و پیش‌داوری آنها كار خودش را کرده است. آنها ذهنشان را طوری تقسیم بندی کرده‌اند که هر كس و هر چيزي بايد در يكي از آن قسمت‌ها جا بگيرد و برچسب بخورد. هر طوری هست جايش مي‌دهند. ديگر مهم نيست كه درست هست يا نه.

۴٫ همين كه مي‌گويند چون حاتمی‌کیا جايزه نگرفته اعتراض مي‌كند، يعني اگر جايزه گرفته بود، خاموش مي‌شد. اين يكي از آن پيش‌فرض‌هاي ذهني است كه مي‌گويد همه‌ي آدم‌ها از رفتارهايشان يك انگيزۀ جاه‌طلبانه يا سودجويانه دارند و احساس وظيفه و دغدغه‌مندي، دل‌سوزي و… اصولاً منتفي است. جالب است كه البته دربارۀ رفتارهاي خودمان چنين فكري نمي‌كنيم و انگيزه‌هاي جاه‌طلبانه و سودجويانۀ خود را نمي‌بينيم.

۵٫ متعصب هم هستند. «تعصب» یعنی عصبی شدن، و واضح است که فقط به دين‌دارها نسبت پيدا نمي‌كند. همين روشنفكرها و هنرمندهايي كه هميشه دربارۀ تعصبات مذهبی مردم مرثيه‌سرايي‌ها كرده‌اند، ملتفت نيستند كه چقدر نسبت به هنر و علايق خود تعصب دارند. حاتمي‌كيا مي‌گويد اين جشنواره از انقلاب زاويه گرفته و آن آقا می‌گوید اين توهين به سينماي ايران است! آن مصاحبه با جناب كيميايي را آیا به یاد می‌آورید كه اخيراً گفته بود: “سينما جاي مقدسي است”!!

دين‌دار اگر به دين تعصب بورزد، تعصبش به امري فرامادي و الهي تعلق پيدا كرده. يك فرد اگر به قوم و طايفه‌اش تعصب بورزد، لااقل به يك پديدۀ انساني و عاطفي تعصب ورزيده، اما تعصب به «سينما» دیگر چه مقوله‌ای است؟ انصافاً از اين دو گونۀ اول بدتر است. سينما نوعی رسانه است و در اغلب اوقات وسیله‌ای براي سرگرمي و فراغت. اما چطور بعضي‌ها عمرشان را در عشق و تعصب به این رسانه می‌‌گذرانند و احساس اتلاف عمر نمي‌كنند. این سينما كه وسیله بیان نفسانیات شده، چه تقدسي مي‌تواند داشته باشد؟! چرا از اين كه يك نفر به برگزاری یک جشنواره سینمایی اعتراض كند، بر مي‌آشوبند؟!

می‌خواستم تأمل بدهم که چرا يك سايت خبري با رویکرد سينمايي يك‌باره خودش را گم مي‌كند و همۀ تدابيرش را براي ساكت كردن يك نفر جمع مي‌كند و با همۀ تلاشي كه براي حفظ پرستيژ هنري دارد، طاقت نمي‌آورد و دست خودش را رو مي‌كند و مردم می‌فهمند كه آنها چقدر سياست‌زده هستند. صحنۀ جالبي شده. قامت حاتمي‌كيا بسيار بلندتر از اين كوتوله‌‌ها است. اما آنها می‌خواهند حاتمي‌كيا را به اندازۀ قد خود پایین بکشند.

نمي‌دانم. شايد حاتمي‌كيا در آینده تندروی کند، اشتباه بگويد، بدسليقه شود یا حتی به دشمنان دین و انقلاب توهين کند يا… اما مي‌دانم و باور دارم که حاتمي‌كيا مثل نجيب‌زادۀ اصيلي است كه در میان جماعتی تازه‌ به ‌دوران‌رسيده گير كرده است. و ظاهراً تا او را به جرم «انتقاد» به زير پا نيندازند و خوار نكنند، دست از او بر نمي‌دارند. كاش حاتمي‌كيا زودتر از دود كردن منصرف شود و به همان سوختن قناعت ورزد. سرش سلامت.

*مهدی متولیان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا