اختصاصی/ ایستگاه کربلا

سه آزمایش بزرگ از دید سردار شهید هاشمی

بصیر/

وصیتنامه سردار دلیر اسلام شهید سیدابراهیم هاشمی

بسم الله الرحمن الرحیم

اشهد ان لااله الاالله و اشهد ان محمد رسول الله

و لقد نصرکم ببدر و انتم اذا له فاتقوا لعلکم یشکرون

و خداوند شما را به حقیقت در جنگ بدر یاری کرد و غلبه بر دشمن با آنکه شما از هر جهت در مقابل ضعیف بودید. پس راه خداپرستی و تقوا پیشه گیرید باشد که شکر نعمتهای خداوند را بجای آرید (قران کریم)

سپاس خداوند بزرگ را که قدرت تشخیص حق از باطل را به من عطا فرمود و تمام مشکلات و مراحل زندگی راهنمایی نمود و با درود و سلام فراوان و سلامتی کامل امام عزیز اسطوره مقاومت و امید تمامی مستضعفان و محرومان جهان و رهبرکبیر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آیت الله العظمی امام خمینی دام ذله و با درود و صبر بی پایان به تمامی خانواده های شهدای صدر اسلام و انقلاب اسلامی و این جنگ تحمیلی و با سلام و درود و شفای عاجل تمامی مجروحین و معلولین انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و با توفیق کامل و پیروزی هرچه سریع تر تمامی رزمندگان اسلام در تمامی جبهه های حق علیه باطل.

خداوندا، به تمامی ماها عنایت کن در راه اسلام عزیز ثابت قدم و خوش قدم بمانیم و به مردم و مجامع اسلامی خدمت کنیم و تا موقعی که خود خواستی ما را دعوت به شهادت کن و از این دنیای فانی آزاد گردان. آمین

خداوندا به همه ما توفیق بندگی و خدمت در راه خودت و اسلام عزیز و ائمه اطهار قرار بده با اینکه می دانم شهادت در جنگ در راه خدا است و می دانستم که خودم را به جبهه های نبرد حق برسانم شهادت نصیبم می شود.

خداوندا، از آن روزی که در جبهه های کردستان قدم نهادم و چهارسال و اندی در آنجا خدمت نمودم شهادت نصیبم نشده است و لقب اینجانب پیرکردستانی درآمده است. هرکجا که می رفتیم پیرکردستانی صدا می کردند. در کوههای سر به فلک کشیده مریوان خدمت کرده ام توفیق فرما.

حال از موقعه ای که تصفیه حساب کرده ام قصد بر این بود که در جبهه های خوزستان بروم و هرگز دست از جبهه رفتن برندارم و همیشه به امام عزیز لبیک گویم حالا بخدا قسم به خاطر مشکلات خانوادگی بارها خواستم از جبهه به خانه برگردم و خداوند تبارک و تعالی در قلب من جای می گرفت می گفت امام عزیزتان را اگر تنها گذارید از کافر هم بدترید.

خداوندا، با اینکه می دانم روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل هستم جانم را از دست می دهم ولی با این جان دادن آسایش و آرامش اسلام عزیز و شما امت شهیدپرور اسلامی ایران می باشد می دانم تا به شهادت برسم و اسلام و مردم عزیز اسلامی در آرامش بسر ببرند. این افتخار ماست آسوده می خوابیم و آرامش اسلام را می خواهیم. چه زیباست خانه دل را تکاندن و از غیرخدا پاک ساختن چه خوب است دل را خانه محبت نمودن و به او عشق ورزیدن و در عشق او سوختن و شهید شدن و شاهد شدن چه نیکوست. عمری برای خدا کار کردن و سنگ اسلام به سینه زدن، برای قرآن تلاش کردن و برای حق مردن. نمردن، بلکه زنده ماندن و حیات ابدی یافتن به جوار خدای ازلی شتافتن در یک کلمه شهادت. همچنان دوست دارم همچو شمعی بسوزم و راه را برای دیگران روشن نمایم فقط از تو می خواهم وجودم را تباه نسازی و اجازه دهی تا آخر بسوزمو خاکستری از وجودم باقی بماند. خدایا از دنیا خسته ام و دل شکسته ام و روح پژمرده ام خواهش پرواز دارد. ای خدای بزرگ ترا شکر م یکنم که راه شهادت را، بر من  گشودی و دریچه ای بس افتخار را از این دنیای خاکی به سوی آسمانها باز کردی. لذت بخش ترین امیدهایم در اختیارم گذاشتی و امید است خلاص تحمل همه دردها و غمها و شکنجه ها را میسر نمودی. سخن از فرزند برومند اسلام و تربیت شده تعلیم قرآن و عترت سخن از درس آموزی مکتب حسین (ع) و شاگرد دانشگاه کربلا است. اولین مطلبی را که می خواهم عرض کنم با امت شهیدپرور، قهرمان ایران این است و آن این که باید بدانید لحظه ای از تاریخ قرار دارید و در زمانی قرار گرفته اید که خداوند مسئولیت حصول چهارده قرن مبارزه و تلاش شیعه را بر روی خون خود شنا کرده و به اینجا رسید و در اختیار شما گذارده و بدینوسیله مورد آزمایش قرار داده است و بدانید که خداوند شما را در این مرحله از تاریخ بوسیله سه عامل بزرگ مورد آزمایش قرار داده است. اولین آزمایش وقوع انقلاب اسلامی ایران بوده است و دومین آزمایش شروع جنگ تحمیلی بر امت مظلوم ایران و سومین آنکه از مهمتر و مشکل تر است ادامه جنگ تا پیروزی نهایی و تثبیت انقلاب می باشد و خداوند در این آزمایش امام را بوسیله امتش و امت را به وسیله امامش مورد آزمایش قرار داده است. و بدانید ادامه جنگ توأم با بسیاری از نارسایی و سایر مشکلات می باشد ولی در نهایت پیروزی از آن مسلمین و متقین است.

و این پیامیست که خداوند بزرگ در قرآن کریم می فرماید: «ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما یأتکم مثل الذین خلو من قبلکم مستهم الباسا الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا معه متی نصرالله الا ان نصرالله قریب.»

گمان کردید که به بهشت درآیند بدون آزمایشهایی. پیش از شما بر گذشتگان آمد که بر آنان رنج و سختیها رسید و همواره پریشان خاطر و هراسان بودند تا آنکه رسول و گرویدگان به او از شدت اندوه از خدا مدد خواسته عرض کردند بارخدایا کی باشد ما را یاری کنی و از این سختیها نجات بخشی در آن حال به رسول خطاب شد همانا مژده ده همانا یاری خدا نزدیک خواهد آمد.

آیه شریفه که تلاوت شد آیه ایست که در جنگ احد که سخت ترین جنگ مسلمانان بوده شکست هم نصیبت آنها گردید و خداوند آنها را وعده یاری و نصرت می دهد و همانطوری که در آیه شریفه اول عرایضم تلاوت شد خداوند در جنگ بدر به عنوان مثال برای ما مطرح می نماید و در ادامه می فرماید ما دهها هزار ملائکه در آن عملیات به کمک شما فرستادیم و پیروزی از آن شما داده ایم و حال شما خوار و ضعیف بودید و پس بترسید از خداوند بزرگ برشما منت نهاده و به شما توفیق داده که به وسیله شما کافران را نابود سازد و یا باعث غرورتان نشود که خداوند بزرگ را فراموش کنید که همه اینها خواست اوست و این همان وعده ایست که که خداوند به پیامبرش می دهد. می فرماید ما روزی مستضعفین را حاکم بر زمین خواهیم کرد و در رابطه با جنگ و شرکت فعال در آن از هیچ تلاشی دریغ نورزید در قیامت در پیشگاه خداوند بزرگ هیچ توجیهی ندارید که نزد او پذیرفته باشد برای اینکه امروز حجت برای ما تمام است و امیدواریم که در این رابطه خداوند شما را یاری دهد.

 مطلب دیگری را که می خواهم عرض کنم خانواده ام صبور و مقاوم باشید. مادرم در مقابل خداوند باری تعالی فرزند خود را با کمال میل بیخشید و حلالم کنید. ای شما مادرم، مادر غم پرور من شما ای مادر دلسوز و شب زنده دار من. پدرم می بینی که امروز فرزندت در سنگر عشق اسلام و دفاع از قرآن به کربلای ایران سفر کرده و در مقابل کفار بعثی خون خود را هدیه به اسلام می کند. مادرم این به خاطر همان وظیفه ایست که خداوند بر دوش ما نهاده و بدانید که در این امر خطیر و آزمایش الهی صبر نمودید در قیامت در برابر فاطمه زهرا (س) سربلند و روسفید خواهی بود و شما ای همسرم تو بدان اگر پناهگاهت را از دست دادی به خداوند بزرگ پناه ببر تو پاسدار عفت و پاکدامنی باش و اگر می خواهی به این آرمان مقدس دست یابی باید پاسدار حرمت خون شهیدان باشی و صبر و مقاومت را پیشه خود گردانی تا خداوند به تو رحمت بفرستد و بدان در مقابل سختیها سربلند و هم چو کوهی استوار تقوا و صبر به راه شهیدان ادامه دهی. همسرم اگر من شهید شدم برایم اشک نریز و خودت با روحیه مستحکم و عالی و هرگز در تشیع جنازه ام لباس سیاه برتن نکن و سلاح مرا بدست گیر و پیش روی جنازه ام باش. همسرم اگر دارای فرزند شدم اگر پسر بود اسمش را محمد یا مهدی و اگر دختر بود اسمش را فاطمه یا زهرا بگذار. اما همسرم فرزندم را طوری تربیت کن که همانطور که من در راه امام حسین (ع) سلاح در دست گرفتم از تو می خواهم فرزندم را در همین راه فدای اسلام کن و خود زینب گونه زندگی کن و شما هم صبر کنید زینب وار پیام شهدای اسلام را به اعماق و اعصار برسانید و پاکدامنی و تقوای الهی را فراموش نکنید تا انشاءالله شما هم رستگار شوید و اما شما برادران عزیزم شما راه مرا ادامه دهید و چنان بر دهان یاوه گویان و منافقان، کوردلان بکوبید که سوءاستفاده نکنند و از تمام هم سنگرانم همین را می خواهم و اما پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزم و همسر خوب و مهربانم با اینکه می دانم زحمت زیادی برایم کشیدید و هیچگونه استفاده ای به شما نرساندم بلکه ضرری. خلاصه پدر و مادرجان مرا ببخشید و در ضمن بعد از شهادت من همسرم خود تصمیم می گیرید و به او چیزی نگویید مثل اینکه بچه خودتان را محبت می کنید برادران و خواهران عزیزم بعد از من با زن داداش خود صحبت کنید و احترام کنید بعد از شهادت گریه نکنید و لباس سیاه نپوشید و سعی کنید محبت این خانواده را بیشتر کنید و در ضمن همسرم همانطوری که در وصیتنامه نوشتم باشد از اینکه ناراحتی زیادی تو را رنج می دهد. خلاصه مرا ببخشید و اگر هم دارای فرزند نشده ایم هیچ ناراحت نباش و توکل به خداوند بزرگ داشته باش و اگر بدی دیدید مرا ببخشید همسرم از طرف من از تمامی برادرانت و خواهرانت آبجی خانم هم مامان و آقا جون و کلیه بچه های کوچک و بزرگ طلب بخشش کن و انشاءالله تعالی، و در پایان الزام می بینم چندنکته را متذکر شوم و آن اینکه اگر جنازه من به دست تان رسید در شهر فریدونکنار تشیع کنید و به امت شهید پرورمان وداع نمایم و سپس برای سپردن به خاک به محل خودمان ببرید و از شما می خواهم قبل از اینکه خاک قبر را به رویم بریزید لحظه ای تحمل کنید و مقداری ذکر مصائب امام حسین (ع) شود و برای مظلومیت ابا عبدالله اشک جاری شود شاید که انشاءالله مورد شفاعت آن امام بزرگ قرار بگیرم البته در زندگی هیچ ملک ثروتی نداشتم فقیر به دنیا آمدم و فقیر هم می روم و در رابطه با امورات زندگی و مادیات پدر بزرگوارم تصمیم می گیرید و پدرم وصی من است و آنچه را دارم متعلق به همسرم می باشد و از همه فامیلان دوستان و آشنایان و همرزمان و همسنگریان و همشهریان عزیز می خواهم که این جانب را از صمیم قلب حلال نمایند همسرم در ضمن فراموش نکن مقداری روزه قضا و نماز قضا دارم که روزه ده روز و نماز هشت دو رکعتی را بجا آرید.

الهی رضاء برضائک تسلیما لا مرگ

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

سیدابراهیم هاشمی

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا