آیا اقتصاد مقاومتی یک شعار است!

بصیر/

القای تفکر اقتصاد مقاومتی یک تدبیر هوشمندانه است که توسط مقام معظم رهبری مطرح شده است تا مردم و مسوولین به طور جدی به این مسأله توجه کنند. اقتصاد مقاومتی مکمل جهاد اقتصادی استتأکیدات مقام معظم رهبری بر لزوم اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی نشان از اهمیت این مسئله دارد؛ چراکه در شرایط فعلی، با هیچ سلاحی جز اقتصاد مقاومتی نمی‌توان در برابر هجمه‌ی سنگین تحریم‌های دشمن مقاومت کرد. با کمی تأمل در باب اقتصاد مقاومتی درمی‌یابیم که اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی نیازمند بازنگری در سبک زندگی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها بر ضرورت دستیابی به اقتصاد مقاومتی تأکید فرموده‌اند و بسیاری از صاحب‌نظران و اقتصاددانان نیز معتقدند که بنای اقتصاد مقاومتی از دل رفتارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مردم بیرون می‌آید. از این رو، به نظر می‌رسد که در مقطع فعلی، نیازمند یک رویکرد انقلابی و جهادی در سبک زندگی هستیم.در قسمت اول این گفت و گو دکتر رزاقی در نکوهش سرمایه داری گفت: « سرمایه‌داری یک اقتصاد مهاجم است. تهاجم به این معنا که در ذاتش می‌خواهد تولید را زیاد کند و کالا را بفروشد، ولی از طرف دیگر، ذاتش این‌طور است که زمانی که تولید می‌کند و می‌فروشد، سود دست یک عده‌ی‌ اندکی تراکم پیدا می‌کند. یعنی دائماً جامعه را دوقطبی می‌کند؛ یک قطب امکانات بسیاری دارند و یک قطب اصلاً ندارند یا خیلی کم دارند. خود همین، دوگانگی به وجود می‌آورد.» در این قسمت به بررسی مصادیق در تاثیر اقتصاد مقاومتی بر سبک زندگی پرداخته ایم.

 
شما معتقدید سیاست‌های اقتصادی و سبک زندگی تأثیر و تأثر دوسویه بر یکدیگر دارند. آیا می‌توانید سیاست‌های کلان اقتصادی را آسیب‌شناسی بفرمایید و تأثیر آن را در سبک زندگی مردم مورد بررسی قرار دهید؟
 
بله، به‌عنوان مثال، ما امکان می‌دهیم برای کالاها تبلیغات کنند، اولین نکته اینکه شما کالا را معرفی می‌کنید یا تبلیغ؟ اگر معرفی می‌کنید که خوب است، مزایای کالا را بگویید. همان مزایا را هم که بگویید، برای بیننده‌ها نیازمندی نسبت به مصرف آن کالا ایجاد می‌شود، در حالی که آن­ها پول هم ندارند، پس ما داریم تخریب می‌کنیم. نکته‌ی دیگر اینکه در تمام دانشگاه‌ها داریم باورهای سرمایه‌داری را درس می‌دهیم، همه‌ی وزیر و وکیل‌هایمان هم همین سرمایه‌داری را پیاده می‌کنند. بن این سرمایه‌داری چیست؟ خود، خودپرستی، سودپرستی. هرچه تو می‌گویی درست است، اگر خدایی هم هست، در درون توست. خودش خدای خودش را توجیه می‌کند. در واقع این شیطان است، اما او فکر می‌کند که خداست. در این مورد نیازی که می‌خواهد برطرف کند بی‌نهایت است. هرکاری که می‌خواهد انجام می‌دهد و به نظرش اشکالی ندارد.
 
در واردات نگاه کنید، نفت خام می‌دهیم، کالا وارد می‌کنیم. چرا نفت خام را تبدیل نمی‌کنیم؟ چرا صنعتی به وجود نمی‌آوریم؟ امام (ره) در وصیت‌نامه‌شان می‌گویند چیزی را مصرف کنیم که خودمان تولید می‌کنیم. چرا این کار را نمی‌کنیم؟ هر کالایی که هویت خارجی‌ دارد، آن را وارد می‌کنیم.
 
 دوم اینکه ما این کالا را با دلار ارزان وارد می‌کنیم، چرا؟ اسمش را می‌گذاریم رفاه مردم. رفاه مردم در چیست؟ مصرف کردن یا تولید کردن. بقای مردم و نظام در این است که شما اجازه دهید تولید جامعه رشد پیدا کند. بعد از آن تولید، نیاز خودمان را برطرف کنیم. هیچ لزومی ندارد مسابقه دهیم که هرکس بیشتر مصرف کند. همین الآن در غرب محدودیت‌های مصرف زیاد خودش را نشان می‌دهد. آن‌قدر انرژی، مواد اولیه، منابع طبیعی و امکانات طبیعت در جهان نیست که ما آلوده‌اش می‌کنیم. در همین ایران، در شهرهای بزرگی مثل تهران، سرطان بیداد می‌کند. یکی از دلایلش داشتن اتومبیل است. زباله‌هایی که تولید می‌شود به‌نحوی نیست که در طبیعت به موادی تبدیل شود که طبیعت را آسیب‌پذیر نکند. اقیانوس‌ها دارد زباله‌دان می‌شوند. آب‌های شیرین به‌ صورتی درمی‌آید که می‌بینید. چرا باید این‌قدر مصرف کنیم؟ چرا نباید محدودیت باشد؟ نکاتی که خود دولت دارد انجام می‌دهد، نمی‌آید حتی این‌ اتفاقات را بررسی کرده و در کار خودش تجدیدنظر کند.
 
مثلاً همین اتومبیل زیاد، قبل از انقلاب ۱۰۰ هزار تا تولید می‌شد، الآن ۱٫۵ میلیون تولید می‌شود. نیمی از آن هم که در تهران فروخته می‌شود. آلودگی‌ها، کشتار در جاده‌ها، روحیه‌ی خودپرستی و هوسرانی راننده‌ها افزایش یافته است. راننده دلش می‌خواهد با سرعت برود. این انسان کیست؟ ما به او کمک می‌کنیم، آدم بکشد و دیه بدهد. وقتی بیمه باشد، بیمه هزینه را می‌دهد. ما تدابیری نمی‌اندیشیم که آموزش دهیم و از این جلوگیری کنیم. اصلاً چرا این‌قدر از اتومبیل شخصی استفاده می‌کنند؟ چرا سوار اتوبوس و مترو نمی‌شوند؟
 
به‌عنوان مثالی دیگر، ما مغازه‌دارهایمان را آزاد گذاشته‌ایم که به هر قیمتی می‌خواهند بفروشند. سود مغازه‌داری چندین برابر سود تولید است. ساده هم است، از آن‌ها مالیات نمی‌گیریم. این‌ها با سودی که دارند، الگو هستند برای تمام کسانی که صاحب سرمایه هستند و سرمایه‌دارانه فکر می‌کنند. در حال حاضر این مسئله عمومیت دارد. تولیدکننده علاقه ندارد که سود و سرمایه‌ی خودش را در تولید به کار اندازد، می‌رود برج‌سازی می‌کند. در ایران تعداد خانه، به اندازه‌ی خانواده‌های تشکیل‌شده است، ولی این همه کمبود است. یک میلیون خانه را اصلاً اجاره نمی‌دهند. امام (ره) در وصیت‌نامه‌شان می‌گویند چرا هر خانواده‌ای باید بیش از یک خانه داشته باشد؟ بعضی‌ها خانه‌هایی دارند و نگه داشته‌اند که قیمت بالا برود تا بفروشند؛ یعنی عرضه را کم می‌کنند.
 
دولت این را می‌داند، ولی دائم می‌گوید ما می‌خواهیم تولید کنیم. مدام هم وام می‌دهد برای خرید؛ یعنی به نفع چه کسی؟ به نفع آن‌هایی که چند خانه دارند و گران‌تر می‌فروشند. آیا نمی‌توانستند با گرفتن مالیات، مانع از این شوند که کسی بیش از یک خانه داشته باشد؟ و بعد از فروختن خانه، از مابه‌التفاوت قیمتش، بعد از کسر کردن تورم، ۸۰-۹۰ درصد مالیات باید بگیرند. تدابیر زیادی می‌توان اندیشید که این زیاده‌خواهی را مهار کنیم. برعکس ما با نگرفتن مالیات، شرایطی را به وجود می‌آوریم که به زیاده‌خواهی‌ها دامن می‌زند و اقتصاد سرمایه‌داری را رشد می‌دهد.
 
طبق سیاست‌های سرمایه‌داری، دلار ارزان‌قیمت می‌فروشیم که قیمت دلار را بشکنیم. چرا؟ این دلارهای نفتی که با هزینه‌های واقعی جامعه به دست آمده میراث ماست،  اما ما همه را داریم در یک نسل نابود می‌کنیم و برای هر دلاری که به دست می‌آوریم، باید حجمی از منابع نفت خام را بدهیم.
 
این‌ها آمده‌اند برای پول‌پرستی دلار می‌خرند، ما طبق سیاست‌های سرمایه‌داری، دلار ارزان‌قیمت می‌فروشیم که قیمت دلار را بشکنیم. چرا؟ این دلارهای نفتی که با هزینه‌های واقعی جامعه به دست آمده میراث ماست، هدیه‌ی خدادادی است که به ما رسیده؛ اما ما همه را داریم در یک نسل نابود می‌کنیم و برای هر دلاری که به دست می‌آوریم، باید حجمی از منابع نفت خام را بدهیم. چرا این کار را می‌کنیم؟ دولت این کار را می‌کند. همه‌جا می‌بینید که دولت به این دلیل که اعتقاد به اقتصاد اسلامی و اقتصادی که در قانون اساسی طرح شده ندارد، جامعه را بی‌سروسامان رها می‌کند. نتیجه اینکه چهل درصد واردات ما ماشین‌آلات و قطعات و مواد اولیه و کالای اساسی است. آیا نمی‌شود دولت این را تولید و این صنایع را ایجاد کند، حتی اگر بخش خصوصی این کار را نکند؟ دلیلش وجود لیبرالیسم اقتصادی است. فکر می‌کند بازار، کل اقتصاد را هدایت می‌کند. لیبرالیسم این کار را می‌کند، دست بازار را آزاد می‌گذارد. ببینید نتیجه‌اش چه شده است. چهار هزار بازاری بوده‌اند، الآن چهار پنج میلیون بازاری هستند. چرا؟ این‌ها سودشان را کجا می‌برند و چه می‌کنند؟
 
اگر یک آمریکایی مصرف‌گرایی می‌کند، توسط تولید داخلی یا غربی است، اما مصرف‌گرایی ما براساس تولید خارجی و فروختن نفت خام است. بعد آدم‌هایی را تربیت می‌کنیم که تحت تأثیر مصرف‌گرایی، هرچه به دستشان برسد باز هم ناراضی هستند، چون نمی‌دانند محدودیت و شأن انسانی یعنی چه.
 
سابقه‌ی لیبرالیسم اقتصادی به کدام دولت‌ها برمی‌گردد؟
 
از زمان محمدرضاشاه هم وجود داشته است، ولی نه این‌قدر شدید. چون لیبرالیسم اقتصادی از دهه‌ی هفتاد به وجود آمده است. قبلاً لیبرالیسم آدام اسمیتی بوده، بعد از آن شده است مدیریت اقتصادی. بین جنگ اول و دوم که بحران اقتصادی به وجود آمد و تغییر کرد تا حدوداً سی سال پیش، مدیریت اقتصادی کنزی بوده است؛ ولی بعد از آن، مدیریت آمریکایی سر کار آمد و در ایران هم سیاست تعدیل اقتصادی از حدود ۲۵ سال پیش، یعنی بعد از جنگ، در حال اجراست. این نشان می‌دهد که با درآمدهای نفتی و واردات شدید، آدم‌ها را مصرف‌گرا کرده‌ایم. اگر یک آمریکایی مصرف‌گرایی می‌کند، توسط تولید داخلی یا غربی است، اما مصرف‌گرایی ما براساس تولید خارجی و فروختن نفت خام است. بعد آدم‌هایی را تربیت می‌کنیم که تحت تأثیر مصرف‌گرایی، هرچه به دستشان برسد باز هم ناراضی هستند، چون نمی‌دانند محدودیت و شأن انسانی یعنی چه. ولی خود دولت، کارشناسان اقتصادی، وزرا و نمایندگان مجلس واکنش مثبت نشان ندادند و شاید بتوان گفت روحانیون ما اصلاً اقتصاد را نمی‌شناسند. اقتصاد سرمایه‌داری و سیاست تعدیل اقتصادی که به شکل آمریکایی جلو می‌رود، ریشه‌ی تمام فرهنگ و دین و سنت‌های ما را می‌سوزاند.
 
قاعدتاً بخشی از این نظام لیبرالیسم اقتصادی ربوی است. به نظر شما، ربوی بودن این بخش از اقتصاد روی سبک زندگی اثرگذار نیست؟
 
یکی از کوچک‌ترین نتایج این اقتصاد، ربا، پول حرام و نفهمیدن همین مسئله است. آن‌چنان فرد شیفته‌ی پول و ثروت است که چیزی نمی‌فهمد. همه را توجیه می‌کند، مثل خود آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها. آن‌ها همه‌شان بی‌دین نیستند، ولی به آن‌ها آموزش داده شده که دین رابطه‌ی بین تو و خداست. روحانیت این‌طور می‌گوید. اینکه دین قرار است رابطه‌ی من و خدا باشد، یعنی چه؟ من هر کاری کنم می‌گویم خدا خواسته است و توجیه می‌کنم. به ما این نیرو داده شده است، اما عملاً این نیرو را به جای اینکه صرف نزدیک شدن به خدا ‌کنیم، صرف نزدیک شدن به شیطان می‌کنیم.
 
من مسئولم و این آزادی هم به من داده شده است، ولی فکر می‌کنم که مرید شیطان نشده‌ام و انسان متدینی هستم. غرب هم همین‌طور است. از درون دگرگون می‌کند، بدون اینکه در ظاهر قضیه چیزی را نشان بدهد. زمانی که عمومیت پیدا کرد، ظاهر قضیه هم خودش را نشان می‌دهد. فکر می‌کنم با گزینش لیبرالیسم اقتصادی اتفاقاتی در جامعه‌ی ما رخ داد. خیلی‌ها از این تفکر دفاع می‌کنند، عملاً با مالیات نگرفتن، با تسهیلات قائل شدن، جلوی فساد را نگرفتن، رقم‌های کلان و فسادهای خود بانک‌ها، شرایطی به وجود آمده است که بعضی از روحانیون هم وارد عرصه شده‌اند. بعد از جنگ، خصوصی‌سازی‌هایی راه انداختند و عده‌ای را پولدار کردند. طوری شده است که انگار این‌ها مغایرتی با دین ندارد.
 
فرمودید که الآن چهار پنج میلیون بازاری داریم؛ یعنی الگوی انتخاب مشاغل هم عوض شده است. در واقع تعداد مغازه‌دارهای ما به شدت تغییر کرده است. لطفاً راجع به این نکته هم صحبت بفرمایید.
 
آمار نشان می‌دهد که در غرب، به‌ازای هر پانصد نفر یک مغازه وجود دارد. در بعضی کشورها به‌ازای هر هزار نفر یک مغازه هست. در کشور ما به‌ازای هر ۲۵ تا ۳۰ نفر، یک مغازه‌دار وجود دارد. این نشان می‌دهد که ما زیاد از حد به بازاری‌ها بها می‌دهیم. اگر این بازاری‌ها، به معنای واقعی کلمه، رقابتی عمل می‌کردند، نتیجه‌اش چه می‌شد.
 
خیلی‌ها باید حذف می‌شدند.
 
حذف می‌شدند و قیمت‌ها پایین می‌آمدند، ولی اول اینکه از طریق یک سیستم آشکار و پنهان، تشکل‌های صنفی این‌ها به صورت انحصاری و شبه‌انحصاری عمل می‌کند. دوم اینکه به دلیل وجهه‌ی دینی و نفوذی که در بخشی از روحانیون دارند (چون بخشی از آن‌ها در انقلاب شرکت کرده‌اند)، به نظر می‌آید که کارشان از نظر دینی مشکلی ندارد. سوم اینکه با گزینش‌هایی که کردند و مسئولینی که سر کار آوردند (از همان زمان که خود امام هم بود این اتفاق افتاد)، به‌گونه‌ای به اقتصاد نگاه کردند که آمادگی نشان داده شد که می‌توانند لیبرالیسم اقتصادی را پیاده کنند.
 
امام (ره) در یکی از صحبت‌هایشان گفتند که با خمس و زکات نمی‌توان کشور را اداره کرد، شما باید مالیات بدهید. نمی‌شود هر قیمتی که دلتان خواست بفروشید، باید در فروش کالا انصاف داشته باشید. قبلاً می‌گفتند که کاسب حبیب خداست؛ یعنی یک شخص از باورهای دینی به‌گونه‌ای به اقتصاد نگاه می‌‌کرد که وقتی می‌خواست از کسی جنسی را بخرد، ارزان نمی‌خرید تا به قیمتی که خودش می‌خواست بفروشد و وقتی که می‌خواست به مشتری بفروشد، انصاف را رعایت می‌کرد. می‌گفت رزق و روزی را خدا به من می‌دهد و من آن را می‌خواهم. اکثر مغازه‌دارها این‌طور بودند. این فرهنگ بعد از فوت امام (ره) با سیاست‌های لیبرالیسم و نولیبرالیسم شروع به تغییر کرد و نوع اقتصادی که پیاده شد، مغایرتی با اقتصاد دلالی و وارداتی نداشت، بلکه با اقتصاد تولیدکننده‌ی داخلی مغایرت داشت.
 
وقتی وضعیت به این شکل شد، تولیدکننده‌ی داخلی هم دلال و برج‌ساز و واردکننده شد و شرایطی به وجود آمد که تولیدکنندگان هم به نولیبرالیسم اقتصادی تن دادند. چون سودشان در این بود. مالیات هم از آن‌ها نگرفتند. در حالی که در تمام کشورهای دنیا، مالیات گرفتن یکی از بنیان‌های نظام است، مخصوصاً مالیات از فعالیت‌های غیرقانونی. از فعالیت‌های غیرتولیدی مالیات زیاد می‌گیرند. فضا فضایی است که تمام صاحبان ثروت با آن موافق‌اند و مهم‌‌ترین دلیلش شبکه‌ی عظیم بازاری‌هایی است که به دولتی که سیاست لیبرالیسم اقتصادی را به کار می‌برد، کمک می‌کنند. نمایندگان مجلس اکثراً از همین قشر انتخاب می‌شوند.
 
می‌بینید که خیلی از این‌هایی که وکیل و وزیر شده‌اند برگزیده‌ی بازاری‌ها هستند. طبیعی است که یکی از علائمش هم شدت اشتغال‌زایی برای بازاری‌هاست که اگر سود زیادی برایشان نداشت، چنین اتفاقی نمی‌افتاد. خرید و فروش سرقفلی مغازه مثل مسکن است. فرد بهترین جا برای سودآوری را این می‌داند که سرقفلی مغازه بخرد. خودش که نمی‌تواند کار کند، اجاره می‌دهد، مالیات هم که نیست که بازدارنده باشد. پس می‌تواند تعداد زیادی سرقفلی مغازه داشته باشد و سال به سال هم قیمت‌شان بالا می‌رود. چرا؟ چون همه‌ی صاحبان ثروت جدید می‌خواهند سرقفلی بخرند و بنابراین سودآوری‌اش بالاست. مثل اینکه می‌خواهند خانه بخرند، چون سودآوری‌اش بالاست. این سیاست تعذیر و غیره، موش‌وگربه‌بازی است، چون این می‌آید جریمه می‌کند، مغازه‌دار هم جریمه را روی جنس می‌کشد و از مصرف‌کننده می‌گیرد. برایش مهم نیست. این سیاست‌ها باید به صورت بازدارنده باشد.
 
حمایت از تولیدکننده‌ی داخلی و یارانه دادن به او، باید تولیدکننده‌ی داخلی را تضمین کنیم. کشاورزان ما از درماندگی فقر نباید آواره شوند و زمین و روستا را رها کنند.
 
از لحاظ فرهنگی، برای عزیزان بازاری‌مان بگوییم که این وضع، نابودی ایران و باورهای دینی ما را به دنبال دارد، چیزی از ایران نمی‌ماند، ایران را تجزیه می‌کند. ذلت و خفت است. باید تجدید نظر کنیم. کسانی که سود زیادی می‌برند و چند خانه یا مغازه دارند، باید شناسایی شوند. نکته‌ی دوم هم اینکه با حمایت از تولیدکننده‌ی داخلی و یارانه دادن به او، باید تولیدکننده‌ی داخلی را تضمین کنیم. کشاورزان ما از درماندگی فقر نباید آواره شوند و زمین و روستا  را رها کنند. صنایع تبدیلی در آنجا به وجود بیاورند و زمانی که سودآوری تولید افزایش پیدا کند، بسیاری از این سرمایه‌هایی که در دلالی، خرید و فروش مسکن، سرقفلی و غیره است، با توجه به آن اهرم‌هایی که به شما گفتم (اهرم‌های مالیاتی، بی‌آبرو کردن فاسدان و…) به سمت تولید هدایت می‌شود. مردم باید به دستگاه مالیاتی اطلاعات بدهند و از گران‌فروش نخرند. کار برای خدا از راه تولید است، نه از راه دلالی. خرید و فروش که هنر نیست. باید این فرهنگ را بازسازی کنیم. فکر می‌کنم یک ذهنیت بسیط و جهادی به معنای واقعی، نیاز است.
 
آقای دکتر به نظر شما، مدیریت مصرف چه اندازه در تحقق اقتصاد مقاومتی نقش دارد؟
 
مهم ترین راهکار تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی این است که منویات مقانم معظم رهبری در این زمینه کاربردی و اجرایی شود و این امر مستلزم داشتن یک روحیه جهادی در مردم است. مقام معظم رهبری مدیریت مصرف را یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی میدانند و در جایی فرمودند: «مسئله‌ مدیریت مصرف، یکى از ارکان اقتصاد مقاومتى است، یعنى مصرف متعادل و پرهیز از اسراف و تبذیر. هم دستگاه‌هاى دولتى، هم دستگاه‌هاى غیردولتى، هم آحاد مردم و خانواده‌ها باید به این مسئله توجه کنند»در حقیقت مردم ،مسئولان، مجلس هر کدام رکن‌های اثر گذار در اقتصاد مقاومتی هستند اما مدیریت درست منابع در دست مردم است که این مسأله با اصلاح سبک زندگی محقق می شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا