سونامی فرهنگی در انتظار شهرهای شمالی!

بصیر/

شاید قدمت دغدغه های فرهنگی رهبر معظم انقلاب که از ابتدا تا کنون همواره مورد توجه، تمرکز و تذکر ایشان بوده و هست، از همه دغدغه های معظم له بیشتر بوده و به همین خاطر باید از همه موارد مطروحه نیز بیشتر مورد کنکاش و واکاوی قرار گیرد، چرا که فرهنگ و اعتقاد، زیربنای یک زندگی همه جانبه اجتماعی است و مسئله مهم اقتصاد با همه اهمیتی که دارد، هرگز در نظام اعتقادات اسلامی ما زیربنا نبوده و نخواهد بود!

نگرانی فرهنگی مقام معظم رهبری که بطور همزمان متأثر از شبیخون فرهنگی نظام سلطه و ماحصل تفکر لیبرالیسم فرهنگی، حتی در بخشی از مدیران و کارشناسان منتسب به نظام جمهوری اسلامی در جناح های متنوع است، نشانه بارزی از بی بصیرتی فرهنگی در تحلیل و آنالیز و وادادگی و نیز دلدادگی به جاذبه های ظاهری جوامع غربی و همینطور آسودگی های کاذبِ ناشی از آلودگی های غالب کسانی است که به بهانه جهانی شدن و یا مثل همه دنیا زندگی کردن، فرهنگ ناب دینی جامعه ما را قربانی آموزه های ناصواب نظام سلطه ای می کنند که در اندیشه شومش، براندازی فرهنگی ما را پرورانده و در ادبیات نحسش، همان را نشخوار می کند!

تأسف انگیزترین نکته در نگرانی فرهنگی، ناتوانی فرهنگی نهادها و نمادها و برنامه های فرهنگی جامعه ماست، نهادها و نمادهایی مثل:

۱-سینما با رویکرد هالیوودی و پذیرش در جشنواره های غربی همانند اسکار در قالب فیلمفارسی و غیره

۲-تئاتر با تمایل شدید به اجرای پی اس های ترجمه شده و یا سبک نوشته های غربی با همان مِتُد

۳-تلویزیون با اصرار بر فروش آنتن به بخش خصوصی(پیامهای بازرگانی و اسپانسری) و لوگوهای تجملی

۴-فرهنگسراها بدون یک پیام دینی با معیار افزایش جاذبه ها و استقبال ها با همان فرهنگ کوچه بازاری

۵-هنرکده ها با جو فرهنگی وارداتی و ادا و اطوار آرایشی و پوششی هنرمندان نیهیلیسم غربی

۶-مجلات، نشریات، مطبوعات، وب‌سایتها، وبلاگها و شبکه های اجتماعی و ماهواره ای با سیاه نمایی غالب

۷-ایمیل ها، پیامکها، نرم افزارهای ارتباطی کلامی و تصویری، سی دی ها و کتب با محتواهای متناقض

۸-ارکسترها، آلبومها، کنسرتها، جُنگها، شعرها، نمایشگاهها و گالریها در فضای فرهنگی نامتجانس با فرهنگ ما

۹-دانشگاهها، آموزشگاهها، مدارس، مراکز فرهنگی و هنری، باشگاهها، ورزشگاهها با القای نوعی روشنگری بیمار

۱۰-تفریحگاهها، تفرجگاهها، اردوها، عروسی ها، آیین ها، میهمانی ها، پارتی ها و تورهای یکروزه بدون شرح

۱۱-بازار و مسئله مانور مانکن ها و تبدیل آن به پایلوت عینی تهاجم فرهنگی برنامه های ضد فرهنگی مدیسم ها

۱۲- و دهها مراکز مشابه دیگر

که متأسفانه علاوه بر ناتوانی ها، ناراستی ها، ناخواستی ها، گاهی ویروسی شده و بدآموزی نیز دارند و مصداق همان لطیفه معروف مارادونا و غضنفرند که گاهی باید از این نهادها بیشتر مراقبت کرد که گل به خودی نزنند!

در نگاهی عملیاتی تر و ریزپردازی تر می توان به سهولت نگریست که عناصر فرهنگی که در اصل تشکیل دهنده ساختار و محتوای نهادها و سازمانها و مجموعه های فرهنگی، هنری، اجتماعی، سیاسی، دیپلماسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی جامعه اند، شامل افکار، گفتار، نوشتار، رفتار، جلوه ها، پوشش ها، آرایش ها، گرایش ها، نگرش ها، گزینش ها، گریزها، ستیزها، پرهیزها، آنالیزها، اداها، اطوارها، شوخی ها، قصه ها، مثال ها، چهره ها، الگوها، گروههای مرجع، حمایت ها، مخالفت ها، شبیه سازی ها، تقلیدها، تلقین ها، تحسین ها، تشویق ها، تنبیه ها، توبیخ ها، ترفیع ها، خوراک ها، قضاوت ها، تبانی ها، لینک ها، اصطلاحات، ابتلائات، انتخابات، اصرارها، انکارها، سفرها، سرویس دهی ها، استقبال ها، تفریحات، دکورها، خلوت ها، جلوت ها، دوستی دخترها و پسرها، روابط جنس های مخالف، مواضع سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، تفکرها، باورها، عقائد، سلائق، نامگذاری ها و دیگر عناصر این روزها در مظان تغییر و در مسیر استحاله و دگرگونی منفی اند و الان اوضاع طوری شده است که افراد دیگر نه تنها اصراری بر پرده پوشی و انکار مواضع استحاله شده خویش و یا همان دگراندیشی فرهنگی خود در قالبهای قرائت های بیگانگی از فرهنگ ما ندارند، بلکه آن را با آب و تاب تمام به عنوان یک پرستیژ مدرن، علنی نیز می سازند!

رخنه فرهنگی غرب، تمامی حرکات و سکنات ما را هدف قرار داده و به شکل کاملاً فشارنده در صدد تغییر باورها و جابجایی دستاوردهای فرهنگی ماست و بطور دو جانبه در تکاپوی اجرای سیاست یک تیر و دو نشان است که هم فرهنگ اسلامی و هم فرهنگ ملی ما ایرانی ها را بطور همزمان هدف قرار دهد تا در این رابطه هم تجلیات دینی و یا همان سبک زندگی اسلامی را از جامعه اسلامی دور کند و مانع از رویکرد دینی مردم در متن زندگی اجتماعی و خانوادگی شود و هم شاخص های ملی را از مُد انداخته و نمادهای غربی را جایگزین کند!

گریزانی مشهود بخش قابل توجهی از نسل امروز از مظاهر و شعائر و معارف اسلامی همانند حجاب و پوشش و رعایت حلال و حرام و سایر احکام عملیه دینی و نیز اتخاذ فاصله محسوس از دستاوردها و دستمایه های ایرانی و پرهیز از مصرف کالا و وسیله و البسه و سایر تولیدات داخلی و جدای از آن اصرار بر جهانی شدن ایران به سبک بیگانگان، از مصادیق بارز شبیخون فرهنگی به دو فرهنگ اصیل دینی و ملی است!

فلذا جا دارد تا با درک درست جنگ نرم فرهنگی واهداف درازمدت آن که در حالتی کاملاً موسع، نسل نو را هدف گرفته و بخشی از باورها و دیدگاههای خانواده ها را نیز به تسخیر خود در آورده است، به نکات ذیل توجه بارز نشان داده تا به مرور زمان از شدت نگرانی فرهنگی مقام معظم رهبری کاسته شود:

۱-در مباحث فرهنگی هم باید نقشه راه را ترسیم کرد و هم باید برای آن برنامه نوشت و هم مو به مو اجرای برنامه را ارزیابی کرد و باید دانست که گاهی سقوط یک باور، مقدمه فروپاشی سلسله باورهای مرتبط است.

۲-ما در مقوله فرهنگ حق تساهل و تسامح را نداشته و نمی توانیم با تفکر لیبرالی، فرهنگ اصیل را از آسیب های ناشی از روشنفکری بیمار و یا انحرافات بظاهر موجه مصون نگه داشت.

۳-اظهارنظرهای غیرکارشناسی در حوزه فرهنگ همانند خوددرمانی های کشنده ایست که گاهی امکان جبرانش نیست و از این نظر بایستی کارشناسان زبده در مسائل فرهنگی، نظریه ارائه کنند!

۴-پاکسازی فرهنگی با اولویت سالم سازی فرهنگی بایستی در دستور کار مدیران فرهنگی جامعه ما قرار گرفته و نگذارند که دشمنان ما با ایجاد سونامی فرهنگی، جامعه اسلامی ما را از حیّز انتفاع فرهنگی محروم سازند.

۵-خانواده ها، مهم ترین و تأثیرگذارترین گزینه بکارگیری فرهنگی در راستای تربیت فرهنگی نسل نو بوده و در این رابطه باید آموزش مهارت های تربیتی به والدین را در دستور کار قرار داد!

۶-مدارس ما علیرغم همه زحمات متحمله در حوزه پرورش آموزشی، اما خروجی موفقی در پرورش فرهنگی، پرورش اجتماعی، پرورش سیاسی و پرورش اقتصادی ندارند و لزوماً باید فعال شوند!

 ۷-دانشگاههای ما توفیق چندانی در فرهنگ سازی نداشته و عمدتاً به نشانگاههای دشمن در القاء فرهنگی و فرهنگ زدایی متداول از دانشجویان و حتی اساتید تبدیل شده و بایستی بطور جدی روی آنها کار فرهنگی شود.

۸-حوزه ها، مساجد و همه نهادهای دینی باید پای کار آمده و نگذارند که متولیان فرهنگی جامعه تنها مانده و مهاجمان پیکره فرهنگی جامعه را دچار بیماری فرهنگی نموده و یا حداقل به بی تأثیری فرهنگی برسانند!

۹-ارائه متوالی و یا متناوب پکیج های فرهنگی به گردشگران، هنرمندان، ورزشکاران، دانشگاهیان، فعالان فرهنگی و غیره می تواند به تعالی نگاههای فرهنگی مخاطبان و اجرای پدیده مقاوم سازی فرهنگی آنها منجر گردد.

۱۰-قراردادن درسی با نام جنگ نرم در مدارس و دانشگاهها، زمینه های تقویت ذهنی مخاطبان را فراهم کرده و کاری کنند که آمار قربانیان از روند تصاعدی، سمت و سوی تنازلی به خود گیرد.

۱۱-رسانه ملی و سایر رسانه ها بایستی همانند توجه به مباحث اقتصادی، برنامه و یا ستونی را به ارائه معضلات فرهنگی تخصیص داده و ذهنیت مخاطبان فرهنگی را برای مقابله با مصادیق تهاجم فرهنگی آماده نگه دارند.

۱۲-قوای سه گانه و نیز نهادهای توانمند جامعه باید با تخصصی تر کردن مقوله فرهنگی و تخصیص بودجه و اعتبار کافی مانع از بی اعتنایی طبقه مدیریتی و کارشناسی جامعه به مباحث فرهنگی شوند.

۱۳-ستاد مشترکی بین نهادهای فرهنگی مسئولیت هدایت این مبارزه را در دو قالب ستادی و عملیاتی به عهده گیرد تا از موازی کاری، تداخل کاری، ندانم کاری، سهل انگاری، سطحی نگری و ساختارافزایی جلوگیری شود.

۱۴-تقدم و تأخر و مرزبندی های مبارزه فرهنگی و مقابله صرفاً انتظامی با معضلات فرهنگی مشخص گردد تا بتوان بر اساس بازخوردگیری از سیاست های اعمال شده، میزان موفقیت هر رفتار را ارزیابی کرد.

به هر حال مازندران علاوه بر دارابودن شرایط مشابه با پایتخت و سایر استانهای کشور، بخاطر برخورداری استثنایی از مواهب خدادادی و موقعیتهای بکر و ناب طبیعی نیز، همواره استانی میهمان پذیر و مستعد هرگونه دگرگونی فرهنگی تا مرز استحاله است و طبعاً مراقبت فرهنگی بیشتری را در شهرها و شهرکهای ساحلی می طلبد.

در پایان تاکید می گردد که نگرانی فرهنگی پدیده ای کاملاً عیان است و نیاز به بیان ندارد و کسانی که می خواهند در لبیک به ندای فراخوان بیداری فرهنگی میدانداری کنند، می توانند آستین ها را بالا زده و بطور تخصصی نظرات خویش را تحت عنوان راهکارها به متولیان فرهنگی جامعه ارائه کنند تا انشاءالله با کمی جرح و تعدیل، همانند مسئله اقتصاد مقاومتی، منشور کاملی از این مبارزه تهیه و رئوس سیاست های آن ابلاغ گردد.

صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا