اگر نبود غم زهرا (س) چه کسی عشق را در آفرینش تفسیر می کرد؟

بصیر، هیچکس آیا توانسته است غم فاطمه- سلام الله علیها – را در سوگ پدر به تصویر بکشد ، جز ناله های بیت الاحزان فاطمه ؟

14[1]
در اندوه جگرسوز علی (ع) در مواجهه با فاطمه میان در و دیوار و گاه شستن صورت نیلی و بازوی کبود فاطمه ، هیچ هنرمند عارفی توانسته است مرثیه بسراید آنچنان که از عمق رنج آدمی در چروک های پیشانی علی خبر دهد و وسعت غمهای خلقت را در پهنای اشک علی بشناسد و بشناساند جز باز اشک علی ؟
هیچکس را یارای آن بود است که آلام محض زینب س را به هنگام دیدار سر برادر بربام نیزه ها بیان کند، جز خون جاری از سر مبارک زینب؟ اگر زینب(س) با مشاهده سر برادر ، حسین روحی فداه ، سلامت سر خویش را تاب آورده بود و سر برستون کجاوه نکوبیده بود ، چه کسی عشق را ، درد را و هجران را در آفرینش تفسیر می کرد؟
اینها دردهایی است که نویسنده را –اگر احساس داشته باشد – خاکستر می کند و قلم را –اگر به تعداد درختان عالم باشد – می سوزاند و دفتری به پهنای گیتی را آتش می زند .

سوز اشکهای فاطمه ، هنوز پای عارفان را در بیت الاحزان او سست می کند و کمر ابرار را می شکند و آتش به جان اولیاء الله می اندازد .
معاذالله که رشحه هیچ قلمی بتواند با اشک سوزناک علی به هنگام شستن پیکر فاطمه برابری کند. کجاست اسماء؟
از اوبپرسید ، فرشتگانی که در اشکهای آن هنگام علی  ع  به تبرک غسل می کردند، بال و پرشان نسوخت؟
آنچه برپیشانی تاریخ تشیع ، چروکهایی این چنین عمیق آفریده، دردهایی از این دست است. دردهایی که گفتنی نیست ، بیان کردنی نیست، تصویر و تصور کردنی نیست.
درد را – اگر بسیار عمیق باشد – به زخم تشبیه می کنند و زخم را – اگر بیش از حد سوزنده باشد – به آتش.و حرارت کدام آتشی می تواند با هرم قلب علی در بیست و پنج سال سکوت خار در چشم و استخوان در گلوی او برابری کند؟
پس اینگونه دردها «مشبه» نیستند، «مشبه به» اند.غم کمرشکن و چاره سوز حسین در شهادت برادر علمدار ، عباس ، روحی فداه.

سکوت اندوهبار حسین جان عالمی بفداش در برابر جگر پاره پاره امام برادر حسن (ع). حسرت عمیق عباس برادر ،عباس عمو، عباس پدر و عباس امید درجراحت مشک آب.
و از آن پس همچنان انبوه درد بر درد و تراکم جراحت بر جراحت و زخم بر زخم و اتصال مدام جوی خون.
انگار که تاریخ را در سرزمین شیعه با خون رقم می زنند، با مظلومیت خون.
… و این قلم تنها کاری که می تواند بکند، اقرار و اعتراف به عجز است در مسیر شناخت الفبای این کتاب مظلومیت ، چه رسد به شناساندن و تقریر و تصویر کردن آن.


منبع :سید مهدی شجاعی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا