فاطمه زهرا (س) شهیدۀ دفاع از ولایت و اسلام نبوی(ص)

اسلام فاطمی و انقلاب ولایی

بصیر، فهم شیعه از اسلام و تأکید برضرورت حاکمیت خداوند بر انسان ها،و نفی حاکمیت غیر خدا بر جامعه ، موجب ارتقاء سطح گفتمانی تشیع گردید به نحوی که بعد از رحلت پيامبر«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌سلّم» هم حتماً بايد امام معصومي كه صرفاً حكم خدا را ارائه مي‌دهد بر رأس جامعه حكومت كند و در زمان غيبت امام‌معصوم هم بايد فقه آ‌ل‌محّمد«سلام‌الله‌عليهم» بر جامعه حاكم باشد تا در هر صورت خدا حاكم باشد، چراكه خود قرآن فرمود: «فَاللهُ هُوَ الْوَلي» ؛ يعني فقط خدا وليّ و سرپرست است.

در اسلام غیر فاطمی از باب خلافت نهایتاً می توان یک فرد خوب و متدیّن را بر جامعه اسلامی حاکم نمود لیکن وجود گفتمان مترقی امامت در تشیع و اسلام فاطمی جامعه را به سمت بندگی خاص خدا سوق می دهد لذاحكومت نفس امّارة خود يا هر انسان ديگري را نمي‌خواهند.

در اسلام غیر فاطمی و خلافتی نه عبودیت انسان ها بلکه  حکومت میل انسان ها مورد اهتمام و توجه قرار می گیرد و در بهترین وضع موجود هر فرد به فراخور عقلانیت شخصی خود؛مبنای حاکمیت اسلام را ترسیم می کند، لیکن در اسلام فاطمی حضرت علی(ع) با ذبح نفسانیت و منیّت،حکم خدا را حاکم می کند تا وجود ذی قیمت انسان ها را در مسیر عبودیت خدا استوار سازد، و به همين‌جهت پيامبر خدا«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌سلّم» خبر دادند: «اَلحقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ مَعَ الحَقِّ»  تا ما در جهت استقرار بندگي خود و نظام اجتماعي، سرگردان نباشيم.

در اسلام فاطمی حق و حق گرائی حاکم است از این رو وقتی علی (ع) حاکم است حق حاکم است،و زمانی که غیر علی(ع) حاکم باشد، حاکمیت فرد خواهد بود و مسلماً حق حاکم نخواهد بود.

در اسلام فاطمی و امامتی تبعیت از حاکم، تبعیت از خداست اما در اسلام غیر فاطمی و خلافتی وقتی خلیفه حاکم است یک مسلمان حاکم است تا جامعه را با نظرات خود اداره کند و این یعنی نفی حاکمیت خدا بر جامعه،زیرا حقیقت انسان که بندگی خداست با عدم اتصال به وحی و تداوم حاکمیت میل ها از بین خواهد رفت و تدریجا ظهور  بنی امیه ها تسهیل خواهد شد.

در این نقطۀ تاریخی فاطمه(س) وارد کارزار شد زیرا فاطمه(س) بود که فهمید معنای عدم اتّصال به وحی از سوی حاکمان و خلفای زمان چیست، فاطمه(س) دریافت اسلام خلافتی، حکومت مسلمانان را بر اساس رأی و نظر خودشان اداره خواهند کرد لذا هر چه را با عقل خود مفید تشخیص دادند حاکم خواهند نمود،از این رو در اسلام غیر فاطمی حقّانیت در حد تشخیص فردی افراد و مفید بودن و مضر بودن تنزل پیدا کرد آن هم بر مبنای تشخیص انسان ها،بنابراین در اسلام غیر فاطمی حاکمیت حق مبنا قرار نمی گیرد و الّا اگر مردم روی مسألۀ حق حساس بودند جز به حاکمیت علی (ع) راضی نمی شدند ، از این رو وقتی حضرت علي«عليه‌السلام»، حضرت فاطمه‌زهرا«سلام‌الله‌عليها» را سوار شتر کردند به تك‌تك خانه‌هاي مردم مدينه سرزدند، همه گفتند:«حيف که شما دير آمديد، وگرنه ما زودتر با شما بيعت ‌مي‌کرديم. ولي ديگر ما با ابابکر بيعت‌ کرده‌ايم»!.

مروجان اسلام غیر فاطمی موضوعاتی از قبیل سود و زیان، زندگی،نان، امنیت…را  به عنوان مبنای حاکمیت اسلامی مطرح کردد لذا برای مردم تحت سیطرۀ اسلام غیر فاطمی حقانیت موضوعیتی نداشت، و اصلاً برای مردم مطیع خلفا، اسلام فاطمی و اسلام غیر فاطمی قابل تفکیک و تمییز نیست، لیکن در این برهه از تاریخ  فاطمه«سلام‌الله‌عليها» است كه مي‌فهمد وقتي غیر معصوم حاکم است، «حقيقت» در حد «مفيدبودن» تقليل مي‌يابد، لذا  مردم عادی می گویند،«چه اشکال دارد؟! مگر چه شده؟! اين هم که مسلمان است. شيله‌پيله هم که ندارد. کمک ما هم که مي‌کند. خودش هم که از دنيا چيزي نمي‌خواهد.»!!.

اما در اسلام فاطمی حق ملاک است و در اسلام غیر فاطمی فایده ملاک قرار می گیرد و حقیقت در صحنه نیست،زیرا مردم در اسلام غیر فاطمی  دغدغه هائی همچون  معیشت و زندگی دنیایی  دارند و از دغدغه وصل به عالم غیب و معنویت تهی گشته اند و رعایت برخی حد و حدود ظاهری از اسلام و عدم مخالفت صریح با برخی ظواهر اسلام  برای آنها کفایت می کند،لیکن واقعیت چیز دیگریست،وقتی علی (ع) حاکم است اسلام مجسم حاکمیت خواهد داشت و در این حالت اسلام حاکم خواهد بود و نه مُسلِم، و اینچنین فاطمه(س) جانش را و حیات پر برکتش را در مسیر ابلاغ  تمایز اسلام فاطمی و اسلام  غیر فاطمی در راه تبعیت از ولایت فدا نمود به نحوی که باید گفت  حیات فعلی اسلام اصیل نبوی و اسلام فاطمی مرهون ایثار و شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) است.

 

منبع: بلاغ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا