ای راز سر به مهر

بصیر،  با گذشت بیش از چهارده قرن ما هنوز از علی(ع) می گوییم، به علی(ع) می اندیشیم، یادش را گرامی می داریم، به ایشان عشق می ورزیم و به خودمان افتخار می کنیم که از پیروان ایشان هستیم. تنها ما به عنوان پیرو و شیعه علی(ع)، به او نیاز نداریم، بلکه جهان ما، امروز و همه روز به آن حضرت نیاز دارد.

بله! جهان، امروز به اخلاق علی(ع)، بندگیِ علی(ع)، مُدارایِ علی(ع)، سخاوت علی(ع)، محبت علی(ع)، ولایت علی(ع)، عدالت علی(ع) و الگوی علی(ع) نیازمند است.

علی(ع) انسان کامل و ابرمردی بود که در زندگی اش کوچک ترین نقطه تاریک و ابهام وجود نداشت. به فضائل و خصائل زیبای او، حتی دشمنانش هم اذعان داشتند. به راستی او آیت بزرگ خداوند و حجّت خدا بر مردم بود.

صفات علی(ع) چنان شکوهمند است که صاحبان خرد را به تحسین و اعجاب واداشته. شخصیت علی(ع) جامع اضداده و همین ویژگی موجب شد، بعضی افراد درباره او سرگردان بمانند و نتوانند عظمت وجودی و شکوه ذاتی آن حضرت را درک کنند و درباره ایشان به افراط و تفریط می روند. به گفته شهریار :

«نه بشر توانمش گفت، نه خدا توانمش خواند / متحیرم چه گویم شَه مُلک لافتی را»

او امیر بود نه آن گونه که بر تخت پادشاهی بنشیند و تاج زرین بر سر گذارد، نه آن گونه که رُعب در قلب مردمان بیفکند تا سرتسلیم فرود آورند. او ولایت آسمان و زمین را در دست خویش داشت و بر دل ها حکم‌فرما بود. او گماشته خداوند بر زمین بود، نگهبان خاک و حجت پروردگار، اما هرگز برای فرمانروایی خویش، اسباب و بهانه دنیوی نخواست.

تو تنهایی، در میان این همه مردم روی زمین، تنها هستی، از آن رو که به هیچ کس شباهت نداری، از آن رو که هیچ کس را یارای مانند تو بودن نیست. هیچ کس را یارای پا به پای تو آمدن نیست. تنهایی، همان گونه که خدا تنهاست و بی شریک و بی شبیه و بی همتا.

کاش زخم بر جان تنهایی تو نزنند. کاش این همه معصومی چون تو را نیازارند. کاش جهل و کفر سرکش‌شان را اندکی در جوار مهر و حقیقت تو مهار کنند تا این همه تو را به تأسف و حسرت بر حال خویش وا ندارند. تا این همه قلبت را به درد نیاورند. تا این همه آه نکشی، اما در این میانه خوشا به حال چاه بی صدایی که بغض های تو را دور از چشمان بخیل روزگار در آغوش می کشد و درد دل های تو را می شنود.

آه، ای راز سر به مهر! چرا پرده از راز خویش برنمی داری؟ بگذار این همه مردمان غافل سردرگم بدانند، مردی که شب ها نان تمام شهر را بر دوش می کشد و سفره هایشان را به بزم رونق می برد، همین مردی است که روزها به طمع بیت المال، عدلش را سرزنش می کنند و در تنگناها و فتنه ها تنهایش می گذارند. بگذار بدانند مردی را که برای جنگ های ناخواسته، بی دلیل نفرینش می کنند، همین سایه معصومی است که شب ها در خانه بیوه زنان و یتیمان را می کوبد و لبخند شادی بر رخسار گرسنه شان می نشاند.

اماما ! هنوز که هنوز است، اشک یتیمان را به یاد تو به یاری می شتابیم و سفره های بینوایان را به اقتدای تو نانی انفاق می کنیم. هنوز هم سجده گزاران سحرخیز، خدا را با نام تو سوگند می دهند برای اجابت دعای‎شان و شب بیداران استغفارگو، راه و رَسم تو را ادامه می دهند، در تهجد و اشک ریختن نیمه شب.

نام تو را بر مأذنه ها بانگ می زنیم و روزگارمان متبرک می شود. نام تو را در شب های قدر زمزمه می کنیم و پروردگار گناهان‌مان را می بخشاید. نام تو را بر سر در خانه ها نقش می کنیم و زندگی با تمام مصائبش بر ما شیرین و آسان می گذرد. سلام بر نام تو! این الفبای مختصر که کلید رستگاری و سعادت است.

 

 

بلاغ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا