فرزندتان را گلخانه‌ای بار نیاورید

به گزارش بصیر به نقل از فرهنگ نیوز ، پایگاه اطلاع رسانی khamenei.ir یادداشتی از دکتر رضا پورحسین، دانشیار و عضو هیئت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران را در زمینه آسیب های زندگی تک فرزندی منتشر کرده است.
 
در ادامه بخش هایی از این گفتار را که به تبیین نیاز خانواده به چند فرزندی برای تربیت صحیح فرزند می پردازد می خوانید:
 
کودک در کنار همسال خود بهتر تربیت می شود
خیلی از پدرها و مادرها به مشاوران و روان شناسان مراجعه می کنند و در زمینه تربیت فرزندانشان اظهار ناتوانی می کنند. این مسئله برای آدم های باسواد و تحصیل کرده هم مطرح است. توصیه  همیشگی ما به این پدر و مادرها این است که تربیت کودکشان را با همسالان کودک تنظیم کنند. به عبارت دیگر، کودکان با همسالان خود به ویژه برادر و خواهر تنظیم می شوند. این کار باعث یک تربیت خودبه خودی در کودکان می شود که والدین تنها نقش هدایت کلی و نظارت بر رفتار آنان را خواهند داشت. متأسفانه در خانواده هایی که کودکشان در خانه از ارتباط با یک همسال برخوردار نیست و تنها در مهدکودک با همسالان خود ارتباط برقرار می کند، کودک به لحاظ تربیتی تنظیم نمی شود؛ به خصوص که ارتباط در مهد و مدرسه تحت یک انضباط آموزشگاهی قرار دارد و عملاً حالت ارتجالی و خودبه خودی در تربیت کودک به وجود نمی آید.در دهه های گذشته وضع بزرگ شدن فرزندان طوری بود که وقتی بچه  ای با دیگر بچه ها بازی می کرد، در حین بازی تعامل و ارتباط خوبی را با همسالان برقرار می کرد. گاهی او را هل می دادند و گاهی او دیگران را هل می داد، گاهی او با دیگری درگیر می شد و گاهی دیگری با او درگیر می شد. همین برخوردها و کنش ها و واکنش ها، بچه ها را از نظر تربیتی تنظیم می کرد که چگونه باید عمل کنند و چگونه باید رفتار خود و دیگران را اصلاح کنند.شرایط امروز ما کمتر اجازه  این گونه تربیت را به والدین وبچه ها می دهد که باید برای آن فکری کنیم. ما خانواده های بسیاری را دیده ایم که شش هفت بچه داشته اند که همه شان موفق هستند. شما اگر یک بررسی پیمایشی انجام دهید، می بینید مادرانی که بچه های بیشتری دارند، به لحاظ تربیت فرزندان از مادرانی که یک یا دو بچه دارند، راحت ترند. مثالی هم بین خودشان می زنند که بچه  دوم و سوم دیگر خودش بزرگ می شود.
 
مهدکودک و مدرسه جایگزین «خانه» نمی شود
اگر شرایط و اقتضائات به گونه ای شود که فرزندان در خانه با همسالان خود و در کنار آن ها بزرگ شوند، تنظیم تربیتی بهتری اتفاق می افتد. این مسئله که از نظر علمی ثابت شده است، «پیوست فرهنگی» سیاست جمعیتی جدید کشور است. اگرچه مهدکودک و مدرسه، چنین فضایی را برای تنظیم تربیتی کودکان فراهم می کند، اما تحت تأثیر بودن این محیط ها از ساختار و انضباط سازمانی معمولاً متناسب با شرایط کودکی که در چارچوب های سازمانی نمی گنجد نیست. به همین دلیل بچه ها در محیط های آموزشگاهی به نحو گلخانه ای تربیت می شوند. بهترین محیط تربیت آن محیطی است که بچه ها هنگام خوابیدن، غذا خوردن، سفر و در تمام ابعاد زندگی در آن محیط زندگی کنند؛ یعنی زندگی با خواهر و برادر.البته در گذشته، بچه ها غیر از فضای خانه در فضای بیرون خانه شامل کوچه و محله هم به یک تنظیم تربیتی می رسیدند. این تنظیم تربیتی در فضاهایی مانند هیئت‌های محله هم وجود داشت و اتفاقات خوب تربیتی در همین جمع ها می افتاد. هیئت محلی جایی است که بزرگ ترهای محل از اطراف می آیند و در آن شرکت می کنند و بچه ها در چنین جمع هایی تنظیم محلی می شوند. برخلاف آن که می گویند هیئت یک محیط بی انضباط است، من می گویم هیئت بهترین انضباط را در درون خودش دارد، اما انضباطی نانوشته که محل خوبی برای تربیت کودکان است. اگرچه در شهرسازی های جدید و وارداتی و فرهنگ شهرنشینی کنونی، این فضای بیرون از خانه تقریباً از بین رفته یا در حال از بین رفتن است.
 
تصور غلط «هر بچه یک اتاق»
بسیاری از خانواده ها نسبت به مسائل فرزندانشان حساس هستند و حاضرند هر کاری که به صلاح فرزندانشان است، انجام دهند؛ اما به دلیل انگاره های شرایط کنونی مانند این که «هر بچه با یک اتاق تعریف می شود» و به دلیل دیگر انگیزه های اقتصادی از فرزنددار شدن خودداری می کنند. وقتی من به بعضی مراجعان خودم می گویم بچه  دوم بیاورید، در مقابل من چیزی نمی گویند، ولی وقتی می  روند با خودشان می گویند پس فضای خانه مان را چه کار کنیم؟ انگیزه های اقتصادی و انگاره های اجتماعی فعلاً خیلی تأثیرگذارند و آدم ها در برابر این انگاره ها منفعل هستند. درحالی که ما به لحاظ عقیدتی مشکلی نداریم. خداوند رزاق است. وقتی می گوییم چهار بچه یعنی باید چهار اتاق داشته باشیم! در حالی که دو تا اتاق برای چهار بچه کافی است.
 
فرزندآوری، یک ثروت روانی
از جمله فواید فرزندآوری، تولید یک «سرمایه  روانی» است. یکی از نیازهای اصلی انسان که در همه  مکاتب روانشناسی مورد تأکید قرار گرفته، «احساس مولد بودن» است. احساس مولد بودن به انسان آرامش می دهد. از منظر دیگر با وجود فرزندان بیشتر در خانواده، آرامش روانی افراد بیشتر می شود و این آرامش روانی در استحکام خانواده تأثیرگذار است. وجود بچه  عامل مهمی است در این که خانواده ها دور هم جمع بشوند. یک نکته روانشناختی و جامعه شناختی در این مسئله وجود دارد و آن این  است که ما فرض بگیریم که از این وضعیت تک فرزندی و دو فرزندی کنونی ۱۰ سالی بگذرد. در این شرایط دیگر بسیاری از واژه هایی که ما در محیط خانوادگی استفاده می کنیم، برای فرزندان مان کاربرد نخواهند داشت. دیگر «برادر» و «خواهر» مفهوم عینی برای فرزندان ما ندارد و تنها یک مفهوم لغوی خواهد بود. پس از گذشت یک نسل، برای مفاهیم خاله، دایی، عمو و عمه و فرزندان آن ها هم چنین اتفاقی می افتد. در واقع کسانی که اشخاص به آن ها منتسب می شوند کمتر خواهند شد. در حالی که هر چقدر تعداد افراد منتسب به افراد بیشتر باشد، آرامش آن ها در زندگی بیشتر است. یعنی احساس این که ما قابل اتکا کردن برای دیگران هستیم و این که ما به دیگران اتکا داریم به انسان آرامش می دهد. این یک اصل روانشناختی است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا