سند رسوایی غرب

بصیر، تحولات چند سال اخیر منطقه خاورمیانه و به خصوص سوریه و عراق باعث طرح سوالاتی شده است که پاسخ به آنها ضروری است. سوالاتی همچون علل ایجاد و قدرت یابی برخی گروهک های تروریستی در سالهای اخیر، اهداف غرب پیرامون حمایت از آنها، همچنین علل تناقض در شعار و عمل غربی ها با وجود ادعاهای حقوق بشری در این خصوص، برخی از سوالاتی است که نوشتار حاضر در پی پاسخ به آنها است. تردیدی نیست که ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی، مشغول بودن کشورهای منطقه به جنگهای داخلی، پیوند منافع نظام سلطه اعم از امریکا و رژیم صهیونیستی و تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران از طریق این گروهک ها از جمله علل بروز و ظهور تلاطم در کشورهای اسلامی و به خصوص کشورهای منطقه غرب آسیا است. عمده ترین تصویری که این گروهک های تروریستی از خود به نمایش گذاشته اند سیمایی خشن، دهشتناک و هراس آفرین است. گروهک هایی که با خشونت تام و قصاوت و سبعیت تمام صحنه هایی از قتل و جنایت را به سراسر جهان مخابره می کنند. 

 
آنچه برای مخاطب عام جای سوال است اینکه چگونه است که با این وجود، غربی ها به تمام قامت از این سمبل های خشونت حمایت می کنند؟ این در حالی است که به طور مکرر ادعاهای حقوق بشری غربیان گوش فلک را کر کرده است. به راستی علت چیست؟ چگونه است که غرب به رغم سر دادن شعار های حمایت از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم، خود در نقش حامی تروریسم ظاهر می شود؟ اتفاقا از زمانی که غرب با این شعارها در منطقه غرب آسیا حضور یافت و این ادعاها را مطرح کرد، تحرک و تعدد بیشتر و اقدامات گسترده تر گروه های تروریستی در این منطقه بروز یافت. لذا می توان گفت این جهت گیری امریکا نه تنها در جهت مثبت نبوده بلکه باعث فعال تر شدن گروه های تروریستی شده است. از سوی دیگر، در مقابل جنایات وحشیانه گروه های تروریستی، آمریکا و غرب نه تنها واکنشی در جهت محکومیت و سرکوب آنها نشان نمی دهند بلکه علاوه بر اختصاص بودجه های کلان، پشتیبانی های سیاسی و اطلاعاتی از این گروه ها دارند. لذا در ماجرای حمایت غربی ها از گروه های تروریستی دو شعار مبارزه با تروریسم و حمایت از حقوق بشر غرب زیر سوال می رود و این اقدام آنها در این دو حوزه باعث رسوایی آنها شده است. از دیگر مصادیق تناقض در شعار و عمل غربی ها در حوزه حمایت از حقوق بشر، نادیده گرفتن تحولات بحرین و سرکوب قیام مردم این کشور است. به نحوی که تاکنون هیچ گزارش حقوق بشری در این خصوص از آنها دیده نمی شود. 
 
با استناد به این موارد است که می توان گفت به طور کلی شعارهایی مثل دموکراسی، حقوق بشر، مبارزه با تروریسم، خلع سلاح هسته ای، مبارزه با سلاح های کشتار جمعی و شعارهایی از این دست، تنها ابزارهایی برای تأمین منافع آمریکا و متحدین آن هستند. به عبارت دیگر، چنانچه منافع آنها در حمایت از رژیم های فاسدی همچون مبارک و دولت های مرتجع منطقه باشد بی دریغ از آنها حمایت خواهند کرد و اگر منافع آنها با سلاح های اتمی حاصل شود، در این زمینه کمترین کوتاهی نمی کنند. به نحوی که بیشترین سلاح های هسته ای از آنِ این دولت هاست. در حقیقت این شعارها حربه ها و ابزارهایی است برای مقابله با کشورهایی که سلطه آمریکا و متحدینش را بر نمی تابند و در مقابل زیاده خواهی های آنها ایستاده اند. وگرنه هر جا که منافع غربی ها ایجاب نماید همه این شعارها را زیر پا می گذارند و به هیچ کدام از آنها پایبند نیستند. به عنوان نمونه و با وجود ادعای آنها مبنی بر حمایت از دموکراسی، اکنون که انتخاباتی مطابق با همه موازین و معیارهای انتخابات سالم در عراق صورت گرفته اما به آن احترام گذاشته نمی شود و با تحریک برخی عوامل ناآگاه درصدد تزلزل پایه های مردمسالاری مطابق با خواست ملت عراق هستند. 
 
اما در بحرین که حدود ۸۰ درصد مردم خارج از نظام تصمیم گیری هستند و حکومت، هیچ اعتنایی به حقوق مردم نمی کند، غرب نیز کاملا با سکوت از کنار آن عبور می کند. این شعارها حربه هایی هستند در اختیار نظام سلطه برای اینکه کشورهایی که منافع آنها را تأمین نمی کنند تحت فشار قرار دهند. البته در تحولات میدانی و در صحنه عمل، با وجود طرح این شعارها با موانعی جدی روبرو شده است. عمده ترین دلایلی که می توان در این خصوص مطرح کرد. اول، اطلاعات نادرست ومحاسبات غلط آنها است. اینگونه نیست که هر آنچه آنها محاسبه کنند درست باشد. نمونه عینی و ملموس آن، رژیم بعث عراق بود. با اینکه آن رژیم، متحد استراتژیک آنها بود اما عملا مقابل شان ایستاد. در افغانستان نیز وضع به همین منوال بود. آنها با اشغال افغانستان به خشونت گروه های تروریستی علیه خود دامن زدند. لذا بخشی از دلایل ناکامی غرب در تحقق اهدافش ناشی از نشناختن منطقه و شرایط جدید حاکم بر آن، و نیز فقدن اطلاع کافی از توان و نفوذ بازیگران موثر منطقه مثل ایران است که سبب شده آنگونه که غرب انتظار داشت به اهدافش دست نیابد. اراده و تدبیری که نظام جمهوری اسلامی ایران در منطقه دارد بخشی از عوامل به هم خوردن محاسبات غرب است. 
 
با الگوگیری از مدل ایران، قدرتها و مقاومت هایی علیه نظام سلطه شکل گرفته که به عنوان موانعی جدی در مسیر مطامع غربی ها مطرح شده اند. خط مقاومت متشکل از حزب الله لبنان، سوریه و عراق به رهبری ایران از جمله موانع جدی تحقق اهداف غرب در منطقه هستند. مجموعه این مسایل از یکطرف و نیز روند رو به افول قدرت غرب از طرف دیگر، سیرصعودی بیداری اسلامی در منطقه، اقبال افکار عمومی بین المللی به نفع ملت های منطقه، مجموعا شرایطی را ایجاد کرده که در محاسبات غربیها پیش بینی نشده است. اما با این وجود دولتها و ملتهای منطقه نباید در مقابل برنامه ها و سناریوهای غرب بی تفاوت باشند. طبیعتا تعریف غربی ها از حقوق بشر تعریف پذیرفته شده ای برای کشورهای منطقه نیست. کشورهای منطقه که جزء کشورهای اسلامی هستند می بایست مطابق معیارهای اسلامی و دینی حقوق بشر را تعریف کنند و با تکیه بر استقلال سیاسی خود در مقابل خواسته های نامشروع غربی ها بایستند و زیر بار فشارهای غیر منطقی آنها نروند و حقوق بشر حقیقی را که در متن اسلام وجود دارد درست بشناسند و درست پیاده و اجرا کنند و تحت تأثیر فضاسازی های دیگران قرار نگیرند.

 

صدخبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا