برند توالتی‌ و عقده‌های یک فیلمساز مرعوب غرب / “ایرانی تروریست” در مقابل “تفاخر غرب”

به گزارش بصیر به نتقل از فرهنگ نیوز ، هر چند دست اندرکاران ساخت “ردکارپت”، خلاصه قصه را برای رسانه ها اینگونه بیان کرده اند: “شما که غریبه نیستی، من ۳۸ سال از خدا عمر گرفتم، ۱۳ سال تئائر کار کردم، هنوز وضعیتم اینه، هیچی به هیچی، بالاخره باید کاری می‌کردم دیگه، اونور فکر می‌کنم می‌تونم کار کنم، می‌تونم شکوفا بشم…”اما فیلم نشان می‌دهد که این خلاصه لایه ظاهری و دم دستی فیلمساز برای بیان دغدغه‌هایی است که غرب را به عنوان “رویای فیلمساز” معرفی می‌کند تا تمام عقده‌های درونی خود را به عنوان یک ایرانی بیان کند و در یک جمله  نشان دهد که چقدر فرنگ زرق و برق دارد و با حال است! و ایران چقدر سیاه وایرانی‌ها دورو هستند! 

اینکه ما هویت چند هزار ساله خود را در تهران جا بگذاریم و به عنوان یک “هالوی ایرانی ” به فرنگ برویم و عظمت آن و ساختمان‌ها و فرهنگ آنها را در سراسر فیلم به رخ هموطنانمان بکشانیم (و دریغ از به نمایش گذاشتن اندکی از تمدن ۲۰۰۰ساله ایران و هویت غنی فرهنگ ایرانی-اسلامی )، نمی تواند نشان از کج سلیقگی باشد، بلکه این نکته به ذهن متبادر می شود که ظاهرا فیلمساز سال‌ها مقهور فرنگ بوده و با بدست آوردن ایده “ردکارپت” سعی در بیان عقاید کرده است. 

در این گفتار لازم نمی دانیم به شوخی های جنسی و حضور عطاران به عنوان شخصیت اصلی فیلم در نیمی از مدت زمان فیلم در “توالت” اشاره کنیم که این جز لاینفک آثار اوست و این انتظار می‌رود که این شیوه فیلمسازی کم کم به برندی برای ساخته های او بدل خواهد شد. حتی در صحنه‌های مثلا سانسورشده و شطرنجی فیلم نیز تنها چیزی که به ذهن می‌رسد تمسخر سانسور کردن صحنه های اروتیک و پالایش جنسی فیلم های هالیوودی توسط عطاران است؛ نکته ای که معلوم نیست چگونه توانسته مجوز اکران را به این فیلم برساند.

فیلمساز به غیر از شوخی‌های دم دستی و همیشگی گاه از توهین به ایرانیان نیز نمی‌گذرد. در بخشی از این فیلم، عطاران وقتی که قصد دارد فیلمنامه ای که نوشته است را به دست اسپیلبرگ و یا وودی آلن بدهد در جواب جمال، ایرانی که در فرانسه با او آشنا شده، وقتی می‌پرسد این فیلمنامه درباره چیست، پاسخ می دهد درباره تهران. مردم تهران رفتارشان عجیب است مانند قورباغه دوزیست هستند و به دورویی مردم تهران اشاره می‌کند و در جایی دیگر از وقتی با اولین فرد خارجی برخورد کرده و این فرد در جواب بازیگر ایرانی که ایران را کشور بمب اتم می‌خواند؛ در برخورد با سایر افراد، خود را اهل هندوستان معرفی می‌کند…

“هنرمند ایرانی” حاضر در فیلم در فرانسه به پشیزی هم گرفته نمی‌شود و مفلوکانه در اطراف جشنواره کن دست و پا می‌زند تا بتواند با وودی آلن، اسپیلبرگ یا اصغر فرهادی دیدار کند. حتی این مرعوبیت عطاران در برابر فرهنگ غربی آن چنان مشهود است که در تیتراژ فیلم، در کنار نام بازیگران محدود فیلمش، بخشی آورده تحت عنوان “با حضور…” که علاوه بر اسپیلبرگ، به حضور عینک وودی آلن نیز تفاخر شده است!

عطاران در “رد کارپت” به دیالوگ‌های سطحی روی می آورد و با قراردادن یک شخصیت هالوی ایرانی در مقابل افراد شناخته شده و اشرافی و زرق و برق “جشنواره کن”، سعی در خنداندن مخاطب دارد که دراین مسیر، جز معدود صحنه هایی، چندان موفق نیست و مخاطب با نارضایتی از سالن خارج می شود تا اگر چه فیلم به مدد تبلیغات تلویزیونی در ابتدای اکران با فروش خوبی مواجه شد اما بی محتوا بودن فیلم باعث شود تا مسیر فروش سیر نزولی بگیرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا