اختصاصی/ گفتگو با جانباز فریدونکناری در قالب یک یادداشت

دیروز…!!! امروز…!!!

 

دفاع مقدس گنجینه ای از افتخارات و فداکاری های رزمندگان اسلام در برابر هجوم بی رحمانه دشمن است و خاطرات و ایثارهای زیادی از رزمندگان، جانبازان و شهدای ما در جریده ها به ثبت رسیده است.

خاطراتی که از هر کدام آنها می توان یک کتاب نوشت و آنرا به عنوان تلنگری برای ادامه زندگی خود برگزینیم، خاطراتی که سرشار از عظمت و دلدادگی رزمندگان اسلام است.

با ابوالقاسم فرجی رزمنده و جانباز فریدونکناری به گفتگو نشستیم که نظرتان را به آن جلب می کنیم.

*دیروز وقتی که به یک نفر پستی پیشنهاد می کردند همه مسائل  به ویژه اول خدا و بعد خدمت به خلق را در نظر می گرفت و بعد توجه داشت که قبول این پست بر اساس هوای نفسانی نباشد، امروز نه تنها خدا را در نظر نمی گیریم بلکه هزینه نیز می کنیم تا یک پست را بدست آوریم، حال چه شایسته باشیم و چه شایسته نباشیم.

*دیروز وقتی که به یک نفر پست می دادند در جبهه یک نفر پیراهن سبز سپاه هدیه اش بود و آن فرمانده آنرا بر روی صورتش می گذاشت و اشک می ریخت و می گفت(خدایا کمکم کن شرمنده شهدا نشوم) امروز نه تنها هدیه ها فرش و سکه شده اند بلکه آن مدیری که صاحب جایگاه شد سور می دهد و مدت ها وام دار کسانی است که به وی برای رسیدن به این پست کمک کردند و مطمئنا هم نمی توانند برای خدا خدمت کنند، نمونه بارز این گفته دیروز سردار سپاه حاج حسین بصیر است.

*دیروز شهدا در گام برداشتنشان هم دقت داشتند تا خاک زیر پای آنها مردم را اذیت نکند تا حق الناسی را به دین نداشته باشند، اما امروز حق الناس دیگر بی معنی شده، پولهای میلیاردی از این کشور خارج می شود و حق الناس معنای خاصی ندارد، نمونه بارز این دیروز ها طلبه شهید عظیم سلحشور است که وقتی به وی می گفتی (سریعتر قدم بردار هیئت دیر می شود می گفت می ترسم خاک زیر پای من مردم را اذیت کند)

*دیروز مادر شهید کریم آزادی به وی گفت(کریم، مواظب باش که به دشمن پشت نکنی، اگر در این حالت به شهادت برسی من از تو نمی گذرم) وقتی جنازه کریم را آوردند نگاه کرد که از چه سمتی ترکش خورد، امروز یک عده به اسلام و نظام نه تنها پشت می کنند بلکه در آن طرف آب از نظام بد می گویند و آب در آسیاب دشمن می ریزند.

*دیروز وقتی در تفحص، در جیب یک شهید چیزی شبیه دکمه ذهن بچه ها را به خود جلب می کرد و آنها خوشحال می شدند که از آن شهید نشانه ای را یافتند وقتی که آنرا پاک می کنند می بینند بر روی آن نوشته است« به یاد شهید گمنام» اما امروز بعضی ها در مجالس و جلسات در جایی می نشینند که جلوی دوربین واقع شوند و اگر اسمی از آنها برده نشود ناراحت می شوند.

*دیروز عده ای پشت خاکریز بودند و امروز عده ای پشت میز، دیروز عده ای در گمنامی بودند و امروز عده ای تلاش می کنند نامشان گم نشود، دیروز وقتی به سردار شهید علیرضا نوری باید رئیس راه آهن کشور شوی جبهه را برای ادامه خدمت خود بر می گزیند و وقتی هم به او می گویند که بیا و وزیر راه بشو با جمله ای زیبا همه را مبهوت می کند(آدم صفای جبهه را رها نمی کند تا پشت میز قرار بگیرد) اما امروز برای گرفتن پست کوچک، خدمت ائمه جمعه، نماینده مجلس و استاندار می رسند تا یک منصب کوچک دنیایی را بدست آورند.

*دیروز شهید سید علی اصغر ربیع نتاج تیم ملی فوتبال دانشجویان ایران را رها می کند و به جبهه می آید و زمانی که دوستانش به وی اعتراض می کنند و می گویند (سید تو آنجا آبروی شهر ما بودی چرا به جبهه آمدی) پاسخ می دهد(آمده ام به جبهه تا شرف شهر شما باشم) اما امروز با پول و پارتی بدون شایستگی سعی می کنیم عضو تیمی شویم که نه تنها برای کشور افتخاری کسب نمی کنیم بلکه آبروی آن را نیز می بریم.

*دیروز در یک جبهه وقتی به یک نوجوان که کارش خنثی کردن مین بود می پرسند(چند عدد مین خنثی کرده ای) گفت(نشمرده ام، ترسیدم بشمرم و غرور مرا بگیرد) اما امروز عده ای برای کارهای نکرده شان بوق و کرنا می کنند و می گویند در حال انجام دادنیم…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا