رویکرد ارتجاعی سیاست خارجی مصر

بصیر، گذشته سیاست خارجی مصر

از زمانی که بیداری اسلامی در مصر شروع شد، ما شاهد نوعی دوگانگی بین مردم و نظام بودیم. مردم لوله گاز اسرائیل را منفجر می کردند، به سفارت اسرائیل حمله می کردند و همچنین برخی از نیروهای موجود در سینا به اسرائیل حمله نظامی کردند. در واقع از نگاه مردم، تضاد با اسرائیل یک اصل است. همچنین تلاش برای حمله به سفارت آمریکا در قاهره نشان داد که تضاد با آمریکا یک گرایش حقیقی و مردمی است. در حالی که در نظام سیاسی گرایش متفاوت بود و تا روز آخر حضور مبارک، ارتباط با اسرائیل و آمریکا وجود داشت. از زمانی که مبارک از قدرت کنار رفت و شورای نظامی به ریاست طنطاوی، سیاست مبارک را در دست گرفت، تغییری در سیاست به وجود نیامد. یعنی ما همچنان شاهد حضور مردم در یک وادی، و حضور نظام در وادی دیگری هستیم.

بعد از این دوره، با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، آقای مرسی به قدرت رسید. مرسی برای تغییر بسیاری از سیاست ها در پی زمان بود؛ لذا تغییرات چندانی انجام نداد. چنانچه در مورد رابطه با  آمریکا، گفت و گو بین اخوان و آمریکا آغاز شد و برای ایجاد تفاهم و شناخت یکدیگر، ارتباط با اسرائیل قطع نشد. بلکه با نامه کذایی آقای مرسی به پرز، سفیر جدیدی ارسال شد و سیاست مصر نسبت به آمریکا و اسرائیل تغییر پیدا نکرد.

اما سیاست مصر نسبت به بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی تغییر پیدا کرد. حتی مصر به صورت رسمی به سوریه نیرو فرستاد. این امور نشان می داد که سیاست دولت آقای مرسی، سیاست یک بام و دو هوا بوده و با احتیاط با غرب برخورد می کرد؛ در مقابل، با برخی از کشورهای اسلامی برخورد تندی داشت. وی همچنین تلاشی برای برقراری رابطه مسدود بین ایران و مصر انجام نداد و در جهت همگرایی اسلامی حرکت نکرد.

به قدرت رسیدن آقای سیسی و تغییرات در سیاست خارجی مصر

از زمان سقوط مرسی و به قدرت رسیدن آقای سیسی، رابطه با آمریکا و اسرائیل تغییر نکرد و هم چنان این ساختار حفظ شد؛ اما نوع رفتار سیسی نسبت به کشورهای عربی و اسلامی تغییر پیدا کرد. دولت آقای سیسی از زاویه تضاد با اخوان (که علیه آنها کودتا کرد،) سیاست خارجی خود را تعدیل کرده است. از این منظر، چون دولت سوریه علیه اخوان است، با دمشق رابطه را برقرار کرد و سفارت مصر را گشود. یعنی هر چند موضع گیری اش با عربستان ( که حامی کودتای آقای سیسی بوده است)‌ همگونی ندارد، اما اعلام  کرد مسائل سوریه باید از طریق سیاسی حل شود. در این دوره مصر به شدت مخالف حمله آمریکا به سوریه بود، در حالی که این موضع مصر، مخالف موضع عربستان بود.

ساختارها و نهادهای داخلی و موثر در تعیین سیاست خارجی کنونی مصر

نهادهای زیادی در این فرآیند نقش دارند، ولی از بین مهمترین آنها، قطعا ارتش اولین نهاد در تعیین سیاست های خارجی مصر است. گذشته از این، دغدغه های امنیتی در تعیین سیاست خارجی مصر موثر است و این دغدغه های از مبانی سیاست خارجی مصر است. اکنون دولت مصر در تعارض کامل با اخوان و سلفی های تکفیری در شبه جزیره سینا است. لذا هر کشوری مانند ترکیه که از اخوان حمایت کند، رابطه خود را با آن قطع می کند. چنانچه قاهره سفیر ترکیه را اخراج کرد. مصر اکنون هم پیمان عربستان علیه اخوان در کل منطقه است و در بحران غزه این موضع مصر کاملا نمود داشت. چنانچه دولت مصر در درگیری ۵۱ روزه، به اسرائیل نزدیکتر بود تا به جنبش حماس. 

در بعد دیگری اگر به الازهر و نقشش در سیاست خارجی مصر توجه کنیم، باید گفت در زمان حاکمیت اخوان، الازهر تقریبا به حاشیه رفته بود و اخوان عملا ریاست نهاد دینی را برعهده گرفته بود. اما اکنون برعکس شده و الازهر در چنین جایگاهی قرار گرفته است. هر چند اکنون الازهر، هم پیمان نظام کنونی است و از امتیازات زیادی برخوردار شده است، اما این نقشی که به الازهر داده شده است، هم چنان یک نقش حاشیه ای و نمایشی است و نقش جدی در ساختار سیاسی ندارد. 

روابط مصر با بازیگران عمده نظام بین الملل

روابط مصر با آمریکا و اتحادیه اروپا: مصر با آمریکا تا حدودی در کلیت هم پیمان هستند، ولی در اجزا و به ویژه در ارتباط با اخوان، آزادیهای عمومی و اساساَ بحث کودتا اختلاف نظر دارند. آمریکا از کودتا حمایت کرد، اما موضع گیری آمریکا همواره بر بحث رعایت حقوق بشر و مشارکت اخوان در انتخابات و بازگشت آنها به صحنه سیاسی بوده است. در مقابل، نظامیان چنین نقشی را به اخوان نمی دهند. لذا اکنون رابطه مصر با آمریکا یک رابطه مثبت با ملاحظات خاص خود است. در بعد دیگری رابطه مصر با اروپا اشکالات کمتری از آمریکا دارد. در واقع اروپایی ها هرچند که مسائل آزادی ها را مورد تاکید قرار می دهند، اما تا حد زیادی از شرایط کنونی مصر حمایت می کنند.

روابط مصر با دو قطب عمده چین و روسیه

آقای سیسی در زمانی که وزیر دفاع بود به روسیه رفت. در این بین توافق ۴ میلیارد دلاری خرید اسلحه از روسیه پیام مهمی به آمریکا داد. محتوای این پیام این است که مصر می خواهد بر اساس یک نوع توازن حرکت کند و غرب تصور نکند که مصر دربست در اختیار غرب است و آمرانه هر سیاستی را به دولت جدید مصر دیکته کند. دولت مصر از روسیه به عنوان اهرمی در تنظیم سیاست های خود با غرب به ویژه آمریکا استفاده می کند.

در این راستا مصر سعی می کند رابط خارجی خود را تنوع ببخشد. در ارتباط با روابط مصر با چین، مصر سعی می کند از حساسیت های چین نسبت به آفریقا کمال استفاده را بکند. یعنی در حالی که چین تلاش می کند نفوذ خود را در آفریقا گسترش دهد و بالاترین میزان سرمایه گذاری ها را در آفریقا کسب کند، مصر سعی می کند از این گرایش استفاده و روابط خارجی خود را تنوع ببخشد.

نوع نگاه مصر به روابط با همسایگان

روابط با سودان: مصر با سه کشور مرز دارد و یکی از این کشورها سودان است. در سودان نوعی جریان سیاسی حاکم و آقای البشیر در رأس این جریان است. پس از دیداری اخیری که البشیر از مصر داشت، تا حد زیادی تنش ها بین دو طرف کاهش پیدا کرده است. اکنون اولویت بین دو کشور بحث آب نیل و ساخت سدالنهضه اتیوپی بر روی نیل است. این سد می تواند تهدیدی برای امنیت سیاسی و اقتصادی مصر باشد. چرا که کاهش آب نیل می تواند ضربه بزرگی به مصر (که آخرین کشور استفاده کننده و بهره بردار از آبهای نیل به شمار می آید) باشد. لذا اولویت توجه به نیل، رابطه بین مصر و سودان را تا حد زیادی بازسازی کرده است.

روابط با لیبی: مصر در مورد لیبی به صورت کاملا آشکار از ارتش لیبی به رهبری آقای حفتر حمایت می کند. حرکت ارتش از شرق لیبی، یعنی از طبرق به بنغازی، نشان می دهد که کمک هایی از طرف شرق و مرزهای نزدیک به مصر برای یکسره سازی شرایط در لیبی و تکرار تجربه مصر در لیبی انجام می شود. در این رویکرد، سلطه نظامیان بر شرایط سیاسی و خارج کردن اسلامگرایان از صحنه، با بمباران های زیادی همراه است و حتی اسلامگرایان لیبی  مدعی هستند که این هواپیماها مصری و یا اماراتی بوده و از راه مصر عملیات بمباران را انجام می دهند. در واقع نگاه مصر نسبت به لیبی کاملا روشن است.

نگرش کنونی آقای سیسی به جریان های عمده فلسطین: مصر اکنون تلاش می کند کانال ارتباط خود را با دولت محمود عباس تنظیم کند. چنانچه در بیستم مهر اجلاسی با حضور آقای محمود عباس برای جمع آوری کمک به غزه در قاهره برگزار شد. در این اجلاس این شرط که پول کمک باید از طریق دولت به بازسازی غزه پرداخته شود، مطرح شده بود. این امر نشان می دهد که دولت مصر سعی می کند رابطه خود را با تشکیلات خودگردان تنظیم کند.

جدا از این، رابطه مصر با گروه های اسلامی نه تنها چندان مثبت نیست، بلکه کاملا منفی است. حتی رابطه مصر با گروه های دیگر سکولار و چپ فلسطینی نیز مثبت نیست. در واقع  سعی دولت مصر آن است که تمام کانال های ارتباطی را در دولت فلسطینی محدود کند.

نوع نگاه آقای سیسی به رابطه با اسرائیل: سیسی پایبند کمپ دیوید است و پایبندی به این توافق، خود چارچوب بسیار مهمی در تغییری یا تفاوت بین سیسی و مبارک ایجاد نمی کند. اما اظهار نظرهای اخیر سیسی درباره‌ی اینکه اسرائیل باید پیدایش دولت فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه را بپذیرد، موجب شده برخی این رویکرد را موضع گیری جدیدی از سوی مصر  قلمداد کنند و بعضی دیگر نیز این رویکرد را اعلانی و بدون پشتوانه عملی دانسته اند.

آنان بر این نظرند که مصر  تهدید نکرده که اگر اسرائیل دولت فلسطینی را نپذیرد، رابطه خود را قطع و یا در کمپ دیوید تجدید نظر می کند. در بعد دیگری مصر همواره تاکید می کند که بخش وسیعی از تروریسم موجود در شبه جزیره سینا از غزه است و این امر متضمن اتهام مستقیم به حماس است. مصر با تخریب نقاطی از نقطه صفر مرزی تا داخل شبه جزیره سینا و ایجاد یک منطقه غیر مسکونی با منطقه غزه، از نگاه خود، در پی مبارزه با تروریزم تکفیری در این منطقه است. ولی این امر متضمن تامین امنیت اسرائیل هم هست. در این راستا دولت مصر سعی می کند هم امنیت اسرائیل را تامین کند و هم مخالفان اسرائیل، یعنی گروه های اسلامی در غزه، را تحت اتهامات تروریستی قرار دهد.

رویکردهای منطقه ای سیاست خارجی مصر

روابط مصر با اعضای مختلف شورای همکاری خلیج فارس: بعد از کودتا، مصر هم پیمان عربستان شده است، اما این اتحاد بر مبنای تضاد با اخوان حرکت می کند و هرجا که موضع عربستان با مصر متفاوت باشد، اولویت مصر تضاد با اخوان است. در این بین شاید میزان تنش مصر با ایران تغییر چندانی نکرده باشد. هرچند که دولت مصر از لحاظ تبلیغاتی بحث بازگشت رابطه بین مصر و ایران را مطرح می کند، ولی به طور عملی هیچ اقدامی در این جهت انجام نمی دهد. بعد از کودتا، مصر وارد یک نوع قطب بندی در سطح منطقه شده است. یعنی در کنار عربستان، جنگی منطقه ای علیه اخوان را دنبال کرده است. این رویکرد تا حدودی در لیبی نمود دارد و در موضع گیری مصر علیه ترکیه کاملا مشخص است. در این زمینه، حمایت مصر از عراق علیه داعش هم به موضع منفی و تعارض کامل مصر نسبت به نیروهای اخوانی و تکفیری بر می گردد.

در واقع مصر به کمک های شورای همکاری خلیج فارس نیاز دارد. شب بعد از کودتا، شورای همکاری خلیج فارس ۱۲ میلیارد دلار به دولت کودتا کمک کرد. به همین دلیل مصر همواره سعی می کند به گونه ای خودش را در خدمت این شورا قرار دهد و امنیت این شورا را بخشی از امنیت مصر قرار دهد. این امر چندان با  محاسبات عقلانی همگونی ندارد. چرا که مصر در آفریقاست و خلیج فارس در منطقه ای با فاصله ای چند هزار کیلومتری از مصر قرار دارد و قاهره چگونه می تواند امنیت این منطقه را تامین و یا این کشورها بخشی از امنیت مصر باشند؟ 

یعنی هر چند قدرتهای بین المللی در نقاط حیاتی دنیا مناطق تحت نفوذی برای خود تعریف می کنند، اما کشورهایی مثل مصر (که حتی قدرت منطقه ای نیست و گاهی تابع کشورهایی شورای همکاری خلیج فارس است و نیاز به کمک آنان دارد) چگونه در خلیج فارس منافعی دارد و یا می تواند خود را به عنوان حامی این کشورها مطرح کند؟ بنابراین نگارنده تصور می کند که این رویکرد مصر بیشتر یک ژست است تا کمک ها ی شورا استمرار پیدا کند. در این راستا این ژست نوعی دلگرمی برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است و چیزی بیش از این نیست. در این بین، مصری که به دلیل ضعف نیروی نظامی خود، با اسرائیل سازش کرده است، چگونه می تواند حامی شش کشور شورای همکاری باشد؟

حضور انصارلله به عنوان قطب اصلی در یمن و نوع رویکرد کنونی مصر در یمن: آنچه که در یمن اتفاق افتاده است، موجب شده حوثی ها قدرت پیدا کنند و در مقابل حزب اصلاح ( که یک جریان اخوانی است)، جریان القاعده و داعش در این کشور تضعیف شده اند. این رویکرد به دلیل همکاری حوثی ها با نیروهای مردمی در جهت پاکسازی جریان القاعده و داعش است. در این بین مصر از زاویه تضاد با اخوان حرکت می کند و قاعدتا باید موافق چنین شرایطی باشد. هرچند مصر تاکنون موضع رسمی، مثبت و به صورت علنی نسبت به این مسئله نگرفته است، ولی بر اساس پایه های موضع گیری مصر، قطعا موضع مصر نسبت به حوادث یمن مثبت است.

نوع نگاه مصر به مخالفان و گروه های تروریستی و دولت سوریه: مصر در حوزه مسائل سوریه موضعی منفی نسبت به گروه های تکفیری دارد. همچنین قاهره نسبت به اخوان در چارچوب احرار شام موضع منفی دارد، اما نسبت به معارضان سوریه موضع منفی ندارد. چنانچه اخیرا یک گروه از معارضان سوری از مصر دیدار کردند. در این بین هر چند دولت مصر یکی از این معارضان را دیپورت و با همان هواپیما برگرداند، اما بقیه گروه ها و رئیس ائتلاف معارضان سوری، وارد مصر شدند. در واقع مصر فقط با بخشی از معارضان سیاسی سوری ارتباط هایی دارد. در بعد دیگری مصر تلاش کرده با دولت سوریه رابطه خود را تا حدی گسترش دهد و گفت و گوها و حتی سفرهایی بین دو نظام صورت گرفته است. این رویکرد نشان می دهد که دولت مصر هرچند با برخی از معارضان سوری ارتباط دارد، اما ارتباطات گسترده تری با دولت دارد.

نوع نگاه به داعش و دولت عراق: دولت مصر موضع رسمی در این زمینه داشته و اعلام کرد که ضد داعش است. همچنین در زمانی آقای مالکی، مصر اعلام کرد که در کنار دولت عراق علیه تکفیری هاست. این رویکرد نشان می دهد که دولت مصر موضعی کاملا یکسره و شفاف نسبت به تکفیری ها دارد.

آینده سیاسی خارجی مصر

در واقع نظام سیاسی در مصر تکمیل نشده است. یعنی انتخابات ریاست جمهوری انجام شده، اما مجلسی وجود ندارد و اکنون وضعیت قوه مجریه مشخص است اما  قوه مقننه و قوه قضائیه باقی مانده است. همچنین بعد از تکمیل مجلس، باید اصلاحاتی با مشارکت دیگر قوا صورت گیرد. بنابراین شاید نتوان قضاوت کاملی در مورد شرایط مصر داشت. باید گفت که مصر تا حدود زیادی دارای سیاست شفافی نیست. چنانچه سیاست مصر نسبت به عربستان، ترکیه و ایران دارای استثنائات است، یکسره نیست و چارچوب شفافی بر این رفتار حاکم نیست.

قطعا این چارچوب باید تکمیل و دولت مصر شرایط خود را یکسره کند. گذشته از این، سیاست خارجی معمولا امتداد سیاست داخلی و انعکاس رویکردهای داخلی در خارج است. یعنی اگر دولت مصر با اخوان و  اسلامگرایان در داخل دست به آشتی ملی بزند ( آنچه اکنون از سوی بسیاری از شخصیت ها  مطرح است) این شرایط در سیاست خارجی انعکاس پیدا می کند، اما اگر تضاد با اسلامگرایان را با انتخابات مجلس نهادینه کند، در سیاست خارجی انعکاس می یابد. لذا سیاست خارجی مصر، اولا برآیند تکمیل نهادهای داخلی و همچنین سیاست های داخلی در موضوع استمرار تضاد و یا آشتی با اسلامگرایان است.

 

 

 

صدخبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا