یادداشت میهمان

چرایی نیاز به امام حسین(ع)

بصیر/ یادداشت میهمان؛ سید حسن حسینی رکاوندی

«حرکت کشتی نجات آدمیان احتیاج به دریا ندارد ، این کشتی بر روی قطره اشکی مقدس که برای حسین ریخته می شود می گذرد، اشکی که از اعماق دل بر می آید و جان را می شوراند و آنگاه رهسپار پیش‌گاه اقدس خداوندی می شود» علامه جعفری (ره)

شاید این تصور پیش آید که در عصر حاضر که علم با سرعت در حال پیشرفت است و هر روز تکنولوژی های جدیدی پا به عرصه‌بشری می گذارند و زندگی بشریت از حالت سنتی به مدرن پیش می رود و بسیاری از سنت ها و آداب و رسوم و حتی مسائل مذهبی و دینی را تحت شعاع خود قرار داده است، چرا نیازمند به حسین (علیه السلام) هستیم ؟ در پاسخ به این سوال، سوالی مطرح می شود که آیا با همه مواردی را که گفته است آیا روح انسان با کرامت زخم خورده حوادث تلخ عصر جدید و انسانیت انسان بودن او در هیاهوی زندگی گم نشده است.

 انسانی که دست به تحولات بزرگ زندگی می‌زند تا ثروتی را بیاندوزد، آیا نگاه او به ارزش‌ها و حیات معقول دچار تغییر نشده است؟ و آن وقت این سوال به دنبال آن مطرح می شود که، من چگونه انسانی هستم ؟ آیا من آن نیستم که برای معاش مادی و اعتبارات دنیوی خویش، خویشتن خویش را فراموش کردیم و وجدان بیدار ما در هیاهوی زندگی چشم‌گیر به خواب رفته است و از آگاهی و خودآگاهی در آن خبری نیست، چه زیبا می گوید قرآن در وصف چنین انسان هایی :

برای آن تبهکاران دل‌هایی است که به وسیله آن نمی‌فهمند و برای آنان چشم‌هایی است که به وسیله آن نمی‌بینند و برای آنان گوش‌هایی است که به وسیله آن نمی‌شنوند، آنان مانند چهارپایانی هستند، بلکه گمراه تر از آنان‌اند زیرا آنان در غفلت غوطه‌ورند.

(سوره اعراف آیه ۱۷۹)

انسانی که از درک حقیقت خلقت عاجز می‌ماند و حقیقت پیرامون خود را نمی‌تواند ببیند چگونه می تواند مسیر درست را پیدا کند. جهان امروز پر از اندیشه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و حتی روابط خانوادگی نو و مردم مدعی رساندن انسان به سعادت هستند ولی مانند انسان هایی هستند که فقط تا چند سانتی‌متر جلوی چشم خود را می بینند و انسان را از یک نگاه و با یک عینک تماشا می کنند و از عمق دریافت حقیقت صورت دیگر مسئله عاجز هستند و نگاه آنها نگاه تک بعدی است و ارزش های بودن را در ظواهر پیش روی خود مجسم می کنند، شاید با دیدن انسان گرسنه اشک از چشمان آنان سرازیر شود و یا با دیدن انسان های برهنه ای غمگین اما از درک عمیق آن عاجز هستند، جون نگاه مادی است و خدا از زندگی آنان رخت بر بسته مانند اندیشمندان غربی که مارکس انسان را حیوان اقتصادی و تک بعدی می داند و ارسطو انسان را حیوانی سیاسی و هابز گرگ انسان.

 در همه این اندیشه ها عظمت انسانیت و انسان بودن و انسان شدن فراموش شده است. اگر وجدان انسان بر اثر فریاد انسان آزاده و وارسته به کمال و فضائل انسانی بیدار شود در آن موقع می فهمد که سطح عظمت این بشر دوپا چقدر بالا است که گاهی اوقات از درک او عاجز می‌ماند و با توجه به همین نظر است که سازنده تاریخ می شود و حسین مظهر حماسه تارخ است که در این رابطه یکی از انسان شناسان بزرگ می گوید :

« اگر مقداری از آن اشک هایی که برای شکم های گرسنه و بدن های برهنه ریخته شده است در باره ارواح گرسنه معرفت و فضائل انسانی و برهنه از لیاس شرافت و کرامت بر رخسار بشر سرازیر می شد نه روحی گرسنه و برهنه بر زمین می ماند و نه شکم گرسنه و بدنی برهنه »

اینجا است که باید توجه کرد زندگی بدون معیار حق و قانون نه بایستگی‌ها و نه شایستگی های آن اهمیت ندارد؛ وقتی که انسان با همه زیبایی‌هایی که خداوند در اختیار او گذاشته است برای تکامل و پیشرفت در زندگی حیات معقول یا حیات طیبه چگونه از مرتبه انسانیت سقوط می کند که حتی از حیوانات هم پست‌تر می‌شود، مگر جز این است که معیار ها را در زندگی خود از دو بعد الهی – معنوی و مادی فقط به سوی مسائل مادی سوق داده است، دیگر در جهان بینی او ارزش‌های الهی یا بی رنگ یا جایی ندارد.

آنان معنای حیات را موضوع مبهمی می دانند که دارار ی یک عده پدیده ها و رفتارها و نیروها در فاصله بین مرگ و زندگی در نظر گرفته‌اند، حال عده ای که حیات را این‌گونه می‌دانند این سوال مطرح می شود که ماهیت و هدف حیات چیست که برای دفاع از شرافت و کرامت آن تاریخ بشر پر از جنگ و پیکار بوده و بالاتر از همه جریان بی نظیر کربلا به وجود می آید ؟ برای شناخت آگاهی از هدف حیات باید ماهیت حیات و مختصات با عظمت آن را شناخت. 

 

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا