یادداشت میهمان

تحليل جامعه شناختي از نهضت عاشورا و نگاهي به فلسفه قدرت

بصیر/ سید حسن حسینی رکاوندی

ماهي كه بر ما وارد شده است ماه بازيافت ها و بازخوردهاي نهضت امام حسين (ع) است.

پیش از آن‌که وارد مقوله نهضت عاشورا شوم يك مطلب بسيار مهم را بايد بگويم آن هم معرفي كردن نهضت امام حسين (ع) را بعنوان يك حادثه است، در ادبيات سياسي و اجتماعي انقلاب‌ها و نهضت ها معرفي حادثه به معناي يك واقعه‌اي كه اتفاق داده و در حصار زمان و مكان مانده و اگر يادي از آن مي شود به عنوان يك سند تاريخي است، نه به عنوان يك جريان و حركت سازنده كه امتداد داشته باشد اما نهضت امام حسين(ع) يك حادثه نيست بلكه يك جريان است، جرياني كه در يك نقطه شروع شده و در طول تاريخ امتداد و مربوط به يك ملت و نژاد و فرهنگ خاصي نيست بلكه يك نهضت جهاني است و آنهايي كه به حريم حرمت انساني ارزش قائلند با تمام وجود نهضت حسين (ع) را حس مي كنند و آن را به عنوان يك حركت سازنده براي رشد و تعالي انساني مفيد مي دانند اما امام حسين (ع) يك جريان است كه يك نقطه آن به حضرت آدم برمي گردد و تا براي هميشه تاريخ جريان دارد و براي اثبات دليل خود به دو مطلب اشاره مي كنم، يكي زيارت وارث است كه مي خوانيم، سلام بر وارث آدم، سلام بر وارث نوح و … دليل ديگر حديثي از معصوم است كه مي فرمايند : هر ماه محرم، هر زمين كربلا، و هر روز عاشورا است؛ البته بايد بگويم حركت نهضت امام حسين به صورت خط طولي نيست بلكه به صورت دايره‌اي است كه مركز آن كربلا و شعاع آن تمام عالم را فرا می گيرد و با اين دو دليل نهضت امام حسين (ع) از حصار زمان و مكان خارج شده و براي همه عصرها و نسل ها است.

مركز ثقل كربلا و داراي شعاع بي نهايت

حال برگرديم به موضوع مورد بحث خودم بايد متاسفانه بگويم بيشترين نقطه ضعفي كه ما در تحليل سيرة ائمه معصومين و به خصوص در مورد سيره ي امام علي (ع) و امام حسين داريم، اين است كه تحليل جامعه‌شناختي همه جانبه و ناظر به همه ابعاد شخصيتي آن بزرگان را دنبال نكرديم.

آنچه را مشاهده مي كنيم كه خطبا و سخنرانان مذهبي ما بيشتر يك نگاه تاريخي و عاطفي را به سيره معصومين اعمال مي كنند و اين نگاه تاريخي و عاطفي، در جستجوي استمرار و تقويت جنبه هاي روحاني و عرفاني توجه به امامان معصوم است.

طبيعي است كه با اين رويكرد ، ابعاد مهم جامعه شناختي سيره معصومين مورد غفلت قرار مي گيرد، نتيجه اين غفلت به اينجا می رسد كه در شناخت موضوعات اجتماعي و تطبق آن براي كساني كه از آن سخنان استفاده مي كنند چندان بهره‌اي موجه و قابل قبول به دست نمي آيد، جنبه هاي احساسي و عاطفي مطرح شده نمي تواند تكليف افراد را در موقعيت هاي جامعه شناختي مشخص كند.

اكنون كه محور اصلي گفت‌وگو ما زمينه هاي جامعه‌شناختی نهضت عاشورا است،  پيش از هر تحليلي، در خطبه‌هاي امام حسين(ع) به مقدار بسيار زيادي، حرف‌هايي كه بايد در ابعاد عاشورا بيان شود وجود دارد.

در نهضت عاشورا به عنوان جامعه‌شناختي چهار نكته بسيار مهم وجود دارد كه تحقق عاشورا را براي هر مؤمن و انسان آزاده‌اي كه براي انسانيت حرمت قائل است را فراهم مي كند، كه اين چهار نكته عبارتند از:

۱ – در هم ريختگي مرز ميان عزت و ذلت

۲ – در هم ريختگي معيارهاي حق و باطل

۳ – جابجايي الگوها

۴ – نزاهت و عدم نزاهت قدرت

 

در هم ريختن مرز ميان عزت و ذلت

نخستین عامل، در هم ريختن مرز ميان عزت و ذلت است، البته اگر بخواهيم روشن تر به مسئله نگاه كنيم، بحث هويت اجتماعي، ديني و … ، همه در درون مرزهاي عزت و ذلت به هم گره مي خورد، يعني قبل از اينكه بخواهيم مسئله ديني باشد انساني است، ‌امام حسين(ع) و نهضت او مي خواهد فطرت پاك انساني را در درون آنها زنده كند، فطرتي كه انسان را به كمال‌خواهي دعوت مي كند و آن تاج عزت و كرامت را كه خداوند بر سر انسان‌ها نهاده است، ولي به واسطه قدرت‌هاي فاسد گرفته و تاج ذلت و خواري نهاده است را بر دارد.

در حقيقت آن‌چه از بيانات امام حسين (ع) برداشت مي شود اين است كه اگر قدرت ها در شرايط جامعه‌شناختي خاصي قرار بگيرند كه بخواهند معيارهاي عزت و ذلت را در هم بريزند ما بايد براي يك حركت عاشورايي آماده شويم.

در تحليل بيان امام حسين(ع) چنين اتفاقي افتاد و يزيد حاكم شد و اين اثرات را در نظام حاكميت و جامعه اسلامي گذاشت و خود امام مي فرمايد: ما را بر سر دوراهي عزت و ذلت قرار داد تعبيري كه مي فرمايد اين است كه در مقابل چنين جرياني دست ذلت به سوي‌شان دراز كنيم كه جزء محال ها است «هيهات من الذله» مراد حضرت اين است كه ما در حركت خود بر دو چيز اصرار مي ورزيم، نخست اين كه نمي گذاريم مفهوم عزت و ذلت جابجا شود و عده‌اي بخواهند گرايش به يزيد جبار و ستمگر را عامل عزت بدانند دوم اينكه با عمل خود مي خواهيم مفهوم را كه بدان معتقديم اثبات نمايم به هيچ قيمت ذلت را نمي پذيريم.

مسئله عزت و ذلت را امام حسين(ع) در خطبه‌هاي متعدد بر شمرده است. مهم‌ترين شعار او عزت بود كه فرموده‌اند (آدم‌هاي فرومايه و پست مي خواهند عزت ما را بگيرند و ما را دچار ذلت كنند منظور حضرت اين است كه ما تابع آنها باشيم تابع خواسته ها و هوس آنها و در مقابل انحرافات آنها ساكت باشيم و در مقابل خواسته‌هاي باطل آنان تسليم شويم. از طرف زماني عزت محقق است كه جامعه ارزش‌هاي خود را لكه‌دار نبيند و بتواند بدون مانع آرمانهاي بلند و والاي خودش را ادامه دهد و همچنين جامعه بتواند ارزشهاي خود را نمودار سازد و ناگزير نباشد كه زير فشار ديگران از اهداف و تمايلات مدنظر خود دست بردارد بنابراين عزت آن است كه انسان آزاد باشد تا بتواند آرمانهاي بلند خود را نمايان ساخته و به آنها جامعه عمل بپوشاند و موانعي را هم كه سر راه اين آرمان قرار داد به سر پنجه تدبير از سر راه بردارد و توان رفع اين موانع را داشته باشد و ديگران را هم در اين مسير باشكوه راهنمايي كند .

در هم ريختگي معيارهاي حق و باطل

معيار و عامل دوم در حركت تاريخي امام حسين(ع) در هم ريختگي معيارهاي حق و باطل است. در واقع فلسفه حركت خود را در محاق رفتن حق و روي آوردن باطل مي دانند و مي فرمايد:

الا ترون ان الحق لا يعمل به و انّ الباطل لا يتناهي عنه … ليرغب المؤمن الي لقاء الله

مگر نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل جلوگيري نمي گردد در اين صورت انسان مؤمن رغبت لقاي خدا را دارد.

در واقع قبل از نهضت عاشورا ما در تاريخ انبياء و اوصياي آنان نمونه اي را نداشتيم كه با اين شدت زمينه هاي جامعه شناختي تحليل شود و يك پيشواي معصوم با تمام قوا بخواهد يك نوع عوامل را در تاريخ مستمر و نهادينه كند. انبياء يكي پس از ديگري به صورت پياپي مي آمدند و انحراف هایی را كه امت قبلي مرتكب مي شد اصلاح مي كردند ولي مقطع تاريخي نهضت عاشورا دوران پيامبري است كه دين خاتم اورده و با امام علي (ع) و حسن (ع) آن برخورد شده است. اينجا نقطه اي است كه بايد تعيين تكليف تاريخي شود.

 مي توان اين ادعا را كرد كه امام حسين(ع) در برابر روند تاريخي و جامعه شناختي نهضت عاشورا ايجاد نمي كرد اصلاً اصول مداراي سازشكارانه و ذبح كننده همه ارزشها نهادينه مي شد. اگر امام حسين (ع) بر اصول خودشان پافشاري نمي كرد مسير قرباني كردن همه ارزشهاي اسلامي آغاز مي شد و همه سازش مي كردند و ديگر الگويي وجود نداشت كه در تاريخ به او تمسك كنند و با استناد به آن الگو ارزش ها را بازسازي نمايند در تصور امام تخلف از اين وظيفه مهم غير قابل اغماض و بخشش است و بايد مقابله حادي با اين درهم ريختگي معياري صورت بگيريد.

اگر دقت كنيم فرق مهم جامعه شناختي به لحاظ تاريخي ميان ما و اهل سنت وجود دارد، اهل سنت نتوانسته اند پايهاي براي نهادينه كردن تحليل هاي جامعه شناختي را براي خود فراهم كنند، لذا به اينجا رسيده اند كه حاكم اسلامي، چه به زور غالب شده باشد و چه به راي مردم و چه به اختيار خياد الصاحبه حجت تلقي شده و اطاعت امرش واجب است، با اين انديشه در تاريخ يك سير ارتجاعي شروع شده بني اميه و بني العباس از اين تحليل جامعه شناختي اهل سنت استفاده كرده و توانستند بر جوامع ديني حكومت كنند. الگوها در پديداري چنين بينش هاي متعالي سهم و اخری دارند با نگاهي به بعثت پيامبر عظيم الشان اسلام حضرت محمد و ابلاغ پيام قرآن و تربيت اولين دانش آموختگان اسلام اسوه جاوداني همچون علي و فاطمه براي هميشه تاريخ، با تامل و تفكر در ادامه راه رسالت نبي مكرم و با وجود كج روي ها برخي حاكمان و صاحبان زر و زور و تزوير و شيفتگان قدرت و شهوت همچون معاویه و يزيد در جوامع اسلامي به نيكي در مي يابيم كه قيام امام حسين(ع) و نهضت عاشوراي او عظيم‌ترين نقش حيات در الگودهي مي تواند باشد كه زيباترين شرايط فراگيري و باز آموزي الگو دهي را فراهم نموده است و معيارهاي حق و باطل را در شيوه مبارزاتي امام به خوبي مشاهده مي كنيم عنصر دعوت به حق كاملاً مشهود است براي اينكه مبارزه اي حرف اصلي خود را بيان كند رهبر مبارزه بايد در متن مبارزه، اهداف خود را به روشني و صراحت كامل تبيين کند. امام حسين (ع) در مواقع بسیاری همچون منزل زباله و تنزل ذي حسم دعوت خود را براي مردم كوفه ابراز فرموده اند اما در روز عاشورا اين عمل دعوت به حق اوج مي گيرد و امام در برابر لشكر ابن سعد و عبيدالله زياد مهم‌ترين بخش دعوت خويش را بيان مي فرمايد گاهي قرآن به دست مي گيرد و براي اتمام حجت و روشنگري به ايراد سخنان بلندي مي پردازد و گاهي هم وقتي كه به دليل فريادي از شهيدي در ميان معركه به میدان مي رود به سخنان روشنگري مي پردازد….

ادامه دارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا