بصیر، با گریه ای تلخ و دردمندانه گلایه میکرد و کسانی را که به حرفهایش توجه نمیکردند به خدا واگذار مینمود…..
میگفت : تا زنده هستم به دادم برسید وگرنه بعد مرگم نیازی به حضور گسترده شما در تشیع جنازه و ایراد سخنران های داغتان در آن روز ندارم ……
در این جلسه کلیه مدیران و مسئولین حاضر بودند
بعد از مردن من می آیید به تسیع جنازه ام و از فداکاری هایم میگویید ولی دیگر برایم فایده ای ندارد
شما ما ه ها است که ما را میبرید و می آورید ولی هنوز کار پسرم درست نشده است ، خسته شدیم بسکه دوندگی بی نتیجه کردیم
جلسه شورای اداری با حضور وزیر کشور و کلیه مسئولین و مدیران استان البرز برگزار شد
هرچه میگویم فقط به من میخندند و وعده میدهند ، شکایت خود را به نزد خدا خواهم برد ، تا زنده هستم به داد من برسید
همسرم جانباز دفاع مقدس است و به زودی باید ریه هایش را عمل کند و طاقت رنج بیشتر را ندارد
کار پسرم را درست کنید، ماه ها است که به دنبال کار وی از این اداره به آن اداره میرویم ولی نتیجه نمیگیریم
من زندگی ام را فدای عقیده ام کرده ام ولی پسرم به دلیل بیکاری و مشکلات زندگی زناشویی اش در حال فروپاشی است و کاری از من بر نمی آید
ما که کار پسرت را پیگیری کردیم چرا اینکار را میکنی
این مرد معترض گفت : سالها است که با جراحات شیمیایی در ریه ام حرفی نزدم ولی امروز برای از دست نرفتن زندگی پسرم از مسئولین کمک خواستم ولی…..
همسر این مرد گفت : ماه هاست که برای فرزندم به دنبال کار هستیم و زندگی وی در حال فروپاشی است
پسر این پدر با رساندن آب به او سعی در آرام نمودن وی داشت
سپس با درماندگی بر روی زمین نشست و گریه کرد
فرمانداران ، فرماندهان انتظامی و امنیتی هم حضور داشتند
مسئولین ارگانهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی با رحمانی فضلی دیدار کردند
در هنگام خروج مدیران و مسئولین برای بدرقه وزیر کشور ، سرو صدایی توجه همگان را جلب کرد
مردی در حال سخن گفتن با وزیر بود که کم کم صدایش اوج گرفت
وزیر سعی میکرد با همان روش همیشگی خود به این گفتگو خاتمه دهد
ولی مرد مذکور وقتی عکس العمل های حاضران را میدید خشمگین تر میشد
وی وقتی حس کرد کسی به حرفهایش توجه نمیکند به حاضران گفت : وعده ما باشد به قیامت ، نوبت خندیدن من هم فرا میرسد
تیتر یک