هر هفته یک خاطره/ گلگشتی در خاطرات- 2

اعتقاد و ایمان

بصیر، منعلاقه زیادی به معلم شهید«حسین محمد علی پور» داشتم و تلخ‌ترین خاطره من، شهادت این استاد عزیزم بود.

شب عملیات کربلای ۵، همه ما برای عملیات آماده بودیم، آن شب او یک عکسی را از داخل جیبش درآورد و آن را بوسید و دوباره داخل جیبش گذاشت، من که نظاره‌گر این صحنه بودم به او گفتم (حسین آقا این عکس کی بود؟)، گفت(عکس مصطفی، پسرم)، گفتم( الان شب عملیات در این وقت حساس چرا عکس مصطفی را درآوردی؟) او در جواب گفت(تقی جان، تو الان متوجه نمی شود، درست است که ما فرزند و خانواده را رها کردیم و به جبهه آمده ایم ولی عشق به فرزند و خانواده در وجود ما هست، اما چیزی که ما را نمی تواند از جبهه جدا کند اعتقاد و ایمان ما و در خطر بودن وطن و دین ما است.بنابراین این موضوع به ما اجازه نمی دهد که به پشت جبهه برگردیم، شما این حرف من را وقتی متوجه می شوی که صاحب فرزند شوی و پدر باشی)

واقعا حرف شهید محمدعلی پور حرف زیبا و دلنشینی بود و بعدها وقتی که خودم صاحب فرزند شدم به حقیقت سخن او پی بردم و به این حقیقت رسیدم که اگر انسان در آن شرایط زن و بچه را رها کند و به جنگ برود کار بزرگی کرده و اجر و پاداشش نیز بیشتر خوهد بود.

راوی: نقی امیراسماعیلی

با تشکر از بنیاد شهید و امور ایثارگران فریدونکنار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا