مثل ماجرای به خیابان آمدن برای پاشایی فشار اجتماعی ایجاد کنید

بصیر، سعید حجاریان که از وی با عنوان تئوریسین جریان اصلاحات نام برده می‌شود در گفت‌وگو با شماره اخیر نشریه ایران فردا و در پاسخ به این سؤال که «در این شرایط بدنه اجتماعی که سازمان ندارد چگونه می‌تواند به دولت کمک کند؟» گفته است:

«موضوع فشار افکار عمومی است که باید ایجاد شود…همین مردم برای پاشایی به خیابان آمدند و حمایت کردند. باید برای دیگر خواسته‌ها هم فشار اجتماعی وارد کنند.»

سوگ‎مندانه باید اشاره کرد که سعید حجاریان بالاخره حرف دل یک جریان سیاسی خاص را که مدتی بودن نسبت به تجمعات سوگوارانه‌ درگذشت مرحوم پاشایی توجهات خاص نشان می‌دادند، زد و در واقع فرمان ایجاد فشار به نظام با حضور در خیابان‌ها و تجمع توسط طرفدارانش را صادر کرده است.

قبل از او البته احمد پورنجاتی، دیگر چهره اصلاح‌طلب نیز در بخشی از مصاحبه خود با روزنامه اعتماد همین دستورالعمل را در قامت ابراز عقیده بیان کرده و گفته بود: «به نظر من امروز نوبت نقش‌آفرینی بیشتر بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان است تا شخصیت‌های شناخته‌شده این جریان؛ بدنه اجتماعی باید رخ‌نمایی کند. ممکن است گفته شود مجال کافی وجود ندارد اما به نظر من از مجال‌های مختلف باید نهایت بهره را برد!»

همچنین به تازگی و طی یک دیدار سیاسی با حضور خاتمی نیز آنطور که سایت جماران گزارش می‌دهد، یکی از حضار به خاتمی گفته است: فکر می کنیم نسل چهارم بخواهند شجاعانه فریاد بزنند. برای راهنمایی نسل چهارم رهنمود دهید.

باید اشاره کرد که یک جریان سیاسی خاص که عجله دارد تا در هنگام حیات پسینی خود شاهد تغییر نظام با دستاویز‌قرار دادن حضور مردم در خیابان‌ها باشد؛ دیگر واضح‌تر از این نمی‌تواند بر این نکته تأکید کند که طرفدارانش باید علیه نظام جمهوری اسلامی ایران دست به شورش بزنند.

و علنی‌تر از این نمی‌تواند فرمان آغاز حمله را صادر کند.

مقوله‌ای که روشنگری خواص و عملگری مطلوب دستگاه‌های پایش‌گر نظام اسلامی را می‌طلبد.

تحلیل‌های موجود بر این نکته صحّه می‌گذارند که جریان مذکور بر این دریافت است که سطح نارضایتی‌های مردم در ایران هم‌اکنون بالاست و تکرار فتنه سال ۷۸ و ۸۸ فقط نیاز به یک جرقه دارد.

تحلیل غلطی که خودش را در ماجرای تشییع مرحوم پاشایی به در و دیوار زد اما کبریتی را که مشتعل کرده بود، با سرمای بی‌تفاوتی مردم خاموش شده دید.

آنچه که در ادامه می‌خوانید، تنها بخشی از اظهارات جهت‌دار منسوبین و تریبون‌های این جریان درباره مراسم تشییع مرحوم پاشایی است که قبل از دستورالعمل سعید حجاریان اعلام شده‌اند:

رضا صالحی امیری در نشست بنیاد باران: (با اشاره به ماجرای پاشایی) مجموعه تحولات نشان می‌دهد که زیرپوست جامعه اتفاقاتی جدی در حال شکل‌گیری است، سنجش‌های آماری در این مورد نشان می‌دهد که نوع نگاه ساختار رسمی و ساختار غیر رسمی دارای شکافی عمیق است… جنبش قومی در ایران جنبشی خفته است (جماران)

محمود گلزاری: (ماجرای پاشایی)می‌تواند مثل یک تست باشد(اعتماد)

سعید معیدفر: مرتضی پاشایی با مرگ خود صدای درونی جوانان دهه شصتی را برانگیخته است(آرمان امروز)

حمیدرضا جلایی‌پور: تندروها نه از انتخابات ٩٢ درس گرفتند نه حتی از ده‌ها هزار تشییع کننده جوان مرحوم پاشایی(اعتماد)

تقی آزادارمکی: از نظر من وقوع این نوع حوادث در ایران تکرار خواهند شد(آرمان امروز)

بهمن اکبری: تجمعات تشییع پاشایی بخاطر فقدان عدالت و جامعه مدنی بود(اعتماد)

هادی خانیکی: بخش مهمی از جامعه ما در قالب مراسم آیینی امثال آقای پاشایی حرف خود را می‌زنند(اعتماد)

مصطفی مهرآئین: این نمایش، نمایش پاشایی نبود، نمایش چیزی دیگر است(شرق)

ابراهیم اصغرزاده: ابراز تأسف و مراسم خاصی که برگزار شد نشان می‌دهد بخش‌هایی از جامعه به وضع موجود منتقد هستند(اعتماد)

آیا فقط گزاره‌های موجود کافی نیست تا زنگ‌های خطر درباره شعله‌ور شدن تتمه‌ی نیت براندازی یک عده‌ی خاص به صدا در بیاید؟!

«عاشقانه‌های دختران و پسران نوجوان» را در ادبیات ترویج کنید!

شخصی به نام فرهاد حسن‌زاده در مصاحبه با ایسنا پیرامون حذف «عشق» از ادبیات نوجوانان هشدار داده و گفته است: در جامعه‌ای که نتوان به راحتی از عشق و عشق‌ ورزیدن نوشت، نوشته‌ها رنگ خشونت می‌گیرند و مهر و دوستی جای خود را به کینه و نفرت خواهد داد.

وی گفته است:


«عشق احساسی است که در انسان باعث کشش و کوشش می‌شود. رنگ این احساس در تمام مراحل زندگی فرق می‌کند. در کودکی این گرایش به پدر و مادر و خانواده است، در نوجوانی به جنس مخالف است که بیش‌تر با ارتباطی حسی و غلبه بر ترس و تنهایی است…به هرحال نمی‌توان این حس را نادیده گرفت و با پاک‌کن اخلاق آن را محو کرد. بچه‌ها همان‌گونه که به شادی و تحرک و بازی نیاز دارند، به حس پاک عاشقانه نیز نیاز دارند و بازتاب این حس در ادبیات‌شان به آن‌ها حس بودن و دیده شدن می‌دهد»

* صحبت‌های مذکور به دلایل دینی، عقلی و عرفی؛ غلط‌اند و هر عقل محضی تشخیص می‌دهد که جاری و ساری شدن آنها در یک جامعه انسانی چه فجایایی را به بار می‌آورد.

چه اینکه مشخصاً مهر و دوستی معنایی به فاصله زمین تا آسمان دارد با کشش به سمت جنس مخالف و هر دوی این مقولات نیز مجدداً فاصله‌ای میان ارض و سماء دارند با مفهوم صحیح «عشق»

کسی هم نه در میان مردم، نه در دین مبین اسلام و نه در نظام حکومتی ایران، توان و قصد پاک کردن جاذبه جنسیتی را ندارد بلکه آنچیزی که عقول سلیم به آن تأکید می‌ورزند هدایت کشش یاد شده به سوی مسیر صحیح و صید آرامش و تعادل از آنست و گرنه هر اشاره و خواست دیگری از این میل غریزی جز به صدمه اخلاقی و ویرانی دین و جامعه و اضمحلال شخصیتی افراد نمی‌انجامد.

لذاست که نمی‌توان جامعه را به سمتی برد که با اصالت بخشی کوته‌فکرانه به کشش و امیال نوجوانی؛ خود را در معرض آسیب‌های ناشی از شهوترانی، شناخت ناصحیح، بی‌خیالی، بی‌دینی و از همه مهم‌تر؛ نابودی نسل فردای خود قرار دهد.

شخص مذکور متأسفانه در صحبت‌های خود به صراحت از اصالت‌بخشی به رابطه با جنس مخالف سخن گفته و جالب آنکه این مقوله را با صفت «پاکی»! درآمیخته است.

این فرد همچنین در صحبت‌های خود از این گفته است که «یکی از دلایلی که بچه‌ها کارهای نویسندگان ایرانی را نمی‌پسندند و به سمت رمان‌های خارجی گرایش دارند، توجه نکردن به مسائلی است که با آن‌ها درگیرند و دغدغه‌شان است. در کتاب‌های ترجمه با تمام محدودیت‌ها باز هم رنگ و نشانی از روابط صمیمی و آدم‌ها هست که به نوعی عشق ورزیدن را به نمایش می‌گذارد.»

تأکید برخی چهره‌های متأثر از اپوزسیون فرهنگی بر ضرورت استفاده از متون ترجمه در ایران و تشویق وزارت آموزش و پرورش به گنجانیدن آثاری از نویسندگان  مسئله‌دار داخلی و خارجی جای سؤال دارد.

چندی قبل بود که مصطفی ملکیان، از چهره‌های فعال در امر تحقیق و پژوهش که وابستگی‌هایی نیز به یک جریان سیاسی خاص دارد طی مصاحبه‌ای گفته بود: من بدون اغراق عرض می‎کنم، به گمان من بزرگ‎ترین خدمتی که به جامعه ما و تمام جوامع مثل ما می‎توان کرد، ترجمه است!

صحبت او در حالی بود که قبل از ترجمه؛ آموزش تعقل و اندیشیدن صحیح به جامعه است که بزرگترین و ضروری‌ترین خدمت به‌شمار می‌رود.

قبل از وی نیز چهره‌هایی که از آنها با عنوان نویسنده و محقق یاد شده بود طی مصاحبه‌های جداگانه‌ای با خبرگزاری ایبنا بر این مسئله تأکید کرده بودند که باید در متون درسی نوجوانان از آثار نویسندگان خارجی استفاده کرد.

مثلاً شخصی به نام نعمت‌الله سلیمانی در همین زمینه با بیان اینکه استفاده از آثار نویسندگان پیشرو ادبیات داستانی معاصر در کتاب‌های درسی دبیرستان از ضروریات زمانه است! گفته بود: «آثاری که مباحث عقیدتی را مطرح می‌کند و دست و پای گروه مؤلفان کتاب‌های درسی را می‌بندند، می‌توانند با تأمل و سنجیدگی کنار بروند!»

انقلاب اسلامی در انقلاب اسلامی!

معترض‌سازی از مردم به بهانه دلسوزی برای انقلاب

یکی از رسانه‌های کشور اخیراً گزارشی را با تیتر «چرا با وجود مشکلات، مردم به راهپیمایی می‌آیند؟!» منتشر کرده و طی آن،‌ پاسخ به سؤال مذکور را به روایت آقایان محمدصادق کوشکی و صادق زیباکلام در معرض دید کاربران قرار داده است.

این رسانه همچنین در مقدمه گزارش خود نوشته است: چرا علیرغم تمام مشکلات و نارضایتی‌هایی که مردم به هر دلیل از جمهوری اسلامی، نظام برآمده از انقلاب اسلامی سال ۵۷ دارند، هنوز سالگرد این روز را با حضوری گسترده جشن می‌گیرند؟

رسانه مذکور چندی قبل نیز مطلبی را منتشر کرده و طی آن از کاربران خود خواسته بود تا به این سؤال جواب بدهند که «حکومت چگونه باید باشد که بتوان به آن اعتماد کرد و در شرایط کنونی با آن امر بایسته چه تفاوتی وجود دارد؟»

متأسفانه برخی از تحلیل‌ها و مبانی فکری در حال حاضر بر پیش‌فرض‌های غلطی ابتنا یافته و در ادامه بسط پیدا کرده‌اند.

یکی از عمده‌ترین این پیش‌فرض‌های غلط اشاره شده که چندمدتیست برمبنای آن صحبت‌ها و مواضع فراوانی نیز مطرح می‌شود مسئله «فساد فراگیر در نظام»! و «مواجه بودن مردم با مشکلات عدیده» است.

معتقدین به این پیش‌فرض‌های ناصحیح، به جای مداقّه در صحیح یا غلط بودن اصل پیش‌فرض، متأسفانه از کنار آن با بی‌توجهی رد شده و تحلیل‌ها و نگرش خود را بر مبنای آن استوار می‌سازند.

ملازمان این پیش‌فرض‌ها باید پاسخ بدهند که مردم ایران در حال حاضر با چه مشکل عدیده‌ای مواجه هستند که به واسطه آن نخواهند با نظام اسلامی همراهی اکثریتی داشته باشند؟!

آیا هم‌اکنون مشاکل امنیتی همانند اوکراین و سوریه و پاکستان در ایران فراگیر است؟! آیا مسائلی مثل گرسنگی، قحطی و فقر در ایران آنقدر شایع است که هریک از ما چندین فقیر را در همسایگی و در اقوام خود بصورت مشخص می‌شناسیم؟!

ماجرای گرد و غبار آیا معضلی دولت‌ساخته است و رئیس‌جمهور در انبان خود نوش‌دارویی دارد که فقط برای لجبازی با مردم عزیز خوزستان از رونمایی آن جلوگیری کرده است؟!

مسئله بیکاری و اقتصاد در ایران آیا تا آن اندازه بحرانی است که تجربه ناآرامی‌های خیابانی در یونان و اسپانیا طی سال‌های اخیر در شُرُف تکرار باشد؟!

دقت شود که هیچکس قصد چشم‌بند زدن به خود را ندارد و پر واضح است که نه تنها در ایران کنونی که در هرکشوری و هر حکومتی کسانی یافت می‌شوند که محتاج نان شب و برای کوچک‎ترین مسائل روزمره خود نیازمند کمک مالی دیگران باشند و ایضاً پاسخ‌های مشابهی که درباره پدیده طبیعی گرد و غبار و غیره وجود دارد.

اما نکته آنجاست که با خوانش مفاهیمی مثل سؤالات و پیش‌فرض‌های رسانه اشاره شده درباره مشکلات عدیده‌ی مردم و بایسته‌های اعتماد به حکومت؛ این مفهوم واضح به هر ذهنی خطور می‌کند که اولاً مردم ایران هم‌اکنون دست به گریبان مشکلاتی اساسی هستند و ثانیاً حکومت ایران هم در حال حاضر قابل اعتماد نیست و لذا باید به فکر «انقلاب اسلامی در انقلاب اسلامی»! افتاد.

این قبیل گزاره‌های غلط به راحتی امنیت عمومی و آرامش روانی مردم را به بازی می‌گیرند و ای‌بسا که همانند بازی بد یک جریان خاص در سال‌های ۸۷ و ۸۸، تبعات جبران ناپذیری را هم به ارمغان بیاورند.

آیا می‌توان از طراحان سؤال‌ها و سوژه‌های فوق پرسید که وقتی همین گزاره‌ها را در کنار صحبت‌های چهره‌های یک جریان سیاسی خاص مبنی بر اینکه «مردم باید برای خواسته‌های خود فشار اجتماعی ایجاد کنند»، «حاضران در مراسم پاشایی معترض بودند»، «بدنه اجتماعی اصلاحات باید رخ‌نمایی کند»، «جنبش قومی در ایران جنبشی خفته است» و «نمایش، نمایش پاشایی نبود» قرار دهیم؛ چه نتیجه‌ای غیر از القای ناآرامی و وجود اعتراضات شدید در لایه‌های مختلف جامعه ایرانی برداشت می‌شود؟!

در نظر داشته باشیم که تلاش دشمن برای به خیابان کشاندن مردم و معترض‌سازی از قشرهای مختلف، در سال جاری و در کلام رهبر فرزانه انقلاب نیز مورد اشاره قرار گرفته است و باید نسبت به عوامل پدید‌آورنده آن حساس بود.

عبرت‌های حوادث اوکراین برای «ما»

این تصویر که یک فرد کشته شده را در خیابان‌های اوکراین نشان می‌دهد؛ توسط خبرگزاری رویترز با سوژه ناامنی و کشتار کور این روزها در کشور اوکراین منتشر شده است.

ناامنی‌هایی که از روز اول با بهانه‌های اقتصادی و دغدغه‌های معیشتی اقلیت اوکراین بروز کردند و پس از اغتشاشات خیابانی به براندازی دولت قانونی این کشور منتج شدند.

معترضان اوکراینی به خیال اینکه در سطحی پایین از معیشت قرار دارند، در خواسته‌های خود عنوان می‌کردند که خواستار روابط بهتر با اروپا، رعایت خواسته‌های اتحادیه اروپا و آمریکا و مقولاتی مثل ویزای شینگن و شرایط تحصیلی بهتر در کشورهای خارجی هستند!

خواسته‌هایی که اگرچه معضل مردم اوکراین نبود اما با سکوت اکثریت مواجه شد و دست آخر نیز در سایه بروز ناامنی‌های گسترده، حملات سیاسی و خیابانی علیه هیئت حاکمه اوکراین و توطئه‌های خارجی؛ سیستم حکومت قانونی این کشور را برانداخت.

اوکراین از روز نخست جلوس اغتشاشگران تاکنون روی آرامش و امنیت را ندیده است.

گفته می‌شود که روسیه مسبب این ناامنی‌هاست اما نه آتش‌بس حکومت جدید اوکراین با نظامیان روس توانسته است از عمق ناامنی‌ها بکاهد و نه حوادث روزهای نخست برتخت نشینی آنها (مثل آتش زدن مردم در ساختمان‌ها و هدف قرار دادن شهروندان توسط تک تیراندازها) اجازه می‌دهد کسی این دروغ را باور کند.

اما درباره حرکت براندازی در اوکراین باید این حقیقت تاریخی را هم به یاد آورد که این رخداد با حمایت جمعی از متعلقین یک جریان سیاسی خاص در ایران مواجه شد و آنها حتی این حرکت را «آزادی‎خواهانه» نامیده و آن حمایت کردند.

همین افراد، امروز در مقابل اجساد پراکنده شهروندان اوکراینی در خیابان‌های این کشور سکوت کرده و حاضر نیستند بیان کنند که به بهانه حوادث اوکراین، در حال ساخت چه الگوهای زشتی برای مردم ایران بودند.وقایع این روزهای اوکراین و این تصویر عبرت‌انگیز بیان می‌کند که فرجام تحلیل غلط برای هر جامعه‌ای چه خواهد بود؟!

 

 

 

 

بلاغ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا