۶ اسفند؛ ۲۵ فوریه در تاریخ چگونه گذشت؟

بصیر، بيست و ششم ژانويه سال ۵۶۰ ميلادي (چهار روز مانده به جشن سده) خسروانوشيروان شاه ساساني ايران در ديدار خود با موبدان و بزرگان ايران در تالار تيسفون (ايوان مدائن) براي اطلاع از چگونگي برپايي مراسم جشن سده آن سال كه پنجاه روز پيش از نوروز برگزار مي شود به آنان گفت كه تصميم گرفته است كه براي هر روستاي ايران يك «دهگان (دهقان)» انتخاب شود و تنظيم امور روستا، جمع آوري ماليات، معرفي سرباز هنگام ضرورت، پرورش اسب براي فروش به ارتش و داوري براي حل اختلاف برزگر و ارباب زمين به او واگذار شود و چنين فردي بايد هم برزگر باشد و هم صاحب زميني كه در آن كشت مي كند (خرده مالك) تا با مشكلات هر دوطرف آشنا باشد. به علاوه او بايد لايق، منصف، امين و راستگو و مورد اعتماد بيشتر ساكنان روستا باشد و اگر روستا كوچك است؛ چند روستاي مجاور هم يك دهگان داشته باشند. اين دهگان يك تكليف عمومي هم دارد و آن گزارش وضعيت محصولات روستا، و نارضايي هاي محلي و ستمگري و اجحاف مقامهاي دولتي و اربابان به نمايندگان شخص اوست كه در هر گوشه و كنار كشور در دسترس خواهند بود. اين دهگانان بركنار نخواهند شد مگر اين كه درستي و كفايت خود را از دست بدهند. وظيفه ميهني اين دهگانان اين است كه بدون چشمداشت بكوشند كه توليدات روستا سال به سال افزايش يابد و همچنين بتوانند هنگام بروز خطر با بسيج مردان روستا، در کار دفاع مشارکت كنند.

اين تصميم كه شرح آن در دائرة المعارف دمكراسي آمده است به اجرا درآمد و به تدريج جزيي از فرهنگ روستاهاي ايران و يك آيين ماندگار شد.

درميان سران ايران باستان، خسرو انوشيروان از لحاظ سازماندهي و تنظيم امور قضايي و اداري، وضع ضوابط و سامان دادن به امور مالياتي، ايجاد دارالترجمه و دارالتحرير به منظور ترجمه و تحرير كتاب، و تشويق ورزش و سرگرمي هاي سالم رهبري ممتاز و شاخص است. مورخان اورا به دليل توجه به امور قضايي و احقاق حق و رسيدگي مستقيم به مشكلات مردم و آگاه شدن از درد دل آنان رهبري كه به پيشبرد تمدن بشر كمك بسيار كرد توصيف كرده، «دادگر» لقب داده و «انوشيروان دادگر» خطاب مي كنند.

باقيمانده تالار کاخ خسروانوشيروان در تيسفون (ايوان مدائن)

۶۷۰م:شهر باستاني خجند در كنار سيردريا (رود سيحون = Jaxartes ـ منطقه فرارود) و حاكم نشين ايالت سغدياناي = سغد ايران دوران ساسانيان، در ژانويه ۶۷۰ميلادي (۱۹ سال پس از يزدگرد سوم و فروپاشي امپراتوري ايران درجريان حمله عرب) به دست اعراب افتاد و يك واحد نظامي عرب از ۲۶ زانويه آن سال در دژ ساسانيان معروف به مقرّ مرزبان سيردريا كه مشرف بر ابتداي دره فرغانه است مستقر شد. مرزبان سيردريا به اميد بازگشت «پيروز ساساني» با كمك ارتش چين به قدرت، تا اين زمان پابرجا مانده بود. شهر خجند (دومين شهر جمهوري پارسي زبان تاجيكستان كه از سال ۱۹۳۹تا فروپاشي شوروي به لنين آباد تغيير نام داده شده بود) همچنان حاكم نشين ايالت سغد (پايگاه اصلي مهاجرت آرين ها به ايران و شمال و غرب هند، و اروپاي شمالي و مركزي ـ آلمان و اتريش) است. اين شهر مهمترين ايستگاه كاروانها در طول «راه تاريخي ابريشم» بود. به باور بسياري از اوستاشناسان (آموزش هاي زرتشت) و پژوهشگران دوران باستان، والدين زرتشت در كنار «رود درگاه» و در ناحيه اي كه سغد در آنجا واقع شده است مي زيستند كه سرزمين آرين ها (آريانا) بوده است. دولت ساسانيان ايران از سال۲۲۶ تا ۶۵۱ ميلادي، بمانند هخامنشيان از هجوم و مهاجرت اقوام آلتائيك به قلمرو ميهن جلوگيري مي كرد. بهرام گور (بهرام پنجم شاه ساساني ايران از سال ۴۲۱ تا ۴۳۸ميلادي) و خسروانوشيروان (شاه ديگر اين دودمان از سال ۵۳۱ تا ۵۷۹ ميلادي) هون هاي سفيد (هپتاليت ها) را كه از سيردريا (رود سيحون) گذشته بودند شكست سخت دادند و در اروپا پراكنده ساختند. «كوروش بزرگ» جان خود را در همين منطقه و برسر جلوگيري از مهاجرت اقوام با تمدني عقب مانده به قلمرو ايران گذارده بود. اسكندر مقدوني كه درجريان تصرف ايران، تا سغديان پيش رفته بود در سال ۳۲۹ پيش از ميلاد و هنگام توقف در سمرقند، به پيروي از انديشه كوروش بزرگ، يك واحد نظامي يوناني را در پادگان هخامنشيان در خجند (كناره سيردريا) مستقر ساخته بود تا مانع مهاجرت اقوام شمالي و شرقي شود. درپي ورود عرب به خجند، راه به روي اقوام آلتائيك (مغول و … و شبه زرد ها) باز شد كه در قرون دهم و يازدهم ميلادي از دو سوي، تا آناتولي پيش آمدند و دو امپراتوري گسترده در خاورميانه از جمله در ايران (سلجوقيان) و در آناتولي (عثماني ها) تاسيس كردند كه متعاقب آنان چنگيزيان هم وارد شدند و رواج زبانهاي آلتائيك در اين منطقه از جهان ريشه در همان زمان دارد.

تزار روسيه تا سال ۱۸۶۶تصرف آسياي ميانه و ازجمله شهر خجند را تكميل كرد و دولت تهران را به ضميمه شدن خان نشين هاي آسياي ميانه (خراسان بزرگتر) به روسيه راضي ساخت و امضاء گرفت. اين منطقه در پي فروپاشي شوروي داراي پنج جمهوري مستقل مشترك المنافع شده است.

منطقه خجند كه طبق بررسي كارشناسان محيط زيست داراي هوايي بسيار «كم آلوده» است به سبب قرار گرفتن در كنار كوه، دره، يك درياچه و رودخانه «سيردريا» و آثار باستاني متعدد و فرهنگ ايراني گسترده و تئاتر و موسيقي از نقاط توريستي جهان است. در دو دهه اخير ايرانيان و ايراني تبارها و به ويژه پارسيان هند قسمت عمده اين گردشگران را تشكيل داده اند. خجند همانند سمرقند داراي يك انجمن بزرگ زرتشتيان است كه اخيرا مراسم «تجديد حيات آرين ها» در اين منطقه را برگزار كردند. به دليل خوبي هوا و فراواني ميوه و سبزي ها و پرستار مهربان، بسياري از كمپاني به تاسيس خانه سالمندان در اين منطقه دست زده اند و همچنين دفتر شعبه. خجند از زمان شوروي داراي يك دانشگاه صنعتي بزرگ و كالج هاي ديگر است. پس از شيراز، خجند به دومين شهر شعر فارسي معروف است. اين شهر بر سر راه سمرقند به بخارا، مرو و اشك آباد و سرخس و مشهد واقع شده است و ايرانيان با اتومبيل شخصي و اتوبوس به آنجا سفر و از آثار نياكان ديدار مي كنند و از شنيدن مکالمه پارسي با لهجه تاجيك لذت مي برند و واژه هاي گمشده پارسي را به دست مي آورند و با خود به وطن مي آورند. اين ديدارها مي رود كه خجند را كه داراي يك فرودگاه بزرگ بين المللي است به عظمت پيشين و مركز «ارواسيا» بازگرداند.

يک دژ قديمي مرمت شده در خجند

۱۹۷۶م:هواداران رعايت حقوق بشر و جنبش هاي مربوط كه از سراسر جهان در هلند گرد آمده بودند در اين روز در ژانويه سال ۱۹۷۶ (بهمن ۱۳۵۵) اجتماع خود را به اعتراض و تظاهرات بر ضد حكومت ايران تبديل كردند و دولت وقت ايران را متهم به نقض همه جانبه حقوق بشر در قبال اتباع خود ساختند.

در واكنش به اين اعتراض كه وسيعا در رسانه هاي كشورهاي صنعتي منعكس شده بود مقامات دولت تهران مدعي شدند كه تظاهركنندگان به دعوت سازمان عفو بين المللي در هلند اجتماع كرده بودند و اين سازمان از دولتهاي معيني در جهان حرف شنوي دارد و به نوعي عامل اين دولتها است و اين دولتها از زماني كه ايران از سياست نفتي اوپك و حفظ منافع دولتهاي صادركننده نفت به جانبداري پرداخته، در خريدهاي خود از خارج تجديد نطر كرده، روش بهتري با همسايگان در پيش گرفته، قدرت اول خليج فارس شده و وعده ورود به تمدن بزرگ و جرگه کشورهاي پيشرفته به ايرانيان داده است اين بازي ها را به راه انداخته اند، و همين دولتها قبلا سپهبد بختيار و کنفدراسيون بين المللي دانشجويان ايراني را در برون مرز علم كرده بودند و ….

۲۰۰۴م:در ژانويه ۲۰۰۴ هشت کارشناس معروف اتمي پاکستان از جمله دکتر عبدالقدير خان که در مظان اتهام فروش اسرار اتمي به ايران، ليبي و کره شمالي قرار گرفته اند بازداشت شده بودند. عبدالقدير خان به پدر بمب اتمي پاکستان معروف است.

اين گروه در «آزمايشگاه اتمي خان» سرگرم کار بودند که دستگير شدند. شايع شده بود که يک مقام ايراني! به آژانس بين المللي انرژي اتمي گفته بود که ايران برخي وسائل و آموزشها را از اين لابراتوار پاکستاني به دست آورده است.

دولت پاکستان که تحت فشار دولت آمريکا قرار گرفته بود ۲۵ ژانويه ۲۰۰۴ همکاري اتمي خود با ايران را تکذيب ولي اشاره کرده بود که ممکن است برخي کارشناسان پاکستاني شخصا با ايران همکاري داشته بودند و متعاقب آن دست به بازداشت هشت کارشناس زد تا از آنان در اين باره تحقيق شود.

دختر يكي از دانشمندان اتمي پاكستان كه از محل بازداشت پدرش اطلاع نداشت

 

۲۰۰۴م:حسين شريعتمداري مدير روزنامه کيهان در مطلبي که در صفحه دوم شماره ۱۸ ژانويه ۲۰۰۴ اين روزنامه به چاپ رسيده نوشته بود:

“مدعيان اصلاحات [همکاران خاتمي] در چهار سال گذشته حد اقل ۲۰ ميليارد تومان از بيت المال را براي خريد کتاب از ناشراني که بسياري از آنان تعهدي به اسلام و نظام ندارند هزينه کرده و اين کتاب ها را که بعضا ضد اخلاقي و ضد ديني است به مدارس و مساجد فرستاده اند…. همين آقايان [ظاهرا وزارت ارشاد اسلامي] آثار مستهجن يک مجسمه ساز فراري را چند صد ميليون تومان خريداري کرده اند، هشت ميليون تومان بدهي فيلمسازان را به آنان بخشيده اند و همه ساله براي سمينارها و يادبودها و همايش هاي بي خاصيت و بعضا زيانبار هزينه کرده اند، ولي ….”.

شريعتمداري

 

۱۳۵۶ش:(ششم بهمن ۱۳۴۱) رفراندم براي تصويب اصول شش گانه معروف به «انقلاب سفيد» در سراسر ايران برگزار شد و براي نخستين بار زنان هم در راي دادن شركت كرده بودند. جان اف كندي رئيس جمهوري وقت آمريكا برگزاري رفراندم را تبريك گفت و از آن پس تا پيروزي انقلاب بهمن ماه ۱۳۵۷، هر سال به آن مناسبت در روز ششم بهمن مراسمي برگزار مي شد كه بزرگترين اين مراسم در ششم بهمن سال ۱۳۵۶ (يك سال پيش از رفتن شاه) برگزار شده بود كه گزارش كرده بودند سه ميليون نفر در آن شركت كرده بودند!.

به نوشته برخي از مورخين و اسناد دولتي آمريکا، جان اف. کندي (از حزب دمکرات) در ديداري که پس از آغاز حکومت خود، با شاه در واشنگتن داشت به او توصيه کرده بود که براي کاهش فشار کمونيستها دست به يک رشته اصطلاحات داخلي بزند – اصلاحاتي که بعدا «انقلاب سفيد» نام گرفت و شالوده آن به دست دکتر علي اميني در زمان نخست وزيري اش ريخته شد. دکتر اميني به داشتن روابط دوستانه با حزب دمکرات آمريکا شهرت داشت. وي زماني سفير ايران در آمريکا بود و اين دوستي ريشه در همان زمان داشت.

جان اف. کندي و شاه، درجريان ديدار شاه از واشنگتن

 

۲۰۰۵م:هرچه كه روز انجام انتخابات عراق (۳۰ژانويه ۲۰۰۵) نزديكتر مي شد اظهار نظر درباره آن در رسانه ها افزايش مي يافت. بيشتر نظرهاي ۲۶ ژانويه آن سال از جانب استادان و مدرسان دروس دمكراسي و حكومت مطرح شده بود تا سياستمداران، زيرا كه مخاطبان رسانه ها عموما حرفهاي دسته اخير (سياستمداران) را گوشه اي از بازي مي پندارند و كمتر توجه مي كنند. بيشتر نظرات دانشگاهيان بر اين مدار بود كه انتخابات (آن سال) عراق (صرف نظر از چگونگي انجام آن و شرايط محيط) مسائل پيچيده اين کشور را در درازمدت حل نخواهد كرد، و بعد از آن هم مقاومت و زد و خورد ادامه خواهد داشت و اين بار انتخاب شدگان نيز هدف قرار خواهند گرفت. اين اصحاب نظر گفته بودند: در جايي كه فرماندار، رئيس پليس و قاضي كشته شوند، قتل يك نماينده مجلس كه شمار آنان ۲۷۵ تن خواهد بود سخت تر نخواهد بود.

به اظهار اين كارشناسان (در ژانويه ۲۰۰۵)، انجام انتخابات عراق در شرايطي كه تا كنون در جهان سابقه نداشته است، و به آن گونه كه جورج دبليو بوش و دستيارانش مي خواهند و مي گويند (طيق برنامه آنان)، آزمايش مطلوبي براي بسط دمكراسي در خاورميانه نخواهد بود. مجلسي كه به اين ترتيب و در اين شرايط در عراق تشكيل شود نخواهد توانست يك قانون اساسي براي اين كشور تدوين كند كه همه گروهها را راضي سازد، و لذا نفاق و درگيري با شدت بيشتري دنبال خواهد شد. قضاوت عراقي ها كه انتخابات گذشته اين کشوررا تجربه كرده اند اين خواهد بود كه نه در آن زمان كسي از ترس ديكتاتورها جرات داشت خود را مستقلا نامزد كند و نه در اين زمان از ترس افراد مسلح. دست كم در آن زمان، هر ديكتاتور مي كوشيد كه نامزد نمايندگي از ميان كارشناسان هر رشته باشد. در آن زمان مردم را تشويق به دادن راي به كساني كه اسمشان اعلام شده بود مي كردند و در اين زمان از آنها مي خواهند كه به احزاب راي بدهند كه اين احزاب در چند ماه اخير توسط افراد مشخصي تاسيس شده و هدفهايشان بر مردم روشن نيست و مردمي كه كشورشان تحت اشغال نظامي است راه دومي ندارند. گفته اند كه در شب انتخابات مقررات منع رفت و آمد شبانه بر قرار مي شود و حوزه هاي راي گيري در محاصره نظاميان خواهد بود. اين وضعيت باعث خواهد شد كه به اين انتخابات اتهاماتي از جمله تعويض صندوقها و آراء در ساعات شب وارد شود ـ اتهامي كه تا ابديت نمي توان آن را پاك كرد.

اصحاب نظر ترديد دارند كه انتخاب شوندگان بتوانند كار زيادي انجام دهند و مي گويند كه دادن راي به خودي خود كافي نيست و مشكلي را حل نمي كند. مجلس آتي عراق با مجالس قبلي تفاوت زياد نخواهد داشت زيرا انتخابات به همان گونه است (فرمايشي) و با اين تفاوت، كه اين بار بيشتر نامزدها «نديد» هستند. انتوني كوردس تحليلگر مركز مطالعات استراتژيك بين المللي آمريكا گفته است: در پي انتخابات عراق، كاخ سفيد آن را پيروزي و مخالفان دولت بوش «شكست» خواهند خواند و مسئله ادامه خواهد داشت.

۱۸۵۶م:۲۶ ژانویه ۱۸۵۶ (۱۵۴ سال پیش) ناو توپدار «دکاتور USS Decatur» که از سوی دولت فدرال آمریکا به کمک مهاجران شمال غربی فرستاده شده بود بومیان (سرخپوستان)را در نبردگاه شان با مهاجران مسلح (محلی که شهر سیاتل در آنجا ساخته شده است) به توپ بست و سپس تفنگداران دریایی آمریکا از کشتی پیاده شدند و بومیان را که از دیار خود دفاع می کردند به عقب راندند. تلفات دو طرف نسبتا سنگین بود. در این نبرد که چندی پیش از آن آغاز شده بود چیف (رئیس) سیاتل Chief Seattle با مردانش از دو قبیله سوکوامیش Suquamish و دوامیش duwamish با مهاجران که تازه وارد شده و به تصاحب اراضی آنان دست زده بودند می جنگیدند. در این منطقه که بعدا ایالت واشنگتن شده است روسیه و انگلستان دو رقیب دولت فدرال آمریکا بودند که مصرّانه قصد داشت قلمرو خودرا تا سواحل اقیانوس آرام گسترش دهد. روسها و انگلیسی ها نیز در همین اندیشه بودند. دولت فدرال آمریکا رسیدن به هدف را با تشویق اتباع خود به مهاجرت به منطقه مورد نظر آغاز می کرد و سپس از این مهاجران با اعزام واحد نظامی به دفاع می پرداخت، نظامیان را باز نمی گردانید، در همانجا می ماندند و طولی نمی کشید که منطقه ضمیمه قلمرو دولت فدرال می شد.

باوجود شکست نظامی بومیان منطقه شمال غربی (بعدا ایالت واشنگتن)، نام چیف سیاتل بر شهر تازه ساز گذارده شد که باقی مانده است. تلفظ بومی این نام «سیال Siahl» بوده است که مهاجران انگلیسی زبان سیاتل تلفظ می کردند.

Chief Seattle

۱۷۸۷م:قيام كشاورزان بدهكار ماساچوست آمريكا به رهبري سرهنگ دانيل شي ۲۶ ژانويه سال ۱۷۸۷ شكست خورد و پايان يافت . سرهنگ « شي » فرمانده هنگ ۵ پياده و از قهرمانان جنگهاي استقلال آمريكا پس از اطلاع از ياس و نارضايي كشاورزان منطقه خود كه بهره ظالمانه و سنگين وامهايي كه گرفته بودند ، آنان را در معرض از دست دادن اراضي شان قرارداده بود ، به مقامات وقت آمريكا پيام فرستاد؛ انقلاب مسلحانه ما برضد انگلستان و آن همه فداكاري و جان بر كف نهادن براي اين نبود كه عده اي انگشت شمار كه به هر طريقي پولي به دست آورده اند دسترنج كشاورزان را به يغما ببرند و مزارع آن دسته را كه قادر به پرداخت اقساط بدهي در سر رسيد نباشند تصاحب و حراج كنند و …. وي اضافه كرده بود: به نظر مي رسد كه قضات دادگاهها به جاي حفاظت از حق، از نزولخور ها حمايت مي كند.

سرهنگ شي چون جواب مساعد نشنيد در سال ۱۷۸۶ با افراد هنگ خود و گروهي از كشاورزان بدهكار به ساختمان دادگستري ماساچوست كه قضات آن حكم به توقيف و حراج مزارع مي دادند حمله برد ، نگهبانان را خلع سلاح كرد ، پرونده ها را آتش زد و بر در ساختمان قفلي بزرگ زد و آن را تعطيل كرد.

دولت مركزي پس از آگاه شدن از اين عمل ، چهار هزار و چهارصد سرباز به فرماندهي يك ژنرال را مامور سركوبي قيام كرد.

سرهنگ شي اميد داشت كه با تصرف يك انبار اسلحه ارتش ، كشاورزان مقروض را مسلح كند و قيام را به پيروزي برساند كه موفق نشد و كشاورزان بدون اسلحه كه بيش از يك هزار تن نبودند به تدريج مايوس و پراكنده شدند و هنگ ششصد و هشتاد نفري نفري «دانيل شي» هم نتوانست براي مدتي طولاني در برابر افراد يك لشكر و عمدتا سوار ايستادگي كند و قيام شكست خورد.

دولت تازه تاسيس آمريكا بعدا پذيرفت كه اعتراض سرهنگ شي در اصل و ماهيتا «حق» بوده و او را مورد عفو قرار داد و چندي بعدي وامهاي كشاورزي را تسهيل و شرايط آنها را آسان ساخت كه از آن زمان ، رعايت تسهيلات كشاورزي در آمريكا عادت و قانون شده است و به اين دليل، مورخان نوشته اند كه قيام سرهنگ شي به همان نتيجه رسيد كه هدف نهايي اش بود و نمي توان آن را «شكست خورده» تلقي كرد.

سرهنگ دانيل شي

 

۱۷۸۸م:۲۶ ژانویه (ششم بهمن) در استرالیا «روز ملی» است. در این روز در سال ۱۷۸۸ (درست ۲۲۲ سال پیش) آرتور فیلیپ ناوسروان انگلیسی (بعدا دریاسالار) با چند کشتی نظامی و صدها تن محکومان و زندانیان که آنان را باخود آورده بود تا مهاجرنشین بسازد در جنوب غربی استرالیا مستقر شد و شهری را که ساخت به نام لرد سیدنی (وزیر داخله وقت انگلستان) «سیدنی» گذارد. استرالیا به معنای جنوبی نامی است که یک دریانورد هلندی براین منطقه گذارده است زیرا که در اقیانوس آرام جنوبی واقع شده است. هلندی ها پیش از سایر اروپاییان وارد استرالیا و نیوزیلند شده بودند.

مهاجران انگلیسی پس از استقرار در سیدنی، تعرض به بومیان و نابودی آنان و تمدنشان را آغاز کردند و به همین سبب بسیاری از مردم آسیا ۲۶ ژانویه را «روز تعرض» می خوانند و در جریان جنگ جهانی دوم یکی از هدفهای امپراتوری ژاپن پایان دادن به سلطه مهاجران اروپایی بر استرالیا بود و این هدف با انتقال قدرت از غرب به آسیا از نخستین روز قرن ۲۱ تقویت شده است.

۲۰ سال پس از استقرار مهاجران انگلیسی در سیدنی و ایجاد کلنی استرالیا، در همین روز (۲۶ ژانویه ۱۸۰۸) نظامیان انگلیسی برضد حکمران انگلیسی این کلنی کودتا کردند و قدرت را موقتا به دست گرفتند و مخالفان ادامه ریاست پادشاه انگلستان بر استرالیا (که هنوز به قوّت خود باقی است) روز ملّی استرالیارا روز شورش “رام ریبیلیون” – Rum Rebellion می خوانند.

Arthur Phillip

۱۹۰۱م:در مسابقه خودرو راني كه ۲۶ ژانويه سال ۱۹۰۱ در « نيس » انجام شد يك مرسدس بنز ساخت آلمان حد اكثر سرعت آن زمان را شكست و ركورد تازه ۸۵ كيلومتر( ۵۳ مايل ) در ساعت را بر جاي گذارد.روزنامه هايي اين خبر را منتشر ساختند مجبور شدند در باره نام خودرو كه مرسدس (نام زن) است توضيح دهند و بنويسند كه صاحب كارخانه بنز آلمان نام «مرسدس» دختر زيباي اميل ژلينكEmil Jellinek كنسول اتريش( آلماني زبان ) در «ونيز» را بر اين خود رو گذارده است. اين نام همچنان براين خودرو باقي مانده است.

دوشيزه مرسدس ژلينك

 

۱۹۴۴م:اين عكس ۲۶ ژانويه سال ۱۹۴۴ در پي بمبارانهاي سخت و پياپي شهر« درسدن » آلمان از اين شهر برداشته شده است كه جز ويرانه اي از آن باقي نمانده است . رهبران آلمان با به ياد آوردن اين مناظر است كه به آساني با هرگونه جنگ در هر جاي كره زمين موافقت نمي كنند.

« درسدن » آلمان پس از بمباران هاي ژانويه 1944

 

۱۸۹۶م:پيروز شدن تبليغات « كشف طلا معروف به گلد راش » در كاليفرنيا كه عمدتا به منظور مهاجرت آمريكائيان ساكن مناطق شرقي و مركزي اين كشور به كاليفرنيا بود تا نفوس انگليسي زبانهاي اين منطقه اسپانيايي زبان افزايش يابد ، باعث شد كه در آخرين دهه قرن ۱۹ چنين تبليغاتي براي انتقال مردم به منطقه « كلن دايك Klondike » كانادا ( در همسايگي آلاسكا ) صورت گيرد و در اين روز ــ ۲۶ ژانويه سال ۱۸۹۶ ــ جمعيت مهاجران ثابت اين منطقه به ۲۰ هزار تن برسد كه عمدتا به طمع كسب پول آسان از ايالات متحده منتقل شده بودند . در آن دهه جمعا ۶۰ هزار آمريكايي به منطقه كلندايك رفته بودند كه چهل هزار نفرشان پس از رو به رو شدن با اين واقعيت كه آواي دهل شنيدن از دور خوش است به وطن بازگشته بودند. عكس ، دو مرد امريكايي را در دهه مذكور در راه مهاجرت به منطقه زر ! در كانادا نشان مي دهد.

رنج سفر كانادا به خاطر زر

۱۹۹۱م: ۲۶ژانويه سال ۱۹۹۱ «زياد باره = محمد سیاد بری» رئيس جمهوري وقت سومالي كه گرفتار شورش يك دسته از نظاميان و چند دستگي طوايف سومالي شده بود به جنوب کشور فراركرد. وی چندی بعد باکمک نظامیان هوادار خود و حمایت قبیله اش عزم تسخیر مغدیشو پایتخت را کرد که از نیروهای محمد آیدید (عیدید) ـ یکی از ژنرالهای شورشی شکست خورد و از سومالی خارج شد که با فرار او از کشور، دوران بي دولت شدن سومالي نیز آغاز شد كه هنوز ادامه دارد. “زياد باره” که دوم ژانویه ۱۹۹۵ در هفتاد و شش سالگی در نیجریه درگذشت بیستم اکتبر ۱۹۷۰ (درست یک سال پس از آغاز زمامداری و در سالروز آن) در سومالی نظام سوسیالیستی اعلام کرده بود. سوسیالیسم زیاد باره ترکیبی از دستورهای قرآن، ناسیونالیسم و لنینیسم بود. با وجود این، وی در طول ۲۱ سال حکومت خود تلاش چندانی برای پایان دادن به کلانیسم (قبیله گرایی ـ قبیله سالاری) در سومالی نکرد. وی که در ایتالیای موسولینی آموزش نظامی دیده بود و مزه استعمار ایتالیا و سپس انگلستان را چشیده بود و از تقسیم سومالی بزرگ میان استعمارگران اروپایی دل پرخونی داشت در طول حکومت خود به مسکو نزديك شده بود، براي دولت مسكو تسهيلات بندري در سومالي برقرار كرده بود و از اين كشور اسلحه فراوان دريافت داشته بود. تمایلات ناسیونالیستی «زیاد باره» که در سال ۱۹۱۹ و در اوج استعمار اروپایی بر قاره آفریقا به دنیا آمده بود پس از دریافت اسلحه فراوان از دولت مسکو و آموزش ارتش سومالی توسط افسران روس براندیشه سوسیالیستی اش غلبه کرد و پس از تغییر الفبای کتابت در سومالی به نوعی لاتین و استفاده از برخی حروف قدیمی، بفکر احیاء سومالی بزرگ و ایجاد یک کشور واحد توانمند در شاخ آفریقا برآمد و در اجرای این هدف در سال ۱۹۷۷ بر سر منطقه «اوگادن» با اتیوپی وارد جنگ شد که در آن موفقیت نداشت. دولت کنیا که اطمینان یافته بود پس از اتیوپی، نوبت آن است که مورد حمله نظامی سومالی قرارگیرد در سطح جهان دست به یک رشته تبلیغات زد که بر روابط کشورها با سومالی تاثیر گذارد. مارکسیست شدن اتیوپی هم باعث کاهش حمایت مسکو از سومالی شد و از آن پس مشکلات دولت زیاد باره آغاز شد. نظر به موقع استراتژيك سومالي واقع در منطقه شاخ آفريقا، غرب از حرکات ناسیونالیستی “زياد باره” به خشم آمده بود و اورا ديكتاتور سومالي مي خواند و ضمن گسترش محدودیت سیاسی و اقتصادی به کشف و تقویت مخالفانش در ارتش و میان سران قبایل پرداخت که در ژانویه ۱۹۹۱ به نتیجه رسید و شورش نظامی آغاز شد. زیاد باره درجریان فعالیت های ناسیونالیستی اش که غرب و مسکو را نگران ساخته بود به تهران آمد تا ضمن گسترش مناسبات اقتصادی، از شاه بخواهد که نظر غرب را نسبت به او جلب کند. زياد باره که با کودتای ۲۱ اکتبر ۱۹۶۹ و قتل عبدالرشید شرمارک رئیس جمهور وقت به قدرت رسیده بود پس از فرار از سومالی، به دفاع از خود پرداخت و گفت حكومت كردن بر سومالي كه نظام قبيله اي را ترك نگفته جز با روشي كه او در پيش گرفته بود امكان پذير نبود. هدف سوسیالیسم او جلوگیری از گسترش شکاف میان غنی و فقیر و پیدایش ثروتمند همانند سرمایه داران غرب در سومالی بود. وی ضمن دفاع از تعرض به اوگادن گفته بود که رسالت هر رئیس دولت است که اراضی ازدست رفته را بازستاند. زیاد باره از دو دوزه بازی کردن دولت وقت مسکو انتقاد کرده و گفته بود: این دولت در زمانی که غرب دشمن تمام عیار سومالی شده بود مارا ترک کرد ـ همانند تخلیه افغانستان و رها ساختن دولت کمونیستی کابل در دست دشمنان. وی افزوده بود که سومالی چوب موقع استراتژیک خودرا می خورد. منطقه سومالي در قرون گذشته هم قرباني موقع سوق الجيشي خويش بود و قدرتهاي اروپايي به همين دليل بر سر آن مرافعه داشتند و آن را ميان خود به چند قطعه تقسيم كرده بودند.

Mohammad Siad - barre

 

۲۰۰۱م:۲۶ ژانویه ۲۰۰۱ یک زمین لرزه سخت که در ایالت گجرات فدراسیون هند روی داد بیش از ۲۰ هزار تن را کشت. در همین روز در سال ۱۷۰۰ یک زلزله شدید در سواحل غربی آمریکا (کالیفرنیا و ارگون) روی داد که مقامات اسپانیایی مکزیک آن را گزارش کرده اند. در آن زمان سواحل غربی آمریکا در کنترل اسپانیای نوین (مکزیک) بود. پژوهشگران ژاپنی ضمن بررسی زلزله های گذشته شدت زلزله ژانویه ۱۷۰۰ آمریکا را ۹ ریشتر برآورد کرده اند.

 ۲۰۰۳م:ديويد کي David Kay بازرس ارشد آمريکايي تسليحات عراق پس از کناره گيري از اين سمت، ۲۵ ژانويه ۲۰۰۴ در راديو عمومي آمريکا اعلام داشت که دولت صدام حسين پيش از حمله نظامي آمريکا به عراق در مارس ۲۰۰۳ ، فاقد هرگونه سلاح کشتار جمعي بود و ما اين را مي دانستيم. وي گفت که سازمانهاي اطلاعاتي بايد بگويند که چرا و تحت فشار چه مقامي گزارش کرده بودند که عراق داراي اسلحه کشتار جمعي است و به استناد گزارش آنها، جورج بوش به کنگره و ملت آمريکا بگويد که به دليل وجود چنين سلاحهايي در عراق حمله نظامي به اين کشور لازم و ضروري است.کي” گفته بود که ما در عراق هرچه جستجو کرديم، چيزي از آن دست نديديم و سلاح کشتار جمعي به دست نياورديم. قانون اساسي ايالات متحده (فدراسيون آمريکا) جنگ غير ضروري را منع کرده است. دکتر “ديويد کي” در جلسه ۲۸ ژانويه ۲۰۰۴ کميسيون سناي آمريکا ويژه نيروهاي مسلح نيز شهادت داد که وي ضمن بازرسي هاي خود در عراق نتوانست اسلحه کشتار جمعي به دست آورد که دليل حمله نظامي آمريکا به عراق اعلام شده بود. متعاقب اين جلسه که جزئيات آن از شبکه هاي تلويزيوني پخش شد تصميم گرفته شد که تحقيق شود که چرا سازمانهاي اطلاعاتي آمريکا تاييد کرده بودند که عراق داراي سلاحهاي کشتار جمعي است که بر پايه آن جورج دبليو بوش نطق سالانه خود خطاب به جلسه مشترک مجلسين آمريکا ( ۲۰ ژانويه ۲۰۰۳ ) را تنظيم و ايراد کند که توجيهي براي حمله به عراق بوده است.

“کي” با بيان اين مطلب، مهمات لازم را به نامزد هاي حزب دمکرات داده بود تا در طول مبارزات انتخاباتي سال ۲۰۰۴ از جورج بوش انتقاد کنند و بخواهند که روشن سازد چرا منابع اطلاعاتي گزارش خلاف واقع داده بودند. با وجود اين، آمريکاييان که دوستدار قدرت نمايي نظامي، برتري و ابرقدرت بودن هستند در انتخابات نوامبر ۲۰۰۴ جورج بوش را براي يک دوره ديگر انتخاب کردند و حزب جمهوريخواه اکثريت خودرا تا آخر سال ۲۰۰۶ در کنگره آن کشور هم حفظ کرد!. احساس برتري جهاني داشتن؛ روانشناسي و عامل غرور آمريکاييان شده است. اين احساس را رسانه هاي اين کشور در ذهن آمريکاييان زنده نگهميدارند تا قسمتي از شادي آنان تامين شود و هرکس بخواهد که تبعه آمريکا شود و گذرنامه اين کشوررا به دست آورد که مسافرت با آن آسان و بدون درد سر و معطلي است.

آظهارات “کي” به صورت يک سند تاريخ درآمده است و ممکن است بعدا براي تعقيب قضايي مقامات وقت دولت بوش و حتي خود او و معاونش از آنها استفاده شود و همچنين مورد استناد مجامع بين المللي قرارگيرد. به هرحال قاضي تاريخ و قضاوت او مهمتر و ابدي است.

David Kay

 

۲۰۰۵م:بيست و پنجم ژانويه ۲۰۰۵ در آستانه تسليم يك لايحه ۸۰ ميليارد دلاري ديگر از جانب دولت جورج دبليو بوش به كنگره اين كشور براي تامين هزينه هاي نظامي در عراق و افغانستان، ويدئو اظهارات «روي هالمسRoy Hallums» مقاطعه كار آمريكايي به گروگان گرفته شده از تلويزيونهاي اين كشور بخش شد كه گفت: از رهبران عربي، و نه جورج بوش مي خواهم كه مرا از اعدام رهايي بخشند زيرا كه بوش «خود – محور» است و جز برنامه هاي خودش به چيزي ديگر از جمله جان من فكر نمي كند. هالمس که يکي از مقاطعه کاران تامين غذاي آماده (پاکتي) براي نظاميان آمريکايي در عراق بود بعدا آزاد شد. وي پيش از ورود به عراق، در کشور سعودي فعاليت مي کرد.

هزينه هاي دولت آمريكا در عراق و افغانستان تا ژانويه ۲۰۰۵ به ۲۸۰ ميليارد دلار رسيده بود كه كسر بودجه اين كشور را بالا برده بود. اصحاب نظر در همان زمان گفته بودند که اگر اين روند به همين صورت ادامه يابد ممکن است در سالهاي آتي (احتمالا از سال ۲۰۰۸) آمريکا را وارد يک رکود اقتصادي کند.

مرور زمان ثابت کرد که اين پيش بيني که به آن توجه نشده بود درست بود و آمريکا از سال ۲۰۰۸ وارد يک بحران اقتصادي شده است که تدابير ماههاي نوامبر و دسامبر ۲۰۰۸ و ژانويه ۲۰۰۹ و ازجمله کمک صدها ميليارد دلاري دولت (از جيب مردم) به بانکها و “سازمانهاي واسطه سرمايه گذاري” چندان کارساز نبوده است.

Roy Hallums

۲۰۰۹م:۲۵ ژانویه ۲۰۰۹ و شش روز پس از توافق روسیه و اوکراین برای عقد یک قرارداد ده ساله فروش و انتقال گاز طبیعی، و رفع نسبی بحران ناشی از قطع انتقال گاز روسیه به اروپا، ولادیمیر پوتین مرد نیرومند روسیه در گفت و شنودی با تلویزیون بلومبرگ آمریکا (متعلق به شهردار نیویورک و شرکاء) حکومت جورج دبلیو بوش را متهم به ایجاد همه مشکلاتی کرد که در قلمرو شوروی سابق بویژه در چهار سال منتهي به بيستم زانويه ۲۰۰۹ پدید آمده بود. به نوشته مفسران رسانه ها، پوتین با این مصاحبه، از توطئه های ضد روس آمریکا که به طرقی دیگر ادامه دارد پرده برداشت و نشان داد که دولت واشنگتن نمی خواهد روسیه جایگاه تاریخی خودرا در جهان بازیابد.

وی گفت که دولت جورج بوش معلوم نیست با چه نیّت تصمیم به برهم زدن نظم کشورهای مشترک المنافع (با دست کم گرفتن روسیه) گرفته بود، در گرجستان و اوکراین و یکی دو نقطه دیگر درشوروی سابق انقلاب مخملی به راه انداخت و می دانید که به چه طریق دولت های این دو کشور را تغییر داد. سپس با زدن چراغ سبز به دولت های دست نشانده در این دو کشور که می دانیم از چه قماش افرادی تشکیل شده اند خواست که تقاضای عضویت در «ناتو» بدهند و با اینکه حساسیت مارا نسبت به این موضوع می دانست تقاضانامه های آنهارا را پذیرفت تا در آن اتحادیه نظامی مطرح سازد.

پوتین گفت که داستان بازی های علنی دولت بوش و یکی دو متحدش (انگلستان و فرانسه) را که قبلا در اروپا به این صورت سابقه نداشت همه می دانند و نیاز به بازگفتن ندارد. با انواع تلاش، انتخابات اوکراین را برهم زد و آنقدر بازی درآورد تا برنده انتخابات (که روابط خوب با ما داشت) کنار برود و ویکتور یوشچنکو و بانو یولیا تیموشنکو (که سوابق آنان را همه می دانند) برسر کار آیند و به همین ترتیب در گرجستان عمل کرده بود که بالاخره منجر به تجاوز تفلیس به اوستیای جنوبی شد که این بار گوشه کوچکی از قدرتمان را نشان دادیم و مانع بازشدن فصل دیگری شدیم. قدرت نظامی ما همچنان سر جایش است، به علاوه ثروتمند هم شده ایم و خودرا از زوائد و آویزه ها رها ساخته ایم. حکومت بوش این واکنش و قدرت مان را دید، باز آرام نگرفت و اگر دوم دسامبر ۲۰۰۸ آلمان و چند کشور دیگر مخالفت نکرده بودند عضویت اوکراین و گرجستان در ناتو تصویب می شد و معلوم نبود که چه وضعیتی در جهان پیش آمد می کرد زیرا که روسیه مصمم است که اجازه چنین کاری را ندهد و نخواهد داد و دولت بوش این را می دانست؛ باوجود این معلوم نیست که چرا بازهم ادامه می داد. بازی اوکراین بر سر انتقال گاز طبیعی روسیه به اروپا که یک پنجم مصرف این قاره را تامین می کند زیر سر دولت بوش بود. تردید نیست که حکومت بوش مقامات اوکراینی حرف شنو خود را وادار به یک پرده بازی کرده بود که منجر به قطع گاز به اروپا در این سرمای سخت شود تا اروپاییان قبول کنند که ما ـ روس ها شرکاء اطمینان بخشی نیستیم و نباید به تعهدات ما و رفتارمان اتکاء کنند. دولت بوش ده روز پیش از رفتنش، با اوکراین و گرجستان قرارداد شراکت استراتژیک امضاء کرد که این عمل جز به کندن چاه برای افتادن دولت «اوباما» به داخل آن، تعبیر دیگری نمی تواند داشته باشد.

پوتین گفت که همین دولت بوش بود که برای تحریک ما به اقدام (آغاز معارضه و جنگ سردی دیگر) داستان استقرار سیستم های ضد موشکی را در لهستان و جمهوری چک به میان آورد و دنبال کرد تا اینکه با تهدید جدّی و عملی ما رو به رو شد. در همه این بازیها و تحریکات، دولت لندن با حکومت جورج بوش همکاری می کرد و احتمالا محرّک دولت بوش بود. اروپائیان عضو ناتو که در قرن گذشته دوبار طعم جنگ را چشیده اند می دانند که برای پیشگیری از جنگی دیگر چه باید بکنند ولی معلوم نیست که دولت جورج بوش چه فکری در کله داشت که از این تحریکات (تحریک روسیه اتمی ـ فضایی و اینک عاری از بسياري از مسائل اقتصادی ـ اجتماعی سابق) دست بر نمی داشت. درباره دولت «اوباما» من احتیاط را از دست نمی دهم و از پیش، نمی گویم که بازی های دولت بوش تکرار نخواهد شد. «اوباما» یک نفر است باید دید که اطرافیانش (Inner Circle کاخ سفيد) از چه قماشی هستند. به هرحال ما گوش بزنگ و مراقب اوضاع هستیم و توان هرمقابله و هرکاری را هم داریم .

عکس پایین که 21 ژانویه 2009 (دوم بهمن 1387) با بانو کریستینا برداشته شده، فیدل کاسترو را سرحال تر از زمان برداشته شدن عکس بالا (ژوئن 2008 = خرداد 1387 با چاوس و رائول) نشان می دهد

۲۰۰۹م:یکشنبه ـ ۲۵ ژانویه ۲۰۰۹ ـ به مناسب آغاز سال نو قمری چین رسانه ها در گوشه و کنار جهان به تاريخچه تقويم چين اشاره کرده بودند تا وظيفه آموزش عمومي خودرا به انجام رسانده باشند. پیدایش تقویم چین که مخلوطی از نظام قمری – شمسی (Lunisolar) است مربوط به دوران دودمان شانگ Shang Dynasty است که از ۱۷۶۶ تا سال ۱۱۲۲ پیش از میلاد بر چین حکومت داشتند و بنابراین، قدمت این تقویم بیش از سه هزار سال است. سال چین که از ۲۵ ژانويه ۲۰۰۹ آغاز شده بود سال نرّه گاو (Ox) – یکی از صور حیوانات ۱۲ گانه بود. چینیان سال با علامت گاو را سالی نسبتا آرام، سالی توام با سخت کوشی، اتخاذ تصمیمات قاطع و در عین حال سال پر از یکدندگی کردن ها می پندارند. سال قبل از آن، سال موش بود.

۷۶: هادريانوس كه از سال ۱۱۷ تا ۱۳۸ ميلادي امپراتور روم بود به دنيا آمد .

۹۰: ارتش روم پس از ۱۶ سال جنگ سراسر آلمان را تصرف كرد و سناي روم تصويب كرد كه نقشه جغرافيايي امپراتوري اصلاح شود و نقشه تازه، آلمان را هم شامل گردد.

۱۶۹۳: داسيلوا سوليس شاعر پرو كه يكي از قطعاتش به عنوان هجو مقامات يك كليسا تلقي شده بود آتش زده شد.

۱۸۳۳: برنهارد اردمانسدر تاريخدان آلماني ديده به جهان گشود .

۱۹۱۸: (۱۲۹۶ هجري) انگليسيها كه ايران را در اشغال داشتند سليمان ميرزا رهبر حزب دمكرات ايران را به بهانه همكاري با آلمان دستگير و زنداني كردند!.

۱۹۲۲: ( ۱۳۰۰ هجري) به عادت سلاطين قاجاريه، احمد شاه با بدرقه ژنرال رضاخان سردار سپه عازم ديدار از اروپا شد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا