تقویم تاریخ – ۸ اسفند

بصیر،

۱۵۷۹م:۲۷ فوريه ۱۵۷۹ ميلادي پس از دوسال جنگ، يك پيمان صلح ميان ايران و عثماني امضاء شد. بيشتر صحنه هاي اين جنگ در قفقاز روي داده بود. سپاهيان ايران در قره باغ، شماخي و «دربند» قفقاز عساكر عثماني را شكست داده بودند. در اين جنگها حمزه ميرزا صفوي نيروهاي ايران را فرماندهي مي كرد. در اين رشته جنگها، تعرض از جانب عثماني ها آغاز شده بود كه هربار نيروهاي ايران دست به حمله متقابل زده بودند.

 

۱۲۸۶ش:هشتم اسفند ۱۲۸۶ (۲۷ فوريه سال ۱۹۰۸) در تهران به سوي كالسكه محمدعلي شاه قاجار دو بمب دستي پرتاب شد كه ضمن آن عده اي جلودار و محافظ يمين و يسار كشته شدند، اما به خود شاه آسيبي نرسيد. محمدعلي شاه از گاخ گلستان عازم باغ دوشان تپه (شرق تهران) بود كه به سوي كالسكه او بمب پرتاب شد.

در پي اين حادثه، به دستور شاه، «ظفر السلطنه» فرماندار تهران را چوب زدند. ظفرالسلطنه همان روز (پيش از رويداد حمله به كالسكه) به عنوان وزير جنگ کابينه معرفي شده بود كه پس از كتك خوردن به زندان افتاد.

۱۲۹۴ش:هشتم اسفند۱۲۹۴ (۲۷ فوريه ۱۹۱۶ و در جريان جنگ جهاني اول) گروهي از كارمندان دولت وقت كه پرداخت مقرري آنان عقب افتاده و نوروز نزديك بود، دست به اعتراض زده و در سفارت روسيه در تهران متحصن شده بودند! تا مواجب عقب افتاده وصول شود. آنان كه اغفال محرّّكان شده بودند نمي دانستند كه چنين اشتباهات، در تحليل بيگانگان به ضعف وطندوستي تعبير مي شود و نه تنها به تاريخ و سابقه درخشان ملت آسيب مي زند بلكه باعث تشويق خارجي به مداخله مي گردد. دو دهه بعد، مهر خيانت به وطن بر پيشاني محرّكان اين كارمندان به تحصّن در سفارتخانه خارجي زده شد و محروميت اجتماعي يافتند.

۱۳۰۵ش::هشتم اسفند ۱۳۰۵ هجري خورشيدي ( ۲۷ فوريه ۱۹۲۷ ) لايحه كشيدن راه آهن سراسري به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد. طبق اين لايحه قرار بود هزينه اين خط از محل عوارض قند و شكر تامين شود. هنگام طرح اين لايحه در مجلس، دكتر مصدق نماينده تهران در نطقي گفت كه خط آهن هنگامي اقتصادي و به سود كل جامعه است كه به صورت شبكه باشد؛ خط آهن سراسري از يك بندر در جنوب كشور به يك بندر درشمال جنبه نظامي و هدف سوق الجيشي دارد و خارجيان كه قصد استفاده احتمالي از آن در صورت بروز جنگ را دارند مشوق كشيده شدن چنين خطي ــ آن هم با پول مردم ايران هستند. مرور زمان (تاريخ) ۱۵ سال بعد درستي اظهارات دكتر مصدق را ثابت كرد و يكي از دلايل اشغال نظامي ايران در سال ۱۳۲۰ به خاطر استفاده از همين راه آهن غير شبكه اي از سوي متفقين بر ضد آلمان بود.

۱۳۳۴ش:علي اكبر دهخدا رجل فرهنگي ـ سیاسی ايران و مولف فرهنگ دهخدا ساعت شش و نیم بعد از ظهر هفتم اسفند ۱۳۳۴ در ۷۸ سالگی درخانه اش در تهران درگذشت و خبر آن با ذکر کارهایی که برای وطن کرده بود روز بعد و تا چند روز در رسانه های وقت انتشار یافت. دهخدا که در سال ۱۲۵۸ هجری خورشیدی در محله سنگلج تهران به دنیا آمده و والدین او قزوینی بودند پس از انجام تحصیلات و دو سال اقامت در اروپا بکار نوشتن در روزنامه صور اسرافیل پرداخته بود. محمدعلی شاه که نیش قلم دهخدارا متوجه خود دید، نخست اورا تهدید به اعدام کرد و چون نتیجه نگرفت در سال ۱۲۸۷ به تبعید خارج از وطن فرستاد که نخست در فرانسه و سپس در سویس اقامت گزید و به نوشتن مقاله و ضدیت با استبداد ادامه داد. وی دربازگشت به وطن به نمایندگی از شهر کرمان به مجلس رفت و بموازات کار مجلس به روزنامه نگاری ادامه داد و در چند روزنامه ازجمله روزنامه مجلس مطلب می نوشت. طنزهای او تحت عنوان «چرند و پرند» کهنه شدنی نخواهند بود. مقالات حساس را به نام «دخو» امضا می کرد.

دهخدا طرح لغتنامه را که با دهها جلد بزرگترین فرهنگ لغات به زبان پارسی است در سال ۱۲۹۳ تهیه کرد و به تصویب وزارت معارف (فرهنگ) و سپس مجلس رسانید تا به هزینه دولت چاپ شود و (همانند کشورهای دیگر که حامی انتشار کتابهای رفرنس هستند) یک سازمان بوجود آید تا دائما آن را تکمیل کند. وی دکتر محمد معین (۱۲۹۷ – ۱۳۵۰) استاد ادبیات فارسی را جانشین و وصیّ خود در تکمیل لغتنامه قرارداد زیرا که نگران بود پیش از اتمام این مجموعه، فوت کند. آخرین جلد لغتنامه در سال ۱۳۵۹ به زیر چاپ رفت. این لغتنامه که در «سی. دی.» هم قرارگرفته بصورت آنلاین و رایگان در دسترس مخاطبان در سراسر جهان است.

دهخدا در سال ۱۳۰۸ مجموعه چهار جلدی خود، «امثال و حکم» را به دست چاپ سپرد و فرهنگ (دیکسیونر) فرانسه به پارسی او در سال ۱۳۱۸ و با کمک مالی دولت (وزارت فرهنگ) چاپ و به توزیع داده شد. وی تالیفات متعدد دیگر دارد و کتاب روح القوانین منتسکیو را که پایه قوانین اساسی کشورها قرارگرفته به پارسی ترجمه کرده و نیز ترجمه های دیگر از زبان فرانسه.

دهخدا که سالها از اعضاي شوراي عالي معارف ايران و يك بار هم رئيس اين شورا و نیز رئیس مدرسه عالی علوم سیاسی و بعدا دانشکده حقوق بود در سال ۱۳۲۰ و در حالت انزجار از جنگ خودرا از خدمات دولتی بازنشسته کرد، ولی از نوشتن و پژوهش و خدمات به وطن دست برنداشت. او در سال ۱۳۲۵ عضو هیات رئیسه کنگره نویسندگان شد و در سال ۱۳۲۸ با صدور یک اعلامیه (اعلامیه ای تاریخی و معروف) از تلاش دکتر مصدق به ملی کردن نفت و قطع هرگونه نفوذ خارجی حمایت کرد و عملا درکنار او قرارگرفت. در سال ۱۳۲۹ جمعیت مبارزه با بی سوادی را تاسیس کرد و پیگیر این کار شد. دهخدا در تابستان ۱۳۳۲ هنگامی که دید جماعتی از سیاسیون به ضدیت با مصدق پرداخته اند مقاله ای در محکوم کردن و تقبیح آنان و حمایت از مصدق نوشت که نهم تیرماه آن سال در روزنامه ها انتشار یافت. وی به این مقاله هم اکتفا نکرد و ۲۳ تیرماه ۱۳۳۲ یک مصاحبه مطبوعاتی عمومی ترتیب داد و دلایل خودرا در حمایت از مصدق بیان کرد و به همین سبب پس از کودتای ۲۸ امرداد و در مهرماه ۱۳۳۲ (دو ماه پس از براندازی) به سازمان قضایی ارتش احضار و دو بار از او بازجویی بعمل آمد که این اقدام دولت کودتا انعکاس جهانی یافت و عمل دولت در داخل و خارج مورد انتقاد قرارگرفت.

بیماری دهخدا از آذرماه ۱۳۳۴ شدت یافت، بیمارستان از درمان او عاجز ماند و هفتم اسفند این سال در منزل درگذشت.

علي اكبر دهخدا

 

۱۳۳۶ش:هشتم اسفند ۱۳۳۶ اعلام شد که سرلشكر «ولي قره ني» معاون ستاد و رئيس اداره اطلاعات ارتش بازداشت شده و پس از تکميل پرونده در يك محكمه نظامي محاكمه خواهد شد. قبلا شايعه دستگيري او انتشاريافته بود.

طبق شايعات آن روز، اين ژنرال قصد حذف شاه (کودتا) را داشت. قره ني كه پس از بازداشت، مدتي را در زندان بود پس از پيروزي انقلاب ۱۳۵۷، در کابينه دولت موقت رئيس ستاد ارتش شد. وي که به سرکوب تجزيه طلبان اقدام کرده بود درخانه اش تروز شد و گروه فرقان متهم به قتل او شد.

ولي قره ني

 

۱۳۴۷م:از اين روز در سال ۱۳۴۷ (فوريه ۱۹۶۹) مقررات مربوط به محدوده ۲۵ ساله تهران به اجرا در آمد و ايجاد ساختمان و دادن خدمات شهري در خارج از محدوده ممنوع گرديد و به همين سبب بهاي اين اراضي (خارج از محدوده) تا حد سقوط آزاد ارزان شد و اين سقوط بها ثابت كرد كه برغم قانون معاملات بازرگاني كه معاملات مستغلات را از رديف اين معاملات خارج ساخته بود، خريد و فروش مستغلات در ايران بورسي و وارد اين معاملات شده بود. پس از پيروزي انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، اين مقررات ناديده گرفته شد و گروهي از موقع و فرصت به دست آمده استفاده كردند و بدون كسب پروانه، حتي در ساعات شب در اراضي خارج از محدوده از جمله اراضي متعلق به غير به ساختن خانه سرگرم شدند و بدون مجوز، آب و برق دولتي به اين ساختمانها وصل كردند و مشكلات شهري تهران و گسترش بي رويه شهر از همان زمان آغاز شد و متعاقب آن سيل مهاجرت به پايتخت سرازير گرديد و ….

محدود كردن جمعيت تهران و ايجاد منطقه مجاز براي ساختن مسكن در آن، دهها سال پيش از طرح محدوده ۲۵ ساله توجه دولتها را به خود جلب كرده بود. يك مورد از اين تلاش مربوط به نتايج سرشماري ۱۱ اسفند ۱۳۱۸ است .به تهراني ها دستور اكيد داده شده بود تا در اين روز از خانه هاي خود خارج نشوند تا سرشماري (شمارش يكايك افراد توسط كاركنان اداره سرشماري) دقيق باشد. پس از انجام اين سرشماري اعلام شد كه جمعيت تهران ۵۴۰ هزار نفر است. اين رقم مورد تحليل كارشناسان و استادان دانشگاه تهران قرار گرفت و هشدار آنان نگراني دولت وقت را برانگيخت زيرا كه اشاره به مسئله تغذيه و بهداشت اين جمعيت در صورت بروز جنگ، و نيز سيل و زلزله شده بود كه تهران در معرض هر دو خطر است و تاكيد شده بود كه تهران هرچه بزرگتر شود نقطه ضعف دولت هم ابعاد بيشتري به دست مي آورد. در پي اين بحث قرار شد كه به منظور جلوگيري از افزايش جمعيت تهران و حومه آن طرحي با ضمانت اجرايي سخت تهيه شود كه ۱۸ ماه بعد ايران به اشغال نظامي متفقبن در آمد و موضوع منتفي شد. اواخر دهه ۱۳۲۰پيشنهاد شد كه از نفوس تهران ماليات سرانه بگيرند و زمين هاي ساختماني شهر ملي و براي ساختن خانه، تنها به صورت اجاره واگذار شوند و … كه هيچكدام به اجرا در نيامد كه هيچ، در دو سال اول دهه ۱۳۳۰ مسئله مفت آباد و هجوم شبانه مردم و تصرف اراضي شرق ميدان فوزيه مزيد برعلت شد. پس از براندازي ۲۸ مرداد، دولت زاهدي با هدف قدرداني از ماموران پليس و كساني كه به او در ساقط كردن دولت ملي دكتر مصدق كمك كرده بودند پنج ميليون متر از اراضي دولتي اطراف شهر را به آنان بخشيد كه چون مورد اعتراض قرار گرفت قرار شد بهاي اين اراضي، هرمتر چند قران، شش ساله وصول شود!. ظرف دو سال بعد براي راضي كردن كاركنان دولت كه بيشترشان هنوز به انديشه هاي دكتر مصدق وفادار مانده بودند اراضي نارمك و يوسف آباد را ميان آنان قسمت كردند كه اين چند اقدام نادرست مسئله گسترش تهران را وارد مرحله وخامت كرد. زمين خواران از وضعيت دولتهاي پس از براندازي كه خود را مديون … مي ديدند سوء استفاده كردند، و با كمك برخي از ماموران ثبت اسناد مسيلها، تپه ها و هر زمين بلامالك را به نام خود و بستگانشان به ثبت دادند و بورس بازي عجيبي به راه افتاد كه در نخستين سال دهه ۱۳۴۰ علي اميني به آن پايان داد و بهاي زمين و خانه پايين آمد. پس از انقلاب، زمين بخشي دولت موقت و دادن اراضي به ديپلمه ها!! و پس از آن فعاليت هيات هاي تقسيم زمين و … مسئله را زنده ساخت. بخشيدن زمين به ديپلمه ها مربوط به تهران نبود ولي اين ديپلمه ها بعدا آن زمين ها را به بهاي بالا فروختند و در تهران خانه خريدند و مسئله را پيچيده تر ساختند. اينك سالهاست كه جمعيت تهران از رقم ده ميليون تجاوز كرده و اگر درآمد باد آورده نفت براي تامين تغذيه و رفاه نباشد (كه بهاي ناشي از فروش ثروت ملي نبايد در اين راه خرج شود) فاجعه انساني به وجود خواهد آمد. چند دولت و در صدر آنها دولت برزيل اين مسئله را با انتقال پايتخت حل كرده اند كه بايد از تجربه آنها استفاده برد.

۱۳۵۵ش:چهار سال و چند ماه پس از برگزاري مراسم تاسيس دولت مركزي ايران به دست کوروش بزرگ در ۲۵ قرن پيش از آن، در تهران اعلام شد كه تصميم گرفته شده است مبدآ تقويم رسمي ايران از هجري خورشيدي به سالروز ايجاد دولت واحد ايرانيان به رهبري کوروش و آغاز شاهنشاهي (امپراتوري) ايران تغيير کند كه دو هفته بعد (۲۴ اسفند ۱۳۵۴) با مصوبه پارلمان، اين تصميم قطعي شد و به صورت قانون درآمد و از نوروز (شش روز بعد) در تقوبم رسمي ايران به جاي سال «۱۳۵۵هجري» سال «۲۵۳۵شاهنشاهي» قرار گرفت. سران مذهبي ايران با اين اقدام مخالف بودند و آن را سرآغاز تغييرات ديگري از اين دست از جمله تغيير الفباي نوشتن و حذف برخي از تعطيلات مذهبي و … مي پنداشتند.اين تقويم تا شهريور ۱۳۵۷ (شهريور ۲۵۳۷) به همين صورت بود که از اين زمان دوباره همه سربرگهاي نامه هاي دولتي كه قبلا چاپ شده بود تغيير يافت.

جعفر شريف امامي که در شهريور ۱۳۵۷ (و در جريان انقلاب) نخست وزير شده بود، مبدأ تقويم ايران را بارديگر به هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه بازگردانيد. وي دو دهه پیش از آن هم نخست وزیر شده بود.

طبق برخي تفسيرهاي منتشره در آن زمان، قدرت های جهانی وقت نمی خواستند که ایران باردیگر و پس از گذشت دو قرن قرارداشتن در رخوت و ضعف به صورت یک قدرت درآید. به تشخیص قدرت های وقت، راهی که ایران پس از برگزار کردن جشن دو هزار و پانصد ساله شدن تامین وحدت در آن گام نهاده بود به «قدرت شدن» ختم می شد. از قرن ۲۱ ایران با روشی دیگر به همان راه بازگشته است و تحولات جهان اينک به گونه ای است که این بار سدّی استوار در سر راه وجود ندارد.

 

۲۰۰۹م:«الطيّب صالح» انديشمند و داستان نگار عرب ـ آفريقايي، نويسنده اي كه با قلم خود ميهندوستي را ترويج مي كرد هجدهم فوريه ۲۰۰۹ در هشتاد سالگي در لندن درگذشت. وي كه در سودان شمالي به دنيا آمده بود معتقد بود كه جز با تقويت ملي گرايي در مردم سرزمين هايي كه زماني مستعمره بيگانه بودند نمي شود به ساخت يك آينده بهتر اطمينان داشت. اين ملل تنها در سايه غرور ملي خواهند توانست پيشرفت كنند، حاكميت ملي خودرا از هرگونه گزند محفوظ بدارند و سربلند زيست كنند. صالح مي گفت كه همه انسانها با جزيي تفاوت؛ از استعداد و شعور برخوردار هستند. ميهندوستي و همبستگي ملي باعث تقويت اين استعداد و استفاده بهينه از آن مي شود. تقويت شعور و وجدان باعث مي شود كه گوش بزنگ باشند؛ اشتباهات و خيانت ها را به موقع تشخيص دهند و متوقف سازند و در چارچوب وطن خوشبخت و راضي زيست كنند. هر عمل خيانت آميز و جرمانه نتيجه خودخواهي و فرد نگري است كه بايد از دبستان با آن مبارزه شود. صالح از جمله انديشمندان معتقد به پرورش و ساخت انسان كامل بود و فروپاشي شوروي را نتيجه شكست در اين تلاش مي دانست كه هفت دهه موفق نشد انسان اخلاقي و غير مادي بسازد. ديديم كه يك روز پس از فروپاشي بسياري از مردمان آن اتحاديه بمانند گرگ و رمه ـ شكارگر و شكار ـ شدند و رسانه ها اين ناهنجاري ها بازتاب دادند. صالح از مبارزان ضد استعمار بود و كلني كردن ملل را زننده ترين رويداد در تاريخ بشر مي شمرد كه دولت هاي برتر اروپايي در طول پنج قرن به اتكاء گان بوت هايشان مرتكب آن شدند و از صدور و فروش سياهان آفريقا شرم نكردند.

مبارزات قلمي صالح به استقلال يافتن كشورهاي آفريقايي در دهه ۱۹۶۰ كمك بسيار كرد. وي ايجاد انگيزه در نوجوانان را تكليف مدارس و پرورشگران هرملت مي دانست و راديو ـ تلويزيون هاي ملي (دولتي) را تشويق به انتشار نظر انديشمندان خيرخواه ‍ از طريق مصاحبه با آنان و يا شرح و تفسير نظرات شان مي كرد كه مي توان با اين كار، خواست و خيز (انگيزه و عمل) در مردم و بويژه جوانان به وجود آورد.

نقدنگاران از صالح به عنوان يكي از بزرگترين داستان نگاران تاثيرگذار قرن بيستم جهان نام برده اند. وي در قالب داستان كوشيد كه به افكار خود جامه عمل بپوشاند و دادستان صالح تحت عنوان «فصل مهاجرت به شمال» بهتر از داستانهاي ديگرش نظرات او را منعكس و مشوق ملي گرايي عربي ـ آفريقايي شده است.

طيب صالح و پشت جلد يک داستان

 

۱۶۹۱م:ادوارد كيو Edward Cave ناشر مجله «The Gentleman’s Magazine» بيست و هفتم فوريه ۱۶۹۱ در انگلستان به دنيا آمد و ۵۳ سال عمر كرد. وي مجله خودرا كه يك نشريه عمومي تمام ـ عيار بود در چهل سالگي و در سال ۱۷۳۱ منتشر ساخت.

كيو قبلا براي جلب شريك و جمع آوري پول تلاش بسيار بعمل آورده بود ولي موفق نشده بود زيرا كه در آن روزگار، افراد باور نمي كردند نشر مجله سودآور باشد و بيم از آن داشتند كه پولشان از دست برود.

مجله «ادوارد كيو» يك نشريه اصطلاحا «جنرال اينترست (داراي همه گونه مطلب و باب سليقه همگان)» بود و قبل از انتشار در اعلان هاي چاپي كه بر در و ديوار چسبانيده بود وعده داده بود كه هر مطلبي را كه براي عامه مفيد باشد و آموزش عمومي دهد و سطح معلومات مخاطبان را بالا ببرد منتشر خواهد كرد و به هركس كه برايش مطلب بنويسد و بفرستد «حق التحرير» خواهد داد.

 

۱۸۴۸م:۲۷ فوريه ۱۸۴۸ لوئي فيليپ پادشاه فرانسه سه روز پس از كناره گيري به لندن گريخت. وي پس از دو سال زندگي در انزوا در انگلستان در اين كشور درگدشت . فرانسويان در جريان انقلابات سال ۱۸۴۸ اروپا از ۲۳ فوريه شعار تظاهرات خودرا بركناري لويي فيليپ قرارداده بودند و او عصر روز بعد ( ۲۴ فوريه ) كتاره گيري كرد.

در پي كناره گيري لويي ناپلئون، در اين كشور جمهوري دوم برقرار شد. نظام جمهوري فرانسه پس از انقلاب اواخر قرن ۱۸ اين كشور دوباره سلطنتي شده بود.

لويي فيليپ از جمله شاهزادگاني بود كه در ۱۷۸۹ از انقلاب فرانسه حمايت كرده بود و يك بار در زير پرچم انقلاب به نام ژنرال فرانسه با اتريش به جنگ پرداخته بود. انقلاب فرانسه عنوان دوك دو ارلئان را از لويي فيليپ نگرفته بود.

پس از سقوط امپراتوري ناپلئون كه با راي مستقيم فرانسويان امپراتور آنان شده بود ، لويي فيليپ با بازگشت فرانسه به دوران اشراف ( داراي لقب ، ولي بعضا بدون ثروت زياد) مخالفت كرد و اين مبارزه ، او را عملا در كنار بورژواها ( توانگران بدون لقب ) قرارداد كه پس از فرار شارل دهم جانشين لويي ۱۸ از فرانسه با كمك همين بورژوا ها پادشاه فرانسه شد.

وي براي اين كه به پادشاهي خود مشروعيت بدهد شرط پادشاه شدن را راي پارلمان قرار داد و پارلمان كه در صدد رفع بحران ناشي از فرار شارل دهم به انگلستان بود راي به پادشاه شدن لويي فيليپ داد .

لويي فيليپ به دليل حمايت از بورژوا ها به تدريج علاقه و حمايت كارگران و روشنفكران را از دست داد و سرانجام بر اثر فشار آنان مجبور به كناره گيري و فرار شد. وي نزديك به ۱۸ سال پادشاه مشروطه فرانسه بود.

 

۱۹۶۵م:۲۷ فوريه سال ۱۹۶۷ ژنرال سوهارتو از مقامات نظامي اندونزي دكتر احمد سوكارنو موسس جمهوري اندونزي و نخستين رئيس جمهوري اين كشور را كه قبلا تحت نام هند هلند مستعمره اين كشور بود مجبور كرد كه اختيارات اجرايي خود را به او تفويض كند و از آن پس تنها عنوان پدر اندونزي را داشته باشد و رئيس تشريفاتي (بدون اختيار) كشور باشد. سوکارنو براي کسب استقلال اندونزي تلاش بسيار کرد و مرارت فراوان کشيد.

سوكارنو از بانيان جنبش كشورهاي غير متعهد مانع ورود شركتهاي اصطلاحا چند مليتي به اندونزي و استثمار اين كشور توسط آنها بود و به علاوه از حزب كمونيست اندونزي كه از احزاب كمونيست بزرگ جهان بود حمايت مي كرد و اين عمل او براي غرب قابل تحمل نبود.

يك اقدام حزب كمونيست بر ضد ژنرالهاي هوادار غرب در اندونزي در نيمه دهه ۱۹۶۰ كه پيروزي بادوام نداشت بهانه را به ژنرالها از جمله سوهارتو داد تا اختيارات سوكارنو را به تدريج از او سلب كنند و …. ژنرال سوهارتو که سالها ديکتاتور اندونزي بود، چند سال پيش از رياست كشور اندونزي معزول شد و به اتهام سوء استفاده هاي متعدد تحت تعقيب قضايي قرار گرفت. وي در سال ۲۰۰۷ درگذشت.

سوكارنو در سال 1965 درحال نوازش دخترش مگاواتي

 

۲۰۰۸م:باستانشناسان اين ميدان عمومي (پلازا) پنج هزار و پانصد ساله را در منطقه كاسما واقع در ۳۷۰ كيلومتري شهر ليما پايتخت كشور «پرو» از دل خاك خارج ساخته اند. آنان و ازجمله باستانشناسان آلماني در فوريه ۲۰۰۸ روزنامه نگاران را براي ديدار از اين آثار دعوت كرده بودند. اين پلازا و آثار ديگري كه در «پرو» و ساير نقاط قاره آمريكا و به ويژه در مكزيك به دست آمده حكايت از پيشرفته بودن تمدن بوميان (سرخپوستان) اين قاره مي كند كه اروپائيان پس از ورود به اينجا و مخصوصا در شمال و منطقه اي كه انگليسي ها پاي نهاده بودند، اين بوميان را به بهانه عدم تمدن و وحشي بودن نابود كردند و اراضي شان مالك شدند!. در سالهاي دهه يکم قرن ۲۱ در سه کشور آمريکاي لاتين، سه بومي رياست کشور را به دست گرفته اند: ونزوئلا، بوليوي و اکوادور. با وجود اين، بوميان آمريکاي شمالي همچنان در رزرويشن هاي سکونت دارند و ….

اسپانيايي ها در سال ۱۴۹۲و انگليسي ها در سال ۱۶۰۷ در قاره آمريكا مستقر شدند و ساير اروپاييان در آن فاصله.

كشف تمدن 5500 ساله وحشيان

 

۲۰۰۸م:پوشيدن كفش برپاي سگهاي پليس كه كار تازه اي است از فوريه ۲۰۰۸ در شهر دوسلدورف Duesseldorff آلمان آغاز شده و مي رود تا اجباري و عمومي شود. اين کفش ها همان طور كه در عكس ديده مي شود پارچه اي (اصطلاحا كتاني) و همانند يونيفورم پليس، آبي رنگ هستند. در فوريه ۲۰۰۸ شهر دوسلدورف آلمان داراي بيش از ۲۰ سگ پليس بود.

 سگهاي پليس و پوشيدن كفش!

 

۲۸۰: كنستانتين كه باا قتدار تمام از ۳۰۶ تا ۳۳۶ ميلادي بر امپراتوري روم حكومت كرد، مسيحي شد و شهر قسطنطنيه (استانبول) را ساخت به دنيا آمد.

۱۷۹۷: بانك انگلستان پوند كاغذي(نوت) به جريان گذارد و اين كار را از اسكناس يك پوندي شروع كرد.

۱۸۰۱: كنگره امريكا با وضع يك قانون اداره امور شهر واشنگتن كه عنوان ناحيه كلمبيا (D.C) را دارد و به هيچ ايالتي تعلق ندارد زير نظر خود قرار داد.

۱۸۴۴: دومينيكن از هائيتي جدا شد. اين دو كشور همسايه در يك جزيره به نام هيسپانيولا واقع شده اند.

۱۹۰۰: حزب كارگر (زحمتكشان) انگلستان تاسيس شد.

۱۹۰۹: عثماني بر ضميمه شدن بوسني به قلمرو امپراتوري اتريش صحه گذارد.

۱۹۵۱: با اينكه عملا روساي جمهور آمريكا ـ جز روزولت و آن هم به دليل ادامه جنگ جهاني دوم ـ نه بيش از دو دوره در اين مقام بودند، در اين روز اصلاحيه ۲۲ قانون اساسي آن كشور دوره رياست جمهوري آمريكا را محدود به دو دوره ۴ ساله كرد.

۱۹۶۴: (اسفند ۱۳۴۲) حكومت نظامي در تهران كه از ۱۵ خرداد آغاز شده بود تمديد شد.

۱۹۸۶: سناي آمريكا از آن پس با پخش تلويزيوني جريان بحث و مذاكرات آن مجلس موافقت كرد.

۱۹۹۱: جورج بوش (پدر) تكميل كار پس گرفتن كويت از تصرف عراق را رسما اعلام داشت.

بیتوته

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا