تقویم تاریخ – ۱۵ اسفند

بصیر،

۵۲۱م:«شيائو يان» امپراتور چين (از سال ۵۰۲ تا ۵۵۰ ميلادي) در مارس ۵۲۱ پيامي براي قباد ساساني، شاه وقت ايران نوشت كه متن آن تا به امروز باقي مانده، به بيشتر زبانها ترجمه شده و يك سند تاريخي بسيار جالب است. با تطبيق تقويم ها، اين نامه در ششم مارس آن سال در نانژينگ (نام آن زمان آن: ژيان كانگ) پايتخت وقت چين امضا و مهر شده بود.

سفير ويژه شيائو فاصله نانژينك تا تيسفون از طريق خجند و سمرقند را در سه ماه طي كرده بود. شيائو كه بنيادگذار دودمان «ليانگ» است و ۴۸ سال بر چين حكومت كرده در پيام خود نوشته بود: داشتن روابط نزديك، دوستي، تفاهم و همكاري با پارسيان و استقرار نمايندگي هاي دائمي دو دولت در پايتخت هاي يكديگر براي او يك آرزوي ديرين و تحقق آن يك موهبت است. ما چينيان شاگردان كنفوسيوس هستيم كه با زرتشت شما عقايد و نظرات مشترك داشته است. ما بودائي شده ايم ولي آموزش هاي انساني، اخلاقي و فرهنگي كنفوسيوس همچون خورشيد چراغ راه مان است. استخدام هاي دولتي ما و انتصاب مقامات عينا برپايه آموزش كنفوسيوس و پس از يك امتحان دقيق صورت مي گيرد و همچنين برنامه دانشگاههاي ما. پيام سپس وارد امور سياسي مي شود و بسيار مفصل است.

ايران و چين در دوران حكومت اشكانيان روابط تنگاتنگ بايكديگر داشتند كه در دوران ساسانيان ادامه يافته بود كه درگيري ايران با هون ها، براي مدتي راههاي ارتباطي ميان ايران و چين و به ويژه جاده ابريشم را در آن سوي سيحون (سيردريا) ناامن ساخته بود و مبادله سفير دچار اخلال شده بود.

سفير امپراتور شيائو هنگامي وارد ايران شده بود كه دولت ايران ورود بلغارها به قلمرو روم را باز گذارده بود و اين بلغارهاي مهاجر شهر قسطنطنيه را تهديد مي كردند. قراربود دولت روم به ايران پول بدهد تا در شمال قفقار از ورود بلغارها و ساير اقوام مغول تبار به قلمرو روم جلوگيري كند كه ارسال اين پول قطع شده بود. قباد پيش از ورود سفير چين، خسروانوشيروان را با اينكه پسر سومش بود، به دليل داشتن لياقت بيشتر وليعهد اعلام كرده بود و خسرو جلسات طولاني مذاكره و تبادل اطلاعات با سفير چين داشت كه شرح آنها در تاريخ آمده است.

 

۱۰۴۶م:پنجم مارس سال ۱۰۴۶ ميلادي (در آن سال ۱۴ اسفند)، ناصرخسرو قبادياني نويسنده، شاعر، فيلسوف و گردشگر ايراني سفر ۱۹۰۰۰ هزار كيلومتري تقريبا ۷ ساله خود درجهان اسلام را آغاز كرد كه محصول آن كتاب ارزشمند «سفرنامه» بوده است. وي اين سفر تاريخي خود را از شهر مرو (خراسان بزرگتر) آغاز كرد كه ۲۳ اكتبر ۱۰۵۲ ميلادي پايان يافت. به حساب مورخان تاجيك، سفر ناصرخسرو ششم مارس آغاز شده بود. ناصرخسرو كه در سال ۱۰۰۴ ميلادي در قباديان بلخ خراسان به دنيا آمده بود در سال ۱۰۸۸ در بدخشان درگذشت، بنابراين نزديك به ۸۵ سال عمر كرد. ناصرخسرو كه درجواني علوم و ادبيات عصر خودرا فراگرفته و سفري هم به سند و پنجاب كرده بود تا ۴۲ سالگي عمدتا كار ديواني (دولتي) انجام مي داد. وي در جريان سفر خود، در مصر كه حكومت آن را فاطميون شيعه به دست داشتند به اسماعيله پيوست و در بازگشت به وطن و اقامت در خراسان بزرگتر، به تبليغ طريقه اسماعيله پرداخت كه حكام سني وقت او را تحت فشار و ارعاب قرار دادند كه از دست آنان به يك آبادي در دامنه كوههاي بدخشان پناه برد، سالها در آنجا زندگي كرد، اشعارش را جمع آوري و كتابهايش را تنظيم و در همانجا درگذشت. در پي عزيمت ناصرخسرو به بدخشان، هوادارانش هم به آنجا رفتند و كار تبليغ ادامه يافت. وي اشعار بسيار سروده كه گفته شده است يازده هزار بيت از آنها باقي مانده است. علاوه بر سفرنامه، تاليفات معروف ديگر او عبارتند از: سعادت نامه، وجه دين و ديوان اشعار. كتاب «گشايش و رهايش» ناصر خسرو تحت عنوان «نالج و ليبريشن» به زبان انگليسي ترجمه شده است. ناصرخسرو در اشعارش كه در «روشنايي نامه، يا شش فصل» موجود است برادري، زندگاني برادروار و فلسفه اي را كه اخوان الصفاء مروّج آن بودند تشويق كرده است. به باور مورخان روس، شيعه اسماعيليه در بدخشان تاجيكستان نتيجه كوشش و آموزش هاي ناصرخسرو بوده است. سفرنامه ناصرخسرو اطلاعات جامعي درباره تاريخ، جغرافيا و وضعيت زندگاني مردم، جمعيت، طرز حكومت و بناهاي تاريخي و … مناطق مورد ديدار به دست مي دهد و يك كتاب مرجع بشمار مي آيد. وي در سفر طولاني خود پس از عبور از حاشيه درياي مازندران، از بين النهرين، سوريه، حجاز، مصر و نقاط متعدد ديگر ديدن كرده بود.

ناصرخسرو قبادياني

۱۰۷۹م:تقويم هجري خورشيدي كه مورد استفاده ما ايرانيان است، ششم مارس ۱۰۷۹ ميلادي (برابر با پانزدهم اسفندماه در آن سال، و امسال ۱۶ اسفند) توسط حكيم عمر خيام نيشابوري تكميل شد كه به تقويم جلالي معروف گرديده است، زيرا كه در زمان حكومت جلال الدين ملكشاه سلجوقي تنظيم شده بود.

اين تقويم دقيق تر از تقويم ميلادي است كه آن هم خورشيدي است، زيرا كه عدم دقت آن هر ۳۷۷۰ سال، يك روز است و تقويم ميلادي هر۳۳۳۰ سال.

عمر خيام كه در سال ۱۰۴۴ ميلادي به دنيا آمد و در سال ۱۱۲۴ درگذشت نه تنها رياضي دان و آگاه از علم هيات (فضا – ستارگان) بود بلكه در فلسفه، پزشكي و شعر نيز شهرت جهاني دارد و رباعيات او كه در سال ۱۸۳۹ به انگليسي ترجمه شده هنوز هر سال تجديد چاپ مي شود. آثار ديگر او از جمله «نوروز نامه» و «رساله در وجود» معروفند. عمر خيام با همه علاقه اي كه به زادگاهش نيشابور داشت؛ در طول حيات خود چند سفر تحقيقاتي به اصفهان، سمرقند، بخارا و ري كرده بود. وي با اين که به كار دولتي علاقه نداشت، دعوت شاه وقت را براي ساختن رصدخانه ري پذيرفت.

حکيم عمر خيام نيشابوري

 

۷۲۰ش:ابو اسحق اينجو كه در سال ۷۲۰ هجري خورشيدي (۱۳۴۱ ميلادي) خود را شاه فارس اعلام كرده بود در صدد بر آمد كه يزد و كرمان را كه امير مبارز آل مظفر بر آنها حكومت مي كرد برقلمرو خود بيافزايد. وي بسال ۱۳۵۰ ميلادي به كرمان لشكر كشيد و اين شهر را محاصره كرد ولي دو هفته پيش از نوروز ( ۱۵ اسفند، و در چنين روزي) از كرماني ها شكست خورد و به شيراز بازگشت. با اين شكست، حكومت ابو اسحق بر فارس هم چندان دوام نيافت و اين خطه به تصرف آل مظفر در آمد.

 

۱۷۸۰م:از درگذشت كريم خان زند كه در طول حيات راضي نشده بود او را شاه بخوانند و تا پايان عمر عنوان «وكيل مردم» را حفظ كرده بود و از زندگي توده مردم دور نشده بود، دو برادرش زكي خان و صادق خان، هر دو خود را جانشين او و «شاه ايران» اعلام كردند. زكي خان در شيراز خود را شاه خوانده بود و صادق خان در ششم مارس ۱۷۸۰ (روزي چون امروز در ۲۲۶ سال پيش) دركرمان اعلام پادشاهي كرد.

هنگام در گذشت كريم خان، صادق خان در بصره بود تا از اين منطقه در برابر حمله احتمالي عثماني دفاع كند. او پس از اطلاع از مرگ كريم خان با شتاب عازم شيراز پايتخت آن زمان ايران شده بود تا بر جاي برادر بنشيند كه چون زكي خان قبلا پادشاهي خود را اعلام كرده و او را به شيراز را نداده بود روانه كرمان شد و در اين شهر اعلام پادشاهي كرد و كرمان را پايتخت خود قرار داد.

علي مرادخان زند، يك سركرده ديگر، با استفاده از اين وضعيت، در منطقه اي ديگر اعلام پادشاهي كرد و در صدد بر انداختن دو شاه زند بر آمد و چون صادق خان را ضعيفتر تشخيص داد به جنگ او شتافت كه در اين جنگ صادق خان اسير و كشته شد.

پس از اين پيروزي، چون جعفر خان پسر صادق خان با علي مراد خان از در دوستي در آمده بود، فاتح جنگ وي را حكومت كرمان داد.

لطفعلي خان زند آخرين امير زنديه پسر جعفر خان بود كه پس از يك مقاومت جانانه در كرمان، در ارگ بم دستگير و به دست آغا محمد خان قاجار افتاد و مقتول شد.

درگيري سران زند بر سر قدرت باعث سلطه قاجارهاي مغول تبار بر وطن ما و رو به زوال و انحطاط گذاردن امپراتوري پهناور ايران (ايران زمين) شد كه در دو قرن گذشته و تا به امروز، قدرت هاي وقت جهان با تمام نيرو مانع از احياء آن شده اند.

كريم خان

 

۱۳۲۳ش:پانزدهم اسفند سالروز تيراندازي به مردم در ميدان بهارستان در سال ۱۳۲۳ خورشيدي ( ششم مارس ۱۹۴۵) است.

در اين روز بسياري از مردم و دانشجويان دانشگاه تهران به خانه دكتر مصدق كه دو روز پيش از آن، جلسه مجلس را به حالت اعتراض ترك گفته بود رفته بودند و او را به اصرار به مجلس باز گردانده بودند.

در ميدان بهارستان ماموران فرمانداري نظامي به سوي انبوه مردم كه هنوز در خارج از مجلس به حمايت از دكتر مصدق شعار مي دادند آتش گشودند و جمع كثيري را مقتول و مجروح ساختند.

در پي اين تيراندازي، مردم از بيرون و نمايندگان مجلس از داخل دولت را تهديد به ادامه تظاهرات و اقدامهاي ديگر كردند كه براي حل مسئله و رفع تشنج، همان روز ژنرال گلشائيان از رياست فرمانداري نظامي تهران و حومه بركنار شد.

دكتر مصدق سيزدهم اسفند ۱۳۲۳ در پي يك كشمكش چند ماهه با نماينگان موافق دادن امتياز بهره برداري از منابع كشور به خارجيان و نيز مخالفان محدود شدن قدرت شاه، پس از اين كه پيشنهاد او درباره اعلام جرم عليه مقامات فاسد با مخالفت رو به رو شد، جلسه مجلس را به حالت اعتراض ترك كرده بود.

دكتر مصدق در هفتم آبان ۱۳۲۳ پس از آن كه شنيد دولت وقت مي خواهد امتيازهاي صنعتي و معدني و اداره امور مالي كشور را به خارجيان بدهد و از جمله نفت شمال را در اختيار شوروي بگذارد ضمن نطق تندي با دادن هرگونه امتيازي به خارجيان مخالفت كرده بود و در اين زمينه آنقدر پافشاري كرده بود كه در جلسه يازدهم آذر همان سال طرح منع مقامات دولتي از واگذاري هرگونه امتيازي در زمينه نفت به شركتها و دولتهاي خارجي از تصويب گذشت كه طبق آن براي متخلفان از اين قانون، مجازاتي برابر سه تا هشت سال زندان و انفصال ابد از خدمات عمومي تعيين شده بود.

روايت است كه دكتر مصدق در ملاقات ۲۳ آبان۱۳۲۳ به شاه گفته بود كه اگر نخست وزير باشد و توصيه اي از درباريان به مقامهاي دولتي برسد توصيه نامه را در روزنامه ها منتشر خواهد ساخت.

چند سال بعد كه شاه بر اثر فشار مردم مجبور شد ورقه نخست وزيري دكتر مصدق را امضاء كند مي دانست كه زود و يا دير اختيارات او را مخصوصا در امور ارتش محدود خواهد ساخت و به نفوذ نزديكان او در امور دولتي، معاملات و مقاطعه هاي دولتي (مزايده و مناقصه ها) و صدور امتيازها پايان خواهد داد.

 

۱۳۳۷ش:۱۵ اسفند سال ۱۳۳۷ (در آن سال برابر با ششم مارس ۱۹۵۹ ميلادي) دكتر گنجي استاد جغرافياي دانشگاه تهران براي وطن ما، ايران سازمان هواشناسي به وجود آورد و از آن پس رسانه هاي ما به طور روزانه داراي گزارش وضع هوا شدند. تا آن زمان، ايران داراي چند هواشناس بود كه در فرودگاه مهراباد مستقر بودند و كارشان تنها دادن وضعيت هوا به خلبانان هواپيما ها بود. در آن زمان، به روزنامه هايي كه در «گزارش هوا»، درياي مازندران را «خزر» مي نوشتند؛ خبر پيش بيني وضع هوا داده نمي شد.

۱۳۵۳ش:۱۵ اسفندماه ۱۳۵۳(ششم مارس ۱۹۷۵) و چهار روز پس اعلام تاسيس يک حزب واحد به نام رستاخيز (رستاخيز ملي ايران) از سوي شاه وقت، اين حزب بدون ايدئولوژي و سازمان (مرامنامه و اساسنامه) به عنوان تنها حزب ايران (حزب فراگير) آغاز بكار كرد و مديران و كارمندان دولت مجبور به نوشتن نام خود در دفاتري نطيردفتر هاي حضور و غياب مدارس شدند تا عضو حزب به شمار آيند زيرا كه شاه گفته بود اگر كسي مخالف اين حزب باشد گذرنامه اش را بگيرد و از كشور برود!، سخني كه تا آن زمان از دهان هيچ زمامداري شنيده نشده بود. اين حزب در حقيقت جانشين احزاب ايران نوين و مردم شده كه هر دو توسط نخست وزيران اسبق تاسيس شده بودند. شاه از امير عباس هويدا نخست وزير وقت خواسته بود که دبيرکلي حزب تازه را برعهده گيرد. رسانه هاي خارجي در مطالب خود از حزب رستاخيز به عنوان حزب دولتي ايران نام مي بردند. حزب رستاخيز در سال انقلاب منشعب شد و از مهرماه ۱۳۵۷ (سپتامبر ۱۹۷۸) ديگر نامي از آن به ميان نيامد.

۱۹۷۵م:ششم مارس ۱۹۷۵ و در حاشیه نشست سران کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) که در الجزایر برگزارشده بود، با میانجیگری «حواری بومدین» رئیس جمهور وقت الجزایر، شاه با صدام حسین (در آن زمان معاون رئیس جمهور عراق) ملاقات کرد، پیرامون اختلافات طولانی دو کشور که چندین بار باعث زد و خوردهای خونین مرزی و کشانده شدن کار به شواری امنیت شده بود مذاکره شد و درپایان مذاکرات اعلامیه ای به امضای هرسه صادر شد که حکایت از سازش و رفع اختلافات می کرد و مقرر می داشت که نمایندگان دو دولت بعدا بنشینند و مرزهای مشترک را برپایه پروتکلهای پیشین و در مورد شط العرب (اروندرود) با توجه به ضابطه جهانی خط القعر (تالوگ) بازنگری و سازشنامه تنظیم کنند که این سازشنامه تنظیم و ۱۳ جون همان سال امضا و از ۲۶ دسامبر قطعی شد. مرور زمان نشان داد که پنج سال و چند ماه بعد صدام حسین که شهرت دشمنی خونی با ایران و هرچه ایرانی داشت سازشنامه را که طبق قاعده اسناد بین المللی نمی توان یکجانبه ملغی ساخت ابطال کرد و متعاقب آن دست به تعرض نظامی به ایران زد که جنگ دوکشور هشت سال طول کشید. مورخان و اصحاب نظر در دهه یکم قرن ۲۱ بارها به جمهوری اسلامی ایران هشدار داده اند که تا شرایط مساعد آن دولت در عراق است، محکم کاری و مسائل فی مابین را ریشه کنی کند و گرنه تجدید اختلافات و زد و خوردها در آینده و فرداهای دور بعید نیست.

جلسه سازش با ميانجيگري بومدين (ششم مارس 1975 - الجزاير)

۲۰۰۶م:سوم مارس ۲۰۰۶ قاضي «لاري برنز» رندي كانينگهام خلبان سابق جنگده و نماينده شهر سن دياگو در مجلس نمايندگان آمريكا را به اتهام گرفتن جمعا دو ميليون و چهارصد هزار دلار رشوه از «ميچل ويد» مقاطعه كار امور نظامي جهت پارتي بازي براي او به ۸ سال و ۴ ماه زندان محكوم كرد. قاضي برنز در حكم خود نوشته بود: با اين كه كانينگهام به جرم خود اعتراف و از موكلانش پوزش خواسته و از نمايندگي آنان كناره گيري كرده است وي او را به اين مجازات سنگين محكوم مي كند تا درس عبرتي براي ديگران باشد كه از اعتماد مردم سوء استفاده نكنند. چهار فرش بافت ايران از جمله رشوه هاي داده شده به كانينگهام بوده است. وي از بابت گزارش نكردن اين درآمد نامشروع به سازمان ماليات بردرآمد آمريكا نيز محكوميت يافته بود.

كانينگهام 64 ساله و بيمار

 

۲۰۰۶م:چهارم مارس ۲۰۰۶ «نورمن ميلرNorman Mailer» نويسنده معروف آمريكا كه ۳۹ كتاب ازجمله ۱۱ داستان تاليف كرده است از دولت فرانسه نشان لژيون دونور دريافت كرد. ميلر ۸۳ ساله قبلا جوائز و نشان هاي متعدد از جمله دو بار نشان پوليتزر دريافت كرده بود. فرمان نشان لژيون دونور به امضاي رئيس جمهوري فرانسه براي ميلر ارسال شده است. ميلر كه روزنامه نگار بود در ۲۵ سالگي داستان «عريان و مرده» را در ذم جنگ و خونريزي نوشت و شهرت جهاني يافت. وي با نوشتن آن چه را كه در هر روز ديده و شنيده بود، روزنامه نگاري خصوصي (ژورناليسم نو) را پايه گذاري كرده است كه الگوي وبلاگ نويسي امروز قرار گرفته است. كتابهاي او عمدتا در زمينه دفاع از حقوق انسانها و رفع تبعيض و رعايت حيثيت انساني است. معروفترين كتابهايش «ارتشهاي شب»، «چرا ما در ويتنام هستيم؟»، «آواز معدوم»، «زنداني سكس» و «آتشي در ماه» عنوان دارند. برپايه بيشتر آنها فيلم سينمايي تهيه شده است. نشان لژيون دونور در سال ۱۸۰۲ توسط ناپلئون ابتكار شد تا به كساني كه خدمات عمومي مهم انجام داده باشند داده شود.

Norman Mailer

 

۱۳۰۴ش:۱۵ اسفند زادروز نورالدين نوري روزنامه نگاري است که بزرگترين شبکه تهيه خبر و توزيع روزنامه را در ايران بوجود آورد. اين شبکه مرکب از ۶۱۱ مرکز به نام دفتر نمايندگي بود. نوري که در ۱۳۰۴ به دنيا آمده است کار روزنامه نگاري را از سال ۱۳۲۴ و در روزنامه اطلاعات آغاز کرد. وي را در ميز اجتماعي اتاق خبر به دبيري نجفقلي پسيان (برادر کلنل محمدتقي خان) به کار قلم گماردند. پسيان پس از يک آموزش کوتاه، نوري را مسئول تهيه خبر از پزشکي قانوني و بيمارستان هاي سوانح تهران کرد. کار نوري اين بود که هر بامداد به بيمارستان ها سرزند و مشخصات و آدرس مجروحين و مصدومين را يادداشت و سپس به پزشکي قانوني برود و صورت مردگان سوانح را تهيه کند و با تلفن يا مراجعه به منازل آنان و بستگانشان و مراجع مربوط، از کلانتري پليس تا پاسگاه ژاندارمري و دادسرا، قضيه را دنبال کند و پس از يافتن شش عنصر خبر، گزارش رويداد را بنويسد و به پسيان بدهد.

نوري سپس مراحل ترقي در تحريريه روزنامه اطلاعات را يکي پس از ديگري طي کرد و از ميز اجتماعي به ميز فرهنگي و آنگاه اقتصادي و بالاخره پارلماني ارتقاء يافت و سالها خبرنگار اول پارلمان ايران بود.

احترام و منزلت نوري در پارلمان پس از روي کارآمدن دکتر محمدمصدق افزايش يافت و به تدريج به اوج رسيد زيرا که نوري نه تنها از هواداران و معتقدان به جبهه ملي ايران بود بلکه سابقه دوستي با مصدق داشت. توجه مصدق به نوري از زماني افزايش يافت که گزارش “هرجا که مردمند، همانجا مجلس است” را تنظيم کرد و در روزنامه اطلاعات انتشار يافت.

نوري در دهه 1350

 

۱۹۸۶م:نخستين روزنامه انگليسي به صورت رنگي پنجم مارس ۱۹۸۶ انتشار يافت. قبلا روزنامه ها زير بار رنگي كردن هميشگي (روزانه) صفحات خود نمي رفتند و معتقد بودند كه متاع روزنامه «خبر» است و اگر خبرهاي خوب داشته باشند، مردم در هر شكلي كه باشد آن را خريداري مي كنند. پس از انتشار بعضي از روزنامه ها به صورت رنگي و استقبال مردم از انها و اعلام اين نكته از سوي روانشناسان كه رنگي بودن باعث نشاط و ارضاي خواننده مي شود اين كار عموميت يافته است. مجله ها از دير زمان به صورت رنگي منتشر مي شدند.

نشريات در دهه ۱۹۹۰ همين یک مقاومت بي دليل را پس از قرار گرفتن پاره اي از آنها در اينترنت از خود نشان دادند و گفتند كه اديشن اينترنتي باعث كاهش تيراژ و در نتيجه اگهي آنها خواهد شد كه پس از مدتي، تجربه نشان داد انها كه در اينترنت قرار نگرفتند تيراژ خود را از دست دادند و اينك تقريبا همه روزنامه ها اديشن اينترنتي دارند كه شمار مراجعانشان بيش از فروش نسخه هاي چاپي است. آنلاین شدن روزنامه ها (دارای فرمت و مطالب متفاوت از ادیشن چاپی) از آغاز قرن ۲۱ آغاز شده و روزنامه هایی که دچار افت مخاطب شده اند، به آنلاین خود اکتفا کرده اند. قرار است از سال ۲۰۱۰ پس از تجربه ۱۶ روزنامه متعلق به «هرست کورپوریشن» سایر روزنامه ها از صورت کاغذ و چاپ خارج شده و به صورت «ای – پی پر = روزنامه الکترونیک = رادیو پی پر» درآیند (که متفاوت از روزنامه آنلاین و دیجیتالی) است. مانیتور قابل حمل آن به صورت یک گیرنده پلاستیک (با تکنولوژی رادیو) است با ابعاد متفاوت: جیبی و خانگی. این دستگاه شماره های سابق روزنامه را هم آرشیو می کند و برای خواندن روزنامه مورد نظر یا چند روزنامه باید پول داد (مشترک شد) البته به مراتب کمتر از نسخه چاپی که هزینه چاپ و کاغذ و توزیع دارد. نخستین دستگاه از این دست در دهه ۱۹۷۰ توسط کمپانی زیراکس ساخته شد و یک روزنامه به نام Gyricon در آن قرار گرفت.

چند دستگاه دريافت راديويي جهت خواندن و بايگاني کردن روزنامه هاي الکترونيک

 

۱۸۹۹م:ششم مارس ۱۸۹۹ فليكس هوفمان شيميدان «آسپرين» را به عنوان داروي ضد درد، ضد التهاب اعضاي داخلي بدن و ضد تب به ثبت داد . او دو سال پيش از آن( ۱۰ اوت ۱۸۹۷ ) ماده آسپرين «اسيد استيل سالي سيليك Acetylsalicylic‌» را خارج ساخته بود و به خاصيت دارويي آن پي برده بود. آسپرين از همان زمان بدون نسخه دكتر به فروش مي رسيد و در اندك مدتي در همه جهان توزيع شد. از سال ۱۹۷۱ هر سال يك خاصيت تازه آسپرين كشف شده است. از مهمترين خواص اين داروي اسيدي رقيق سازي خون و جلوگيري از لخته شدن آن است كه توصيه شده افراد مستعد به حمله قلبي و سكته مغزي آن را باخود داشته باشند.

هوفمان

 

۱۹۵۳م:ششم مارس ۱۹۵۳ ، يك روز پس از درگذشت استالين، سران حزب كمونيست شوروي در ميان شايعات بسيار در باره مرگ استالين، از ميان خود «مالنكف» را كه كم حرف و شخصيتي آرام داشت و درست نقطه مقابل استالين بود به جانشيني وي انتخاب كردند. استالين چهار روز پس از سکته مغزي درگذشته بود.

اين شايعات كه همچنان ادامه دارد حاكي از آن بوده است كه عوامل «بريا» رئيس امنيت وقت شوروي استالين را با داروي عوضي از پاي در آورده بودند، زيرا كه استالين عزم جزم به حمله اتمي به آمريكا در زماني مناسب داشت و بريا مي ترسيد كه بيش از نيمي از مردم شوروي نيز كشته شوند.

در اواخر دهه ۱۹۵۰ پس از اين كه خروشچف علنا از استالين انتقاد كرد و كارهاي او را محكوم ساخت، نظر مردم شوروي نسبت به استالين تغيير كرد، ولي پس از فروپاشي شوروي و بسط فساد و تباهي در روسيه و بازگشت اين كشور به دوراني كه بعضي آن را بدتر از آخرين سالهاي حكومت تزارها مي پندارند نظر روسها نسبت به استالين عوض شده و با ديد مثبت كارهاي او را ارزيابي مي كنند و شروع به از نو شناختن وي كرده اند .

دومين نطر سنجي درباره استالين كه ششم مارس ۲۰۰۳ که دو روز پس از اعلام نتيجه تظر سنجي اول انحام شد شمار هواداران اورا در روسيه ۵۱ درصد نشان مي داد. نظر سنجي اول بيست روز پبش از پنجاهمين سالروز مرگ او ( پنجم مارس ۲۰۰۳) انجام شده بود.

روسها گفته بودند در چند سال اخير عده اي شارلاتان و ماقبا اراضي و املاكي را كه استالين با زحمت زياد ملي كرد تا مردم برابر شوند، بالا كشيده اند و سلاحهايي كه به بهاي گرسنگي خوردن دهها ساله روسها ساخته شده بود تخريب شده و يا در انبارها دارند مي پوسند، حوانان روس گرفتار اعتياد و زنان براي خودفروشي به كشورهاي ديگر مي روند و يكشبه بدترين نوع جامعه طبقاتي در روسيه به وجود آمده است و اين كشور و مردمش آينده اي نامشخص دارند. چرا يک کشور سوسياليستي سابق و بدون ثروتمند بايد يکشبه داراي چندين ميلياردر شود و اينان منابع و کارخانه هاي ملي را به مفت در حراج بخرند و …. در اين دو نظرسنجي، قاطبه روسها اوضاع موجود را نتيجه يك توطئه بزرگ بر ضد خود بيان کرده بودند.

اي عكس كه پنجم مارس 2003 برداشته شده است يك گرجي را در شهر تفليس در اثناي بوسه زدن بر مجسمه استالين نشان مي دهد

 

۱۹۳۷م:والنتينا ترشكووا نيكلايف Valentina Tereshkova – Nicolayev نخستين زن فضا نورد جهان ششم مارس ۱۹۳۷ به دنيا آمد. وي با سفينه «وستوك ــ ۶ » در سه روز جمعا ۴۸ بار كره زمين را دور زد. والنتينا با دست و همانند يك خلبان اين سفينه را هدايت مي كرد. او عضو حزب كمونيست شوروي و افسر ارتش سرخ بود.

از راست به چپ: والنتينا سالها پس از فضانوردي با ستاره زرين قهرمان شوروي ، زماني كه افسر ارتش سرخ بود ، و هنگام تمرين فضانوردي

 

۱۹۶۰م:ششم مارس سال ۱۹۶۰ دكتر سوكارنو با اعلام فرضيه « دمكراسي هدايت شده Guided Democracy» خود پارلمان اندونزي را منحل كرد . وي اعلام كرده بود كه معتقد به آراء نصف به علاوه يك نيست ، زيرا ارزش نمايندگان با هم فرق دارد . آنان شخصيت هاي مختلفي هستند و تحصيلات و تجربه متفاوت دارند و درجه وطندوستي و مردم خواهي آنان نيز مساوي نيست . دكتر سوكارنو در توجيه فرضيه خود گفته بود كه ما مشرق زميني ها چشم بسته دمكراسي غربي را پذيرفته ايم .اين دمكراسي كه پايه آن از فلاسفه يونان باستان است براي شهرهاي كوچك، و جهاني كه صداقت در آن باشد و خارجيان نخواهند مداخله كنند و …خوب است نه براي دنياي ما . نجربه ۱۲ ساله من نشان مي دهد كه نه مردم به آن حد از شعور و آگاهي رسيده اند كه خوب انتخاب كنند و نه اين كه انتخاب شدگان صرفادر غم وطن و هموطنان هستند . آنان مي خواهند به پارلمان راه يابند تا به نوايي برسند . به باور سوكارنو ، تا رسيدن مردم به بلوغ سياسي و تنظيم يك دمكراسي واقعي براي اندونزي بهترين را ه ، ايجاد هياتي از سران دلسوز ناسيوناليستها ، مذهبيون و كمونيستهاي اندونزي است و براي اين كار ، نخست بايد ميان اين سه گروه اتحاد برقرار شود.

در زمان دكتر سوكار نو حزب كمونيست اندونزي سومين حزب كمونيست جهان بود. سوكارنو به سازمان ملل با اين منشور و اين اركان موافقت نداشت و شديدا متمايل به رهبري چين بر جهان سوم بود . او مي گفت تا روزي كه كشورهاي جهان سوم ( غير متعهد ) از خود يك خبر گزاري بزرگ و يك سازمان نيرومند و حد اقل يك سياست اقتصادي مشابه نداشته باشند و همياري نكنند اسثتمار خواهند شد و بدبخت خواهند بود. او باور نمي كرد كه روزي ژنرالهاي اندونزي به تحريك خارجي برضد او عمل كنند . وي عقيده داشت كه مردم مانع چنين اقدامي خواهند شد كه بعدا معلوم شد در اين زمينه زياد خوش بين بود.

دمكراسي هدايت شده دكتر سوكارنو

 

۲۰۰۳م:تفسيرهاي رسانه ها در چهارم و پنجم مارس ۲۰۰۳ باز هم درباره بحران روابط آمريكا و عراق بود و پيش بيني شده بود كه كنفرانس ۵۷ كشور اسلامي هم (که در آن زمان در حال مذاکره بود) در اين زمينه همان راهي را خواهد رفت كه چند روز پيش از آن كنفرانس كشورهاي ۱۱۶ گانه غير متعهد و نشست كشورهاي عربي ۲۲ گانه رفتند و آن رفع اين بحران از راههاي مسالمت آميز مطابق موازين بين المللي، رعايت حاكميت ملي و تماميت ارضي عراق است. نظراتي كه در آن دو روزدر باره اين مهمترين و حساسترين بحران قرن ۲۱ ابراز شده بود در صدر ساير اخبار منعكس شده بود. در اين زمينه «عمرو موسي» دبير اتحاديه عرب گفته بود كه اعتراضات، اعلاميه ها و نوشته ها نشان مي دهد كه بيشتر مردم جهان با راه حل نطامي مخالفند و چنين راه حلي را مغاير دوران عقل و قانون و سازمان ملل مي دانند.

در اين زمينه، “وينسنت فوكس” رئيس جمهوري وقت مكزيك ــ همسايه آمريكا ــ گفته بود كه از انتقام دولت بوش نمي ترسد و به مخالفت خود با تصميم يكجانبه بر ضد عراق ادامه خواهد داد. وزير امور خارجه مراكش نيز در مصاحبه اي به اين مناسبت گفته بود كه همه دنيا خواهان حل مسالمت آميز مسئله عراق است و نبايد اقدامي كه اكثريت آن را تاييد نمي كند صورت گيرد و …. در اين ميان سه دولت فرانسه، آلمان و روسيه تاكيد كرده بودند كه در شوراي امنيت با راه حل نظامي مسئله عراق مخالفت خواهند كرد.

مرور زمان نشان داد که دولت جورج دبليو بوش به اين همه مخالفت ها توجه نکرد و دو هفته بعد و بدون مجوز شوراي امنيت تعرض نظامي به عراق را آغاز کرد و اين کشور تحت اشغال نظامي آمريکا درآمد. دولت آمريکا آنطور که رئيس جمهور تازه اش در فوريه ۲۰۰۹ گفته است ممکن است سرانجام نيروهاي رزمي خودرا از عراق خارج سازد ولي به حضور نظامي اش در عراق پايان نخواهد داد زيرا که استقرار در عراق سياست کلي اين دولت از دهها سال قبل بوده است. تحمل هزينه سنگين اشغال نظامي عراق و ساختن بزرگترين سفارتخانه در بغداد که در سراسر جهان و در طول تاريخ مطابقت نداشته مؤيد آن است که استقرار آمريکا در عراق تا زماني که قابل پيش بيني بيست ادامه خواهد يافت.

تطاهرات دانشجويان و دانش آموزان مدارس آمريكا در پنجم مارس 2003 بر ضد تعرض نظامي (در آن زمان احتمالي) به عراق

۲۰۰۶م:مفسراني كه پنج مارس ۲۰۰۶ مصاحبه مطبوعاتي مشترك جورج بوش و پرويز مشرف در پاكستان را تحليل كرده بودند گفته بودند كه دست كم در يك مورد، رئيس جمهور وقت آمريكا در قبال ايران تغيير موضع داده است. بوش در اين مصاحبه گفته بود كه مخالفت ما با ايران بر سر كشيدن شدن لوله انتقال گاز به پاكستان و هند نيست، اعتراض ما به ايران در حقيقت در اين است كه ايران مي خواهد سلاح اتمي توليد كند و اگر موفق شود براي ما – و ما به عنوان تنها قدرت در جهان خيلي خطرناك خواهد بود؛ اتمي شدن ايران يعني به چالش گرفتن قدرت آمريکا. اين مفسران نوشته بودند كه اظهارات بوش در آستانه مذاكرات سه جانبه ايران، پاكستان و هند بر سر كشيدن لوله دو هزار و ششصد كيلومتري انتقال گاز، راه را براي حصول توافق مثلث هموار ساخته است.

۲۰۰۶م:به گزارش (۴ مارس ۲۰۰۶) رسانه هاي آمريكا به نقل از مقامات وزارت امور خارجه اين كشور، دولت آمريكا دپارتمان امور ايران در وزارت امور خارجه آن كشور را با چند ديپلمات فارسي زبان گسترش داده است. اين رسانه ها از اين تصميم به عنوان ايجاد دپارتمان تازه ياد كرده و آن را بي ارتباط با اعتبار ۷۵ ميليون دلاري تاسيس و تقويت برنامه هاي راديو تلوزيوني به زبان فارسي براي ايرانيان درون مرزي (مخاطبان داخل ايران) ندانسته بودند. طبق اين گزارش ها، قبلا دپارتمان امور ايران در وزارت امورخارجه آمريكا دفتري محدود بود كه تنها دو ديپلمات در آن فعاليت داشتند.

۲۰۰۶م:ديوان داوري لاهه (دادگاه بين الملل) ششم مارس ۲۰۰۶ اعلام كرد كه ميلان بابيچ Milan Babic روز پيش از آن (پنجم مارس) در سلول خود در زندان شونينگن ويژه نگهداري محكومان و بازداشتي هاي دادگاه بين المللي و واقع در حومه شهر لاهه (هلند) خودكشي كرده و جسدش جهت تشخيص علت مرگ و صدور پروانه دفن به پزشكي قانوني منتقل شده است. ظاهرا ميلان خود را حلق آويز كرده بود. وي كه پس از اعلام استقلال كرواسي (يكي از اعضاي سابق كنفدراسيون يوگوسلاوي) در سال ۱۹۹۱، استقلال صربهاي كرواسي را اعلام داشته و به رياست جمهوري آنان (جمهوري كرايينا) انتخاب شده بود بعدا به اتهام ارتکاب جنايت جنگي و نقض حقوق بشر در دادگاه بين المللي لاهه محاكمه و در سال ۲۰۰۵ با توجه به اعتراف و ابراز ندامت از عمل خود با رعايت چند درجه تخفيف به ۱۳ سال زندان محكوم شده بود. طبق پرونده اتهامي، در طول چهار سال رياست ميلان بر جمهوري صربهاي كرواسي (جمهوري كرايينا)، به تصويب وي بسياري از كرواتها و بوسنيايي هاي منطقه صرب نشين كرواسي مقتول و شكنجه شده بودند. ميلان كه قبل از فروپاشي كنفدراسيون يوگوسلاوي يك دكتر دندانپزشك بود هنگام مرگ ۵۰ ساله بود. وي كه يك كمونيست و حامي جهان وطني بود، پس از آغاز كار فروپاشي كنفدراسيون يوگوسلاوي، به ناسيوناليست هاي صرب پيوسته بود تا دست كم صرب هاي يوگوسلاوي را يكپارچه نگهدارد كه به علت مداخله «ناتو» موفق نشد. او در جلسات دادگاه گفته بود كه اگر خشونت از او سرزده به خاطر وطندوستي و احساسات ملي بوده كه نمي خواسته يوگوسلاوي به آن گونه و به تحريك و خواست خارجي متلاشي شود.

Milan Babic

 

۲۰۰۶م:دولت چين دوم مارس ۲۰۰۶ تصميم فت براي اعضاي پارلمان خلق كه دو روز بعد نشست بعدي خود را آغاز مي کردند وبلاگ تهيه كند تا هر نماينده نطق و نظرات خود را براي آگاهي عموم و به ويژه موكلان در وبلاگ اختصاصي خود قرار دهد.

در دستور كار آن نشست برنامه هاي متعدد قرارداشت از جمله بالا بردن بودجه نظامي به ميزان ۱۵ درصد، بررسي و تصويب موازيني كه مانع از گسترش اختلاف درآمد ميان شهرنشيان و روستاييان چيني و صنعتگران و كشاورزان و معامله گران و كارگران شود. به اعضاي پارلمان خلق توصيه شده بود که به پيامهايي که از طريق اي ميل هاي ضميمه وب سايت هاي دريافت مي کنند پاسخ گويند و هيچ پيامي را بدون پاسخ نگذارند و اگر لازم باشد، پيام ها را همراه با نظر خود (پي نوشت) به ادارات مربوط و مقامات اجرايي فوروارد کنند.

۲۰۰۶م:شبكه هاي تلويزيوني آمريكا شنبه شب (۴مارس ۲۰۰۶) در اخبار مشرح خود به نقل از پليس چاپل هيل (شهري در كاروليناي شمالي) گزارش كرده بودند كه يك ايراني ۲۲ ساله به نام محمدرضا طاهري آذر كه سالها در آمريكا بسر برده و از دانشگاه كاروليناي شمالي (واقع در چاپل هيل) در رشته روانشناسي فارغ التحصيل شده با يك جيپ چروكي كرايه اي (استيشن) به پياده رو رانده و ۹ تن از دانشجويان «ان سي يو» را كه در گوشه ميداني جمع شده بودند مجروح ساخته كه شش نفرشان به بيمارستان منتقل شده، درمان و مرخص شده اند. اين ميدان در محوطه دانشگاه كاروليناي شمالي واقع شده و در دو سوي آن دو كتابخانه و در گوشه ديگرش ساختمان اتحاديه دانشجويان قرار دارد و اطراف اين ميدان معمولا پر از دانشجو است. محمدرضا در دسامبر (سه ماه پيش از آن)درسش را به پايان رسانده و موقتا تا يافتن كار در يك ساندويچ فروشي مشغول به كار شده بود. پليس گزارش کرده بود كه محمدرضا به ماموران گفته است كه با اين عمل خواسته بود كه انتقام كشتار مسلمانان درگوشه و كنار جهان را از آمريكاييان بگيرد. دو روز بعد محمد رضا به اتهام ۹ مورد شروع به قتل به قاضي دادگاه تسليم شد و بعدا محاکمه و محکوم گرديد.

شبكه هاي تلويزيوني آمريكا چهارم و پنجم مارس ۲۰۰۶ به نقل از خبرنگاران خود گزارش داده بودند كه همسايگان و آشنايان محمدرضا او را جواني خوب، مودب، بي آزار و كوشا معرفي كرده بودند.

 

محمدرضا طاهري

 

۲۰۰۸م:دوم مارس ۲۰۰۸ میخائیل گورباچف عامل فروپاشی شوروی ۷۸ ساله شد و در مصاحبه ای که به این مناسبت با او شده بود گفت که ولادیمیر پوتین در همان راهی گام گذارده که تزارها و رهبران شوروی آن را طی می کردند و آن دور شدن از لیبرالیسم است و بازگشت به نظام حکومتی پیشین. وی در عین حال گفت که بحران مالی جاری جهان ناشی از افسار گسیختگی کاپیتالیست ها است که پس از فروپاشی شوروی میدان را برای هرکاری باز دیده بودند و این مسئله، راه حلی ندارد جز با تعدیل کاپیتالیسم و پذیرفتن بعضی از اصول سوسیالیسم و ساخت “ایسم” تازه ای از این دو. وی در عین حال گفت هدف او از گلاسنوست و پرسترویکا (فضای باز سیاسی و اصلاح ساختار) حذف سوسیالیسم و فروپاشی شوروی نبود بلکه با در پیش گرفتن این دو روش و تبلیغات گسترده ای که در خارج از محدوده ما برای آنها شد مهار کنترل از دستمان خارج شد. وی از فروپاشی شوروی تلویحا ابراز تاسف کرد و گفت که مایل است باردیگر همگرایی این ملل و بویژه وحدت روسیه، بلاروس، اوکراین و کزاخستان را ببیند. او گفت که عالما عامدا به خروج اروپای شرقی از حوزه نفوذ مسکو کمک کرد.

بيش از هشتاد درصد روس ها، اشتباهات گورباچف (متولد دوم مارس ۱۹۳۱) را «خيانت به وطن» مي پندارند. برخي از مورخان نوشته اند كه وي دچار خودبزرگ بيني و در نتيجه خودفريبي شده بود. پاره اي ديگر نوشته اند كه گورباچف از آغاز هم شايستگي رهبري را نداشت و به آساني گول وعده هاي ريگان و تاچر را خورد و ناخواسته به دام آنان افتاد که از یک مقام اطلاعاتی سابق بعید بود. «تاريخ» از گورباچف به نام فردي ياد مي كند كه به دست خود و بدون شکست در جنگ، يك امپراتوري بزرگ را كه تزارها بر پايه ناسيوناليسم روس در طول سه قرن ساخته بودند و بلشويك ها آن را به كانون جهاني ايدئولوژيك و يك قدرت عظيم نظامي تبديل كرده بودند متلاشي ساخت. در طول تاريخ بشر، هيچ كشوري به آن صورت به دست يك فرد از ميان نرفته است. بنابراين، دشواري هاي مردم جماهير شوروي سابق به حساب او نوشته شده است و طبق اصول روانشناسی نباید در دوران كهولت آرامش خيال و وجدان داشته باشد. او از روزي مي هراسد كه روس ها اورا بگيرند و محاكمه و مجازات كنند. سران ۳۰ دولت که متوجه این بیم گورباچف شده اند در طول ۱۸ سال منتهي به ۲۰۰۸ به او اشاره کرده اند که می تواند به کشور آنان برود و بدون دغدغه اقامت کند. بعضي متفكران روس حتي كودتاي اوت ۱۹۹۱ را كار خود او مي دانند تا شوروي زودتر فرو بپاشد. فروپاشي شوروي به اين صورت، تا حدي هم نتيجه آسان باوري سران شوروي در دهه سوم قرن گذشته بود كه اجازه دادند امپراتوري روسيه به صورت جمهوري هاي اسمي متعدد درآيد تا الگوی یک حکومت جهانی مشترک المنافع قرارگیرد و سران و مقامات ارشد اين جمهوري هاي روي كاغذ، در اواخر حكومت گورباچف با استفاده از ضعف هاي او و با حمايت قدرت هايي كه مي خواستند فروپاشي به صورت دائمي درآيد اعلام استقلال كردند، حال آن كه خطوط مرزي آنها (بمانند مرزبندی آفریقای سیاهپوست) طبیعی نبوده است. قدرت هاي مورد بحث پس از فروپاشي، اقدام به ايجاد هرج و مرج در روسيه فدراتيو كردند تا آن نيز تجزيه شود كه پوتين با چند اقدام، اين تلاش ها را خنثي كرد و اينك درصدد اجراي برنامه هاي ديگري است تا دست كم قسمتي از اشتباهات گورباچف را جبران كند.

قدرت هاي سودبر از فروپاشي شوروي تلاش گروهي كردند تا در سال ۱۹۹۱ به گورباچف كه پاي بر خون ۲۷ ميليون روس گذارده و بدون دريافت غرامت آلمان را تخليه كرده بود جايزه صلح نوبل و نشان «آلماني قرن» داده شود، حال آن كه با خارج شدن قدرتي به نام شوروي از صحنه، و باقي ماندن تنها يك قدرت در جهان، صلح جهاني بيش از گذشته متزلزل شد و مسائلي چون عراق و افغانستان و … به وجود آمد و …. به گورباچف وعده داده شده بود كه اگر انحلال پيمان ورشو را اعلام دارد، ناتو را منحل و يا به صورت يك سازمان سياسي درخواهند آورد كه ديديم چنين نشد و ناتو تاكنون بسياري از كشورهاي عضو پيمان ورشو سابق را وارد خود كرده، کنفدراسیون یوگوسلاوی را منهدم و در افغانستان! مستقر شده و پاي به داخل شوروي سابق گذارده است و ….

گورباچف در حالي از تغيير دمكراتيك (راي مردم) سخن مي گفت كه يك تنه (بدون رفراندم) فروپاشي شوروي را تحمل كرد و ….

گورباچف در مارس 2009

 

۱۵۲۱: ماژلان در گردش با كشي به دور دنيا به جزيره گوام رسيد و آن را ملك پادشاه اسپانيا اعلام كرد كه نزديك به سه قرن بعد دولت امريكا ان را از چنگ اسپانيا بيرون اورد و با اين كه تا امريكا هزاران كيلومتر فاصله دارد به نوعي ضميمه خود ساخت.

۱۷۹۹: ناپلئون كه سر گرم تصرف فلسطين بود « جافا » تسخير كرد.

۱۸۹۶: نخستين اتوموبيل كه چارلز كينگ آن را رانندگي مي كرد و مردم آن را درشكه بدون اسب مي ناميدند در شهر ديترويت امريكا به حركت در آمد.

۱۹۰۰: گوت ليب دايملر سازنده نخستين موتو سيكلت در جهان در گذشت.

۱۹۳۳: دولت لهستان بندر آزاد دانتزيك را تصرف كرد و آن را « گدانسك » خواند كه همين كار يكي از علل حمله نظامي شش سال بعد هيتلر به لهستان و تصرف اين كشور شد.

بیتوته

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا