تقویم تاریخ – ۲۰ اسفند

بصیر،

۷۶پیش ازمیلاد:۷۶ سال پيش از ميلاد ، اواخر زمستان ، طوايفي كه در منتهي اليه شمالغربي چين مي زيستند با استفاده از فرصت احضار واحدهاي ايراني مستقر در مرز منطقه اي كه امروزه در آنجا اويغور ها زندگي مي کنند و در آن زمان محل سكونت پارسي زبانان بود به اين منطقه هجوم آوردند و پارسي زبانان را به بدخشان ( شمالشرقي افغانستان امروز ــ تاجيكستان ) فراري دادند و بر جايشان نشستند. با وجود اين ، آثار فرهنگ ايراني و بسياري از واژه هاي فارسي براي مثال ؛ كاريز ( قنات ) در آنجا تا به امروز باقي مانده است. مهرداد شاه اشكاني ايران در سال ۸۲ پيش از ميلاد همه نيروهاي رزمي ايران حتي ار دورترين نقاط امپراتوري را احضار كرده بود تا قدرت روم را بشكند كه روميان كه چنين ديدند حاضر به صلح شدند و شكستن قدرت روم در شرق به بعد موكول شد و در سال ۵۳ پيش از ميلاد به دست ژنرال سورنا انجام گرفت.

۳۸۸م:درپی درگذشت شاپور سوم، یازدهم مارس سال ۳۸۸ ميلادي‌ (بيستم اسفند) بهرام برادر او و حكمران خطه كرمان، شاه ايران زمين شد و به دليل علاقه اي كه به كرمان داشت در همه عمر لقب «كرمانشاه» را براي خود حفظ كرد. مورخان رومي نيز در كتاب هاي خود اورا «بهرام كرمانشاه» نوشته اند. از كارهاي مهم او امضاي يك معاهده صلح با امپراتوري روم است. اين شاه ساسانی به دليل آگاهي هاي فراوان از وضعیت مناطق آن سوي مرزهاي شرقی، استانداران استانهاي خاوري را از ميان ژنرالهاي ارتش انتخاب كرد و كابل را پايگاه سپاه سوم ايران قرارداد. اين اقدام بهرام كرمانشاه بدعتي شد كه تا زمامداري خسروانوشيروان ادامه داشت. توسعه و به صورت شهر در آوردن کرمانشاه نيز در زمان اين پادشاه انجام شد که به نام وي خوانده مي شود.

 

۱۵۰۲م:شاه اسماعيل صفوي ۱۱ مارس سال ۱۵۰۲ (مصادف با بيستم اسفند) درتبريز تاجگذاري و شيعه اثني عشري را مذهب رسمي ایران اعلام داشت. وي در خطبه اي كه ايراد كرد خودرا مكلّف به ترويج مذهب شيعه و ایجاد یک حکومت مرکزی در سراسر ایرانزمین [احیاء امپراتوري ايرانیان] و نجات ايرانيان از وضعيت نابساماني كه از زمان حمله مغول داشتنند اعلام كرد و به اين ترتيب مقدمات زنده شدن دوباره ناسيوناليسم ايراني فراهم شد.

مورخان ضمن مقایسه شاه اسماعیل صفوی با اردشیر یکم ـ سردودمان ساسانیان متفق القول نوشته اند که اردشیر نیز در سال ۲۲۵ میلادی در تیسفون با نطقی در برابر موبدان و بزرگان ایران همین قول را داده بود. تفاوت دو نطق دراین بود که اردشیر آیین زرتشت را دین رسمی [دولتی] اعلام کرده بود و به این ترتیب؛ ناسیونالیسم ایرانی در آن زمان برگرد آموزش های زرتشت سر برافراشت و این بار شیعه اثنی عشری زیربنای آن بود و هر دو شاه به قولی که داده بودند وفاکردند. برادران دیلمی (بوئیان) هم در دهه های ۹۴۰ و ۹۵۰ میلادی ناسیونالیسم ایرانی را با پرچم شیعه و زبان پارسی پیش بردند و هگل آلمانی «فلسفه تاریخ» را با آوردن چنین مثالها از تاریخ طولانی ایران اثبات کرده است که شرایط آمادگی برای تکرار رویدادها باید درس بزرگی برای هر دولتمرد و سیاستمدار در گوشه و کنار جهان باشد.

تصوير شاه اسماعيل يکم

 

۱۳۲۴م:احمد كسروي در اين روز در سال ۱۳۲۴ در كاخ دادگستري و در اطاق بازپرس در حالي كه روي صندلي نشسته بود با چاقو مورد حمله قرار گرفت و كشته شد. به گزارش روزنامه هاي تهران، قتل وي به دست اعضاي جمعيت فدائيان اسلام صورت گرفت. كسروي ناشر روزنامه پرچم و از مولفان كشور بود. وي در نگارش تاليفات خود از جمله تاريخ مشروطيت سبك خاصي بكار برده است. مصاحبه هاي خبرگزاري فارس با چند آگاه از اين موضوع که اواخر پاييز ۱۳۸۸ در سايت اينترنتي اين خبرگزاري قرارگرفته بود جزئيات بيشتري از قتل کسروي را به دست مي دهد.

كسروي

 

۱۳۴۲ش:حسنعلي منصور نخست وزير تازه در اين روز در سال ۱۳۴۲ خورشيدي دكتر ضياء الدين شادمان يكي از ورزشدوستان كشور را كه گاهي هم براي راديو و نشريات موسسه اطلاعات تفسير ورزشي مي گفت و مي نوشت و در سابق رئيس يكي ار فدراسيونها بود به عنوان شهردار تهران تعيين كرد . در همين روز تصميم گرفته شد كه وزيران و مقامات دولتي عضويت حزب ايران نوين را داشته باشند كه حسنعلي منصور موسس اصلي آن بود.

 

۲۰۰۹م:میرحسین موسوی پس از چندماه «بررسی شرایط» دهم مارس ۲۰۰۹ (۲۰ اسفند ۱۳۸۷) ورود خود به صحنه مسابقه هاي انتخاباتي ریاست جمهوري را که سه ماه بعد از آن برگزار می شد اعلام کرد.

میرحسین موسوی نخست وزیر جمهوري اسلامي ایران از سال ۱۹۸۱ تا سال ۱۹۸۹ در اعلاميه نامزدشدن در انتخابات گفته بود که شرایط و وضعیت، بازگشت اورا به صحنه سیاسی کشور ایجاب کرده است. با اینکه در موسم هر انتخابات نام موسوی ـ آخرین نخست وزیر ایران ـ به عنوان یک نامزد احتمالی به میان آمده بود در ۲۰ سال قبل از آن از ورود به صحنه خودداری کرده بود. وی در اعلامیه بازگشت به سیاست نوشته بود که همان دلایل و عواملی که درگذشته مانع از ورود به انتخابات می شد اینک اورا متقاعد کرده است که این زمان، زمانی دیگر است و حضورش را ایجاب می کند. وی در اعلاميه اش نوشته بود که برای این تصمیگیری مهم، «حوادث ممكن، ظرفيت‌هاي موجود و بسياري نكات خرد و كلان ديگر را مورد دقت و مدّ نظر قرارداده است».

میرحسین ۶۷ ساله که پیش از نخست وزیر شدن مدتی هم وزیر امور خارجه بود در اعلامیه خود همچنین تاکید کرده بود که به اميد اداي وظيفه، قصد خويش را براي نامزد شدن در دوره دهم از انتخابات رياست جمهوري (خرداد ۱۳۸۸) اعلام می دارد. موسوی که در ۲۰ سال گذشته به اموری چون هنر معماری پرداخته بود در زمانی نخست وزیر بود که آیت الله خامنه ای مقام ریاست جمهوری را برعهده داشت و ایران درگیر یک جنگ دفاعی با عراق بود ـ جنگی که صدام حسین با محاسبات نادقيق خود و نيز به اشاره غرب آن آغاز کرد و در طول نبرد هم مورد حمایت قدرت های جهانی وقت بود.

در اعلامیه بازگشت میرحسین به صحنه سياست چنین آمده بود: «حل مسائل بزرگ نه فقط به همفكري، تبادل همه انديشه‌ها و گفتمان‌ها، كه به وحدت و انسجام تمامي نيروهاي توانمند كشور نيازمند است.».

موسوی در اعلامیه اش چنین آورده بود: كسي نیست كه نداند در سفره‌هاي كوچك هموطنان، اولي‌تر از نان؛ اعتناي صادقانه به ارزش‌هايي است كه جان جوانانشان را خرج آن كرده‌اند. اين اولويتي است كه چشمه‌هاي بركت را از زمين مي‌جوشاند. یک نمونه‌ از اين جوشش، دست‌آوردهاي برگشت‌ناپذير جوانان دانشمند ما در زمينه انرژي هسته‌اي است ـ جوانانی که سرهاي شان در برابر اجنبي خم نیست، آزاد هستند و سرفراز. ما اين كاميابي‌ها را با هزينه‌ كردن بودجه‌هاي نجومي به دست نياورده‌ايم، بلكه ارزش‌ها هستند كه چنين ميوه داده‌اند و بركت آفريده‌اند. به‌ويژه جا دارد كه ارزش آزادي، در اين عصر مورد توجه چندين‌باره قرار گيرد. اين آرماني است که اگر ایستادگی و جانفشانی نمی کردیم از ما سلب مي‌شد. بايد بدانيم كه بازگشت به ارزشها راهی است كه به نيرومند شدن اقتصاد كشور می انجامد، فضاي كسب و كار را رونق می دهد و از نيروهاي مولد و توليد ملي حمايت همه جانبه می كند. قانون اساسي ما براي رسيدن به اهداف داراي ظرفيت‌هاي عظيمي است كه همچنان مي‌توانند به فعليّت برسند. به ويژه راهبردهاي ارزشمندي كه اصل‌هاي ۴۳ و ۴۴ از اين ميثاق ملي را شكل داده‌اند نياز به توجه بيش از پيش دارند و ما موظفيم منابع كمياب موجود را با تخصيص حداكثري در جهت تحقق هرچه كاملتر آنها به كار بنديم و از هدر دادن اين منابع جلوگيري كنيم.

ميرحسين سپس در اعلاميه خود چنين آورده بود: “اينجانب ادعا نمي‌كنم كه اهداف پيش رو به صرف انتخاب يك فرد قابل دستيابي است، بلكه خواست عمومي براي تجديد نظر در سياست‌ها و گسترش گفتمان انقلاب اسلامي و تكيه بر ارزش‌هاي بنيادين زائيده از آن در سطح عموم است كه مي‌تواند ضامن چنين تحولي باشد. حتي در آن صورت نيز نبايد منتظر معجزه بود.”.

میرحسین در اين اعلامیه همچنين تصریح کرده بود: “در جريان فعاليت‌هاي انتخاباتي، ستاد اين جانب حق چاپ و تكثير عكس مرا نخواهد داشت و از علاقه مندانی كه ممكن است به صورت خودجوش وارد صحنه تبليغات شوند نيز انتظار دارم كه به اين خواست خدمتگزار خود توجه كنند. از نظر من، نوشته ساده يك شهروند علاقه مند به سرنوشت كشور در پشت شيشه مغازه‌اش دلنشين‌ترين و موثرترين الگوي تبليغ است. اين نه بدان معناست كه استفاده از تصوير را الزاما مسرفانه و يا فريبكارانه بدانم، بلكه مي‌خواهم از كارهايي كه شايعه شيوعشان را در فصول انتخابات شنيده‌ام، و اميدوارم هرگز واقع نشده باشند، به اكيدترين وجهي پيشگيري كنم. هرگونه عمل خلاف اخلاق، حضور و نشاط مردم را در صحنه انتخابات خدشه‌دار مي‌كند. چنانچه نام اين جانب در معرض اسائه قرار گيرد انتظارم از علاقه مندان و حاميان؛ سكوت است، چه رسد به آن كه خداي‌ناكرده خود مرتكب هتك حرمت و بي‌ادبي نسبت به كسي شوند و نوشته يا گفته ناحقي را اشاعه دهند. همچنين از همه عزيزان و دوستان تقاضا دارم به هيچ‌وجه از امكانات و اموال عمومي، چه به صورت مستقيم و يا غير مستقيم، در امور انتخاباتي استفاده نكنند. به زودي شور مبارزات انتخاباتي فراگير مي‌شود که در عین حال لازم است كه احترام دولت به دقت رعايت شود و انتقادات به صورت روشنگرانه، مستدل، دلسوزانه و نه با قصد فريب ارائه گردد.”.

ميرحسين

 

۲۰۰۸م:از آغاز مارس ۲۰۰۸، نامزدي سناتور «جان مك كين» و در آن زمان ۷۱ ساله از جانب حزب جمهوريخواه آمريكا در انتخابات نوامبر ۲۰۰۸رياست جمهوري اين كشور قطعي بنظر مي رسيد. در پي درک اين قطعيت احتمالي، برخي رسانه ها اشاره به بعضي رفتارهاي «مك كين» ـ سالخورده ترين نامزد رياست جمهوري در طول تاريخ ايالات متحده کرده بودند ازجمله تند مزاج، خشن و عصبي بودن و نيز سابقه ابتلاء به بيماري سرطان داشتن و گاهي بدون تأمل حرف زدن؛ و براي مثال: اين كلام او «بمب ـ بمب، ايران» كه تاكنون چند بارهم اين عبارت بمباران كردن ايران را به شوخي و يا جدّي تكرار كرده بود.

ازكوره در رفتن او، هفتم مارس ۲۰۰۸ علني تر از هميشه منعکس شد و راي دهندگان در شبکه هاي تلويزيوني آن را مشاهده كردند (عكس بالا). جريان از اين قرار بود: در هواپيمايي كه مك كين و همراهان و از جمله چند خبرنگار را از اتلانتا به نيوارليان مي برد؛ اليزابت بوميلر خبرنگار نيويورك تايمز از او درباره ملاقاتش در سال ۲۰۰۴ با «جان كري» نامزد وقت حزب دمكرات در انتخابات آن دوره رياست جمهوري سئوال كرده و چنين افزوده بود: گفته شده است كه در آن ملاقات شما (مك كين) با اين كه سناتور حزب جمهوريخواه بوديد حاضر شده بوديد كه معاون جان كري (نامزد حزب دمکرات ) شويد و نامتان در يك تيكت باشد!، آيا درست است؟. مك كين به جاي دادن پاسخ با جملاتي واضح كه درخور يك نامزد رياست جمهوري نبود، با پرخاش و ناراحتي تمام گفت: آدم زنده اي نيست كه ملاقات آن زمان مارا نداند، ارتباط به امروز ندارد، چرا اين سئوال را حالا مي كني؟ و ….

همان شب شبكه هاي تلويزيوني آمريكا جريان اين گفت و شنود و پرخاش را كه روي نوار ضبط شده بود پخش و اشاره كردند كه نامزدي مك كين مورد تاييد و حمايت جورج دبليو بوش (رئيس جمهور وقت) هم قرارگرفته است!.

پخش اين مطلب سوژه تفسيرهاي ديگري شد كه در آن ـ به صورت يك هشدار ـ اشاره به انتصاب گورباچف به رهبري شوروي در ۱۱ مارس ۱۹۸۵ شده بود كه چگونه يك انتصاب و يا انتخاب غلط مي تواند يك امپراتوري را متلاشي و مسير جهان را تغيير دهد.

در اين تفسيرها ضمن اشاره به پيروزي يك سياهپوست (باراك اوباما) در انتخابات داخلي حزب دمکرات(مقدماتي) حتي در ايالتهاي عضو كنفدراسيون سابق كه به خاطر مخالفت با آزادي بردگان سياه وارد جنگ داخلي شده بودند ازجمله ويرجينيا، جورجيا، لوئيزيانا و … و يا ويومينگ (ايالت كابوها) و ورمانت (ايالت سفيدها) گفته شده بود كه وضعيت تغيير كرده و مردم قرن ۲۱ از خشونت و جنگ و كارهاي خلاف منطق، اصول و قانون رويگردان هستند.

نگاهي به کمپين در مارس 2008 - اين، دمکراسي است و يا کسب قدرت به هر طريق؟!

 

۲۰۰۸م:در آن زمان اصحاب نظر ديگري هم بودند كه مي گفتند اگر انتقادهاي كنوني بانو هيلري كلينتون از اوباما، و اوباما از هيلري گسترش يابد و كار اين دو متقاضي شانه به شانه براي نامزدي حزب دمكرات به برخورد بكشد و احيانا در حزب دمكرات آمريكا انشعاب صورت گيرد، پيروزي مك كين در انتخابات نوامبر ۲۰۰۸ قطعي خواهد بود (که چنين نشد).

چه كساني و عواملي مي توانند در جريان انتخابات برخورد ايجاد كنند؟، اصحاب رسانه هاي آمريكا كه عمدتا كمپاني هاي بزرگ خارج از اين حرفه هستند، و بنظر مي رسيد كه از ژانويه ۲۰۰۸ كار مداخله را با تبليغ وسيع و لاينقطع براي “اوباما” آغاز کرده بودند!.

از سوي ديگر، در مارس ۲۰۰۸ انتقاد تند دو متقاضي نامزدي حزب دمكرات و مشاورانشان از يكديگر تا آستانه تخريب پيش رفته بود. يك نمونه از اين انتقادها اظهارات بانو «سامانتا پاور» مشاور اوباما بود كه سوم مارس ۲۰۰۸ بانو هيلري كلينتون سناتور نيويورك را «عفريته» خطاب كرد. سامانتا ۳۷ ساله درعين حال از فعالان «كار سنترCarr Center» هاروارد در دفاع از حقوق بشر است.

مرور زمان نشان داد که پس از انتخابات و پيروزي اوباما، وي هيلري کلينتون را برغم آن انتقادهاي متقابل و عفريته خوانده شدن بانو کلينتون از سوي سامانتا پاور، وزير امورخارجه کابينه خود کرد.

 

-پاره اي از رسانه ها در راستاي وظايف آموزشي خود از جمله به ياد آوردن گذشته، هرسال معمولا به مناسبت سالروز در گذشت ارسطو به انتشار انديشه ها و كارهاي اين انديشمند بزرگ از جمله توجه او به « اندازه گيري دمكراسي » مي پردازند.

رسانه ها در باره نظر ارسطو به اندازه گيري دمكراسي در يك جامعه از نوشته هاي « سيمور مارتين ليپست» استفاده و نقل مي كنند.

ارسطو نخستين انديشمند در جهان بود كه به اندازه گيري دمكراسي در يك جامعه توجه كرد كه در دوران معاصر « جيمز برايس » ،

« دانيل لرنر» و« راسل فيتزگيبون» به تكميل كار او را بر پايه شرايط تازه دست زده اند.

«ليپست» در اين زمينه نوشته است : ارسطو در قرن چهارم پيش از ميلاد« اندازه گيري دمكراسي » را برحسب اصالت ، پيشرفت و پسرفت دوره اي ( مثلا ؛ سالانه ) آن توصيه كرده و آموزش داده است.

برپايه نطرات ارسطو ، اتديشمندان متاخر دمكراسي ها را به پنچ نوع تقسيم كرده اند از اين قرار:

دمكراسي يكشبه ؛ دمكراسي كه دنباله يك استبداد مطلق باشد ؛ دمكراسي ضعيف ؛ دمكراسي رو به كمال و دمكراسي كامل . اينان پيشنهاد كرده اند كه جداولي تهيه شود و سنجش به صورت سالانه و باتوجه به اين موارد انجام شود:

ميزان مشاركت مردم ، كارهاي مثبت و منفي نمايندگان منتخب مردم در دوره قبل و يا جاري ، ميزان آگاهي مردم از كارهاي مثبت و منفي نمايندگانشان ، درصد رضايت و عدم رضايت از كارهاي انجام شده توسط نمايندگان ، ميزان پيشرفت و يا پسرفت معلومات عوام الناس از جزئيات دمكراسي ، درصد تمايل عوام الناس پس از تجربه دمكراسي نسبت به بازگشت به دوران سابق ( استبداد ) ، ميزان اميدواري و نا اميدي مردم به آينده دمكراسي خود و بالاخره نظر آنها نسبت به تجديد انتخاب همان نمايندگان و يا تغيير همه و يا بعضي از آنان.

دانيل لرنر و فيتز گيبون متفقا مي گويند كه در اين سنجش نمي توان به همه جوامع به يك چشم نگاه كرد و به ستون هاي جداول بر پايه يك ضابطه نمره داد. براي مثال: جامعه انگلستان با هشت قرن سابقه حكومت پارلماني با كشوري كه يك سال است حكومت انتخابي به دست آورده و سطح معلومات مردم پايين و مشغله معيشتي ايشان و تاثير پذيري آنان در قبال تبليغات و تلقينات داخلي و خارجي زياد است در يك سطح قرار داد. اين دو انديشمند پيشنهاد مي كنند كه سازمانهاي حرفه اي و بي طرف تشكيل شوند و هرساله كار اين سنجش را انجام دهند و نتيجه را اعلام دارند تا جهانيان بدانند كه هر جامعه (كشور) در چه مرحله اي از دمكراسي است و با چگونه مردمي رو به رو هستند.

در دو دهه آخر قرن ۲۰ ، كارشنا سان علم حكومت ملاك نمره دادن به جداولي را كه قبلا ذكر انها رفت مورد تجديد نظر قرارداده و توصيه كرده اند كه چند ستون تازه بر جداول اضافه شود از جمله وضعيت مطبوعات مستقل ( حرفه اي ) ، آزادي تاليف و ميزان كتابخوابي برپايه تيراژ كتابهايي كه درقلمرو علوم سياسي ، اجتماعي و انساني منتشر مي شوند، احزاب ، اتحاديه ها ، انجمن ها و بالاخره آمار دانشجويان و فارغ التحصيلان مدارس تعليمات عاليه در هر جامعه كه هركدام از اين موارد نقشي بزرگ در پرورش و تكامل دمكراسي ايفاء مي كنند. اين كارشناسان بر پايه اين نمره گذاري( معدل نمرات ) جوامع را در جهان به دمكراتيك ، نيمه دمكراتيك و غيردمكراتيك تقسيمبندي كرده اند. به نظر گروه افراطي ( راديكال ) اين كارشناسان ، مطلقا نبايد سراغ تهيه جداول سنجش دمكراسي در جوامعي كه دمكراسي ساختگي و اسمي ( ظاهري ) دارند رفت كه به منزله خيانت به اصل « دمكراسي » است.

 

۱۹۸۵م:يك روز پس از درگذشت «كنستانتين چرننكو» رهبر ۷۳ ساله شوروي، گردانندگان حزب كمونيست اين كشور يازدهم مارس ۱۹۸۵ «ميخائيل گورباچف» ۵۴ ساله دستيار يوري آندروپوف رهبر اسبق را در جاي او قراردادند و رهبر شوروي _ يکي از دو ابرقدرت جهان کردند. درگذشت سه رهبر سالخورده شوروي ــ برژنف ، آندروپوف و چرننكو ـ به فاصله دو سال و نيم، در انتخاب گورباچف كه مردي ميانسال بود موثر بود، زيرا حزب نمي خواست كه چند ماه بعد باز هم يك مراسم تدفين ديگر برگزار كند، ولي انتخاب گورباچف آغاز پايان عمر اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي، حاكميت حزب كمونيست، و فروپاشي بلوك شرق بود (كه ايجاد اين بلوك به بهاي خون ۲۷ ميليون تن از مردم شوروي تمام شده بود) و طولي نکشيد که بدون سر و صدا، جنگ و بکارگيري سلاح اتمي و موشک؛ نظام و وضعيتي تازه بر جهان حاكم شد كه جز براي اروپاي غربي و نيز كورپوريشن هاي بزرگ آمريكا و سرمايه داران برخي از ممالك، بهتر از گذشته نبوده است و بنابراين، تاريخدانان متفقا انتخاب گورباچف در ۱۱ مارس ۱۹۸۵ را نقطه بازگشتي در تاريخ جهان به شمار آورده اند. «تاريخدانان» فروپاشانيدن كنفدراسيون يوگوسلاوي، بي ثبات كردن افغانستان و پاكستان، اشغال نظامي عراق و استقرار نظامي آمريكا در منطقه خليج فارس، بي خاصيت كردن اتحاديه عرب و سازمانهاي جهاني ديگر، گسترش اتحاديه اروپا با هدف بستن راه اروپا به روي مسكو، گسترش ناتو و حضور آن در نقاطي جز اروپا و آمريكا با اين منظور كه ژاندارم جهان شود، سنگ اندازي برسر راه ساير ملل كه مي خواهند «قدرت» شوند، گلوباليزاسيون اقتصاد و استثمار مللي كه به فقر كشانده مي شوند و … را نتيجه همين يك انتصاب غلط (انتصاب گورباچف) مي دانند و مي گويند كه گورباچف تعمد نداشت، اشتباه و سادگي كرد و فرد شايسته و متناسب با مقام، كمتر مرتكب اشتباه مي شود كه توجه به اين نكته درسي است بزرگ براي همه ملل.

گورباچف تصور مي كرد كه اگر كمي دريچه را به روي باد – آن چه كه در غرب آزادي سياسي گويند باز كند و اولويت را به جاي تقويت بنيه نظامي و اهميت ارتش، (طبق توصيه مستشاراني که غرب به او معرفي کرده بود) به «اقتصاد» بدهد چهره شوروي دفعتا! تغيير خواهد كرد. بنابراين، در نخستين نطق خود از «تغيير» سخن به ميان آورد.

دو روز بعد از انتصاب، گورباچف پس از شركت در مراسم تدفين چرننكو با جورج بوش معاون ريگن رئيس جمهوري وقت آمريكا كه به همين منظور به مسكو آمده بود ملاقات كرد و ضمن مذاكره اي طولاني با او پيام ريگن را كه پيشنهاد ملاقات داده بود دريافت كرد. در پايان اين ديدار اعلام شد كه طرفين خواهان تشنج زدايي و قطع مسابقات تسليحاتي هستند.

گورباچف كه به نظر قريب به اتفاق مفسران – مردي زودباور بود، شايستگي رهبري کشور پهناوري چون شوروي را نداشت و در كار سياست سادگي مي كرد بعدا در ملاقاتهاي متعدد با سران آمريكا (که برنامه آنها با دقت تمام در واشنگتن تهيه شده بود) حضوريافت، وعده هاي فراوان شنيد و به راهي گام گذارد که همه چيز را برباد داد و مهمتر از همه، آرزوهاي مردمي که به سوسياليسم و تامين برابري و شادماني بشر چشم اميد دوخته بودند.

چرننكو

 

۱۸۱۰م:ناپلئون بناپارت امپراتور انتخابي فرانسه پس از طلاق گفتن ژوزفين در سناي اين كشور و علي رغم مخالفت پاپ ، از شاهزاده خانم اتريشي « ماري لوئيز » خواستگاري كرد ولي به پدر او امپراتور اتريش اطلاع داد كه براي آمدن به وين وقت ندارد و عقد نكاج به صورت وكالت بايد انجام شود و عروس به فرانسه اعزام گردد و دراينجا مراسم كليسايي آن بر گزار گردد.

امپراتور اتريش چاره اي جز قبول پيشنهاد نداشت و عقد نكاح وكالتي ۱۱ مارس سال ۱۸۱۰ در كاخ سلطنتي وين انجام گرفت و عروس و همراهان روانه پاريس شدند و روز اول آوريل به محض ورود آنان به پاريس مراسم مذهبي عقد انجام گرفت ، ولي از ترس پاپ هر كشيشي حاضر به اجراي مراسم نبود . بسياري از كشيشها تمارض كرده بودند و يا به مرخصي رفته بودند. ماري لوئيز مادر تنها فرزند ناپلئون است.

ازدواج وكالتي ناپلئون با شاهزاذه خانم اتريشي

 

۲۲۲: « واريوس باسيانوس» پس از چهار سال رياست بر امپراتوري روم درگذشت . وي در سوريه به دنيا آمده بود.

۱۳۰۲: به نوشته شكسپير ، رومئو و ژوليت در اين روز با هم ازدواج كردند.

۱۹۱۸: لنين پايتخت روسيه را از سن پترزبورگ به مسكو انتقال داد.

۱۹۲۴: ( ۱۳۰۲ خورشيدي ) : نيروي هوايي ايران با هفت هواپيما آغاز بكار كرد . سه فروند از اين هواپيماها ساخت آلمان و چهار فروند ديگر ساخت روسيه بود.

۱۹۶۶: ژنرال سوهارتو در اندنزي كودتا كرد.

۱۹۷۰: حزب سوسياليست بعث عراق ملت كرد اين كشور را برسميت شناخت.

۱۹۷۷: مسلمانان حنفي در شهر واشنگتن با تصرف سه ساختمان عده اي زا به گروگان گرفتند.

بیتوته

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا