تقویم تاریخ – ۲۱ اسفند

بصیر،

۵۲۴پیش ازمیلاد:مصريان يوناني تبار و مورخان يهود عهد باستان روايات حبشي ها را درباره گفت و شنود نخستين سفير ايران با امپراتور حبشه كه در سال ۵۲۴ پیش از میلاد و نزديك به نوروز ايرانيان (طبق محاسبات تقويمي تازه، مارس ۵۲۴ پيش از ميلاد) صورت گرفته بود اين چنين نقل کرده اند كه بعدا در برخی کتابهای روميان آمده است:

امپراتور حبشه كه برگزيده بزرگان اين كشور بود از سفير كامبيز (كامبوزيا، كمبوجيه، کبوجیه Cabudjia *) كه از مصر به حبشه (اتيوپي) فرستاده شده بود مي پرسد كه ايرانيان در چه سني مي ميرند، غذاي اصلي آنان چيست و آدابشان كدام است؟.

سفير پاسخ مي دهد كه عمدتا تا هشتاد سالگي عمر مي كنند و غذاي اصلي ايشان عبارتست از: نان گندم، گوشت و ميوه. آب، زمين و آتش را هم آلوده نمي سازند. اهورامزدا را كه خداي دانا، توانا و يگانه است پرستش مي كنند؛ دروغ نمي گويند، كار بد نمي كنند و نيّت بد داشتن را گناه مي دانند و با پوشش كامل و پاپوش (كفش) از خانه خارج مي شوند، اسپ را دوست دارند و مانند ملل ديگر در مزرعه و باركشي مورد استفاده قرار نمي دهند و نسبت به سالخوردگان خود نهايت احترام را رعايت مي كنند و از آنان به خاطر خدماتشان سپاسگزارند و هنگام ديدار، با بوسيدن دستشان اداي احترام مي كنند.

امپراتور حبشه كه هداياي كامبيز پسر كوروش بزرگ را مقابل خود گذارده بود تا حاضران در مجلس مشاهده كنند سپس از سفير ايران علت تصرف مصر را مي پرسد كه سفير پاسخ مي دهد:

به اين علت كه فراعنه به غير مصري ها (به نوشته مورخان يهود ، نسبت به يهوديان ساكن مصر) ظلم مي كردند.

امپراتور سئوال مي كند كه چرا بايد در كشور شما (ايران) سلطنت موروثي باشد، اگر پسر شاه ديوانه و يا افليج باشد بازهم بايد جانشين پدر شود؟، آيا اين كار خطرناك نيست؟.

سفير پاسخ مي دهد كه بزرگان پارس حق دارند كه بيشتر وظايف چنين شاهي را به دست گيرند.

 

* «كبوجيه Cabudjia» نامي است كه در كتيبه داريوش ذكر شده است. يونانيان «كامبوزيا» و روميان و به نقل از آنان اروپاييان امروز «كامبيز» مي خوانند. وي پس از تصرف مصر به عنوان سرسلسله بيست و هفتم اين كشور شناخته شده است.

۳۴۲پیش ازمیلاد:آن دسته از «كشور ــ شهر» هاي يوناني كه از سوي فيليپ دوم پادشاه مقدونيه تهديد مي شدند در مارس ۳۴۲ پيش از ميلاد براي رفع خطر از خود به اردشير سوم شاه ايران ار دودمان هخامنشي متوسل شدند و اردشير در اين زمينه به پادشاه مقدونيه اخطار داد و ضمن آن تهديد كرد كه اگر به اين شهرهاي كوچك كه خطري براي او ندارند و حاكميت و استقلال دارند حمله نظامي برد، در اين جنگ نابرابر، ايران به دفاع از اين شهرها كه حق دارند راه خود را بروند خواهد پرداخت. اين تهديد موثر واقع شد و فيليپ دوم تا اردشير سوم در قيد حيات بود از تصرف بقيه اين «كشور ــ شهرها» خودداري كرد. فيليپ دوم (پدر اسكندر) قبل از مارس ۳۴۲ پيش از ميلاد چند شهر يوناني را متصرف شده بود.

۶۰۴م:گريگوري يكم كه در «تاريخ عمومي» عنوان پاپ بزرگ دارد ۱۲ مارس سال ۶۰۴ ميلادي درگذشت. وي كه از سوم سپتامبر سال ۵۹۰ و در پنجاه سالگي به سمت پاپ انتخاب شده بود به دليل پژوهش هايش و بحث با پيروان اديان ديگر به «ديالوگوسDialogus» هم معروف است.

گريگوري يكم ـ متولد ايتاليا ـ برپايه تعاليم مسيح و نقل قولهاي حواريون، هفت عمل را گناه بزرگ (كاردينال وايس Cardinal Vices = گناه كبيره) اعلام داشت و به كليساها ابلاغ كرد تا ارتكاب آنها را نهي كنند. اين هفت گناه عبارتند از: تكّبر ـ بخل و حسد ـ شكم پرستي ـ لاسيدن (لاستLust ـ نظر شهواني داشتن) ـ خشم ـ آزمندي و طمع به مال ديگران ـ تنبلي و مفتخوري.

واتيكان ۱۲ مارس ۲۰۰۸ به مناسبت سالگشت فوت گريگوري قدّيس (پاپ كبير)، برپايه مطالعات وي و تفسير آنها و تطبيق با دنياي معاصر (قرن ۲۱) هفت گناه تازه بر آن «كاردينال وايس» ها اضافه كرد و عنوان آنها را «گناهان اجتماعي = Social Sins) گذارد كه مي توان «مصرف مواد مخدر و اشتغال به آنها» را در صدر اين گناهان تازه قرار داد. اين نخستين بار است كه كليساي كاتوليك مواد مخدر را رسما گناه اعلام مي دارد و جريان را به كليساهاي سراسر جهان بخشنامه مي كند تا روي آن موعظه كنند.

گناه تازه ديگر كه از اين پس كاتوليكها نبايد وارد آن شوند «جمع مال بيش از نياز» و حرص زدن براي مال دنيويExcessive Wealth

است. مي دانيم كه همانند اسلام، مذهب كاتوليك «كاپيتاليسم» را هيچگاه تاييد نكرده است. كاپيتاليسم در غرب با پروتستانيسم به وجود آمد و با آن همزاد است.

آلوده ساختن محيط زيست نيز از جمله گناهان تازه است كه كاتوليكها نه تنها از ارتكاب آن نهي شده اند بلكه بايد ديگران را هم تشويق به محافظت از محيط زيست كنند.

گناه تازه ديگر؛ دست زدن به اقدامي است كه فاصله (شكاف) انسانها از لحاظ ثروت را افزايش دهد و فاصله دارا از نادار را بيشتر كند Contributing to widening divide between rich and poor كه خلاف خواست خدا است.

همچنين، طبق اعلاميه جديد واتيكان كه اخلاقا براي هر كاتوليك لازم الرعايه است، يك كاتوليك اعم از اينكه تبعه معمولي باشد و يا رئيس دولت نبايد در محيط خود و ميان ملل ديگر دست بكاري زند كه فقر عمومي به وجود آورد و يا آن را افزايش دهدCreating poverty.

Gregory the Great

 

۲۰۰۴م: ۱۲مارس ۲۰۰۴ «فين كارلينگ» داستان نگار بلند آوازه نروژي در ۷۸ سالگي درگذشت. وي كار داستان نگاري را در سال ۱۹۴۹ با انتشار ناول «پل» و نمايشنامه «توپ كريستال» آغاز كرده بود و آخرين ناول او كه چند ماه پيش از درگذشتش منتشر شد «مدد رسانان كوچك» عنوان دارد.

معروفترين داستانهاي كارلينگ « … و ما هنوز انسان هستيم» است كه به چندين زبان ترجمه شده است. اين داستان نگار سالها به نوعي بيماري صرع دچار بود و وضعيت خود را در اتوبيوگرافي اش به بهترين وجهي منعكس كرده است.

 

۱۲۰۹م:نظامي گنجوي (ابو محمد الياس) كه در مارس ۱۲۰۹ ميلادي (به نوشته بسياري از موخان ۱۲ مارس برابر ۲۱ اسفند) ديده ازجهان فروبست شاعري داستانسرا و متخصص مثنوي داستاني بود. ليلي و مجنون، خسرو و شيرين، هفت پيكر و اسكندرنامه از جمله آثار این شاعر نامدار ايرانی هستند . وي که شهرت از شهر گنجه قفقاز برده مردي گوشه گير بود كه اميران زمان خود را مدح نگفت. نظامي مدح شاهان، اميران و مقامات وقت را گفتن دروغ و چاپلوسي و نوعي گناه مي دانست. وی در اين زمينه گفته است:

چو نتوان راستي را درج كردن ـــــــــــ دروغي را چه (چرا) بايد خرج كردن

این شعر گنجوی که به انگلیسی و زبانهای اروپایی دیگر ترجمه شده در مقدمه کتابهای درسی «خبرنویسی» درج شده و با استناد به آن به کسانی که بعدا «خبرنویس» می شوند گوشزد می شود که اگر نتوانند حقیقت یک رویداد را بنویسند بهتر است که از آن بگذرند تا مطلب نادرست و ناقص بنویسند و بخورد مخاطب دهند. مخاطب خریدار خبر است و نباید به او کم فروشی و بنجل فروشی کرد.

نظامي از زادگاه خود شهر گنجه، جز يك سفر به تبريز خارج نشد. داستانهاي دوران ساسانيان زمینه ساز نظامي در تنظیم خسرو و شيرين و هفت پيكر (بهرام نامه) بوده اند. براي اين كه بعدا به نظامی ايراد گرفته نشود كه چرا درباره اسكندر كه ميهنش را اشغال نظامي كرد سخن گفته است، وی او را در كتاب خود به عنوان يك حكيم و مردي دانا توصيف كرده، نه يك فاتح نظامی.

۱۳۰۴ش:ايرج ميرزا شاعر خوش ذوق و طنزسرا در اين روز بسال ۱۳۰۴ (۱۲ مارس ۱۹۲۶) در تهران در ۵۴ سالگي درگذشت و مرگ او سكته اعلام شد. وي در عين حال يك شاهزاده قاجار بود.

ايرج ميرزا

 

۱۷۰۲م:بانو الیزابت مالتElizabett Mallet روزنامه خود «The Daily Courant» را در مارس ۱۷۰۲ به توزیع داد. نخستین شماره آن تاریخ ۱۱ مارس را دارد. صفحه اول این روزنامه یک ورقی، دو ستون داشت و اخبار و مقالات آن عمدتا درباره رویدادهای بین الملل بود. بانو مالت در روزنامه اش می نوشت که مسئول هرمقاله فردی است که آن را نوشته و نامش در بالا و يا پايين مقاله ذکر شده است و او فقط مسئول نوشته های بدون ذکر نام نویسنده (اخبار) است. این روزنامه منظما به مدت ۳۳ سال منتشر و در سال ۱۷۳۵ با «سپکتیتورThe Spectator» ادغام شد. دفتر انتشار «دیلی کورنت» در خیابان فلیت استریت لندن (Fleet Street) واقع بود که بعدا و تا اوايل دهه يکم قرن ۲۱ رسم و عادت شده بود که مقرّ روزنامه نگاری انگلستان (دفاتر جراید و خبرگزاری) در اين خيابان باشد. برخی از مورخان «نویچ پستThe Nowich Post»را نخستین روزنامه انگلیسی معرفي کرده اند که در سال ۱۷۰۱ منتشر شده بود، ولی انتشار این روزنامه منظم نبود و چند شماره بیشتر منتشر نکرد و جریده نامنظم ـ در عرف ژورنالیسم، روزنامه محسوب نمی شود.

تاریخچه روزنامه نگاری به قرن یکم پیش از میلاد بازمی گردد که ژولیوس سزار امپراتور روم «Acta Diuma» را در شهر رم منتشر می کرد و آن را که مطالبش بر پوست و تخته چوب نوشته می شد در میدانهای شهر آویزان می کردند تا مردم باسواد بخوانند. اردشیر پاپکان در نیمه اول قرن سوم میلادی (طبق برخی نوشته ها؛ از سال ۲۳۳ میلادی) کارهای دولت ایران را در «کارنامک» می نوشت تا بزرگان، مدیران و موبدان کشور آگاه شوند. دولت چین (دودمان «هان») در همان قرن و پنجاه سال پس از اردشیر، کار انتشار منظم «Tipao» حاوی کارهای روزمره دولت را آغاز کرد که چاپ بلوکی (مهر زنی با مرکب بر کاغذ) بود. می دانیم که چین مبتکر ساخت مرکب، کاغذ و چاپ بلوکی درجهان است. نخستین روزنامه عمومی جهان (جامع، بی طرف و حاوی انواع مطالب) از سال ۱۵۵۶ در جمهوری ونیز (بندری در ایتالیا) منتشر شد و چون به یک گازتا (سکه وقت جمهوری ونیز) بفروش می رفت به «Gazzetta» معروف شد و این واژه بتدریج وارد سایر زبانها و لغتنامه ها شده و مفهوم «روزنامه» پیداکرده است. پس از «ونیز»، یک آلمانی به نام یوهان کارولوسY. Carolus در سال ۱۶۰۵ در استراسبورگ به انتشار روزنامه دست زد. یک آلمانی دیگر در سال۱۶۰۹ روزنامه Avias را منتشر ساخت. هلندی ها در سال ۱۶۱۸ روزنامه Folio (با مطالب مجله ای) را چاپ کردند. فرانسه در سال ۱۶۳۱ لاگازتا را به توزیع داد و بعدا و تا سال ۱۶۴۵ پرتغال، اسپانیا و سوئد هم دارای روزنامه شدند. روزنامه سوئدی منتشره در سال ۱۶۴۵ هنوز بکار انتشار ادامه می دهد و اخیرا آنلاین شده است. انگلستان از سال ۱۷۰۱ و در حقیقت ۱۷۰۲ وارد عالم روزنامه نگاری شد و آمریکا از سال ۱۷۰۴ و در شهر بوستون.

با پیدایش رادیو از سومین دهه قرن بیستم، وضعیت روزنامه ها بهتر شد زیرا مردمی که اخباررا به صورت کوتاه از رادیو شنیده بودند برای کسب جزئیات به خرید روزنامه می پرداختند ولی با پیدایش تلویزیون (رسانه سمعی و بصری) قضیه برعکس شد و روزنامه ها برای ادامه بقاء به مقاله نویسی (نظر)، نگارش فیچر (گزارش توام با سابقه مطلب، جزئيات و …) و مصاحبه های خیابانی (کسب نظر مردم پیرامون اقدامات، تصمیمات و حوادث روز) پرداختند، ولی بنظر می رسد که تلاش آنها از دهه یکم قرن ۲۱ در رقابت با آنلاین ها و وبلاگ ها بی نتیجه بوده و تا ماه نهم سال ۲۰۰۹ سیزده درصد روزنامه ها تعطیل و یا آنلاینی شده اند. علت اصلی، طبق گزارش موسسه بررسی قضیه، عمدتا این بوده است که روزنامه نگاران ماهرتر وبلاگ نویس و یا جلب تلویزیونها شده اند و پیرامون رویدادها اظهار نظر می کنند و خبرنویسی روزنامه ها به دست هرکس که جویای کار بوده (صرف نظر از نوع تحصیلات و تجربه) افتاده و از قاعده و اصول خارج شده که بازگشتی است به مطوّل نویسی قرن نوزدهم که از حوصله مخاطب قرن ۲۱ خارج است. بیشتر مخاطبان روزنامه ها از قرن نوزدهم از طبقه متوسط هرجامعه بوده اند.

۱۹۵۰م:«آخرين جنايت در كرملين» كتابي است ۴۰۲ صفحه اي كه در پنجاهمين سال درگذشت استالين انتشاریافته است كه «تاريخدان روس ولاديمير نائوموف» و «جاناتان برنت» پژوهشگر دانشگاه ييل آمريكا آن را برپايه يافته هاي خود از مطالعه اسناد دهه ۱۹۵۰ شوروي كه پس از فروپاشی این جماهیریه از طبقه بندي خارج شده اند برنگاشته اند. اسناد ارائه شده در اين كتاب كه در مارس ۲۰۰۳ به توزيع داده شد فرضيه قتل استالين را تقويت كرده است. استالين پنجم مارس ۱۹۵۳ به سبب خونريزي مغزي و پس ازچهار روز اغماء درگذشت.

اسناد ارائه شده در اين كتاب حكايت از اين دارد كه استالين با «وارفارين» كه ماده اي بي رنگ و بي طعم و بي بو است مسموم شده بود. مولفان مدعي شده اند كه در ضيافت شام یکم مارس ۱۹۵۳ در كرملين، اين ماده را به خورد استالين داده بودند كه نتيجه اش خونريزي مغزي او بود كه چهار روز بعد درگذشت. وارفارين كه در عين حال يك نوع مرگ موش است خون را سريعا و شديدا رقيق مي كند. در آن ضيافت «بريا» رئيس سازمانهای امنيت شوروي، مالنكوف، خروشچف و بولگانين اعضاي دفتر سياسي حزب كمونيست شوروي حضور داشتند. پس از مرگ استالين؛ مالنكوف، بولگانين و خروشچف يكي پس از ديگري برجاي او نشستند و خروشچف نخستين مقامي بود كه به انتقاد علني از استالين دست زد، او را تقبيح كرد و جنازه اش را كه در محفظه شيشه اي در آرامگاه لنين بود از اینجا خارج ساخت و در كنار ديوار كرملين به خاك سپرد. مولفان نوشته اند كه اگر همان دم [پس از وقوع سکته] استالين را كه به خونريزي مغزي دچار شده بود به بيمارستان رسانيده بودند نجات يافته بود، ولي كسي اين كار را نكرد!.

به حدس مولفان، از ميان اين چهار تن [که در بالا، ذکر نام آنان رفت] احتمال قتل استالین به دست «بريا» بیشتر است زيرا كه او از طرح محرمانه استالين مبني حمله اتمي غافلگيرانه به انگلستان و آمريكا اطلاع داشت و نگران نتايج آن بود؛ براي اين كه در حمله اتمي متقابل آمريكا بيش از نيمي از نفوس شوروي نابود مي شدند. هيچ كس جز «بريا» نمي دانست كه حمله اتمي غافلگیرانه نزديك است و استالین منتظر رسیدن شمار بمب های اتمی شوروی به حد لازم است تا دستور انجام حمله را صادر کند. «بريا» مي دانست كه خيال متلاشي شدن شوروي به دست آمريكا لحظه اي استالين را آرام نمي گذارد. استالين بارها گفته بود كه تا كاپيتاليسم آمريكا باقي باشد سوسياليسم پيشرفت واقعي نخواهد داشت و مردم جهان در بدبختي ابدي غوطه ور خواهند بود. به نظراستالين، سران كاپيتاليسم آمريكا كمر به انشعاب و تضعيف و سپس فروپاشانیدن شوروي بسته بودند زيرا كه تا شوروي وجود مي داشت كاپيتاليسم نمي توانست یکه تاز جهان شود و استثمار ادامه یابد.

مولفان اين كتاب مدعي شده اند كه «بريا» بعدا نزد مولوتوف اعتراف ضمنی به قتل استالين كرده بود و گفته بود كه اگر استالین برای مدتی بیشتر زنده می ماند و در صدر دولت بود، زود و يا دير همه اطرافيانش را نيست و نابود مي ساخت. مولوتوف از طرح استالین درمورد حمله اتمی احتمالی به آمریکا آگاه بود.

اين كتاب حاوي ۲۰ صفحه گزارش پزشگي فوت استالين است. مولفان ابراز تعجب كرده اند كه چرا گزارش پزشكان در طول چهار روزي كه استالين در اغماء بود سه ماه بعد (در ژوئن ۱۹۵۳) تنظيم و به بايگاني داده شد و چرا وي پس از خونريزي مغزي دچار خونريزي معده هم شده بود كه این دو عارضه ارتباطي باهم ندارند.

مطالعه اين كتاب ماجراي قتل نادرشاه پادشاه قرن هجدهم ایران زمین را در ذهن تداعي مي كند. زيرا كه تني چند از ژنرالهاي او از ترس جان خود شبانه به خوابگاهش ريختند و اورا كشتند.

بايد دانست كه نسبت به مرگ پي در پي دو رهبر ديگر شوروي در دهه ۱۹۸۰ ـ آندروپوف و چرننكو ـ که پس از برژنف و پیش از گورباچف، یکی پس از دیگری قدرت را به دست گرفته بودند نيز ترديد هايي وارد آمده است. اشتباهات و یا تعمد گورباچف به فروپاشی بلوک شرق و اتحاد

استالين

 

۱۹۳۰م:گاندي مبارزه منفي خودرا (اصطلاحا: نافرماني مدني ـ بي اعتنايي آرام و بدون خشونت نسبت به تصميم مقامات) برضد ماليات نمك كه از سوي حكومت انگليسي هند [در آن زمان “هندوستان” زيرا که شبه قاره تجزيه نشده بود و پاکستان وجود نداشت] وضع شده بود از اين روز در مارس ۱۹۳۰ آغاز کرد زيرا که آن را عادلانه نمي دانست، بعلاوه بدون حضور نمايندگان مردم هند تدوين شده بود. گاندي پيشاپيش هزاران تن از هنديان از منطقه احمد آباد پياده عازم ساحل دريا در «دندي» شد تا دست به جمع آوري نمك از دريا بزنند و مردم آنرا با ماليات خريداري نكنند. اين پياده روي ۴۸۰ كيلو متري ۲۵ روز طول كشيد و اين جمعيت از ششم آوريل سرگرم جمع آوري نمك طعام از دريا شد كه پليس انگليسي هند بسياري از معترضين از جمله «رام داس» پسر گاندي را دستگير كرد و به زندان افكند.

حكومت انگليسي هند بر هر ۴۰ كيلو گرم نمك طعام يك روپيه ماليات وضع كرده بود كه وضع ماليات بر اين كالا در هند سابقه نداشت و گاندي مبارزه منفي خود را بر ضد آن به آزمايش گذارد. اين راهپيمايي نسبتا طولاني كه در سر راه، مردم به آن مي پيوستند در عين حال كمك بزرگي به بيدار شدن ناسيوناليسم هندي از خواب طولاني خود بود.

مبارزه منفي گاندي بر ضد ماليات نمك

 

۱۹۴۷م:در چنين روزي در سال ۱۹۴۷ هري ترومن رئيس جمهور وقت آمريكا با یک پيشنهاد غیر منتظره به دستگاه قانونگزاری اين كشور، سياست خارجي آمريكا را در جهت تازه اي قرار داد كه در «تاريخ» به «دكترين ترومن» معروف شده است. او هنگام طرح پیشنهاد خود درجلسه كنگره ـ بدون ذكر نام شوروي ـ گفت كه اين وظيفه دولت آمريكا بايد بشود كه به كمك مللي كه از خارج و يا توسط اقليت مسلح داخلي در معرض سلطه كمونيسم قراردارند بشتابد.

ترومن سپس وارد جزئیات شد و گفت كه دولت يونان در زير حملات كمونيستهاي مسلح اين كشور كه از خارج كمك مي شوند قرار دارد و افزود: تا پايان ماه قرار است نظامیان انگليسي يونان را ترك گويند و اگر ما به كمك دولت اين كشور نشتابيم، يونان به دست كمونيستها خواهد افتاد، و به همين گونه هم تركيه، و چنانچه اين دو كشور به دست كمونيستها افتند همه منطقه مديترانه و نیز خاورميانه با منابع خود به میدان فعالیت عوامل مسکو تبدیل خواهند شد. ما از راههای مختلف کمک کردیم تا روسها ایران را تخلیه کنند و توطئه تجزیه این کشور باستانی خنثی شود ولی عوامل کمونیست [حزب توده] هنوز در آنجا فعالند. ایران نه تنها دروازه آسیای غربی بلکه کلید ورودی آسیای جنوبی است. این ملت از مرزهای شرقی هند تا ساحل شرقی مدیترانه نفوذ فرهنگی دارد. ترومن سپس درخواست تصويب يك كمك ۴۰۰ ميليون دلاري براي يونان وتركيه كرد.

سخنرانی ترومن در جلسه کنگره طولانی بود و انعكاس وسیع سخنان او چنان ترسي در دل امريكاييان ايجاد كرد كه تا ۴۰ سال و اندی مخالفتي با مبارزات پرهزينه اين دولت با شوروي و كمونيسم نکردند که به «جنگ سرد» معروف است. این مبارزه، رسانه های آمریکارا در راستای سیاست های دولت قرارداد که ادامه این وضعیت، آنهارا در جایگاه سیاسی تازه ای قرارداده است [میدیاکراسی].

اعلام دكترين ترومن در ۱۲ مارس ۱۹۴۷ فصل تازه ای را در تاریخ عمومی (جهان) بازکرد که ادامه دارد؛ پنج دهه اول آن مبارزه با كمونيسم بود و دوران ايجاد اتحاديه هاي نظامي برگرد شوروی و چین و رقابتهای این دو بلوک بایکدیگر. با فروپاشی داوطلبانه بلوک شوروی و دگرگونی سیاست های چین، دکترین ترومن تغییر چهره داده و در دو دهه گذشته، مبارزه با تروريسم (!) و گسترش سلاحهاي كشتارجمعي و … را عملا جانشين آن کرده اند و با استناد به آنها و بهانه های مربوط، تنها اتحادیه نظامی باقیمانده جهان [ناتو] را گسترش داده حوزه فعالیت آن را جهانی ساخته، فرماندهی نظامی خاورمیانه (به مرکزیت بحرین) بوجودآورده، با استقرار در عراق ناظر بر آسیای غربی شده، با ورود به افغانستان منطقه فرارود و پاکستان اتمی را زیر دندان قرارداده، نفوذ چین و هند به سوی غرب آسیا را کنترل کرده، به نام استقرار دمکراسی انقلاب نارنجی به راه انداخته و …. با اینکه «ناتو» سه جمهوری شوروی سابق [جمهوری های بالتیک] را به عضویت درآورده و آمریکا در قفقاز و قرقیزستان سابق شوروی نفوذ و حضور یافته از واکنش مسکو خبری نیست!.

Harry S. Truman

 

۲۰۰۳م:پس از يك دهه وقفه، دولت آمريكا دهم مارس ۲۰۰۳ رسما پيشنهاد لغو محدوديت ساخت سلاحهاي كوچك اتمي را اعلام داشت كه مفسران، آن را يک عامل احتمالي ديگر براي از سرگيري مسابقات تسليحاتي بيان کردند. طبق گزارش آن روز رسانه ها، دولت جورج دبليو بوش تصميم گرفته بود كه از سال ميلادي ۲۰۰۴ دست به توليد مجدد «ميني نيوك» بزند و اين نام به آن دسته از سلاحهاي هسته اي اطلاق مي شود كه قدرت انفجاري آنها زير ۵ هزار تن «تي ان تي» است. بمبي كه در اوت ۱۹۴۵ بر هيروشيماي ژاپن فروافكنده شد نزديك به ۲۰ هزار تن« تي ان تي» قدرت انفجار داشت.

 

۲۰۰۸م:به گزارش دهم مارس ۲۰۰۸ رسانه هاي آمريكا، «اليوت اسپيتسرEliot Spitzer» حقوقدان و فرماندار انتخابي ايالت ۱۹ ميليوني و ۱۴۱ هزار كيلومتر مربعي نيويورك سيزدهمين دولتمرد و سياستمدار آن كشور بود که بر فهرست «جنجال سكس» اضافه شده بود. رسانه هاي آمريكا دهم و يازدهم مارس ۲۰۰۸ اين گزارش را در صدر اخبار خود قرارداده و طبق روال، تا مدتي به اين كار و پرداختن به گزارش هاي مربوط ادامه داده بودند. به نظر جامعه شناسان، تعقيب ژورناليستيك اين قبيل گزارش ها؛ اگر براي مقامات ديگر عبرت آموز واقع شود مفيد خواهد بود. مرور زمان نشان داد که جنجال سکس پیرامون دولتمردان و سیاستمداران آمریکایی بعدا هم ادامه داشته است.

به گفته يك صاحبنظر كه اظهاراتش درباره «جنجال سكس»، دهم مارس ۲۰۰۸ منعكس شده بود، اين وضعيت مي رود تا فصلي از تاريخ ايالات متحده را تشكيل دهد. همه اين مقامات آمريكايي كه اخيرا نامشان در ارتباط با سكس برده شده است؛ از سناتور، نماينده مجلس، فرماندار ايالت، شهردار تا يك مقام ارشد وزارت امور خارجه ـ اتفاقا از جمله كساني بوده اند كه بيش از ديگران دم از تقبيح فعاليت هاي جنسي خارج از چارچوب خانواده را زده بودند و اين قبيل اعمال را بكرّات محكوم كرده بودند و بيشترشان نيز جمهوريخواه (محافظه كار) و حامي تحكيم بنياد خانواده بشمار مي رفتند.

اليوت اسپيتسر (متولد دهم ژوئن ۱۹۵۹) كه خانواده اش از يهوديان اتريش بوده كه به آمريكا مهاجرت كردند سالها دادستان نيويورك و از مبارزان با فحشاء بود. وي كه از هاروارد دكتراي حقوق گرفته است دهم مارس ۲۰۰۸ پس از انتشار ماجرا در رسانه ها، در كنار زنش «سيلدا» در برابر ميكروفن قرار گرفت و بدون ردّ اتهام، از عمل خود ابراز تاسف كرد و گفت كه تاسف او بيشتر از اين بابت است كه خودش ناقض ارزشهايي بوده است كه آنها را آموزش و ترويج مي داد.

كشف اين ماجرا نيز جالب و شنيدني است. در آمريكا، سازمان ماليات بردرآمد از راههاي مختلف و در صورت لزوم كنترل حسابهاي بانكي، درآمد و هزينه افراد را زير نظر مي گيرد تا تقلبي روي نداده باشد. اين اداره در بهار ۲۰۰۸ متوجه جا به جايي و برداشت هاي متعدد نقدي از حساب اسپيتسر مي شود ـ (درآمريكا پرداختها، حتي اگر خيلي كوچك باشند با چك و يا كرديت كارت انجام مي شود و حمل مبلغ قابل ملاحظه اسكناس به ندرت ديده شده است، و اسكناس معمولا توسط توريست ها كه حساب بانكي در آمريكا ندارند و يا در معاملات غيرقانوني از قبيل خريد و فروش مواد مخدّر بكار مي رود). سازمان ماليات بردرآمد (آي. آر. اس= IRS) سوء ظن خود درباره برداشت هاي نقدي بزرگ از حسابهاي اليوت اسپيتسر را با پليس امنيت داخلي (اف.بي.آي) در ميان مي گذارد و پليس حقيقت را كشف و متوجه مي شود كه فرماندار نيويورك و مبارز شمار يك با فحشاء كه به «آقاي تميز و پاكيزه = Mr. Clean» هم شهرت داشته با داشتن همسر و سه دختر، مشتري يك مركز تامين و معرفي زن براي خوشگذراني بوده و براي اين كار حتي رنج سفر مكرر به شهر واشنگتن را برخود هموار مي کرد. اين مركز در زير نام «كلوب …» كار «كال ـ گرل» انجام مي داد. اليوت در اين کلوب به «مشتري شماره ۹» شهرت داشت و مكالمه تلفني دختري از اعضاي اين مركز به نام «كريستن (اشلي)» دست كم يك بار ضبط شده كه نگران بوده «اليوت» مايل به استفاده از وسيله جلوگيري از انتقال بيماري مقاربتي، هنگام انجام سكس نيست. پليس مربوط جزئيات كار و حتي مبالغ خرج شده را به دست مي آورد و … كه رقم آن بيش از هشتاد هزار دلار بود! (درآمد اليوت در سال ۲۰۰۶ يك ميليون و نهصد هزار دلار گزارش شده، زيرا كه علاوه بر مواجب دولتي، داراي درآمد مستغلات است).

Eliot Spitzer و زنش Silda

 

۱۹۲۵: دكتر سون يات سن بنياد گذار نظام جمهوري در چين در ۵۸ سالگي در گذشت.

۱۹۳۸: شوشنيگ از صدر اعظمي اتريش كناره گيري كرد تا مانعي بر سر راه وحدت دو سرزمين آلماني نژاد (آلمان و اتريش) باقي نباشد.

۱۹۴۱: قانون عاريه و كرايه (Lend – Lease) اسلحه از جانب آمريكا به كشورهايي كه با آلمان و ايتاليا در جنگ بودند به تصويب كنگره اين كشور رسيد. هنوز آمريكا وارد جنگ جهاني دوم نشده بود.

۱۹۴۲: ژنرال مك آرتور بر اثر فشار نيروهاي ژاپني، فيليپين را ترك و به استراليا رفت.

۱۹۵۷: اعلام شد كه ۲۲ لشكر شوروي در آلمان شرقي مستقر هستند.

بیتوته

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا