تقویم تاریخ – ۹فروردین

بصیر،

۸۹۵م:درگذشت احمد دينوري (احمد بن داود) اندیشمند، مورخ و اديب ایرانی را آخرين هفته مارس ۸۹۵ ميلادي نوشته اند. وي از پژوهشگران و نويسندگان دوران سامانيان بود که تاجیکیان (پارسیان) دمی از بزرگداشت آنان فروگذار نمی کنند . آثار دينوري متعدد و معروفترين آنها «اخبار الطوال» شامل رويدادهاي تاريخي تا پایان عصر ساسانیان (يزدگرد سوم) است.

مورخان معاصر با تفسیر نوشته های دینوری و نویسندگان عصر سامانیان به این نتیجه رسیده اند که «دروغگویی مقامات»، تشکیل طبقه خواص مرکب از شاهزادگان، امیرزادگان، بزرگان و ژنرالها در سه دهه پیش از تعرض عرب و مبارزه آشگار و پنهان افراد این طبقه با یکدیگر برسر کسب قدرت و نیز افزایش شکاف طبقاتی در جامعه ایران سه عامل اصلی اضمحلال امپراتوری ایران بودند. به عبارت دیگر، فرسوده شدن ارتش ایران در جنگهای غیر ضروری خسروپرویز ازجمله تصرف مصر و …، در آن زمینه نقش آنچنانی نداشت و یک عامل فرعی بود. با توجه به این تفسیر مورّخان، در سال ۱۳۳۶ هجری و پس از تاسیس دو حزب مردم و ملّیون و گسترش انتشار نطق و مصاحبه مقامات و رجال و ترس از رواج وعده های غیر عملی و گزارش های نادرست، به دکتر اقبال نخست وزیر وقت پیشنهاد شده بود که برای کاهش از موارد دروغگویی مقامات ارشد، آرزوی داریوش بزرگ که اهورامزدا ایران را از دروغ در امان دارد به صورت قاب عکس کتیبه به دو خط عربی (فارسی کنونی) و میخی تهیه شود و در همه ادارات دولتی نصب و در میدانهای شهرها قرارداده شود تا اصطلاحا نصب العین باشد. این پیشنهاد، نخست مورد توجه قرارگرفت ولی بعدا به بهانه زیاد بودن هزینه تهیه آن همه قاب عکس و نبودن بودجه مسکوت ماند. در نیمه دهه ۱۳۵۰ هجری (۱۹۷۰ میلادی) هیات کارشناسان مامور حل مسائل اداری ایران که اظهارات خلاف واقع مقامات و مجلسیان را یکی از این مسائل تشخیص داده بودند به شاه پیشنهادی دادند مشابه پیشنهادی که در سال ۱۳۳۶ به دکتر اقبال داده شده بود و نصب تابلو منع دروغگویی داریوش را در کلاسهای مدارس بر آن اضافه کرده بودند ولی برای اجرای این پیشنهاد، دیگر دیر شده بود و دو سال بعد انقلاب شد. یکی از شعارهای انقلاب در طول سال ۱۳۵۷ هجری تحکیم اخلاقیات، نهی دروغ، قطع فساد اداری و سوء استفاده از مقام و منزلت بود. داریوش بزرگ دروغ، دشمن و خشکسالی را در ردیف هم سه خطر بزرگ برای ایران تشخیص داده بود. واژه دروغ در زبان پارسی در طول هزاران سال تغییر نیافته است.

مورخان همچنين مبارزه سران کشور برسر قدرت در تیسفون و نبود اتفاق میان آنان در جریان تصمیمگیری ها، برقرار شدن مجدد نظام ارباب و رعیتی (فئودالیته، پس از درگذشت خسروانوشیروان) و بالاخره شخصیت ضعیف و مردّد بودن یزدگرد سوم در گرفتن تصمیم و اجرا باعث فروپاشي امپراتوري ايران بشمارآورده اند. اين فروپاشي درپي شکست نظامی ایران در قادسیه (به فاصله ای کوتاه از کوفه ـ نجف) در نوامبر ۶۳۶ میلادی (نبرد ۴ روزه بامداد ۱۶ تا شامگاه ۱۹ نوامبر)، سپس شکست در نبرد جلولا (نزدیک کرمانشاه و واقع در عراق کنونی که کوههای زاگرس از آنجا آغاز می شود) در ماه مه ۶۳۷ و آنگاه در نبرد نهاوند صورت گرفت. شمار نظامیان ایران در این نبردها سه برابر عرب ها بود. فرماندهی نیروهای عرب را در این جنگها سعد بن ابی وقاص از سران قریش و بستگان پیامبر اسلام برعهده داشت. به باور اين مورخان، یزدگرد سوم که در مرو و در سال ۶۵۱ ترور شد نباید همان اشتباه داریوش سوم را می کرد و به سمت شمال شرقی کشور می رفت باید به منطقه فارس و بختیاری می رفت که نیروی عرب قادر به نبرد در کوهستان نبود. در برخی از تفسیرهای تاریخی سه دهه گذشته هم پهلوی دوم (محمدرضاشاه) از لحاظ تردید و دودلی در ردیف یزدگرد سوم و داریوش سوم قرارداده شده است.

کتيبه داريوش بزرگ حاوي دعاوي معروف او براي وطن

 

۱۲۹۶ش:وثوق الدوله رئيس الوزراء وقت كه همكاري هاي او با دولت استعمارگر انگلستان اظهر من الشمس است نهم فروردين سال ۱۲۹۶ (۲۹ مارس ۱۹۱۷) تاسيس نيروي انگليسي «اس. پي. آر S.P.R.» در منطقه نفوذ انگلستان در ايران (سراسر جنوب و شرق ايران) را به رسميت شناخت!. اين واحد نظامي به ابتكار ژنرال پرسي سايكس ـ افسر انگليسي مقيم هند كه براي وطن ما هم تاريخ تاليف كرده است!! تاسيس شده بود و در حقيقت يك نيروي نظامي و انتظامي به موازات نيروهاي مسلح ايران بود و مقامات انگليسي در ايران که عملا دولتي در دولت تشکيل داده بودند با توسل به اس.پي. آر. به هر كار كه مي خواستند در منطقه نفوذ انگلستان دست مي زدند و صاحب اختيار كامل بودند.

 

۱۳۲۵ش:فروردين ماه ۱۳۲۵ (مارس ۱۹۴۶) ايران داراي شوراي عالي اقتصاد شد. نخستين جلسه اين شورا بعد از ظهر ۹ فروردين در تهران تشكيل شد و دكتر علي اميني به دبير كلي آن انتخاب گرديد. رياست شورا با نخست وزير وقت بود. اعضاي ۱۱ گانه شورا دست اندر كاران اقتصاد كشور بودند كه قبلا تعيين و در نخستين جلسه حضور داشتند. وظيفه اين شورا بررسي و تصويب طرحهاي مهم اقتصادي كشور بود. جلسات شورا گاهي هم با حضور شاه تشكيل مي شد. حسنعلي منصور نيز مدتي طولاني دبير كل اين شورا بود. ايرادي كه از همان آغاز كار به اين شورا گرفته شد؛ نداشتن اعضايي از ميان كارشناسان،استادان و اصحاب نظر بود كه از مقامات دولتي نباشند و بتوانند آزادانه مسائل را بگويند و در باره طرحها نظر دهند ( و اصطلاحا؛ بله قربان گو نباشند).

 

۱۳۳۰ش:خوزستان نوروز ۱۳۳۰ (مارس ۱۹۵۱) را در ميان اعتصاب كاركنان صنعت نفت كه تا هفته ها ادامه داشت برگزاركرد. در پي تصويب قانون ملي شدن نفت ايران در پايان اسفند ۱۳۲۹، مقامات شركت نفت انگلستان با اين كه هنوز از آن شركت دولتي خلع يد نشده بود و به بهره برداري از نفت ادامه مي داد به منظور تحريك كاركنان نفت و نا آرام كردن خوزستان مزاياي اين كاركنان را قطع كرد و اين اعتصاب نتيجه همين اقدام بود. درپي آغاز اين اعتصاب، دولت حسين علاء نخست وزير وقت در خوزستان حكومت نظامي اعلام كرد، ولي موفق به برقراري آرامش نشد و تشنج از پنجم فروردين افزايش يافت و در درگيري هايي كه روي داد عده اي كشته و يا مجروح شدند.

۱۳۵۴ش:نهم فروردين ۱۳۵۴ (۲۹ مارس ۱۹۷۵) مفاد قرارداد ۱۵ ميليارد دلاری ایران و آمریکا که مذاکرات مربوط به انعقاد آن در اسفندماه پایان یافته بود انتشار يافت. در این قرارداد آمريكا با فروش هشت رآكتور اتمي به ايران موافقت کرده بود. بخش های دیگر قرارداد مربوط به موافقت دولت ایران با فعالیت شركتهاي آمريكايي در عملیاتی از راه سازی تا آپارتمان سازي و کارهای عمرانی و صنایع بود. اين قرارداد به نام تحكيم مناسبات دوستانه قدیمی ایران و آمریکا بسته شده بود. هنري كيسينجر وزیر امورخارجه وقت آمریکا در آخرین جلسه مذاکرات مربوط به انعقاد این قرارداد حضور داشت. وی به همین منظور به تهران رفته بود.

۱۳۵۴ش:نهم فروردين ۱۳۵۴(۲۸ مارچ ۱۹۷۵) و درپي سازش پنجم اسفند ۱۳۵۳ شاه و صدام حسين در الجزيره و متعاقب آن ديدار اميرعباس هويدا نخست وزير وقت از بغداد اعلام شد كه اختلافات مرزي ايران و عراق بر طرف شده و مناسبات دو كشور به حالت عادي باز گشته است.

پس از توافق شاه با صدام، دولت ايران، برغم سياست ديرپاي واشنگتن، كمكهاي خود به كردهاي عراق از جمله كمكهاي نظامي را قطع كرد و به مصطفي بارزاني و يارانش اطلاع داد كه تنها مي توانند در كرج اقامت كنند و تحت حمايت ايران باشند. سالها ايران ناقل كمكهاي آمريكا به كردهاي عراق بود كه با هدف كسب خودمختاري با دولت صدام حسين مي جنگيدند. دولت وقت ايران، خود نيز كمكهاي چشمگير به كردهاي عراقي كرده بود و اين كمكها باعث چند برخورد مرزي ايران و عراق و اخراج ايراني تبارها از عراق و بازداشت بعضي از آنان شده بود.

باوجود توافق الجزاير، صدام حسين كينه ايراني را از دل بيرون نكرد و در آخرين لحظه حيات (آخرين روز دسامبر ۲۰۰۷) و زماني كه طناب دار در گردنش بود اين كينه را با صداي بلند اعلام داشت كه ضبط شده است. «پيرو» مامور عربي زبان اف. بي. آي. كه ماهها در زندان بغداد به عنوان مترجم، با صدام بود در يك مصاحبه به گزارشگر برنامه سيكستي مينيتز شبكه سي. بي. اس گفته است كه صدام همه اش از توطئه پارس ها و هدف هاي آنان در عراق سخن مي گفت. صدام قبلا هم گفته بود كه ايرانيان براي جنوب شيعه نشين و نفتخيز عراق نقشه ها دارند. وي افزوده بود كه پس از بركناري شاه، اگر دريادار مدني كرماني كه يك ناسيوناليست ايراني بود استاندار خوزستان و فرمانده نيروي دريايي ايران نشده بود، تحقق نقشه او براي خوزستان قطعي بود.

به باور برخي از تاريخنگاران (!)، صدام در سال ۱۹۷۸ به سقوط شاه كمك كرد. طبق همين باور، کدورت دولت واشنگتن از اقدام شاه در قطع راههاي کمک به کردهاي عراقي از طريق ايران، از سال ۱۹۷۵ (تا پايان کا شاه) ديگر فراموش نشد. کردهاي عراقي از دوران جنگ جهاني اول مطمح نظر آمريکا بوده و از دهه ۱۹۵۰ هم دولت اسرائيل در اين زمينه به موازات سياست واشنگتن حرکت مي کند. ديدار مارس ۲۰۰۸ ديک چني معاون رئيس جمهور آمريکا از منطقه کردنشين عراق و استقبال بسيار گرمي که از او شد مؤيد ادامه سياست قديمي آمريکا از کردهاي عراقي است که ادامه آن ممکن است پاي ترکيه و ايران و حتي سوريه را به اين مسئله بکشاند.

در اين حالت هم صدام کينه اش به فارس ها را منعکس کرد

 

۲۰۰۸م:پليس برزيل ۲۸ مارس ۲۰۰۸ در شهر نوو ماهبورگو Novo Hamburgo واقع جنوب اين كشور يك جوان ۱۶ ساله را دستگير كرد كه طبق اعتراف خودش ظرف سه ماه ۱۲ تن را در آن شهر كشته بود. به اظهار پلنتسPlentz بازجوي پليس كه وسيعا از اين نوجوان تحقيق كرده است، متهم عمدتا براي بردن لذت آدم مي كشته و در بيشتر موارد انتقامگيري و خشم دركار نبوده است.

پليس كه حاضر نشده است نام متهم را به دليل نرسيدن به سن قانوني فاش سازد گفته است كه ضرورت دارد شورايي مركب از روانشناسان به كشف انگيزه اين نوجوان از كشتن آدم بپردازد و اين روانشناسان گفته اند كه اين كار سه ماه وقت لازم دارد. به اظهار پلنتس كه از نوجوان بكرّات بازجويي كرده است، وي قربانيان خود را نخست با شليك يك گلوله به سرشان مي كشته و سپس بدن آنان را با گلوله سوراخ ـ سوراخ مي كرده است. اين نوجوان دبيرستان را ترك كرده و بيكار بوده است. نخستين قرباني او يك مرد جوان بود كه متهم گفته است نسبت به خواهراو نظر بد داشت و مزاحمت فراهم مي كرد كه اورا كشت تا خواهرش راحت شود كه آدمكشي عادت و سرگرمي وي شد. آخرين قرباني، يك دكاندار ۳۹ ساله بود. متهم پس از مشاجره با اين دكاندار به خانه مي رود و با تپانچه اش باز مي گردد و دكاندار را به گلوله مي بندد. اين بار جريان قتل به گونه اي علني بود كه مردم او را «لو» مي دهند و به چنگ پليس مي افتد.

متهم به پليس گفته است كه هنوز شش نفر ديگر در ليست او قرار داشتند و اگر دستگير نشده بود آنان را هم مي كشت.

پليس تنها اجازه داده است كه روزنامه نگاران از متهم در سلول زندان و درحالي كه پشتش به دوربين است عكس بگيرند. روزنامه ها ضمن انتشار اين خبر، عموما نوشته بودند: عجيبت ترين آدمكش جهان ـ نوجواني كه دوست داشت آدم بكشد و ….

نوجوان آدمکش پشت ميله ها در سلول

 

۱۸۱۷م:اموز زادروز كنستانتين آكساكوف تاريخدان ايده آليست روسيه است كه ۲۹ مارس ۱۸۱۷ به دنيا آمد. وي از هواداران آزادي بيان و آزادي سرفها در روسيه بود و عشق عجيبي به روسيه و روسها داشت و روزهاي طلايي روسيه را پيش بيني كرده بود. وي در كتاب خود «تاريخ روسها» كه مورخان بعد از او آن را تكميل كرده اند نوشته است كه شرط رسيدن روسيه به دوران طلايي؛ تحكيم احساس وطندوستي روسها، اقتباس آزادي هايي كه در اروپاي غربي وجود دارد و لغو خريد و فروش كشاورزان با اراضي كشاورزي است كه ربع جمعيت روسيه را در بردگي نگهداشته و فكر پيشرفت و ابتكار را از آنان گرفته است.

آكساكوف در سال ۱۸۵۵ كه الكساندر دوم تزار روسيه شد در رساله اي كه انتشار داد او را فردي متفاوت از پدرش اعلام داشت و نوشت كه با سلطنت الكساندر دوم كه مردي تحصيلكرده و روشنفكر است دوره تاريخي تازه اي در روسيه آغاز شده است. وي با اين اقدام خود، انجام اصلاحات از جمله لغو «سرفدوم» را روي دست تزار تازه گذارد.

كنستانتين آكساكوف

 

۱۹۴۲م:۲۹ مارس ۱۹۴۲ در جريان جنگ جهاني دوم بندر «لوبك Lubeck» آلمان كه بيشتر سنگ آهن مورد استفاده كارخانه هاي فولاد سازي اين كشور به آنجا وارد مي شد مورد حمله صدها بمب افكن نيروي هوايي انگلستان قرار گرفت. در جريان اين حمله بيش از يك هزار ساختمان و عمدتا خانه هاي مسكوني ويران شد و تلفات سنگيني وارد آمد. يكي از ساختمانهايي كه آسيب شديد ديد كليساي تاريخي اين بندر بود. متعاقب همين بمباران، هيتلر دستور داد كه ابنيه تاريخي انگلستان نيز بمباران شود.

 

۱۹۵۴م:بيست و نهم مارس سال ۱۹۵۴ نيروهاي فرانسوي مستقر در شمال ويتنام كه به عنوان بازوي استعمار فرانسه عمل مي كردند در آخرين پايگاه خود در زير آتش نيروهاي ژنرال جياپ اعلام عجز كردند. نيروهاي فرانسوي از ساير پايگاههاي شمال ويتنام به پايگاه دور افتاده «دين بين فو Dien Bien Phu» كه داراي يك فرودگاه اضطراري بود عقب رانده شده بودند. آنان در اينجا هم زير آتش بي امان افراد ژنرال جياپ كه گروهي داوطلب غير نظامي مركب از ملي گرايان و كمونيستها بودند قرار گرفتند. در اينجا، سيم خاردار، ميدان مين و بمباران با بمب ناپالم مانع ادامه حمله افراد جياپ و رخنه آنان به پايگاه نشد و در همين جا بود كه فرانسه از پاي در آمد و به استعمار طولاني خود بر شبه جزيره هندوچين پايان داد.

۱۹۷۵م:نيروهاي كمونيست ويتنام كه حمله نهايي به منظور يكپارچه كردن وطن خودرا از دهم مارس ۱۹۷۵ آغاز كرده بودند ۲۹ مارس پيروزمندانه وارد شهر باستاني «هوئه» پايتخت قديمي امپراتوران آنام شدند و آن را متصرف گرديدند. دسته ديگري از اين نيروها در همين روز با شكستن خط دفاعي رودخانه «تاش هان» و عبور از آن به سوي سايگون به حركت در آمدند و اين شهر يك ماه بعد (۳۱ آوريل) سقوط كرد و مسئله وحدت ويتنام حل شد.

۲۰۰۸م:آنگلا مركل صدراعظم راستگراي آلمان كه با شكست در انتخابات محلي آثار ضعف در دولت او ـ گرچه ائتلافي ـ ظاهر شده است گفته بود كه در مراسم گشايش بازي هاي المپيك پكن شركت نخواهد كرد. وي اخيرا با «دالايي لاماي هميشه در تبعيد» ملاقات كرده بود. رسانه ها عدم شركت «مركل» در مراسم گشايش بازي هاي المپيك را به تظاهرات گروهي از تبتي ها ارتباط داده و تلويحا آن را واكنش رئيس دولت آلمان نسبت به اين رويداد خوانده بودند. وزير امورخارجه آلمان ۲۸ مارس ۲۰۰۸ ظاهرا براي عادي جلوه دادن قضيه و كاهش خشم چينيان گفته بود كه شركت او و صدراعظم در روز گشايش بازي ها كه براي هشتم اوت ۲۰۰۸ برنامه ريزي شده بود ارتباط به تظاهرات تبتي ها ندارد.

غرب دهها سال است كه از دالايي لامای چهاردهم (متولد ششم ژوئیه ۱۹۳۵) به عنوان يك حربه تبليغاتي برضد چين و تغيير نظر جهانيان نسبت به اين كشور كه با شتابي تند به قله ابرقدرتي جهان نزديك شده است استفاده كرده اند. اين بار اين سياسي كارها، از همان زمان كه قرار شد مسابقه هاي جهاني (المپيك) براي نخستين بار در طول تاريخ این بازی ها در پكن برگذار شود، قابل پيش بيني بود. نخست موضوع مواد غذايي، سپس آلودگي هوا، آنگاه مهر لاستيكي بودن كنگره خلق و … را پيش كشيدند تا نوبت به استفاده از دالايي لاما رسید که از ۱۹۵۹ که به هند فرارکرد خودرا یک تبعیدی می داند. مقامات دولتهای جناح غرب در سال ۲۰۰۸ با استفاده از فرصتی که تظاهرات گروهي معين از تبتي ها برایشان فراهم آورده بود يكي پس از ديگري به ملاقات با دالايي لاما شتافتند و …. در سابق، در دهه هاي ۱۹۵۰ و تا نيمه دهه ۱۹۶۰ و آن زمان كه چين دچار ضعف رسانه اي بود موضوع سيلها، توفانها، فرارها و امراض را علم مي كردند و از دولت هاي دوست مي خواستند تا اين اخبار را در رسانه هايشان بزرگ كنند كه مردمشان از توجه به چين و نظام آن دلسرد شوند و يكي از كشورهايي كه اين نوع خبرها به آن قالب مي شد وطن ما بود. غرب در مارس سال ۱۹۸۰ همين سوء استفاده از المپيك را (كه بايد مسالمت آميز و خارج از سياست ها و گرو كشي ها باشد) در مورد شوروي كرد و با علم كردن موضوع ورود نيروهاي شوروي به افغانستان (كه به خواست دولت كابل صورت گرفته بود) المپيك مسكو را تحريم كرد. شوروي چند سال بعد از افغانستان خارج شد و غرب اينك به همان صورت جايش را گرفته و افغانها كشتار مي شوند و امنيت آن زمان را هم ندارند. تعجب در اين است كه اين بار مسكو و پکن دست روي دست گذارده و در برابر آنچه را که در افغانستان می گذرد ساكت نشسته اند. «تاریخ» فردا سئوال خواهد کرد که چرا پشتونهای دو طرف خط انگلیسی «دوراند» باید این چنین مورد تجاوز قرارگیرند و خونشان ریخته شود.

مرکل و دالايي لاما

 

۲۰۰۹م:جمعه۲۷ مارس ۲۰۰۹ باراك اوباما در مراسمي كه برنامه آن از پيش اعلام شده بود و با حضور مقامات دولتي آمريكا و درحالي كه وزيران دفاع و امور خارجه كابينه اش در دو طرفش ايستاده بودند استراتژي تازه آمريكا در قبال افغانستان و پاكستان را اعلام كرد كه نشان داد در اين قسمت هم «تغيير» وعده داده شده در كمپين انتخاباتي سال ۲۰۰۸، رعايت نشده بود. به پیش بینس اصحاب نظر که ۲۸ مارس ۲۰۰۹ انتشار یافته بود، استراتژي تازه، آمريكا را بيش از گذشته در اين بخش حساس از جهان و همسايه چين، هند، روسيه و ايران درگير خواهد كرد ـ درگيري كه عواقب آن قابل پيش بيني نيست. ژورناليست آمريکايي بانو «ريچل مدو» همان شب در برنامه يكساعته خود در شبكه «ام اس ـ ان بي سي» شامل خبر و نظر ـ با قراردادن تصاوير متحرّك جورج دبليو بوش و اوباما در كنار هم و جملات مشابهي كه در طول زمان درقبال مبارزه با القاعده بيان كرده بودند ثابت كرد كه هر دو رئيس جمهور در قبال اين مسئله از سياست واحدي پيروي مي كنند وتغييري در اصل قضيه داده نشده است. «مدو» با تصوير متحرك (فیلم) نیز نشان داد كه «اوباما» ضمن اعلام استراتژي دولت خود در قبال مسئله القاعده (كه طرح برزينسكي لهستاني تبار و دشمن خوني شوروي سابق براي به زانو درآوردن عوامل مسكو در افغانستان در دهه ۱۹۸۰ باعث پيدايش ان و همچنين طالبان شد) دهها بار نام پاكستان را برزبان جاري ساخت. پخش اين نظر مصوّر يك ابتكار ژورناليستيك جالب بود.

«اوباما» ۲۷ مارس اعلام كرد كه هدف عمده استراتژي او در افغانستان و پاكستان؛ درهم شكستن القاعده در اين دو كشور است (كاري را كه دولت جورج دبليو بوش هفت سال و پنج ماه پيش از آن آغاز كرده و به هدف نرسيده بود!). اوباما براي توجيه تصميم خود (كه ادامه همان سياست جورج بوش با شدت و گستردگي بيشتر است) و جلب حمايت آمريكاييان كه درگير زندگي روزانه خود هستند گفت كه القاعده سرگرم طرح حمله مجدد به آمريكا (!) است.

اوباما گفت كه استراتژي تازه نياز به همكاري بيشتر از جانب پاكستان و افغانستان دارد و براي جلب همكاري پاكستان، دولت آمريكا (كه دچار كسر بودجه چند تريليون دلاري است) در طول پنج سال، هر سال يك ميليارد و پانصد ميليون دلار به آن دولت كمك مستقيم خواهد كرد (بعدا برخي از مفسران بزعم خود، اين کمک را نوعي رشوه تعبير کرده بودند). اوباما از پاكستان خواست كه رفتار خودرا در مناطق شمال غربي (نواحي پشتون نشين تقريبا خود مختار كه در قرن نوزدهم، انگلستان اين پشتون ها را از بدنه اصلي جدا كرد و ضميمه هندوستان خود ساخت كه با تقسيم هندوستان در ۱۹۴۷ اينك وابسته به پاكستان هستند) اصلاح كند به گونه اي كه اين رفتار باعث كمك مستقيم و غير مستقيم به القاعده و حاميان آن ـ طالبان ـ نشود (رسانه هاي آمريكا قبلا اشاره به اكراه ماموران انتظامي و امنيتي پاكستان از مبارزه جدي با القاعده و طالبان كرده بودند كه در طرفين مرز مشترك فعال هستند).

«اوباما» در عين حال اشاره صريح به وجود فساد در دستگاه دولتي كابل كرد و گفت كه فساد اداري (فساد دولتي) اعتماد مردم از دولت را سلب مي كند و در اين وضعيت توجه آنان به مخالفان دولت افزايش مي يابد. اين فساد مانع از تمشيت امور در نقاط خارج از پايتخت به دست دولت است و طالبان با استفاده از همين خلاء دولتي است که به جنوب و شرق افغانستان (مناطق پشتون نشين ـ مناطقي كه قاعدتا بايد حامي حامد كرزاي باشند كه خود او يك پشتون است) بازگشته و عملا وظايف دولت را برعهده گرفته اند. اين طالبان در اين مناطق، كار كمك به مردم و برقراري نظم را برعهده گرفته اند؛ همان وظايفي را دولت بايد انجام دهد.

اوباما ضمن اعلام استراتژي تازه اش، ازهمسايگان افغانستان از جمله ايران خواست كه درمبارزه با القاعده و برقراري نظم در افغانستان به مساعي آمريكا ياري دهند و افزود كه در اين زمينه با اين دولتها تماس گرفته خواهد شد.

«اوباما» ضمن تاكيد اين نكته كه منطقه (افغانستان و پاكستان) بيش از هروقت ديگر در خطر و اين خطر روز افزون است همچنين از دولت هاي ديگر خواست كه نيروي نظامي بيشتري به افغانستان بفرستند تا در جريان انتخابات اين كشور نظم برقرار باشد.

حامد كرزاي از اظهارات ۲۷ مارس ۲۰۰۹ «اوباما» استقبال كرده بود زيرا كه ادامه حيات دولت او (که بنا به اظهار اوباما در ۲۷ مارس ۲۰۰۹، تنها بر کابل و حومه آن حکومت دارد) بستگي به استقرار نظامي خارجي دارد.

يوسف رضا گيلاني نخست وزير پاكستان ضمن استقبال ضمني از استراتژي اوباما (پس از اطلاع از كمك پولي آمريكا به پاكستان) در عين حال گفته بود كه عمليات نظامي به تنهايي به حل مسئله القاعده و قطع حمايت اهالي محل از آن نخواهد انجاميد بايد به مناطقي كه القاعده در آنجا فعال هستند كمك غير نظامي (عمران و رفاه) داده شود.

اوباما در ميان وزيران دفاع و امورخارجه كابينه خود و در حال اعلام استراتژي تازه

 

۲۰۰۹م:نتيجه نظر سنجي از مخاطبان شبكه هاي تلويزيوني خبري آمريكا (اصطلاحا؛ ريتينگ) كه ۲۷ مارس ۲۰۰۹ انتشار يافت نشان مي دهد كه توجه اين مخاطبان معطوف به شبكه محافظه كار فاكس نيوز Fox News شده است.

طبق اين نتايج؛ اخبار شبكه فاكس نيوز درپرايم تايم (عصر) با دو ميليون و ۷۳۰ هزار مخاطب در رديف اول، شبكه «MS-NBC ام اس ـ ان بي سي» با يك ميليون و ۱۶۰ هزار در رديف دوم و شبكه CNN با يك ميليون و ۱۴۰ هزار در رديف سوم قرارداشت.

سي ان ان از «اوباما» حمايت مي كرد و فاكس نيوز بر خلاف آن و «ام اس ـ ان بي سي» بيطرف و تا حدي متمايل به اوباما.

برخي از اصحاب نظر افزايش مخاطبان شبكه فاكس نيوز و كاهش شديد مخاطبان سي ان ان را دليل كاهش هواداران اوباما و ايجاد يك حالت انفعال در آنان دانسته اند زيرا تغييري كه وعده داده شده بود عملي نشده و مردم نگران وضعيت مالي كشور و تصميم او به قرض كردن دو تريليون دلار ديگر و خرج كردن است.

نتیجه نظر سنجی ها در مورد درصد تاییدکان «باراک اوباما» در جامعه ایالات متحده که توسط موسسات حرفه ای و به سفارش رسانه ها انجام می شود متفاوت است. در طول ۲۹ روز میان ۲۲ فوریه و ۲۲ مارس ۲۰۰۹ شش تا ۱۴ درصد از میزان تاییدکنندگان سیاست های او کاسته شده بود. در نظر سنجی حرفه ای ۲۲ فوریه، ۶۸ درصد نظر به تایید او داده بودند حال آنکه در نظر سنجی ۲۲ مارس (دوم فروردین ۱۳۸۸) تایید کنندگان او طبق محاسبه یک موسسه ۵۴ درصد و به محاسبه موسسه دیگر ۶۲ درصد بودند.

۲۰۰۹م:هفته منتهي به ۲۷ مارس ۲۰۰۹ چند انفجار پرتلفات، خبر از موج تازه انفجار و كشتار در عراق داد. يكي از اين انفجارها در شهرك جلولا واقع در ۱۱۵ كيلومتري شمال شرقي بغداد (مجاور مرز ايران) و در يك گورستان روي داد كه ضمن آن دست كم ۲۳ تن كشته و ۳۴ نفر مجروح شدند. اين انفجار انتحاري ۲۳ مارس در كنار چادري روي داد كه محل تجمع شركت كنندگان در مراسم تدفين يك «كرد» بود. در پي اين رويداد اين نگراني به چشم مي خورد كه بارديگر تشنج ميان عرب و كرد در عراق گسترش يابد. جلولا كه در ماه مه سال ۶۳۷ ميلادي صحنه دومين نبرد ايران و عرب بود عمدتا عرب نشين است ولي در پنج سال گذشته كردها كوشيده اند كه بر جمعيت «كرد» اين شهر بيافزايند. عرب هاي عراقي كردهارا متهم به همكاري و سازش با آمريكا مي كنند. دراوت (آگوست) سال گذشته در اين شهر در يك انفجار انتحاري ۲۵ تن و عمدتا داوطلبان استخدام در نيروي پليس كشته شده بودند.

در همين روز در دو نقطه بغداد در دو انفجار ۹ تن از جمله يك مامور پليس كشته شدند. يك انفجار در شهر تل عفر نيز تلفات سنگين ببار آورد. ۲۵ مارس دريك محله شيعه نشين بغداد اتومبيلي كه در آن بمب جاسازي شده بود منفجر شد و دست كم ۲۰ نفر را كشت. اين انفجار در مجاورت يك بازار صورت گرفت.

تابوت کشته شدگان در گورستان جلولا محل انفجار انتحاري 23 مارس 2009

 

۲۰۰۹م:عكس هايي كه از ديدار بي سابقه ۲۳ مارس ۲۰۰۹ عبدالله گل رئيس جمهور تركيه با جلال طالباني (كرد) و نوشروان بارزاني (كرد) برداشته شده بود به عنوان عكس خبري روز در بسياري از روزنامه ها در گوشه و كنار جهان انتشار يافته بود. اين نخستين ديدار يك رئيس جمهور تركيه از عراق بود. عراق پيش از پايان جنگ جهاني اول به صورت سه منطقه جداگانه از مستملكات امپراتوري عثماني (تركيه) بود و قبل از عثماني و تا قرن هجدهم بخشي از ايران. موضوع اصلي اين مذاكرات فعاليت كردهاي جدايي طلب تركيه در منطقه كردنشين عراق بود كه عبدالله گل خواستار ممانعت دولت محلي كرد عراق از ورود كردهاي تركيه و عمدتا عضو «پ. ك. ك.» به شمال عراق شده بود. برخي از اين روزنامه ها عكسي نيز از چند كرد مسلح تركيه را هنگام عبور از كوههاي مرز تركيه و عراق و ورود به عراق چاپ كرده بودند .

طالباني و عبدالله گل - تبسم هنگام گرفتن عکس

 

۱۶۳۸: نخستين مهاجر نشين سوئدي ها در « دليور » آمريكا ايجاد شد.

۱۸۱۴: ژنرال اندرو جكسون كه بعدا رئيس جمهوري آمريكا شد سرخپوستان « كريك » را در منطقه هورس شو شكست داد .

۱۸۲۷: دهها هزار تن در تشييع جنازه بتهوون در شهر وين شركت كردند.

۱۸۴۷: نيروهاي دولت واشنگتن منطقه « وراكروز » مكزيك را متصرف شدند.

۱۹۳۶: در انتخابات عمومي آلمان حزب ناسيونال سوسياليست اين كشور ( نازي ) ۹۹ در صد آراء را به دست آورد.

۱۹۴۳: به سبب جنگ ، در آمريكا گوشت و كره و پنير جيره بندي شد.

۱۹۸۵: اسپانيا و پرتغال شرايط بازار مشترك اروپا را براي پيوستن به آن پذيرفتند.

۱۹۹۴: آخرين سرباز آمريكايي از سومالي خارج شد.

بیتوته

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا