مرجع دلواپسان، سخنان آمریکایی‌هاست!

بصير،

صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: اینکه یک جریان سیاسی، با توافق هسته‌ای با غرب مخالف باشد، طبیعی‌ترین حقوق سیاسی آنهاست و دست‌کم نگارنده به شکل قرص و محکم و با همه وجود به این اصل باور دارم که این حق از هیچ شهروندی نباید گرفته شود که نسبت به توافق هسته‌ای و چارچوب کلی توافق با ایالات‌متحده بر سر برنامه هسته‌ای ایران اظهارنظر کند؛ از انتقاد سازنده گرفته تا کمک فکری یا مخالفت بنیادی با اساس و تار و پود آن. اینکه آیا این حق پیش از دولت روحانی وجود داشته یا نه، نمی‌تواند امروز ملاک قرار گیرد. اینکه کسانی که امروز بیشترین مخالفت‌ها را با توافق هسته‌ای ابراز می‌کنند، در دوران هشت‌ساله مدیریتشان کمترین اطلاع‌رسانی‌ای درخصوص مذاکرات انجام نمی‌دادند و احدی در کشور نمی‌دانست واقعا آنها چه می‌کنند و چه گام‌هایی برمی‌دارند و هیچ‌گونه نظردهی و نظرخواهی و نقد برنامه‌های هسته‌ای را برنمی‌تابیدند، اما امروز مخالفت با برنامه‌های هسته‌ای دولت یازدهم را حق مسلم و طبیعی خود می‌دانند، به‌هیچ‌روی نباید مانع از آن شود که دولت یا شورای‌عالی امنیت ملی مخالفتی با اظهارنظر آنها داشته و از این کار ممانعت به عمل آورد.

اما سؤال اساسی آن است که این مخالفت به کدام انگیزه و در کدامین چارچوب صورت می‌گیرد؟ پرسش بعدی این است که آیا در مخالفت با توافق هسته‌ای، ملاک و معیاری به نام مصالح و منافع ملی باید لحاظ شود یا خیر؟ ممکن است برخی خوانندگان یا برخی مخالفان بیانیه لوزان، در اینجا احساس کنند که به «بهانه» منافع ملی، قرار است جلو مخالفت آنها گرفته شود. حاشا و کلا! پای منافع ملی را به میان کشیدن به‌هیچ‌روی مستمسک و عذر و بهانه به منظور جلوگیری از حق اظهارنظر و مخالفت مخالفان لوزان نیست. اینکه چرا پای منافع ملی را به میان می‌کشیم، به‌واسطه آن است که در مواردی انسان واقعا دچار این ظن و تردید می‌شود که آیا مخالفت به‌واسطه منافع ملی و خیر و صلاح کشور صورت می‌گیرد یا آنکه با انگیزه‌های سیاسی، جناحی و حتی انتخاباتی، این روش در پیش گرفته شده است؟ این تردید از آنجا قوت می‌گیرد که مخالفان توافق هسته‌ای به‌عنوان یک رویه کلی، از زمان توافق ژنو و تفاهم سوئیس در فروردین تا به امروز، همواره به گفته‌های آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها استناد کرده‌اند تا به گفته‌های اعضای تیم مذاکره‌کننده‌ هسته‌ای خودمان.

برای مثال اگر جان کری، اوباما یا وندی شرمن، بنا بر دلایل و مصلحت‌هایی که در خاک آمریکا دارند، سخنی گفته یا اظهارنظری کرده‌اند -که اصل آن حسب توافق لوزان قابل‌بحث است- یا آن اظهارنظر نیاز به توضیحات تکمیلی دارد که بالطبع، گوینده آنها را نگفته است، بلافاصله مخالفان توافق، آن گفته را در بوق و کرنا می‌کنند و بر سر تیم مذاکره‌کننده و دولت می‌کوبند. در نقطه مقابل این رویه، هرگز به آنچه وزیر خارجه و معاونان ایشان می‌گویند استناد نمی‌کنند. به بیان ساده‌تر، حرف آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها برای آنان حجت است اما سخن ظریف یا عراقچی را اساسا نه می‌خواهند بشنوند، نه حاضرند بپذیرند. برای مثال، حسب پذیرش پروتکل الحاقی، آژانس از حق بازرسی‌های دائمی برخوردار است، چه در مورد ایران و چه هر کشور دیگری.این وضعیت، هم امروز برقرار است، هم در دوران احمدی‌نژاد بوده است.

جان کری اما شاید جهت خوشایند مخالفان توافق در میان اعراب و اسرائیل، این موضوع را به‌گونه‌ای بیان می‌کند که گویی این دستاورد بزرگ دولت اوباماست. مخالفان تفاهم هسته‌ای در ایران، به‌جای روایت اصل موضوع، آن را به‌گونه‌ای مطرح می‌کنند که تیم مذاکره‌کننده گویی امتیاز مهمی به غربی‌ها هدیه کرده است! این نوع رفتارها و نقل‌قول‌ها یک‌بار یا دوبار ظرف ماه‌های گذشته اتفاق نیفتاده است. متأسفانه همه هم‌وغم مخالفان توافق هسته‌ای به‌ویژه ظرف یک ماه گذشته این بوده که بر اساس نقل‌قول از غربی‌ها، به مردم ایران این‌گونه القا کنند که همه امتیازات را ما داده‌ایم و توافق هیچ دستاوردی نداشته است.

تفاوت رفتار سیاسی ما با آمریکا را در اینجا به‌خوبی می‌توان مشاهده کرد. هیچ‌یک از مخالفان توافق در آمریکا به گفته‌های ظریف یا عراقچی یا سخنگوی وزارت خارجه ایران استناد نمی‌کنند اما حتی نفس‌کشیدن مخالفان توافق هسته‌ای در ایران هم به استناد روایت آمریکایی‌هاست. معلوم نیست وقتی رفتار فریبکارانه آمریکا بر این دوستان آشکار است آمریکا چرا سخنان آنان درخصوص مناقشه هسته‌ای بی‌هیچ کم‌وکاستی برای عده‌ای در ایران مرجع، منبع و مستند شده است؟! هفته‌های بسیار حساس و سرنوشت‌سازی پیش‌روست. طبیعی است همه مخالفان جمهوری اسلامی ایران، از رهبران برخی کشورهای عربی گرفته تا رژیم اسرائیل، سلطنت‌طلب‌ها تا جمهوری‌خواهان تندرو آمریکا، که به چیزی کمتر از تضعیف ایران رضایت نمی‌دهند، همه تلاش خود را به کار خواهند گرفت تا این توافق صورت نگیرد.

طبیعی است آنان ترجیح می‌دهند، تحریم‌ها، دردسر‌ها و فضاسازی‌ها علیه ایران قطع نشود و حتی کاهش هم پیدا نکند. طبیعی است آنان ترجیح می‌دهند حتی سایه شوم برخورد نظامی بر سر ایران همچنان مستدام باشد و در یک کلام، ایران و ایرانی روی خوش نبینند. درک اینکه چرا کسانی که به چیزی کمتر از این وضعیت رضایت نمی‌دهند، این‌همه از توافق هسته‌ای آزرده و پریشان‌خاطرند، خیلی پیچیده نیست اما آنچه که قابل درک نیست، درک این واقعیت تلخ است که آیا برای برخی از چهره‌ها و شخصیت‌های سیاسی، مصالح و منافع جناحی و انتخاباتی آنقدر اهمیت دارد که منافع ملی را به پای آن قربانی کنند؟

بهار نيوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا