توسعه سیاسی و خوانش چالش‌های ساختاری و رسوب یافته آن در ایران

بصير،

توسعه سیاسی و خوانش چالش‌های ساختاری و رسوب یافته آن در ایران
مصطفی مطهری *


گروه مقالات: به رغم گذشت بیش از نیم قرن از مطالعات نوسازی و توسعه سیاسی این مفهوم روز بروز بیشتر ابهام یافته و در پس مناقشات و اختلاف نظرهای صاحب‌نظران پنهان مانده است. امروزه با وجود انبوهی از مطالعات انجام شده در این باب، همانند دیگر مفاهیم علوم انسانی، اجماع مشترکی بین صاحب نظران در باره این مفهوم به دست نیامده است. هر کدام از مکاتب، تعریف و معیارهای خاص خود را از این اصطلاح مطرح نموده و ارائه می‌نماید.

به لحاظ تاریخی توسعه سیاسی مفهومی است که در پی تحولات پس از جنگ جهانی دوم با استقلال کشورهای تحت استعمار از یک سو و نیز تهدیدات نظامهای سوسیالیستی بلوک شرق برای جهان سرمایه‌داری غربی در خلال جنگ سرد از سوی دیگر، توسط جامعه‌شناسان و نظریه‌پردازان غربی، به منظور ارائه راه حلی برای کشورهای تازه استقلال یافته و عقب مانده به منظور تغییر و دگرگونی مطرح گردید. هدف اولیه این نظریه پردازان در مطالعه و تجویز الگوهای توسعه و نوسازی، جلوگیری از نفوذ ایدئولوژی‌های کمونیستی به کشورهای تازه استقلال یافته جهان سوم بر اساس سیاست‌های سد نفوذ آمریکا و در کل ترویج و گسترش فرهنگ و هنجارهای غربی در جهان سوم پس از جنگ جهانی دوم بوده است.

باید خاطر نشان ساخت که توسعه سیاسی دارای مفهوم ثابتی نمی باشد؛ به عبارتی عده‌ای آن را تنها یک تحول مربوط به دنیای غرب می‌دانند که از آن جا نشات گرفته و پرورانده شده است، بنابراین آن را الگوی مناسبی برای رهایی همه جوامع از فقر و مشکلات نمی‌دانند؛ عده‌ای دیگر توسعه سیاسی را شرط بقای جامعه و حفظ استقلال آن می‌دانند؛ عده‌ای نیز اولویت را به ارزش‌ها و ایدئولوژی و عدالت اجتماعی داده و به دنبال آن مفهوم مذکور را مطرح می‌کنند و آن را برای خدمت به استقلال جامعه ضروری می‌دانند.

مع الوصف با عنایت به آنچه ذکر شد درمورد بسیاری از پارامترهای اصلی توسعه سیاسی چون مشروعیت ومشارکت سیاسی میان محققان علوم سیاسی اتفاق‌نظر وجود دارد، اما به محض آنکه این عناصر در ارتباط با جوامع و فرهنگ ها و ساختارهای متفاوت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موردبررسی قرار می‌گیرند، به سادگی نمی توان باتوجه به پارامترهای مزبور جامعه ای را ازنظرسیاسی توسعه یافته و یا نظام دیگر را عقب مانده تلقی کرد.

بطوریکه رهيافت به درک توسعه سياسي، به عنوان يک پديده استثنايي و مهم براي مطالعه، مي تواند از ديدگاه ها و نقطه نظرات متفاوت يا کاملا متمايزي صورت گيرد. در معنای ساده تر وجامع تر، در رويکردها براي درک توسعه سياسي باید به عواملی چون نوسازي سياسي توجه نمود.

ایران در حالی به دنیای قرن بیستم پای گذاشت که از گذشته خود تحلیل مشخصی نداشت و نسبت به آینده خویش نامطمئن بود یعنی بین سنت گرایی و مدرنیسم، آسیایی بودن و اروپایی شدن در نوسان گرفتار آمده بود. در چنین وضعیتی، دغدغه داران جامعه ایرانی از روحانیون تا سیاست ورزان واندیشه پژوهان وروشنفکران، عاجل ترین و فوری ترین برنامه خود را حذف سیستم سنتی مطلقه و خودکامه (استبداد) و جایگزین کردن سیستمی با اختیارات تعریف شده محدود و مشروط (مشروطه) بر پایه قانون قرار دارند. این نهضت از سوی جامعه مذهبی و اکثر علما مورد استقبال قرار گرفت زیرا حکومت خودکامه هیچ پایگاهی در اندیشه اسلامی و فلسفه حکومتی شیعه نداشت.

تداوم حضور استبداد در ایران به این معنا نبود که هیچ تغییری پس از هبوط آدم در این خطه به وجود نیامده بلکه در مقایسه با اروپا، تحولات ایران ناشی از تعدادی ویژگی‌های بارز تاریخ ایران، چرخش‌های مکرر از مالکیت استبدادی به شورش و بی نظمی عمومی بوده که دوباره به ظهور حکومت خودکامه دیگری منتهی شده است. دولت به دلیل انحصاری کردن حقوق، کلیه تعهدات و وظایف خود را نیز انحصاری می‌کرد.

عنایت به این نکته مهم می‌باشد که توسعه سیاسی از جمله موضوعاتی است که از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است؛ صرف نظر از مباحثی که درباره ضرورت توسعه سیاسی و تقدم یا تأخر آن بر توسعه اقتصادی که صورت گرفته است،توسعه سیاسی بیش از هر چیز، به امنیت و آرامش در حوزه سیاسی نیازمند است و چنین امنیت و آرامشی تنها در سایه برقراری اعتماد میان حاکمان و مردم حاصل می‌شود.

در توصیف و تفسیر این روابط باید تاکید کرد که روابط اعتماد را در چهار حوزه، اعتماد شهروندان به شهروندان دیگر، اعتماد شهروندان به نخبگان سیاسی، اعتماد نخبگان به یکدیگر، اعتماد نخبگان به شهروندان، می‌توان تقسیم و تفکیک نمود؛ که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نهادینه شدن مراحل چهار گانه اعتماد بنحو معجزه آسایی در کشور بوجود آمد بطوریکه با تدبیر و خلاقیت باید این ارتباط ارگانیکِ اعتمادی را با مکانیسم‌های مربوط به انقلاب و هویت‌های برآمده از انقلاب، آراسته و مزین نموده و راه را بر ارتقا کشور در اشکال گوناگون هموار نماییم.

واقعیت این است که در دوران تاریخی استبداد در ایران سيطره تفکر سلبی بر بررسی‌های مباحث توسعه در ايران به نظر امکان توجه به پتانسيل ها و در عين حال تحولات انجام شده در تاريخ معاصر ايران را با نوعی امتناع روبرو گردانيده است.  آنچه امروز برای ما در ایران اهمیت دارد، شناخت راه درست، نو شدن، نوسازی و توسعه سیاسی است. بدون تردید نمی‌توان ارتباط مستقیم حکومت اسلامی را با زندگی امروز جامعه اسلامی نادیده گرفت. زیرا لازمه توسعه سیاسی، همکاری و مشارکت فعال است و لازمه این مشارکت داشتن کرامت انسانی است.

با نگاهي مقدماتي و در اجمالي ترين شکل باید تاکید کرد که از مشکلات جوامع توسعه نيافته اين است که با غفلت از زمينه هاي محيطي، تاريخي و اجتماعي خود از يک سو و ارزش ها و عقايد متشکله فرهنگ سياسي خاص خود از سوي ديگر، الگوها را بدون نگاه جامع به همه مولفه ها به طور مطلق پذيرفته و دنبال مي کنند. توسعه سیاسی بیشترجنبه رفتاری و بنیادی دارد، توسعه سیاسی با دگرگونی‌های زیربنایی همراه بوده و به عمق بخشیِ در تغییرات مربوط می‌شود. سه عامل سازمان، کارایی، تعقل عملی و همبستگی ایدئولوژیک رهبران و پیروان را از لوازم توسعه سیاسی دانسته اند. بطوریکه با تفکيک و تخصصي کردن ساختار مفاهیم و ايجاد تحول و نوسازي در فرهنگ سياسي توسعه سياسي امکان ظهور مي يابد.

بعبارتی با سیاست‌گذاری و مدیریت در توسعه سیاسی می‌توان تحولات سازمانی استراتژیکِ اپیدمیک ایجاد نمود و شرایط را برای یک توسعه پایدار در این عرصه را فراهم کرد. بدان معنا که معادله توسعه سیاسی و خلق انسان مدرن در بین نخبگان و حکمرانان از یکسو و توده مردم از سوی دیگر شکل گرفته و رابطه اعتماد وتوسعه سیاسی ونقش هر نهاد در تکوین آن مشخص گردد. پس مبنا محوری در مفهوم توسعه سیاسی در یک پردازش محتوایی، توجه به بطن جامعه و تحولات و علایق برخاسته از متن آن جامعه است چرا که عدم توجه به این اصل بعنوان معمایی سهل الوصول، دالی بر عدم موفقیت و مواجه گشتن حتمی آن با شکست است.

بهار نيوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا