بررسی محتوایی روزنامه های پنج شنبه:

کلید روحانی بر در شورای نگهبان گیر کرد/ شکستن یک تابو بعد از ٣٦ سال

بصیر، دیروز در مجلس کمیسیون ۱۵ نفره برای بررسی برجام تشکیل شد ولی روزنامه های اصلاح طلب نقدهایی را بر ترکیب این کمیسیون نوشته اند. از سوی دیگر، اظهارات قابل تامل رئیس جمهور درباره نقش شورای نگهبان در آستانه انتخابات مجلس دهم، با واکنش هایی از سوی برخی از رونامه ها همراه شده است. اعلام حکم تبرئه و زندان سعید مرتضوی نیز به محور کار رسانه های اصلاح طلب تبدیل شده است.

کلید چرخید اما برای انتخابات!/ تعلیق تحریم نفت به نام ایران به کام غربتغییر نظام ایران، ماموریت بعدی اوباما

روزنامه کیهان در تیتر نخست خود به اظهارات حسن روحانی پرداخته و تیتر گزارش خود را “کلید چرخید اما برای انتخابات!”، برگزیده است: علی‌رغم انتظار مردم برای حل مشکلات عدیده معیشتی، مشکل بیکاری و… در حالی که ماه‌ها تا برگزاری انتخابات مجلس وقت باقی است، دولتمردان ورود به این عرصه را عملاً کلید زده‌اند. چندی پیش بود که یکی از منصوبین دولت اعلام کرد مجلس بعدی باید مجلس اعتدال و همسو با دولت باشد و چند مقام دولتی نیز در نشست‌های حزبی با موضوع انتخابات شرکت و حتی سخنرانی کردند. رئیس جمهور نیز روز گذشته وارد گود شد. برای شورای نگهبان تعیین تکلیف کرد و در اظهاراتی قابل تامل گفت دوره اول مجلس با نبود شورای نگهبان بهترین دوره بوده‌است!حسن روحانی صبح روز چهارشنبه در نشست مشترک هیئت دولت و استانداران سراسر کشور گفت: ایران اسلامی در مذاکرات هسته‌ای به هیچ وجه از اصول و اهداف اصلی خود کوتاه نیامد. وی با اشاره به اینکه «معنای مذاکره واقعی تعامل و بده بستان است»، گفت: حفظ غنی‌سازی و حق تحقیق و توسعه برای مراحل پیشرفته‌تر این دانش و برخورداری از مکانی برای این فعالیت‌ها که برای ما دارای تضمین باشد، اهداف اصلی بود که توانستیم آنها را به خوبی تثبیت کنیم.

در ادامه در نقد و رد اظهارات روحانی، کیهان نوشته است: درباره نقش و جایگاه شورای نگهبان در برگزاری انتخابات باید گفت بر اساس اصل ۹۹ قانون اساسی اعلام نظر درباره صلاحیت نامزدها برعهده این نهاد است و این نظارت نیز از نوع استصوابی است. وظیفه نظارتی هیئت‌های اجرایی نیز در طول وظیفه شورای نگهبان و زیرمجموعه آن است. دولت و هیچ نهاد دیگری نمی‌تواند خود را مفسر قانون اساسی بداند چرا که این وظیفه براساس اصل ۹۸ قانون اساسی برعهده شورای نگهبان است. برخلاف اظهارات رئیس جمهور درباره دوره اول مجلس شورای اسلامی، این دوره نیز بدون نظارت تشکیل نشده بود. اگر چه در آن زمان هنوز نهاد شورای نگهبان شکل نگرفته بود اما اعضای شورای انقلاب که منصوبین حضرت امام(ره) بودند بر چگونگی و روند انتخابات برگزاری آن نظارت داشتند.

“تعلیق تحریم نفت به نام ایران به کام غرب”، عنوان یادداشت روز کیهان است و به موضوع افزایش تولید نفت و ارزان شدن ان در بازار جهانی می پردازد این در حالی است که دولت وعده حرکت به سمت اقتصاد بدون نفت و کاهش اتکا بودجه به طلای سیاه را داده بود: عطش دولت یازدهم برای افزایش تولید نفت علاوه بر آنکه به فراموشی وعده مدیریت کشور بدون فروش نفت منجر شد با استقبال طرف غربی مذاکرات نیز مواجه شده است؛ تا جایی که تقریباً روزی نیست که خبری جدید درباره تحرک غرب برای تسهیل تقویت نقش جهانی نفت ایران در دوران پساتعلیق به گوش نرسد. تعلیق تحریم نفت ایران آن‌چنان نقشی پر رنگ در رسانه‌های غربی پیدا کرده است که هر ناظر بی‌طرف را با این پرسش مواجه می‌کند که «علت اشتیاق غرب برای افزایش تولید نفت از سوی ایران با وجود مازاد تولید جهانی چیست؟»پیش از این در گزارشی با عنوان «آیا خام‌فروشی تشدید می‌شود؟» به بررسی ابعاد مختلف چشم‌داشت به آن سوی مرزها پرداخته شد و با ارائه دلایل مستند و مشهود، تمرکز دولت و سرمایه‌گذاران خارجی بر حوزه انرژی بخوانید خام‌فروشی نفت و گاز مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت نتیجه آن شد که با توجه به حجم انبوه اخبار و اظهارنظرهای هر دو طرف ماجرا، شاید بتوان گفت تنها رویداد پساتعلیق که به سادگی و با احتمال نزدیک به قطعیت قابل پیش‌بینی است افزایش سطح تولید و فروش نفت از سوی ایران است. ریشه معادلاتی که امروز بر حوزه انرژی ایران مترتب شده و مقدمات همسویی سیاست دولت و طرف‌غربی را فراهم کرده است.

کیهان در خبری به بررسی یادداشت بلومبرگ درباره سیاست آینده اوباما درقبال ایران پرداخته و عنوان “با توصیه به بهره‌گیری از فرمول جین‌شارپ و مایکل لدین؛ بلومبرگ: تغییر نظام ایران باید فاز بعدی مأموریت اوباما باشد” را برای آن برگزیده: تحلیلگر پایگاه بلومبرگ در یادداشتی، به رئیس‌جمهور آمریکا توصیه کرده است پس از فراغت از این سمت، پروژه تغییر نظام ایران را دنبال کند و در این مسیر از نظریه‌پردازان انقلاب‌های رنگی مشاوره بگیرد.لیک که در دیگر نشریه‌های نزدیک به محافظه‌کاران آمریکا از جمله دیلی‌بیست و نیوزویک هم یادداشت می‌نویسد، در ابتدای این مطلب با بیان اینکه اوباما وقت زیادی را برای فکر کردن به دوران پس از ریاست‌جمهوری صرف می‌کند و در همین راستا دیدارهای متعددی هم با نویسندگان برجسته و تجار داشته، نوشته است که «یکی از موارد مهم در لیست کارهای او پس از دوران ریاست‌جمهوری، باید تغییر رژیم ایران باشد. نه، اوباما قرار نیست رئیس‌جمهور بعدی را برای تجاوز به ایران و تشکیل یک دولت اشغالی تحت فشار قرار دهد، بلکه رئیس‌جمهور باید از زمانی که پس از ترک سمت به دست می‌آورد، برای پرورش و حمایت از اپوزیسیون دموکراتیک ایران» استفاده کند.

پرونده مرتضوی از کهریزک تا تأمین اجتماعی/ شکستن یک تابو بعد از ٣٦ سال

روزنامه اصلاح طلب شرق، در گزارشی تفصیلی به بررسی پرونده سعید مرتضوی از ابتدا تا انتها پرداخته و تیتر آن را “پرونده مرتضوی از کهریزک تا تأمین اجتماعی”، انتخاب کرده است:  «مرتضوی» به‌همراه دو قاضی دیگر یعنی «علیرضا حیدری‌فر» و«حسن زارع‌دهنوی»، معروف به «قاضی حداد»، محاکمه شدند. حکم «مرتضوی» چندماه بعد صادر شد. او از عنوان اتهامی «معاونت در قتل» تبرئه و بابت گزارش خلاف واقع به پرداخت ٢٠٠ هزارتومان جریمه و برای عنوان اتهامی «بازداشت غیرقانونی» به انفصال دائم از خدمت محکوم شد. شاکیان و متهمان به حکم اعتراض کردند و پرونده به دیوان‌عالی رفت. روند بررسی پرونده در دیوان نزدیک به یک‌سال طول کشید. خانواده «روح‌الامینی» گفته‌اند که از حکم صادر‌شده راضی نیستند و حتما به آن اعتراض خواهند کرد.وکیل سازمان تأمین اجتماعی می‌گوید: «ما در شکایت خود از دادگاه درخواست ١٨٠ میلیون تومان بابت ١٢ ماه مسندنشینی غیرقانونی «مرتضوی» بر تأمین اجتماعی را کرده بودیم اما دادگاه  تنها ٤٦ میلیون و٢٧٤ هزارتومان آن را قبول کرده است». ..پرونده «مرتضوی» در ماجرای کهریزک شاید بسته شده است اما داستان «مرتضوی» همچنان ادامه دارد.

“شکستن یک تابو بعد از ٣٦ سال “، عنوان یادداشتی است که اعظم نوری، معاون وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات، در زمینه خبر انتصاب اولین سفیر زن نگاشته است: امروز برای جامعه زنان ما جای بسی خشنودی است که معذوریت ٣٦ سال پیش وزارت امور خارجه برای استخدام بانوان و محدودیت به‌کارگیری زنان در بسیاری عرصه‌های دیگر، برطرف شده و در برهه‌ای از زمان قرار گرفته‌ایم که در عرصه دیپلماسی، آمادگی اعزام سفیر زن را پیدا کرده‌ایم. این اتفاق ناشی از راهی بس پرفرازونشیب است که زنان جامعه ما در این سال‌ها پیموده‌اند و قطعا ٣٦ سال دیگر زنان ما در جایگاه‌هایی از تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در کشور قرار خواهند گرفت که امروز شاید تصورش قدری دور از ذهن و باورنکردنی باشد. علت غائی اعزام یک زن در این گروه، نگرش امام به جایگاه زنان و شکستن تابویی بود که در آن ایام در افکار بسیاری از مردان عرصه سیاست خودنمایی می‌کرد. امروز بسیاری از کشورهای عربی منطقه مانند کویت، بحرین و قطر از این نظر از ما پیشی گرفته و از حدود ٢٠ سال پیش زنانی را به‌عنوان سفیر به کشور‌های اروپایی، آمریکایی، آفریقایی و آسیایی اعزام کرده‌اند.

مصدق در میدان شعبان بی‌مخ‌ها/ کدام ۴ درصد؟/ راز برجام

روزنامه وطن امروز در شماره امروز خود مطلبی را با عنوان “مصدق در میدان شعبان بی‌مخ‌ها”، به چاپ رسانده و نویسنده نیز از اصرار برخی برای نامیدن میدان یا خیابانی در تهران به نام محمد مصدق استقبال کرده تا شاید خیانت و توطئه آمریکا علیه یک دولت ایرانی و سرنگونی آن برای برخی از آمریکادوستان دو آتشه درس عبرتی باشد: در اخبار شنیدم یکی پیشنهاد داده اسم یکی از میدان‌های تهران را بگذارند: «مصدق». به نظرم و از وجوهی، کار پسندیده‌ای به نظر می‌آید. حداقل برای عبرت! مخصوصا این روزها که دوباره جماعتی به خیال دلخوش‌کنک‌های ایالات متحده، آرزوی پرواز تهران- نیویورک دارند و عکس سلفی اوباما با میدان آزادی را تصویر می‌کنند و کارهایی شبیه به این. بعضی‌ها دیگر شورش را درآورده‌اند تا آنجا که از شعار «مرگ بر آمریکا»ی مردم در روز تشییع شهدای غواص عصبانی می‌شوند. ۲ سه‌شنبه تاریخی یکی در تهران و دیگری در سراسر کشور مردم «مرگ بر آمریکا» گفتند و این جماعت عصبانی‌تر شدند. مساله البته انتخاب یک میدان برای نامگذاری با اسم مصدق است. مصدقی که آخرین روزهایش را به واسطه اعتماد به باهوش‌های آمریکایی در مظلومیتی خفته سپری کرد. لکن تقصیرش بود یا تقدیرش؟ بماند! خوب که نگاه می‌کنم می‌بینم اولا اگر قرار است این اتفاق بیفتد شهرداری تهران یا نهادهای دیگری که مسؤول این امر هستند، بهتر است بگردند و به لحاظ جغرافیایی میدانی را پیدا کنند که این چند نفر معدود که به آمریکا اعتماد دارند، دفترهایشان،نزدیک‌ترین فاصله را به این میدان داشته باشد تا مگر دیدن هر روزه میدان مصدق که به تنهایی عبرت است، آنها را از خواب آمریکا بیدار کند.

در یادداشت دیگری نویسنده با طرح سوال “کدام ۴ درصد؟”، به سخنان هفته گذشته اسحاق جهانگیری اشاره کرده که گفته بود مخالفان توافق ۴ درصد هستند و در حد همان ۴ درصد حرف بزنند: آنچه بیش از هر چیز دیگری در سخنان معاون‌اول محترم رئیس‌جمهور نگران‌کننده است، دعوت به خاموشی، خفقان و به بیانی دیگر نادیده گرفتن ۴ درصد ملت است. چنین رویه‌هایی که مبتنی بر نوعی «خودهمه‌انگاری» و «مدعی‌العموم‌پنداری» است، این تهدید را در دل دارد که می‌تواند سنگ بنای ایجاد استبداد شود.در جوامع مردم‌سالار، چه دموکراسی‌های پارلمانی و چه ریاستی، دولت‌هایی که حتی نزدیک به ۸۰-۷۰ درصد آرا را به دست می‌آورند، هرگز چنین با منتقدان و رقیبان خود سخن نمی‌گویند و آنان را در موضع خاموشی قرار نمی‌دهند، زیرا ماهیت تفکر بستن دهان مخالفان روح دموکراسی را می‌خراشد؛ چه برسد اختلاف آرا، تنها ۲۵۰ هزار رأی بوده باشد و صرفا با ۷ دهم درصد آرا، موفقیت کسب شده باشد!! از آن مهم‌تر ضرورت‌های توجه به حق‌الناسی است که حتی اگر ۴ درصد هم باشند نمی‌توان آن را تضییع کرد و بر حسب پذیرش آمارهای مورد ادعا، دهان چند میلیون تن از جمعیت ۸۰ میلیون نفری را به واسطه نقطه‌نظرات خاص سیاسی بست و در عوض دلسوزی‌شان، به آنان نسبت طلبکاری داد.

“راز برجام”، عنوان یادداشت روز وطن است و به ماهیت اصلی این طرح اشاره داشته:این توافق اهداف اصلی آمریکا را که به صورت صریح در متن برجام نیامده و البته مکانیسم دور زدن برخی از آنها در قطعنامه هم در دسترس است، محقق نکند! یعنی توافق، ما را به هدف برساند اما آمریکایی‌ها را در رسیدن به هدف اصلی، ناکام بگذارد. بنابراین کلید این ماجرا در قفل در ورود آمریکا به ایران است! نفوذ آمریکا در ایران از طریق ایجاد کلونی‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با حمایت‌های دولتی، محقق می‌شود! انسداد این حفره‌های نفوذ، دشمن را مأیوس می‌کند! حال این یأس چه منجر به تداوم از سر ناچاری اجرای تعهدات برجام شود و چه منجر به زدن زیر میز؛ در هر ۲ حالت، فشار علیه ایران به اتمام خواهد رسید. البته این ماجرا یک اما دارد و این اما بسیار تعیین‌کننده نیز خواهد بود و آن «رفتار دولت ایران» در قبال این ماجراست. دولت ایران اگر توافق هسته‌ای را برای حل موضوع معیشت می‌داند، قاعدتا در این فرمول و بستن حفره‌های نفوذ آمریکا همکاری خواهد کرد اما خدای ناکرده هرگونه مخالف‌خوانی می‌تواند به معنای اثبات تمام شائبه‌هایی باشد که نسبت به مذاکرات و اخبار پنهان آن مطرح شده است.

شعبده‌بازی با کارت زنجانی / احمدی نژاد برايم دعوتنامه انتخاباتی فرستاد

روزنامه اصلاح طلب آرمان، در گزارشی با عنوان “شعبده‌بازی با کارت زنجانی “، به موضوع اتهامات رد و بدل شده میان محسن هاشمی و روزنامه کیهان اشاره دارد که بابک زنجانی را میوه درخت کارگزران در دوران ریاست مرحوم نوربخش بر بانک مرکزی می داند و کار تزریق دلار در آن دوران برعهده بابک زنجانی که از قضا رانند مرحوم نوربخش بوده، قرار می گیرد. این خبر با واکنش محسن هاشمی، پسر هاشمی رفسنجانی مواجه و نامه ای به کیهان ارسال می کند و عنوان می دارد صرف گرفتن لوح تقدیر از دست پدرش توسط زنجانی دلالت بر حمایت از وی نداشته و …: قامات بانک مرکزی به واکنش پیرامون این موضوع پرداختند و ماهنامه «تجارت فردا» گزارش مفصلی در این مورد در مهر سال۹۲ ارائه می‌دهد. یزدان‌پناه که سال‌ها رئیس دفتر مرحوم نوربخش بوده و نزدیک‌ترین ارتباط کاری را با وی داشت، با تکذیب این ادعا گفت: مرحوم نوربخش هیچگاه راننده‌ای به نام بابک زنجانی نداشته است. حسن معتمدی مدیر سیاست‌ها و مقررات ارزی نیز یک گام جلوتر از یزدان‌پناه بر‌می‌دارد و می‌گوید: راننده رئیس کل بانک هیچگاه سرباز نبوده است و چهره هایی که این مسئولیت را داشتند، تماما چهره‌های جاافتاده‌ای بودند. معاونت اداری و مالی بانک مرکزی هم در پاسخ به استعلام پیرامون زنجانی تاکید می‌کند: هیچ‌گونه سابقه‌ای از بابک زنجانی در کارگزینی بانک مرکزی وجود ندارد و علاوه بر رد ادعای رانندگی زنجانی برای مرحوم نوربخش، محمدجواد وهاجی قائم‌مقام بانک مرکزی حرف آخر را پیرامون ادعای تزریق ارز وی زده و می‌گوید: در دوران مرحوم نوربخش کمیته تزریق ارز به بازار زیر نظر او فعالیت می‌کرده است. بنابراین او تمامی چهره‌هایی که رابط بانک مرکزی بوده‌اند را به خوبی می‌شناسد. وی تاکید می‌کند: به هیچ وجه شخصی به نام بابک زنجانی را نمی‌شناسد. با این وصف در همان برهه ادعای زنجانی توسط چهره‌های ذیربط، مستند رد می‌شود و اساس ادعای کیهان در این خصوص بلاموضوع است.

در ادامه می خوانیم: نکته جالب توجه در خاطره‌گویی زنجانی که کیهان از کنار آن به سادگی گذشته آن است که خود وی می‌گوید در سال ۱۹۹۶ یا ۷۴ هجری شمسی ورشکست می‌شود و به زندان می‌افتد با این وصف حتی اگر ادعای زنجانی را در خصوص همکاری با رئیس بانک مرکزی بپذیریم او پس از مدتی ورشکست می‌شود و ثروت‌اندوزی وی ربطی به آن دوران ندارد آنچنان که همسر وی در مصاحبه‌ای گفته است: او در ابتدای دهه۸۰ به علت چک‌های برگشتی به زندان می‌افتد. در ضمن نزدیکان وی نیز اذعان داشته‌اند که میلیاردر شدن زنجانی مربوط به سال۹۰ است و در گزارش‌هایی که نمایندگان ارائه داده‌اند ارتباطات وی با تنی چند از چهره‌های عالی کابینه دولت دهم مورد اشاره قرار گرفته است، حال چرا با وجود این همه مستندات و قرائن و شواهد به جای اذعان به اشتباه بر یک گفتار خطا و انتساب زنجانی به طیف مقابل تاکید می‌شود، نکته‌ای است که باید مدعیان در این زمینه پاسخگو باشند.

“احمدي‌نژاد برايم دعوتنامه انتخاباتي فرستاد”، عنوان مصاحبه آرمان با پرویز کاظمی، وزیر سابق رفاه در دولت احمدی نژاد است. وی بدلیل اختلافات دیدگاهی و مدیریتی با احمدی نژاد از وزارت استعفا داد و به عرصه اقتصاد و صنعت بازگشت.در این گفتگو به به مجلس و انتخابات آن پرداخته است: وزير ديروز دولت احمدي‌نژاد، امروز رويكرد جديدي در پيش گرفته و حاضر نيست با احمدي‌نژاد همكاري كند. او مي‌گويد:«بارها برايم دعوتنامه فرستادند، اما هيچگاه حاضر نخواهم بود دوباره با احمدي‌نژاد همكاري كنم.» مشي وي اين روزها بيشتر به مشي اعتدال‌گرايان و ميانه‌رو‌ها نزديك‌تر شده است. با پرويز كاظمي كسي كه احمدي‌نژاد مدعي بود«وي را خدا به من داده است» درباره انتخابات آينده مجلس هم‌كلام شديم. وي معتقد است: « از فردي كه با دادن چلوكباب و چلومرغ رای می‌آورند، نمي‌توان توقع حل مشكلات مردم را داشت. اينگونه افراد غيركارشناس و غيرمتعهد هستند و خود باري بر دوش مديريت كشور به شمار مي‌روند.»وي همچنين عنوان مي‌كند: «بنده ساعت‌ها با آقاي ناطق نوري صحبت كردم. وی هيچ برنامه‌اي براي حضور در انتخابات ندارد و به‌طور قطع در انتخابات حضور پيدا نمي‌كند.»

فرهنگ نیوز

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا