فراز و نشیب های یک رابطه کج دار و مریز

بصیر، ایران و عربستان به عنوان دو کشور مهم و تاثیر گذار در منطقه ی غرب آسیا شناخته می شوند. بررسی روابط  دو کشور را باید در قرن بیستم بیشتر مد نظر قرار داد چرا که عربستان به عنوان کشوری مستقل و یکپارچه تنها پس از تاخت وتاز خاندان آل سعود در دهه ی  ۱۹۲۰ توانست خود را به عنوان واحد سیاسی معرفی کند.

هر چند در اوایل ظهور اسلام عربستان به عنوان مرکز جهان اسلام و سرزمین وحی به صورت یکپارچه درآمد اما با انتقال مرکز سیاسی  حکومت اسلام از مدینه و مکه به شام و سپس دمشق و بغداد، عربستان به حاشیه رانده شد و قبایل صحرا نشین در بخش های آن به صورت مستقل هر یک منطقه ای را تحت سیطره خود داشتند. بنابراین روابط دو کشور ایران و عربستان را به عنوان دو واحد سیاسی دولت _ ملت در دوران معاصر را باید از دهه ی ۱۹۲۰ به بعد مورد بررسی قرار داد.

در این گزارش سیر این روابط به دو بخش تقسیم می شود. در بخش نخست روابط قبل انقلاب اسلامی ایران بررسی می شود و در بخش دوم روابط بعد از انقلاب مورد کنکاش قرار می گیرد. البته در اینجا تمرکز ما بیشتر بر دوران بعد از انقلاب خواهد بود. در مجموع نمی توان روابط بعد از انقلاب را دارای یک سیر باثبات در نظر گرفت. می توان گفت خارج از تعارفات دیپلماتیک رسمی به ویژه در دهه ی اخیر،گسترش نفوذ دو کشور در منطقه همیشه به عنوان خطری از سوی دو کشور در نظر گرفته شده و این تصور یک مانع اساسی در برقراری روابط پایدار و با ثبات بوده است.

ایران و عربستان از قدرت های مهم منطقه خاور میانه و علل الخصوص منطقه خلیج فارس محسوب می شوند و هریک درپی افزایش نفوذ خود دراین مناطق و نیز در جهان اسلام هستند. این خود باعث رقابتی روز افزون بین دو کشور شده است، هر چند بعد از انقلاب این رقابت در حوزه نفوذ و تاثیر گذاری در میان کشور های اسلامی بیشتر شده، اما در کل رقابت میان دو کشور بر سیر روابط فی مابین تاثیر بسزایی داشته و فراز ونشیب های فراوانی را طی کرده است. درمسیر این روابط گاه این دو کشور بر سر مسائل منطقه ای، فرهنگی و مذهبی در مقابل یکدیگر ایستاده اند و گاه بر سر منافع  مشترک  باهم همکاری کرده اند.
سعی برآن است تا با واکاوی این روابط و سیر تحولات به این سوال پاسخ داده شود که آیا می توان در آینده شاهد روابط نزدیکتر و همه جانبه میان دو کشور بود و یا اینکه رقابت بین دو کشور مانع ایجاد روابط گسترده تر خواهد شد. در این میان چه عواملی باعث عدم بهبود روابط می شوند و اگر درپی مقصر باشیم ، بار این تقصیر بیشتر بر عهده ی کدام کشور است؟
نگاهی گذرا به قدرت یابی خاندان آل سعود
  تایکی دو قرن پیش نامی از آل سعود در تاریخ نبود. آل سعود در سرزمین نجد (به معنای سرزمینی اندکی مرتفع) زندگی می کرد که از سرزمین های مرکزی شبه جزیره است و در همسایگی حجاز قرار دارد. محمد بن عبد الو هاب ا ز اهالی نجد بود که از آغاز جوانی به مطالعات دینی و علمی  پرداخت وضمن سفر به بغداد، بصره ودمشق تحت تاثیر آموزش های ابن تیمیه فقیه و محدث و متکلم حنبلی قرار گرفت که مخالف آزاد اندیشی و خواهان بازگشت به سنت های صدر اسلام بود و بیش از همه با عقاید شیعه مخالف بود و کتب نهاج السنه و زیارة القبور رادر رد عقاید تشیع نگاشت.
عبدالو هاب با تاثیر از این اندیشه ها به تبلیغ افکار خود پرداخت که تقریبا ازهمه جا رانده شد و در نهایت رهسپار شهر درعیه شد و در آنجا با محمد بن سعود شیخ قبیله هم پیمان شد. (۱۷۴۹ م) ملاقات این دو سرآغاز حرکتی شد که در عرض هفتاد سال این امیر نشین کوچک را گسترش داد و به یک پادشاهی تبدیل کرد. قدرت معنوی در دست محمد ابن عبدالوهاب و رهبری سیاسی و نظامی برعهد ه ی محمد بن سعود قرار داشت.
در طول قرن نوزدهم این خاندان توانست با ضرب شمشیر نواحی زیادی را فتح کند و گاهی نیز توسط قوای عثمانی یا مصر با شکست روبه رو گشتند. در راه بسط قدرت خویش از هیچ اقدامی فروگذار نکردند و با عقاید متعصبانه ی خود حتی دو بار به شهر های مقدس شیعی در عراق حمله بردند، یکی در سال ۱۸۰۲ ودیگری در سال ۱۸۵۶ م که در کربلا بارگاه امام حسین (ع) را باخاک یکسان کردند. در نتیجه ی ضعف عثمانی در اوایل قرن بیستم آل سعود توانست از فرصت به دست آمده نهایت استفاده را برده و با شکست خاندان آل رشید ( طرفدار عثمانی ها ) ریاض را فتح نموده و بر کل نجد تسلط یابند. با شروع جنگ جهانی اول عبد العزیز بن عبد الرحمان با انگلیسی ها همپیمان شد و مواضع خود را برعلیه عثمانی ها تغییر داد. و در نهایت با فتح مکه در ۱۹۲۴ و فراری دادن خاندان هاشمی توانستند قدرت خود را برکل شبه جزیره گسترش داده و عربستان سعودی به عنوان واحدی یک پارچه در قرن بیستم وارد معادلات روابط بین الملل گردد.
 بررسی روابط ایران و عربستان قبل از انقلاب 
این دو کشور در در سالهای آغازین قرن بیستم در عرضه ی منطقه ای و نظام جهانی ، ساختار های اجتماعی ،اقتصادی ، تجارب متفاوتی داشتند .ایران در این سال ها دچار دگرگونی های اجتماعی – سیاسی مهمی شد. نخستین تحول اجتماعی –سیاسی جهان اسلام در دوره ی معاصر یعنی انقلاب مشروطیت در سال ۱۲۸۵ شمسی روی داد. در این دوران شبه جزیره ی عربستان از مناطق حاشیه ای امپراطوری عثمانی محسوب می شد و دگرگونی اجتماعی خاصی در آن دیده نمی شد. عصبیت قبیله ای در تاریخ سیاسی شبه جزیره نقش مهمی را داشته، درگیر ی میان خاندان هاشمی وآل سعود برای چیرگی بر شبه جزیره نمونه ای بارزی در پایه گذاری دولت های محلی است.
صنعت نفت عربستان که اواسط سده  بیستم به عامل اصلی قدرت سیاسی – اقتصادی عربستان تبدیل شده بود، در حدود سی سال بعد از ایران و کسب اولین امتیاز نفت خاورمیانه (قرارداد دارسی در۱۹۰۳) رونق گرفت. می توان گفت که بسط و گسترش قدرت خاندان آل سعود در اوایل قرن بیستم همزمان با اکتشاف و استخراج نفت در خاور میانه همراه گشت و کشف نفت در شرق عربستان توانست به عامل مهمی در ماندگاری این خاندان در قدرت تبدیل گردد. تا قبل از کشف نفت عربستان کشور مهمی به شمار نمی رفت اما بعد از استخراخ نفت در برنامه ها واستراتژی های کشور های قدرتمند جای خود را باز کرد  و در ردیف کشور های مهم و استراتراتژیک  قرارگرفت.
روابط ایران با عربستان بیشتر محدود به مسائل حج بود و در ابتدای به قدرت رسیدن آل سعود ایران در برقراری رابطه با شبه جزیره دچار سردرگمی بود و سیاست صبر و انتظار را پیشه کرده بود تا تکلیف جنگ داخلی در عربستان معین گردد. روابط این دو کشور را در دوران رضا شاه به چهار دوره می توان تقسیم کرد:
۱- دوره ی نخست : دوره ی بدگمانی و تردید ایران به ماهیت رژیم جدید در شبه جزیره که از سال ۸-۱۳۰۴ به طول انجامید.
۲- دوره ی دوم : دوره ی به رسمیت شناختن رژیم جدید و روابط با آن.
۳- دوره ی سوم :دوره ی بهبود روابط و برقراری مناسبات سیاسی- راهبردی دوستانه دو کشور.
۴- دوره ی چهارم : دوره ی تزلزل روابط که با نزدیک شدن سال های بحرانی و پرآشوب پیش از جنگ جهانی دوم آغاز گشته و بابرکناری رضاشاه به پایان رسید.
در سال ۱۹۲۸م/۱۳۰۸ش دولت ایران پادشاهی نجد و حجاز را به رسمیت شناخت و عهد نامه مودت در تاریخ ۲ شهریور ۱۳۰۸ به امضا رسید. حبیب الله هویدا به عنوان سفیر ایران به حجاز اعزام شد. در سال ۱۳۱۱ ش ولیعهد فیصل بن سعود به ایران مسافرت کرد.
در فروردین ۱۳۱۵ش دولت ایران تصمیم گرفت سفارت خود را در عربستان تعطیل کند و مسولیت امور را به سفارت ایران در مصر بسپارد . و حضور کنسول گری را در آنجا مکفی می دانست. بعد از آن روابط در سطح پایینی ادامه پیداکرد و تنها به امور مربوط به حجاج پرداخته می شد. این روابط با شروع جنگ جهانی دوم و برکناری اجباری رضا شاه همچنان در سطوح پایین بود و دوکشور درگیر مشکلات خاص خود بودند.
موضوع مهم در این سالها قطع روابط با عربستان به دلیل اعدام یک زائر ایرانی بود که عربستان بر درست بودن آن اصرار داشت. این زائر که ابوطالب یزدی نام داشت در گرما گرم طواف دچار مشکل مزاجی می شود و استفراغ می کند، ماموران سعودی او رابه بی احترامی به خانه خدا متهم می کنند و نزد قاضی شرع می برند، قاضی نیز حکم به اعدام او می دهد و ابوطالب همان دم گردن زده می شود.  این حادثه باعث قطع روابط از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۷ می شود. روابط در سال ۱۳۲۷ و با نامه ای از جانب عبد العزیز به محمد رضا شاه دایر بر از سرگیری روابط ایران وعربستاان و فرستادن وزیر مختار به دربار یکدیگر دوباره از سرگرفته می شود.
روابط در دوران زمامت محمدرضا شاه پهلوی
– دوستی ایران و عربستان دردوره ی جنگ سرد عربی (۱۹۶۷-۱۹۵۴)
  دو دهه ی ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ دوره ویژه ای برای منطقه غرب آسیا بود و جهان عرب به دو اردو گاه متخاصم، محافظه کاران و رژیم های شبه سوسیالیستی عرب تقسیم شد. در این شرایط که جهان به اردوگاه خصم شرق و غرب تقسیم گشته بود ایران با اتخاذ سیاست اتحاد با غرب و حفظ وضع موجود با عربستان همیشه محافظه کار و نیز متحد با غرب دارای سیاست های مشترکی شد و این خود باعث افزایش روابط و در یک راستا قرار گرفتن دو کشور در منطقه گردید. ایران وعربستان نه تنها با گسترش کمونیسم در منطقه مخالفان سرسختی بودند بلکه دشمنان منطقه ای چون ناصریسم و بعثیسم نیز داشتند این مشترکات سبب شد تا مسائل اختلاف برانگیز چون حج، پیمان بغداد و روابط ایران واسرائیل ناچیز جلوه کند. این روابط حسنه سبب ایجاد ثبات نسبی در خلیج فارس شده که حفظ امنیت این منطقه از اهداف استراتژیک دو طرف و کشورهای غربی بود.
پس از کودتای ۱۳۳۲ در ایران، عبد العزیز بن سعود بنیانگذار عربستان سعودی در اوایل قرن بیستم نیز درگذشت (تاکنون پنج تن از فرزندان عبد العزیز یعنی  سعود، فیصل، خالد، فهد، عبدالله و سلمان به سلطنت رسیده اند) و ملک سعود جانشین او شد، او در سال ۱۹۵۵ به ایران سفر کر د و مذاکرات امنیتی، سیاسی و اقتصادی بین دو طرف صورت گرفت.
در سال ۱۹۵۷ شاه به عربستان سفر کرده و به مدت شش روز درآنجا اقامت می کند و اختلافات به وجود آمده بر سر استفاده نام خلیج العربی در رسانه های عربستان که به تحریک ناصر صورت گرفته بود ،خاتمه یافت. این سفر با تعویق چندماهه صورت گرفت که علت آن سفر امیر بحرین به عربستان بود که ایران ادعای مالکیت آن را داشت.
روی کار آمدن ناصر در مصر و بحران کانال سوئز برگی دیگر از نگرش ایران وعربستان به رویداد های منطقه بود. ایران در این درگیری حالت بیطرفی اتخاذ کرد چراکه انگلیس عضو پیمان بغداد بود و علت بی طرفی ایران نیز به همین خاطر بود اما عربستان از مصری ها و ناصر حمایت کرد.
ایران وعربستان بعد از جنگ جهانی دوم وشروع جنگ سرد در استراتژی های آمریکا دارای نقش و جایگاه ویژه ای بودند تا از نفوذ کمونیسم از طریق آنها در منطفه جلوگیری به عمل آید. دکترین آیزنهاور  در سال ۱۹۵۷ بیان می داشت که آمریکا در برابر تهدیدات شوروی از دولت های خاورمیانه از لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی حمایت می کند. از این دکترین ایران و عربستان و کشورهای میانه رو عرب چون عراق، اردن و لبنان حمایت کردند. در واقع این دکترین آغاز جنگ سرد عربی بود. این دکترین عامل دیگری در نزدیکی ایران وعربستان قلمداد می گردد. مواضع این دوکشور در بحران های لبنان و اردن که در آنها شورش های توسط طرفداران ناصر و پان عربیسم صورت گرفته بود، مشابه بود. این بحران ها با مداخله انگلیس در اردن و آمریکا در لبنان خاتمه داد ه شد. کودتای ۱۹۵۸ عراق و سرنگونی خاندان هاشمی و روی کار آمدن عبد الکریم قاسم نیز مواضع دو کشور را به هم نزدیک تر کرد.
 با اعلام انگلیس مبنی بر خروج از منطقه خلیج فارس در سال۱۹۷۱ کشور های منطقه نگران امنیت آن بودند، ایران آمادگی خود را برای همکاری با کشورهای حاشیه خلیج فارس اعلام کرد اما کشور های عرب این منطقه بیشتر مایل بودند برنامه ی مشترکی را بین خود برای حفظ امنیت به اجرا گذارند تا اینکه به همکاری امنیتی با ایران بپردازند. ایران در پی اعلام دکترین نیکسون مبنی بر واگذاری دفاع از مناطق به کشور های عضو منطقه در سال۱۹۶۹ ،خودرا ژاندارم منطقه می دانست و پس از خروج انگلیس از حوزه ی خلیج فارس حفظ امنیت این منطقه را وظیفه تهران در نظر گرفته بود که این اقدام ایران با واکنش سرد بهمراه ترس دولت های این حوزه از بلندپروازی های محمدرضا شاه همراه گشت. حتی شاه ایران تا آخرین سال های سلطنت تلاش می کرد تا طرح قراداد امنیتی را در این منطقه با همکاری کشورها ی  این حوزه به اجرا گذارد که با جواب رد این کشورها و به خصوص عربستان مواجه شد.
در آوریل ۱۹۷۵ ملک فیصل ترور شد و خالد جانشین او شد. روابط دوستانه و نزدیک دو خانوادهی سلطنتی تا انقلاب ایران در ۱۹۷۹ ادامه یافت و مسائلی چون بحرین، جزایر سه گانه و قیمت گذاری نفت نتوانست مشکل چندانی در این روابط ایجاد کند. در ۱۹۷۹ میلادی انقلاب اسلامی در ایران به ثمر رسید و شاه تنها جای که  می توانست عمر خود را به سر کند مصر بود و این میزبانی مصر بیشتر به خاطر دوستی با انورسادات بود که شاه توانسته بود در راستای سیاست های آمریکا او را ترغیب به صلح با اسرائیل کند و کمک های مالی شایانی رادر کنار عربستان به مصر عرضه دارد.
روابط دو کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
  عربستان در ابتدا سیاست احتیاط و سکوت را پیشه کرد و نظاره گر اوضاع بود ولی بعد از مدتی به صف دیگر کشورها پیوست و برای تبریک پیروزی انقلاب اسلامی هیاتی بلند پایه به سرپرستی دبیرکل رابطة العالم الاسلامیه به ایران فرستاد .ملک خالد در اولین عکس العمل خود برپایی حکومت اسلامی رادر ایران مقدمه نزدیکی و تفاهم هرچه بیشتر دو کشور خواند و فهد ولیعهد نیز گفت : برای رهبری انقلاب ایران احترام زیادی قائل هستیم. بنابراین در روزهای اول انقلاب روابط دو کشور از سیر عادی برخوردار بود.
  اين مرحله تأييد جمهوری اسلامی توسط دولت عربستان، با تأسيس دفتر جبهه آزاديبخش شبه جزيره عربستان در تهران و گردهمايی جنبش های آزاديبخش و نيز برگزاری  نخستين حج توسط حجاج ايرانی، همراه با راهپيمايی برائت از مشركين، جای خود را به مخالفت های پنهانی اين كشور عليه ايران داد.
عربستان به تدريج موضع گيری تند خود را عليه ايران در مطبوعات آن كشور نمايان ساخت. در مقابل، مقامات ايران نيز از ارتباط نزديك عربستان با امريكا و سياست های آن در قبال روابط عرب ها و اسرائيل انتقاد كردند. در واقع انقلاب ایران زنگ خطری بود برای کشورهای حاشیه خلیج فارس و به خصوص عربستان که سیستم حاکمیت آنان نیز مشابه ایران قبل از انقلاب و حتی بدتر و همچون دوران های قرون وسطی بود به صورتی که  یک فرد در راس قدرت قرار گرفته که این فرد در مقابل چالش ها و مخالفت های داخلی تنها متکی به قدرت های خارجی و به طور ویژه حمایت های ایالات متحده بودند. این موضوع هم ناتوانی مستمر برای خودیاری و هم ترس ریشه دار عمیق از رها شدن به وسیله ی حامی و متحد سابق را منعکس می کند – همان مسئله ای  که برای شاه در ۱۹۷۹ اتفاق افتاد.
این ترس مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی با مجموعه آشوب های در سطح منطقه خلیج فارس همراه گشت و به همین خاطر حاکمان این منطقه با بدبینی به انقلاب ایران واکنش نشان دادند و شعار صدور انقلاب را خطری برای حکومت خود در نظر گرفتند. انقلاب ایران باترکیب جمهوریت و اصول گرایی شیعی به روابط نزدیک تر عربستان و آمریکا انجامید و هر دو کشور با نگرانی های مشترک درصدد مهار انقلاب در آمدند. چنین رویدادی باعث شد تا کشورهای منطقه خلیج فارس بیش از پیش به آمریکا وابسته تر شوند و برای حفظ خود در برابر امواج انقلاب اسلامی، تدریجا مقدمات حضور گسترده ی نظامی آمریکا را در این منطقه استراتژیک فراهم آوردند و نقش قیّمی این کشورها تا به امروز بر عهده ی آمریکا می باشد.
همچنین پیروز انقلاب ایران به عنوان یک انقلاب شیعی باعث شد شهامت و قدرت به شیعیان محروم سراسر جهان دمیده شود و همین امر منجر به این شد که ابتدا در ۲۰ نوامبر ۱۹۷۹ عده ای از ناراضیان مسجد اعظم مکه را به تسخیر خود درآوردند که در این راه تعداد زیادی از مردم نیز با آنها همراه شدند این گروه یک سری از افراد سنی مذهب متعصب بودند. به دنبال آن موجی از ناآرامی ها سراسر خلیج فارس را فرا گرفت. روز ۲۸ نوامبر شیعیان الاحساء برای نخستین بار تصمیم گرفتند مراسم عاشورا را در ملأ عام برگزار کنند. این مسأله با دخالت گارد ملی عربستان به خشونت و زد و خورد شدیدی گرایید.
اریک رولو مفسر روزنامه “لوموند” می نویسد:شورشیان شیعه به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی ایران و درپی شورش مکه، دل و جرات پیدا کردند و روز ۲۷ نوامبر ۱۹۷۹، مراسم روز عاشورا را که در عربستان سعودی ممنوع است برگزار کردند. جمعیت که عکس های امام خمینی (ره) را در دست داشتند به سوی قطیف، احساء و دیگر آبادی های ایالت شرقی حرکت کردند. در درگیری های به وجود آمده با گارد ملی ۳۶ تن از آنان کشته شدند. جمعیت سه روز تمام در حال طغیان بود. آنها بانک ها و مؤسسات دیگر را به آتش کشیدند و علیه رژیم سلطنتی شعار دادند و در اعلامیه ها از مردم برای سرنگونی رژیم سعودی دعوت کردند. پس از بازداشت صدها نفر، سر انجام آرامش در منطقه برقرار شد. اما درخواست های شیعیان پذیرفته نگردید و دولت سعودی صرفاً برای ظاهرسازی دست به اقداماتی زد تا اسلامی بودنش را ثابت کند. از جمله آرایشگاه های زنانه را تعطیل کرد و گویندگان زن را از تلویزیون دولتی اخراج نمود و چند تن از مقامات دولتی منطقه شرقیه راعزل کرد.
به تبع موج هیجان و شور و شعف که تمام مسلمانان جهان را در اثر پیروزی انقلاب فرا گرفته بود، اثرات این موج در منطقه خلیج فارس و به ویژه در میان شیعیان بسیار قوی و قدرتمند بود به نحوی که آنها تشکل های خود را قوی تر کرده و با امیدواری بسیار زیادی به فعالیت های خود جدیت بخشیدند. اما این تنها شیعیان نبودند که شدیداً از انقلاب اسلامی تأثیر گرفتند، بلکه در میان جوانان سنی مذهب (سلفی و غیر سلفی) نیز حرکت هایی برای برپایی شریعت اسلام متکی بر جهاد مردمی و مشارکت عمومی بوجودآمد.
 بازتاب انقلاب اسلامی در عربستان به شیعیان محدود نشد، بلکه اهل سنت و وهابیون نیز در مقابل امواج اسلامی و انقلاب ایران جاذبه و دافعه های چشمگیر از خود نشان دادند. مهم ترین واقعه در این رابطه اشغال خانه خدا پس از مراسم حج سال ۱۳۶۰ می باشد. تعداد کثیری از بنیادگرایان مسلح در مسجدالحرام موضع گرفتند و سرانجام با مداخله کماندوهای خارجی و بر جای ماندن تعداد زیادی کشته و مجروح، حادثه پایان پذیرفت. وقوع این حادثه در توالی و تقارن انقلاب اسلامی ایران می تواند این فرضیه را قابل طرح نماید که قرائت کهن و تاریخی از سنت وهابیت با چالش جدی روبرو شده بود و گروه هایی از این جماعت در تلاش بودند با افکار و رفتاری نوین، الگوی قابل قبول تری از مذهب و نظام خود را ارائه نمایند تا دیدگاه های کهنه  گذشته را تغییر دهند.
  حکومت سعودی برای کاستن از اثرات انقلاب برجامعه عربستان دست به اقدامات پرهزینه ای زد. تاسیس موسسات تبلیغی برای خدشه دار کردن چهره انقلاب ،  تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، حمایت از رژیم بعثی در جنگ تحمیلی، خرید های تسلیحاتی گسترده… تنها بخش از این اقدامات  بودند.
تشدید اقدامات امنیتی در داخل عربستان به منظور زیر فشار گذاشتن طرفداران انقلاب اسلامی ایران از دیگر اقدامات بود. بلافاصله پس از پیروزی انقلاب ایران، عربستان بسیاری از افسران ودرجه داران شیعه ی را از ارتش اخراج کرد و ازحضور نظامیان پاکستانی که از انقلاب ایران تمجید می کردند و متاثر از آن بودند کاست و از نیرو های بنگلادشی استفاده کرد. بسیاری از کارگران و متخصصان شیعی فعال در شرکت آرمکو را از کار اخراج و یا تنزّل درجه داد. استفاده از بلندگو و میکروفون را در مساجد شیعه ممنوع کرد و پلیس امنیتی برای شناسایی رهبران شیعی و کشف سازمان آنان تدابیر شدید امنیتی برقرار ساخت و خانه های افراد مظنون به طور متوالی و ناگهانی مورد بازرسی و تفتیش قرار گرفت. در مقابل پادشاه و ولیعهد برای کسب محبوبیت ملاقات های خود رابا مردم افزایش دادند و طرح های عمرانی زیادی ارائه گردید.
 مطبو عات و روزنامه های ایران انتقادات و حملات شدیدی را علیه حکومت ها مرتجع منطقه و به ویژه عربستان به عمل می آوردند و از نیرو های مردمی که در برخی کشورها ازجمله بحرین و عربستان تحرکاتی را صورت داده بودند حمایت می کردند. در مقابل این رویه عربستان ضمن تقویت نیروی نظامی خود منتظر مبارزه قدرت بین جناح لیبرال و تندرو در داخل ایران بود. آنها تصورمی کردند که با نیروی های لیبرال  راحتر می توانند کنار بیایند، اما با کنار رفتن لیبرال ها و به دست گرفتن قدرت توسط نیروهای انقلابی این امید به ناامیدی تبدیل شد.
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و تاثیر آن بر روابط ایران و عربستان 
  عربستان در جريان جنگ، گرچه در آغاز اعلام بی طرفی كرد، ولی در عمل از عراق حمايت می كرد و با عطای وام های چندميليارد دلاری، مهم ترين منابع تأمين مالی و تسليحاتی عراق قرارداشت. در زمینه کمک مالی عربستان به عراق طی جنگ ،هفته نامه ی “بیزنس ویک ” می نویسد:عربستان و کویت جمعا ۴۵٫۶ میلیارد دلار صرف مخارج جنگی عراق کردند که ۳۰ میلیارد دلار آن سهم عربستان و ۱۴ میلیارد هم سهم کویت بود و صادرات نفت عراق را برعهده داشت و کلیه هزینه های انتقال  مهمات به عراق ازجمله ادوات جنگی که از راه زمینی از دریای سرخ و نیز اردن به کشور فرستاده می شدند را پرداخت.
 عربستان كه به واسطه ترس از گسترش انقلاب اسلامی درمنطقه غرب آسیا، به ويژه خليج فارس، حامی عراق بود، افزون بركمك های مالی، تعدادی از بنادر و فرودگاه های خود را جهت حمل و نقل كالا و محموله های نظامی مورد نياز ارتش عراق، در اختيار كامل اين كشور قرار داد و آواكس های امريكايی مستقر در عربستان، اطلاعات نظامی جمع آوری شده را در اختيار عراق قرار می دادند.
عربستان همچنين روزانه ۲۸۰ هزار بشكه نفت، از منطقه بی طرف ميان خود و عراق استخراج كرده، به حساب عراق می فروخت. اين كشورهمچنين روزانه ۳۵۰ تا ۵۰۰ هزار بشكه نفت عراق را از خاك خود و ازطريق خط لوله ای جديد التأسيس، به بندر ينبوع، در دريای سرخ انتقال می داد. اين اقدامات با انتقاد شديد مسئولان ايرانی مواجه شد. به دنبال آن، با مطرح شدن طرح هشت ماده ای ملك فهد برای به رسميت شناختن اسرائيل، روابط ايران و عربستان بيش از پيش تيره گرديد.
 از سوي ديگر، با وقوع جنگ ميان ايران و عراق، اين فرصت در اختيارعربستان قرار گرفت كه در شرايطی كه دو رقيب اصلی اش در سطح منطقه، در يك جنگ متقابل نابود كننده درگير شده بودند، رهبری امورخليج فارس را به دست گيرد. تشكيل يك اتحاديه جديدكه در آغازبيشتر جنبه اقتصادی داشت، اما به سرعت جنبه دفاعی نيز به خودگرفت،  عامل جديد ديگری را نيز وارد معادله پيچيده سياست های دفاعی خليج فارس كرد. ايران و عراق، هر دو به تشكيل (شورای همكاری خليج فارس)(GCC) به شدت اعتراض كردند. ايران اين شورا را موجوديتی هدايت شده و عليه خود تلقی می كرد.
نگرانی های امنيتی اعضای شورای همكاری خليج فارس، از اواخر۱۹۸۱ بيش از پيش متوجه تهران شد. در آن زمان كاملا آشكار شده بودكه عراق توانايی شكست ايران را ندارد. به علاوه، اين كشورها معتقد بودند كه ايران تظاهرات و آشوب هايی را در ميان جمعيت شيعه ساكن اين كشورها برانگيخته است. بين سال های۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵، مجموعه ای از قتل ها، انفجار اتومبيل های حامل مواد منفجره و هواپيماربايی ها در سراسر منطقه و نيز بروز جنگ نفتكش ها در خليج فارس، همه و همه به سوء ظن اين كشورها نسبت به ايران افزود، اما سرويس های امنيتی اين كشورها هيچ مدركی نسبت به دست داشتن ايران در اين بمبگذاری ها يا ارتباط ايران با گروه هايی كه به اقدامات خشونت بار در عربستان دست می زدند، نيافتند.
فقدان مدارك روشن، مبنی بر دست داشتن ايران در اين حوادث، عمان و امارات متحده عربی را به سوی بهبود روابط دو جانبه با ايران و ميانجيگری بين ايران وعربستان سوق داد. اين تلاش ها به نزديكی مجدد و محدود ميان عربستان و ايران منتهی شد؛ اما چندی بعد و پس از آنكه شورای امنيت سازمان ملل، قطعنامه ۵۹۸ را تصويب كرد و در آن از هر دو طرف برای آتش بس و انعقاد موافقتنامه صلح دعوت كرد، عربستان همراه با ديگرمتحدين خود اعلام كرد كه در صورتی كه ايران از پذيرش قطعنامه خودداری كند، اين كشور را تحريم خواهند كرد.
در سال ۱۳۶۳ وقوع حادثه ربوده شدن یک فروند هواپیمای سعودی وفرود آن در فرودگاه مهرآباد واقدامات مثبت جمهوری اسلامی در پایان دادن به این حادثه باعث گردید تا روابط دو کشور تاحدودی رو به بهبود نهد. در همین مرحله ما شاهد سفر وزیر خارجه عربستان به ایران و سفر وزیر خارجه ی وقت ایران به عربستان هستیم. این سفرها جهت بهبود روابط و حل پاره ای ازمشکلات فیمابین از قبیل حج و جنگ میان ایران و عراق صورت گرفت. ولی در نهایت نتیجه ای به دنبال نداشت. در سال ۱۳۶۵ عربستان برای فشار بیشتر بر ایران و اجبار ایران به پذیرش قطعنامه اقدام به افزایش تولید نفت گرفت که این خود باعث کاهش شدید قیمت نفت شد و درآمد های نفتی ایران رابه شدت پایین آورد. این امر باعث گردید تا روابط ایران دوباره روبه تیرگی نهد.
حج برائت ۱۳۶۶، قتل عام زائران ایرانی و قطع روابط سیاسی
  در سال های اول انقلاب و دراولین حج و پس از جنگ تعدادکمتری در حج شرکت کردند اما با وجود آنکه آنان افکار هزاران نفر را به سوی خود و انقلاب جلب می کردند درگیری خاصی پیش نیامد.در سال ۱۹۸۱ تعدادحجاج ایرانی بیشتر گشت و برای اولین بار بعد از قرن ها مراسم برائت ازمشرکین را اجرا و شعار هایی برعلیه اسرائیل، آمریکا و شوروی سردادند و درگیری مختصری با پلیس نیز روی داد.
در سال ۱۹۸۲ موسوی خوئینی ها امیر الحجاج ایران سخنرانی تندی در بین حجاج ایرانی در مدینه انجام داد و گفت:” باید این فکر را که مکه و مدینه مال شما است و ماباید از آنجا بیرون برویم را از سرخود بیرون کنید.” که او به دنبال آن و به عنوان اغتشاشگر از عربستان اخراج شد.این عمل با اعتراض ایران روبه رو گردید که با وساطت معمر قذافی و توافق بین دو کشوریک حادثه کوچک تلقی شد و رفع گردید.
بحران اصلی در روابط دوكشور طی دهه ۱۹۸۰ و بر سر حضور زائران ايرانی درعربستان به وجودآمد. در آن زمان، ايران همه ساله در حدود ۱۵۰ هزار زائر به عربستان روانه می کرد كه در ميان جمعيت دو ميليونی حاجيان سراسر جهان، بزرگ ترين گروه مسلمانان زائر از يك كشور را تشكيل می دادند. تهران تأكيد داشت كه اين حق مذهبی زائران است كه طی مراسم حج، اقدام به برگزاری تظاهرات سياسی كنند؛ اما عربستان معتقد بود كه اين گونه اقدامات به روح معنوی حج لطمه وارد كرده، حتی می تواند موجب بروز اختلاف و چند دستگی ميان مسلمانان شود. از آنجا كه مسئوليت برگزاری مراسم حج در منطقه حجاز، بر عهده دولت عربستان بود، لذامقامات ايرانی تلاش بسياری را برای متقاعد كردن طرف مقابل جهت برگزاری تظاهرات به عمل آوردند، با اين همه، دامنه اختلافات سال به سال گسترده تر می شد و سرانجام در تابستان ۱۹۸۷ هنگامی كه نيروهای امنيتی سعودی، مانع از برگزاری تظاهرات در مقابل مسجدالحرام شدند، بيش از ۴۰۰ زائر كه دو سوم آنان ايرانی بودند، كشته شدند.
اين امر موجب شد كه سعودی ها، به طور كلی مانع از هر گونه تحركات مستقيم يا غير مستقيم سياسی، طی مراسم حج شوند. در تهران نيزمردم خشمگين به سفارت عربستان حمله كرده (۲۶/۶/۱۳۶۶)، به ضرب و شتم ديپلمات های سعودی پرداختند. يكي از اين ديپلمات ها به نام العامدی از شدت جراحات وارده، جان سپرد. ايران همچنين خواستار آن شد كه خادمی حرمين شريفين از دست سعودی ها خارج شود. این حوادث موجب تیرگی روابط شد و در نهایت در تاریخ ۶/۲/۱۳۶۷ (آوریل ۱۹۸۸) عربستان اقدام به قطع یکجانبه مناسبات سیاسی با جمهوری اسلامی کرد.
 فهد پادشاه سعودی، رسمابه سمت حذف عنوان دنيوی وغير اسلامی (ملك) گام برداشت تاعنوان اوليه و رسمی خود را در نقش خادم حرمين شريفين اعاده كند. اين اقدام به او، به عنوان يك فرمانروای سنی، بسيار بيش از عنوان (ملك) مشروعيت می بخشيد.
 در نتيجه اين اقدامات، رياض روابط ديپلماتيك خود را با تهران، درسال ۱۹۸۸ قطع كرد و به اين ترتيب، امكان گرفتن ويزای حج برای زائران ايرانی ميسر نشد. از اين رو از اوايل سال ۱۹۸۹ ايران تلاش های خود را برای از سرگيری روابط با عربستان آغاز كرد. سرانجام جنگ خليج فارس توانست، در بهبود روابط ميان دو كشور، نقش مؤثری را ايفا كند.
برقراری دوباره ی روابط
 علی رغم مذاکرات سیاسی در طول سال های قطع رابطه، پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل،گام موثری در راستای تجدید روابط تلقی گردید. عربستان این اقدام را یک اقدام شجاعانه توصیف کرد و از آن استقبال کرد. لذا جهت گیری مطبوعاتی خودرا علیه ایران متوقف کرد. فهد شخصا اعلام کرد که عربستان باایران اختلافی ندارد که قابل حل نباشد. تهران نیز آمادگی خود رابرای شروع مذاکرات اعلام کرد. تجاوز عراق به کویت در سال۱۹۹۰ / ۱۳۶۹ و اتخاذ مواضع اصولی از سوی ایران در رابطه با این موضوع و نیاز شورای همکاری خلیج فارس به حمایت، باعث گردید که این کشورها به ویژه عربستان در تجدید روابط با ایران تلاش نمایند. تبديل ناگهانی عراق به دشمن بالفعل عربستان موجب شد كه اين كشور، خصومت های خود را باايران ناديده بگيرد. رياض از مواضع ايران در خلال جنگ كه بر اعلام لزوم خروج عراق از كويت و نيز اعلام بی طرفی در طول جنگ خليج فارس استوار بود، استقبال كرد.
روابط در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی
  عربستان حتی روابط ميان ايران و شيعيان جنوب عراق را نيز ناديده گرفت و با پايان يافتن دوران اشغال كويت، خواهان از سرگيری روابط خود با ايران شد. اين امر موجب گرديد كه سرانجام زائران ايرانی ـ پس ازچهار سال وقفه ـ بتوانند بار ديگر در سال ۱۹۹۱ به زيارت خانه خدابروند. در مرحله جديد روابط ميان دو كشور، حج معنای نمادين خود را به عنوان وجه تعارض ميان دو دولت اسلامی از دست داد.
 اولین دیدار رسمی مقامات دو کشور بین وزرای خارجه در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحده در شهریور ۱۳۶۹ صورت گرفت. دیدار بعدی در ژنو انجام شد و در اسفند ۱۳۶۹ وزرای خارجه بار دیگر در مسقط با یکدیگر دیدار کردند و به دنبال آن در تاریخ ۲۸ اسفند ۶۹ بیانه ی مشترکی در زمینه برقراری مجدد روابط سیاسی دو کشور منتشر شد.
 از اين زمان به بعد، اتخاذ سياست تنش زدايی در روابط با همسايگان در سياست خارجی ايران و نيز شكل گيری نظام نوين منطقه ای و بين المللی بر اساس واقعيت های موجود، سرآغاز كاهش تنش ها ميان طرفين بوده و افزايش حجم مبادلات بازرگانی، مواضع نزديک به هم میان دوكشور در مورد مسئله عراق، فعاليت های مشترک برای حفظ ثبات قيمت نفت و رفت و آمدهای مقامات سياسی، قضايی، اقتصادی و امنيتی دوكشور طی سال های بعد، روابط دو كشور را به سطح قابل قبولی رساند.
ملاقات وليعد عربستان با علی اكبر هاشمی رفسنجانی ـ رئيس جمهور وقت ايران ـ در سنگال و نيز در پاكستان روابط را تا سطح بالایی بهبود بخشید. دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی روابط دو کشور وارد مرحله جدیدی از همکاری و اعتمادسازی شد. عربستان چنین می‌ پنداشت که  با تغییر در شرایط نظام بین‌المللی (پس از سقوط کمونیسم) و تحولات منطقه‌ای، فضا برای ترسیم روابط تازه مهیا شده است. این روند مناسبات در اواسط دهه ۷۰ شمسی و پس از اعلام سیاست تنش‌زدایی از سوی جمهوری اسلامی، روندی رو به بهبود داشت و دو طرف علی‌رغم اختلافات موجود سعی بر برطرف کردن ابهامات موجود و نزدیکی روابط داشتند، اما در کل هیچ گاه سوء ظن و بدگمانی اعراب به طور کل و عربستان به طور خاص نسبت به ایران بر طرف نشد.
روابط در دوران محمد خاتمی
 حضور امير عبدالله در اجلاس سازمان كنفرانس اسلامی در تهران و سفر سيد محمد خاتمی ـ رئيس جمهور وقت ايران ـ به عربستان و ديدار وی با فهد ـ پادشاه وقت سعودی ـ همگی خبر از آغاز فصل نوينی در روابط دو جانبه می دادند. گسترش همكاری ها، سرانجام موجب انعقاد قرار دادی امنيتی در ۱۸ آوريل ۲۰۰۱ ميان شاهزاده نايف بن عبدالعزيز وزير كشور عربستان و عبدالواحد موسوی لاری، وزير كشور ايران شد.
به عقيده ببرخی از صاحب نظران سياسی که با دیدی مثبت به نزدیکی روابط ایران و عربستان می نگرند، امضای اين قرار داد امنيتی ميان دو كشور، نقطه عطفی در روابط آنان محسوب می شود. در واقع، ازآنجا كه بخشی از مشكلات امنيتی دو كشور، ناشی از عدم گفت و گوی مسئولان با يكديگر بود. امضای اين موافقتنامه، باب گفت و گو را بازكرده و برای مثال، دولت سعودی كه پيش از اين با سفر اتباعش به ايران، به شدت مخالفت می كرد، با ايجاد خط هوايی تابستانی از دمام به شهرهای مشهد و تهران موافقت كرد. در مقابل، سفارت ايران نيز بدون محدوديت، برای اتباع سعودی، ويزای سفر به ايران را صادر می كرد، به گونه ای كه در چهار ماهه اول سال ۱۳۸۳، برای ۲۲ هزار گردشگر سعودی رواديد سفر به ايران صادر شد.
همچنين در حالی كه در سال ۱۳۷۸ عربستان، تنها با اعزام يكصدهزار نفر زائر ايرانی برای حج عمره موافقت كرد، اين رقم در سال ۱۳۸۳به ۵۳۵ هزار نفر رسيد و ايران هم اكنون با اختلافی جزئی، پس از مصر، دومين كشور اسلامی از لحاظ اعزام عمره گذاران به عربستان است. فضای روابط موجود ميان دو كشور، به اندازه ای پيشرفت كرده است كه درچند مورد، دولت عربستان با برخی عناصر تندروی سلفی كه مزاحمت هايی برای زائران ايرانی ايجاد كرده بودند، به شدت برخورد كرد.
در عين حال، دستگاه ديپلماسی دو كشور، با مشكلاتی نيز مواجه بودند. حمايت سعودی ها از ادعاهای نادرست امارات در مورد جزاير ايرانی در خليج فارس از آن جمله است. متأسفانه يك اصل در ميان كشورهای عربی وجود دارد كه بر اساس آن، چنانچه ميان يك كشورعرب و يك كشور غير عرب اختلاف وجود داشته باشد، ساير كشورهای عربی، صرف نظر از ماهيت و ريشه اختلاف، از كشور عرب حمايت می كنند. با اين همه، مقامات دولت عربستان در آن سال ها تلاش كردند كه حمايت آنان از ادعای امارات، به يك عامل اختلاف برانگيز در روابط ميان ايران و عربستان تبديل نشود و همواره بر حل اين موضوع، از طريق تفاهم و گفت و گو تأكيد داشتند.
مسئله ديگر، وجود ادعاهايی مبنی بر پناه دادن ايران به اعضای شبكه القاعده و مشاركت در انجام عمليات های تروريستی در خاك عربستان است. در عين حال ايران بارها اعلام كرد كه عده ای از اعضای اين سازمان دستگير شده و شماری از آنها با اسامی مشخص، به كشورهای خود، از جمله عربستان تحويل داده شده اند و اين فهرست در اختيارسازمان ملل قرار گرفته است.
 مسئله عراق و آينده نظام سياسی در اين كشور نيز از ديگر موضوعات مشترك ميان ايران و عربستان است. اين دو كشور كه به همراه چهاركشور ديگر همسايه عراق، در نشست های متعددی در مورد آينده سياسی عراق و حفظ امنيت منطقه ای به بحث و تبادل نظر پرداخته اند، همچنان دغدغه های خود را در اين زمينه دارند. مقامات سعودی پس از تهاجم آمریکا به عراق، نقش دو گانه ای را ايفا كرده اند. آنان در كنار حفظ مواضع رسمی و حمايت لفظی از دولت جديد و نهادهای تازه تأسيس عراق، همچنان دررسانه ای خود از مقاومت عليه اشغالگری دفاع كرده اند و با نگرانی به پيگيری فرايند به قدرت رسيدن شيعيان و كردها در عراق پرداخته اند. باتوجه به حضور اقليت شيعه مذهب در خاك عربستان، قطعا مقامات سعودی، مايل به تشكيل يک حكومت شيعی ديگر در منطقه خليج فارس نبودند. عربستان همچنين با تشكيل دولت مستقل كرد همواره مخالف بود. در اين ميان، روابط حسنه ايران با شيعيان عراق، موجب نگرانی و بعضا اتخاذ موضع گيری هايی از سوی مقامات سعودی شده است كه نارضايتی آنها را از وضع موجود نشان می دهد. حمایت عربستان سعودی از گروه های تروریستی و کمک های مالی برای تثبیت آنها باعث شکل گیری موج گسترده ای از خشونت در عراق شد.
موضوع ديگر در روابط دو كشور، موضوع تلاش ايران برای دستيابی به فناوری صلح آميز هسته ای است. مقامات سعودی به خوبی آگاهند كه دستيابی ايران به چنين فناوری، قطعا موازنه قدرت در منطقه خليج فارس را به نفع ايران تغيير خواهند داد. در اين زمينه، سعودالفيصل ـوزير خارجه وقت عربستان ـ در گفت و گو با روزنامه فيگارو، درباره برنامه هسته ای ايران اظهار داشته است:
“ما اين مسئله را به صراحت با ايرانی ها در ميان گذشته ايم. ما به ايرانی ها گفته ايم خواستار خاورميانه و خليج فارس عاری از هر نوع سلاح كشتار جمعی هستيم، البته ايران نيز به ما اطمينان خاطر داده است كه همين سياست را دنبال می كند. به هر حال، تنها آينده نشان خواهد داد كه آيا ايران در اين مسير حركت خواهد كرد يا خير”.
 با اين همه، قدر مسلم آن است كه عربستان بيش از آنكه تلاش كند تاجهت حفظ موازنه منطقه ای، به فناوری هسته ای دست يابد، اتكای خودرا به كشورهای خارجی ـ به ويژه امريكاـ جهت حفظ امنيت خود افزايش خواهد داد. اين امر قطعا به افزايش حضور نيروهای بيگانه در خليج فارس دامن زده است، حال آنكه يكی از موارد اساسی اختلاف ميان ايران و عربستان، مجادله بر سر حضور نظامی قدرت های بزرگ در اين منطقه است.
روابط در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد
در  دوران فعاليت دولت احمدی نژاد، روابط ايران و عربستان ابعادى جديد به خود گرفت. در واقع با وجود اينکه در ظاهر روابط ديپلماتيک در قالب سفرهاى مقامات دو طرف به کشورهاى يکديگر و هم فکرى و همکارى براى امور منطقه اى، برقرار بود اما در عمل نگاه عربستان به فعاليت ها و نقش آفرينى هاى ايران در منطقه نگاهى منفى و همراه با نگرانى را شکل می داد.
گرچه مقام های رسمی ايران و عربستان سعودی علاقه ای به فاش کردن اختلافات خود نداشتند اما اظهارنظرهای غيررسمی دو طرف شائبه وجود اختلافات سياسى پشت پرده را تقويت مى کرد.
عربستان سعودى در راس نگرانى هاى خود، فعاليت هاى هسته اى ايران را مورد نظر داشت. در واقع اين کشور برنامه هسته ای ايران را علامت ديگری از بلند پروازي های منطقه ای دولت تهران ارزيابى مى کند و با چنين تصويری ، سعودي ها و متحدان آنها تصور می کنند که ايران به کمک سوريه در صدد تسلط بر دولت های عراق، لبنان و فلسطين بود تا بدين وسيله موقعيت برتری در غرب آسیا به دست آورد. در راستاى همين ديدگاه بود که عربستان تحرکات حزب الله در لبنان را بخشی از استراتژی دولت ايران برای گسترش نفوذ خود در خاورميانه مى دانست.
 بطور کلى مى توان دريافت که در این دوره عواملى چون حوادث موجود درعراق و افزایش نفوذ و تاثیرگذاری ایران در این کشور، اوضاع نا آرام لبنان در آن مقطع و موضوع هميشه مطرح سرزمين های فلسطينی، روابط ايران و عربستان را به کاهش روابط و تیرگی کشاند. ايران خود را از اتهامات وارده در خصوص دخالت در لبنان مبرا مى دانست و هرگونه نقش آفرينى در اين بحران را تکذيب مى کرد.
محمود احمدی نژاد در نشست مطبوعاتى خود با خبرنگاران در روز سه شنبه بيست و چهارم ارديبهشت ماه۱۳۸۷ اظهار کرده بود که “جمهوری اسلامی تنها کشوری است که در لبنان دخالت نمی کند.”
 وى در پاسخ به اتهامات ايالات متحده به ايران در خصوص دخالت در اوضاع لبنان، خطاب به مسئولين اين کشور گفت که ” آمریکا به نصیحت های ما گوش نمی کند و هر جا کم می آورد، دیگران را متهم می کند.این روش دولت آمریکا است که دیگران را متهم کند.”
 به طور کلی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سه نگرش بعضا متفاوت در مورد برخورد با مسائل مختلف منطقه ای و بین المللی حاکم بوده است :
۱- نگرش اول جنبه ی ایدئولوژیک و آرمان گرا دارد و سعی می کند محیط پیرامونی را جذب مبانی فکری و انقلابی کند.
۲- نگرش دوم معتقد است با توجه به حساسیت های موجود در منطقه و واقعیت های نظام بین الملل ایران باید بر مشترکات کار کند و همکاری در زمینه عرصه های غیر حساس را بیشتر کند تا اعتماد لازم به وجود آید زیرا تنها در پرتو روابط خوب می توان اهداف و منافع را دنبال و کسب کرد.
۳- نگرش سوم براین تصور قرار دارد که باتوجه به ظرفیت های معنوی و مادی جمهوری اسلامی و واقعیت های موجود در صحنه بین الملل، با برنامه ریزی و دوری از افراط و تفریط  در سیاست های اعلامی و اعمالی می توان موقعیت جمهوری اسلامی و نظام را به گونه ای مناسب تقویت کرد.
 تصور اعراب و به ویژه عربستان این در دوره آقای احمدی نژاد مجددا نگرش اول در سیاست خارجی ایران حاکم بود. در سطح منطقه‌ای، عربستان نسبت به افزایش نقش ایران در افغانستان، لبنان، فلسطین و به ویژه عراق نگرانبود، تحولات چند سال گذشته در منطقه غرب آسیا که موجب افزایش نفوذ جمهوری اسلامی ایران و شیعیان شد، اسباب نگرانی پادشاهی سعودی در مورد کاهش نقش و نفوذ خود در منطقه را فراهم آورد. این نگرانی‌هایبه همراه حساسیت و سوء ظن‌های همیشگی عربستان به ایران، واکنش‌هایی را از سوی ریاض به منظور تغییر در معادلات منطقه برانگیخت. در گذشته همواره ایران، عربستان سعودی و عراق به عنوان سه کشور مهم و تعیین کننده در منطقه خلیج فارس مطرح بودند و توافق دو کشور از این سه کشور کافی بود تا تأثیر‌گذاری لازم بر مسائل و تحولات عمده و مهم منطقه صورت گیرد، لذا عربستان تلاش می‌کرد که از عراق به عنوان ابزاری برای ارتقای نقش خود در منطقه استفاده کند. حساسیت عربستان نسبت به افزایش نقش ایران و شیعیان در عراق، از این زاویه اهمیت می یابد.
 عربستان همواره خود را در نقش یک مدافع تمام عیار اهل سنت تعریف کرده است و نسبت به کاهش نقش سنی‌ها در عراق، لبنان و یا کشورهای همجوار خود مانند بحرین حساس و نگران است و این امر در انتخابات سال ۲۰۰۹ لبنان و ۲۰۱۰ عراق با کمک های مالی هنگفت عربستان از کاندیدا های مورد حمایت خود کاملا قابل وضوح بود. این حمایت ها در حال حاضر را می توان در بوته ی تاریخ در کنار کمک های مالی این کشور از دولت خودگردان پس از اسلو که از سوی گروهای جهادی، نهادی نامشروع قلمداد می شد، کمک مالی به نیرو های جهادی افغانستان و حمایت گسترده برای تشکیل و تقویت طالبان، قرار داد.
روی کار آمدن آقای احمدی نژاد اگرچه بعضی گروهای سیاسی کشور رادر جایگاه منتقد و مخالف نشاند، اما از سوی افکار عمومی در جهان عرب با استقبال بی سابقه ای مواجه شد و احمدی نژاد در کنار سید حسن نصرالله و خالد مشعل به صورت رهبرانی درآمدند که افکار عمومی را در جهان عرب به تحریک و تحسین واداشت. اگر موج اصلاح طلبی به نزدیکی روابط دولت های عربی با جمهوری اسلامی کمک کرد ، ولی موج مقاومت، ملت های عرب را در مقابل دولت های عمدتا محافظه کار آنها نشاند و دولت های عربی که تا این زمان همواره در مقابل ایران از موضع احتیاط سخن می گفتند، این بار بی پروا به انتقاد از سیاست خارجی ایران پرداختند.
  سیاست های دولت جدید درباره ی مسئله فلسطین و اصرار رئیس جمهور ایران به بازگشت به شعار های اوایل انقلاب، سعودی ها را نگران کرد. نگرانی سعودی هااز سیاست ایران در جریان جنگ اسرائیل و حزب الله در سال ۲۰۰۶ جدی تر شد.
آنان حرکت حزب الله در اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی راکه منجر به جنگ ۳۳ روزه شد را اقدامی ماجراجویانه و با اشاره ی ایران ارزیابی کردند، اقدامی که به زعم آنان بخشی از تحریکات ایران برا ی تسلط بر منطقه به شمار می رفت. از آن پس روند بی اعتمادی بین ایران و عربستان تشدید شد به گونه ای که نواف عبید یکی از مشاوران امنیتی دولت سعودی طی مقاله ای در واشنگتن پست با این ادعا که دیدگاه های شخصی خود را مطرح می کند ،نسبت به گسترش نفوذ ایران در عراق هشدار داد و تهدید کرد که دولت عربستان به عنوان حامی مسلمانان سنی در برابر جنگ فرقه ای در عراق ساکت نخواهد بود.
در این میان اعتراض گروه های مخالف دولت فواد سینیوره نخست وزیر سابق لبنان نیز مزید بر علت شده بود و سعودی ها را متقاعد کرد که دولت احمدی نژاد درصدد قطع نفوذ عربستان و دیگر اعراب در لبنان و فلسطین است. ظاهرا مجموع این شرایط، زمینه را برای ائتلاف عربستان با قدرت های غربی برای مهار ایران آماده کرد و همین دور تازه ای ازخصومت بین این دوکشور را رقم زد.
 سعو دالفیصل وزیر خارجه وقت عربستان در دیدار خود با هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا که در عربستان به سر می برد (فوریه ۲۰۰۹) در اظهاراتی جنجالی برنامه اتمی ایران را تهدیدی برای عربستان سعودی خواند و خواستار راه‌ حل‌های فوری در این باره شد. او برنامه‌ اتمی ایران را یک تهدید خواند و مدعی شد، به خاطر نزدیکی جغرافیایی ایران به عربستان، تهدید این کشور نیازمند راه‌حل فوری است. وزیر امور خارجه‌ عربستان تاکید کرد، ریاض نمی‌خواهد کشورهای منطقه به رقابت تسلیحاتی روی آورند. ما خواستارحل مساله اتمی ایران از راه مسالمت‌آمیز واجرای قوانین مبارزه با سلاح‌های کشتارجمعی هستیم. وزیر امور خارجه‌ عربستان تاکید کرد، تحریم‌ها راه ‌حلی درازمدت هستند. اما ما برای تهدید ناشی از بلندپروازی‌های اتمی ایران به جای راه‌ حلی تدریجی به راه حلی فوری نیاز داریم.
با بالا گرفتن موضوع برنامه هسته ای ایران پس از به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی ایران دغدغه عربستان سعودی افزایش یافت. سایت افشاگر ویکی لیکس گزارش داد که ملک عبدالله در سال ۲۰۰۸ میلادی از امریکا خواسته بود تا به ایران حمله کند و از این موضوع تحت عنوان “لزوم قطع سر افعی” یاد کرده بود.
اگر روابط ایران و عربستان را در دوره نخست دولت احمدی نژاد، دارای سیر نزولی بدانیم که در همین دوران ۴ بار وی به عربستان سفر داشت، در دوران دوم دولت، روابط وارد فاز خصومت و رویارویی بیشتری قرار گرفت. با شروع بیداری اسلامی در کشورهای شمال آفریقا و تاثیر آن بر مناطقی از غرب آسیا، عربستان بیشترین خطر را احساس کرد و اقدامات موج شکنانه خود را آغاز کرد.
عربستان در این زمان با دو بحران روبه رو بود، از یک سو افزایش موج های ضد حکومت های خودکامه، ساختار داخلی عربستان را با وجود گروه های ناراضی تهدید می کرد و باید مانع گسترش بیداری اسلامی می شد و از سوی دیگر، تغییرات ایجاد شده در سطح منطقه می توانست باعث نفوذ بیشتر ایران و کاهش قدرت مانور سعودی ها در نبود حکومت های همسو در کشورهایی چون، مصر شود.  اعتراضات در بحرین خط قرمز سعودی ها محسوب می شد چرا که آن کشور در همسایگی ایران قرار دارد و شیعیان آن کشور روابط عمیقی با ایرانیان داشته اند.
نیروهای نظامی عربستان سعودی برای کمک رسانی به خاندان آل خلیفه در بحرین به منظور سرکوب قیام مردمی عازم بحرین شدند. عربستان سعودی ایران را متهم به حمایت از مخالفان شیعه بحرینی علیه دولت بحرین کرده بود. امریکا مدعی شد که توطئه ای را کشف کرده که طبق آن ایران قصد داشته سفیر عربستان سعودی در واشنگتن را به قتل رساند. ریاض اظهار داشت که شواهدی در دست دارد که این موضوع را ثبات می کند. ایران این گزارش را تکذیب کرد و آن را جعلی و بیان آن را با هدف کارشکنی در روابط دوجانبه تهران – ریاض دانست. دولت ایران در نخستین واکنش این اتهام را سناریوی تبلیغاتی آمریکا و اسرائیل دانست.
طرح دروغین ترور عادل الجبیر، سفیر عربستان در خاک آمریکا، توسط سپاه قدس در ۱۹ مهر ۱۳۹۰ (۱۱ اکتبر ۲۰۱۱ میلادی) توسط اریک هولدر وزیر دادگستری آمریکا اعلام گردید. وزارت دادگستری ایالات متحده آمریکا در تاریخ ۱۱ اکتبر ۲۰۱۱ میلادی، یک شهروند ایرانی-آمریکایی به نام منصور ارباب‌سیَر را به عنوان متهم اصلی و یک شهروند دیگر ایرانی به نام علی غلام شکوری که افسر ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی معرفی شده است را به ارتباط‌گیری، طراحی و پرداخت پول به کارتل لوس زتاس جهت ترور عادل الجبیر، سفیر ریاض در واشنگتن متهم کرده است.
موج آشوب و جنگ داخلی در سوریه، تنش ها را میان ایران و عربستان وارد فضای تندتری کرد. ایران با حمایت از نظام بشار اسد، کشورهای حاشیه خلیج فارس و برخی از کشورهای غربی را عامل بی ثباتی در سوریه و شکل گیری گروه های تروریستی می دانست. عربستان نیز که به دنبال سرنگونی بشار اسد بود با تمام توان، حمایت های مالی و نظامی خود را راهی سوریه کرد که در کنار این کمک ها، گروه های تروریستی تکفیری قدرت فراوانی گرفتند و داعش و النصره به بازیگران تروریست قوی در عراق و سوریه تبدیل شدند. دوران احمدی نژاد در حالی پایان یافت که روابط ایران و عربستان در سردترین موقعیت قرار داشت و تقابل های نیابیتی آنها در سطح منطقه نیز افزایش یافته بود.
روابط تهران – ریاض در دوران حسن روحانی
حسن روحانی با شعار تنش زدایی و بهبود روابط با تمامی کشورها و به ویژه کشورهای منطقه بر سرکار آمد. اما شرایط منطقه به نحوی بود که این سیاست در برخورد با کشورهایی مانند عربستان به جایی نرسیده و تقابل منافع در کشورهایی مانند سوریه و یمن، به اوج خود رسیده است. بعد از انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس یازدهمین دولت جمهوری اسلامی ایران، عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه وقت عربستان سعودی، از اولین رهبران سیاسی بود که انتخاب روحانی را تبریک گفت و برای وی آرزوی موفقیت کرد. روحانی نیز چند روز بعد این پیام را پاسخ گفت و ابراز امیدواری کرد ایران و عربستان با کمک یکدیگر بتوانند ثبات را به منطقه خاورمیانه بازگردانند. روحانی در نخستین نشست خبری‌اش که در ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ انجام شد، عربستانی‌ها را برادر خود خواند و از روابط سیاسی با این کشور استقبال کرد.
در دو سال ابتدایی دولت حسن روحانی هرچند تلاش های منطقه ای دولت در راستای بهبود روابط بود اما شرایط محیطی منطقه و هم راستا شدن عربستان با غرب در جهت فشار بر ایران در پرونده هسته ای، کوچکترین روزنه های بهبود روابط را بسته است. سعودی ها حتی برای اینکه در دوران تحریم، درآمدهای نفتی ایران را از آنچه که بود بیشتر کاهش دهند با افزایش تولید، قیمت نفت را به زیر ۵۰ دلار کشاندند.
با مرگ ملک عبدالله، در زمستان ۱۳۹۳، و جانشینی، سلمان به جای او، سیاست تهاجمی در دستور کار پادشاه جدید قرار گرفت و اقدامات ضد ایرانی عربستان به صورت عریان تری نمود پیدا کرد. محمد سلمان، وزیر دفاع و جانشین ولیعد شد و عادل الجبیر از واشنگتن فراخوانده شد و پست وزارت خارجه رژیم سعودی را در اختیار گرفت.
حمله بهار سال ۱۳۹۴ عربستان به یمن با اعتراض شدید جمهوری اسلامی ایران روبه رو شد. سعودی ها ایران را به مداخله در امور یمن و کمک نظامی به جنبش انصارالله محکوم می کنند و از سوی دیگر، دخالت نظامی عربستان در یمن به عنوان نقض آشکار حقوق کشورها از سوی تهران در نظر گرفته شده است. این جنگ که به بهانه حمایت از رئیس جمهور مستعفی یمن، آغاز شده تا کنون به قیمت جان هزاران یمنی و تخریب زیرساخت های این کشور تمام شده است.
اما ورای رقابت های منطقه ای، مسائلی چون سرکوب شیعیان و حکم اعدام شیخ نمر و همچنین موضوعات مربوط به حج بار دیگر، در روابط دو کشور تاثیر فوق العاده ای گذاشته و حملات رسانه ای شدیدی میان دو کشور در جریان است. خصومت عربستان تا حدی است که سران سعودی به نامه هاشمی رفسنجانی که دارای روابط خوبی با آنها بود، وقعی ننهادند و حکم اعدام شیخ نمر هر آن در لحظه اجرا قرار دارد.
موضوع تجاوز به نوجوانان ایرانی در فرودگاه عربستان توسط دو مامور سعودی، جنجال های زیادی را به پا کرد و کار به توقف حج عمره توسط ایران تا روشن شدن موضوع کشید. این تیرگی ادامه داشت تا اینکه فاجعه منا روی داد که منجر به جان سپردن هزاران زائر خانه امن الهی گردید. درمیان قربانیان این فاجعه صدها ایرانی نیز حضور داشتند. رئیس جمهور ایران که در زمان فاجعه در سازمان ملل به سر می برد در نطق خود در این سازمان، خواهان پاسخگویی مقامات سعودی شد و این حادثه را عادی ندانست. از سوی دیگر، وزیرخارجه عربستان، ایران را محکوم به سیاسی کار در این موضوع کرده است.
هر چند در ابتدای روی کار آمدن روحانی، امید به بهبود روابط میان دو کشور ایران و عربستان می رفت اما بحران آفرینی ها و کارشکنی های سعودی ها در منطقه و همچنین نسبت به ایرانیان درحج، چالش جدیدی را در روابط دو کشور ایجاد کرده و تیرگی روابط به مانند گذشته شده است و به نظر می رسد با ادامه روند تنش میان دو کشور، تقابل ها، تهاجمی تر شود و از جنگ لفظی وارد مرحله جدید جنگ سرد میان تهران- ریاض گردد.
سخن پایانی

  بررسی سیر روابط دو کشور از سال ۱۳۰۸ تا به امروز نشان از دو بار قطع رابطه در تاریخ این روابط داشت که در هردو مورد مسائل مذهبی دخیل بودند تا مسائل سیاسی. یک بار در سال ۱۳۲۳ شمسی و بار دیگر در سال ۱۳۶۶ شمسی، که منجر به کشتار تعدادی از حاجیان ایرانی نیز گردیده است. اما این دلیلی برای عدم وجود مشکلات سیاسی و اقتصادی در این روابط نیست. روابط ايران و عربستان تا پيش از تشكيل اوپک، از چارچوب اصول اشرافيت، حفظ خانواده های سلطنتی و ادعای حاكميت بر مسلمانان ونيز دشمنی مشترك با جمال عبد الناصر خارج نگرديد؛ اما پس ازتشكيل اين سازمان، روابط ايران و عربستان سعودی از جنبه های فوق فراتر رفته، خط مشی سياسی و اقتصادی را نيز در برگرفت. دو كشور درزمينه مسائل اوپک، فلسطين و كنفرانس اسلامی هماهنگی داشته و هردو با يك ديدگاه به امريكا و شوروی مي نگريستند.

پس از انقلاب ایران جو بی اعتمادی بین دو کشور همواره حاکم بوده است. در اوایل روابط از حالت عادی خارج گشته و روبه تیرگی نهاد و با کشتار حجاج در سال۱۹۸۸ به اوج خود رسید و باعث قطع روابط گردید ،سپس با طی دوران بهبودی در زمان آقای خاتمی این روابط به روابط حسنه تبدیل گشت، با روی کار آمدن احمدی نژاد دو باره روابط به حالت عادی برگشته و با ترس و احتیاط طرف سعودی به سیاست خارجی این دولت همراه گشت و در دیدی کلی می توان گفت در قوس نزولی حرکت کرد تا به کمترین روابط در دوران دوم احمدی نژاد ختم شد.

  با روی کار آمدن روحانی، امید بهبود روابط با بحران های پیش آمده بار دیگر، تیرگی بر روابط چیره شده است. حتی در شرايط عادی و غير بحرانی و علی رغم توسعه مناسبات چندجانبه ميان دو كشور چه در سابق و چه در حال حاضر، نبايد فراموش كرد كه حضور عربستان در شورای همكاری خليج فارس و تلاش اين كشور، به حفظ موازنه منطقه ای، به سود كشورهای عربی منطقه، در بلند مدت زمينه را برای تداوم رقابت پنهان ميان ايران و عربستان و در کوتاه مدت، تقابل در زمینه های مربوط به مسائل حج و بحران های سوریه، یمن و عراق، مهیا خواهد کرد.

منابع:
– کتاب سبز عربستان ، انتشارات وزارت خارجه.
– کلوید ، فوبیه ، آل سعود ، نشر فراندیش ، ۱۳۶۹ .
– احمدی ،حمید ، روابط ایران و عربستان در سده ی بیستم (دوره ی پهلوی ) ،مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی ، تهران ،پاییز۱۳۸۶ .
– هوشنگ مهدوی ،عبد الرضا ،تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی ،موسسه انتشارات امیرکبیر ،چاپ سیزدهم ، تهران ، ۱۳۸۷٫
– جعفریان ،رسول ، آهنگ حجاز ،قم ، ۱۳۸۷ .
–  هفته نامه – پگاه حوزه – ۱۳۸۶ – شماره ۲۲۰٫
– Maximillian Terhalle ,Are The Shia Rising? , MIDDLE EAST POLICY, VOL. XIV, NO. 2, SUMMER 2007 ,p 80.
-آقایی ،سید داوود ، سیاست و حکومت در عربستان سعودی ، تهران ،۱۳۶۸ ، صص ۸۶-۸۵٫
– محمدی، منوچهر ،بازتاب جهانی انقلاب اسلامی ، انتشارات پژو هشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، تهران ، ۱۳۸۵، ص ۱۵۷٫
– http://www.irdiplomacy.ir/index.php?Lang=fa&Page=24&TypeId=1&ArticleId=1930&Action=ArticleBodyView
– Nawaf Obaid, “Stepping into Iraq: Saudi Arabia Will Protect Sunnis If the U.S. Leaves” ۱۱/۲۹/۲۰۰۶, in
www.washingtonpost.com.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا