تقلید توسعه غربی به بهای نفی استقلال ملی؛

تئوریسین‌های دولت به دنبال‌کدام توسعه‌ هستند؟

بصیر، واژه توسعه و فرآیند توسعه گرایی از اوایل قرن بیستم وارد ادبیات جهانی گشته و در طول سال ها این واژه با پدیده جهانی شدن عجین گشته است. درواقع جهانی شدن که یکی از اقسام توسعه در ابعاد گوناگون بوده، خود ویژگی های بارزی دارد که عبارت اند از: ادغام بازاندیشی در سطوح محلی و جهانی- فشردگی مکان و زمان- برساخت هویت جدید -آفرینش ذائقه فرهنگی نوین جهانی شده، بازتولید مهارناپذیر مطالبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نو، گسترش آگاهی های جهانی، گسترش مشارکت¬های سیاسی و اجتماعی در مقیاس جهانی.

 ویژگی های ذکر شده بیانگر یک فرهنگ واحد جهانی بوده به نحوی که هویت های فرهنگی کشورهای مختلف کمرنگ تر شده و به فرهنگ واحد جهانی مبدل می گردند که طبیعتا در این نظام قدرتمند جهانی کشورهایی قادر به تعیین آن فرهنگ واحد هستند که دارای قدرت و نفوذ بیشتری باشند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که اکثر کشورهای جهان قربانی فرهنگ کشورهای قدرتمند می شوند. شاید بتوان این گونه برداشت نمود که برساخت هویت جدید مد نظر تئوری جهانی شدن و توسعه جهانی برگرفته از همان دهکده جهانی مارشال مک لوهان بوده که مرزی میان کشورها متصور نمی گردد.
شاید از نگاه تئوریک این سخنان آرمان گرایانه و در بیان ادبیاتی دلنشین باشد ولی در اجرا و عمل با توجه به نفوذ کشورهای قدرتمند جهانی که به راحتی دیگر کشورها را مستعمره خود قرار می دهند امکان پذیر نیست. آنچه مسلما در واقعیت رخ می دهد سلطه کشورهای ابرقدرت و نفوذ فرهنگ این کشورها به تمامیت ارضی کشورهایی با قدرت اقتصادی، نظامی در سطوح پایین تر می گردد. حال این نوع تفکر و تز توسعه گرایی در میان برخی از نظریه پردازان کشورهای مختلف به خصوص افرادی که تحصیلات آکادمیک خود را در دانشگاه های اروپایی و یا آمریکایی گذارنده اند خواهان بسیاری پیدا کرده است.
بی شک یکی از پیشگامان تز توسعه گرایی در نظام جمهوری اسلامی فردی نیست به جز دکتر محمود سریع القلم، کسی که رئیس دولت اصلاحات برخی نوشته های ایشان را در سخنرانی های انتخاباتیش مطرح کرده بود و تئوریسینی که در حال حاضر مشاور رئیس جمهور می باشد.
 دکتر سریع القلم و تکنوکرات های قائل به نظریه توسعه گرایی با قیاس صرفا اقتصادی واجتماعی جامعه کنونی با کشورهای غربی هرگونه عاملی که موجب عدم کسب جایگاه کشورهای غربی می گردد را مذموم و قابل حذف عنوان می نماید. بنا بر نظر دکترسریع القلم: (توسعه نیافتگی ما نتیجه خلقیات و شخصیت انباشته شده قبیله ای، عشیره ای، تبعیتی و استبدادی از یک طرف و افکار غیرمنطقی و غیر قابل انطباق با شرایط ایران از طرف دیگر است). آنچه از این اظهارات به خوبی نمایان می باشد یک نوع از خودباختگی اجتماعی نسبت به هویت جامعه ایرانی بوده به نحوی که عدم انطباق صریح میان مولفه های کشور که دارای هویتی دینی و فرهنگی بوده با مولفه های غربی را نوعی توسعه نیافتگی تلقی می کند.
دکترسریع القلم در رابطه الزامات سیاست خارجه کشور ما به مواردی اشاره کرده اند که برخی از آن عبارت اند از: ۱- ضرورت حرکت سیاست خارجی در ریل الزامات رشد و توسعه اقتصادی. ۲-تفکیک بین تبلیغ و تحلیل در دستگاه دیپلماسی کشور۳- پرهیز از استفاده از واژگانی مانند حتما، یقینا و بی‌تردید در سیاست خارجی.
وی در مورد اول ضرورت حرکت سیاست خارجی را در ریل الزامات توسعه اقتصادی می داند، چنین گزاره ای در واقع بیانگر مرکزیت توسعه به عنوان امری لایتغیر بوده که دیگر حوزه های حاکمیت باید در خدمت به آن قدم بردارند. برخی از کشورهای جهان دشمنی خود را با نظام جمهوری اسلامی ایران در طول ۴ دهه به اثبات رسانده و برخی دیگر مانند رژیم صهیونیستی برای کشور ما موضوعیت و هویتی ندارند، ولی آنچه از گفته های تئوریسین های توسعه گرایی بر می آید نفی چنین آرمان گرایی در حوزه سیاست خارجی بوده به نحوی که اگر حتی دشمنان نظام جمهوری اسلامی در راستای ایجاد زیرساخت های توسعه در کشور موثر باشند باید با آنها رابطه ای موثر و مستمر ایجاد شود.
آنچه به خوبی از چنین تقدس زایی برای مقوله توسعه گرایی در کشور نمایان می گردد، نفی استقلال ملی بوده به طوری که برای ایجاد ریل توسعه در کشور با زیر پا قراردادن آرمان های انقلاب من جمله حفظ استقلال ملی باید هرگونه تعامل جهانی را پذیرفت. در مورد دوم با تفکیک میان نقش تبلیغی با تحلیلی دستگاه دیپلماسی کشور در واقع صدور انقلاب اسلامی ایران که از ارکان اصلی نظام اسلامی بوده مورد نقد قرار گرفته و نفی می گردد. باتوجه به اینکه وزارت خارجه ما تنها مقام رسمی در راستای ارتباط با دیگر کشورها بوده بنابراین تنها مرجع رسمی برای صدور انقلاب اسلامی ایران بنا به تعبیر امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری می باشد و حذف نقش تبلیغی آن در واقع به حذف صدور انقلاب می انجامد.
در مورد سوم وی به پرهیز از قطعیت در سیاست خارجی می پردازد که خارج از مبانی نسبی گرایی در این حوزه موجب ابطال برخی از شعارهای آرمان گرایانه جمهوری اسلامی مانند شعارهای ضداستکباری می گردد. معمار کبیر انقلاب اسلامی در سخنرانی هایشان آمریکا را دشمن اول ایران دانسته و بارها تاکید داشته اند که بی تردید رژیم چرکین صهیونیستی از صحنه روزگار محو خواهد شد. می توان گفت اکثر این بیانات امام خمینی(ره) که در منویات مقام معظم رهبری بازتاکید شده که با دکترین مدنظر دکترسریع القلم در حوزه سیاست خارجی متمایز می باشد.
آنچه وی تحت عنوان نسبی گرایی در سیاست خارجی بدان اعتقاد دارد این است که اگر در برهه زمانی دشمنی هایی توسط برخی کشورها رخ داده خاستگاه واکنشی خود را در زمانه فعلی از دست داده و باید به ورطه فراموشی سپرده شود حتی اگر موجب نفی استقلال ملی گردد. البته دکتر سریع القلم ید طولایی هم در تمثیل ها و تطبیق های مغالطه آمیز در حوزه سیاست خارجی دارند به نحوی در یکی از مصاحبه های خود بیان داشتندکه: “زمانی است که روابط آلمان و فرانسه از لحاظ اقتصادی به قدری اهمیت دارد که آنها اختلافات سیاسی‌شان را به حاشیه   می‌رانند و حتی حاضر می‌شوند بر سر مسایل سیاسی با هم مصالحه کنند. “قیاس رابطه اقتصادی میان دوکشور اروپایی که از نظر امکانات رفاهی و زیرساخت های اقتصادی تقریبا همراستا بوده و برقراری رابطه اقتصادی میان این دوکشور به منظور سلطه یکی بر دیگری نمی شود با روابط بازاقتصادی میان ایران و برخی کشورهای قدرتمند اقتصادی همچون آمریکا که دشمنی آنها با نظام جمهوری اسلامی برهمگان واضح است، مغالطه ای بیش نمی باشد.
برخی ایده ها و نظریات او در حدی بوده که حجت الاسلام سیدمحمود نبویان به طور رسمی در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم این نظرات را برای نظام جمهوری اسلامی خطرناک عنوان کرده و از رئیس جمهور خواسته تا نسبت به تعیین مشاورین خود دقت عمل بیشتری داشته باشد. وی با بیان اینکه، سریع‌القلم در حوزه مبانی لیبرالیسم دچار اشتباهات پی‌درپی تئوریک است، از وی برای انجام یک مناظره در حضور نخبگان دانشگاهی دعوت کرد و گفت: «اگر ایشان در ادعای خود صادق است و بر آنچه در کتاب “ایران و جهانی شدن، چالشها و راه حل‌ها” نوشته اعتقاد دارد بهتر است برای دفاع از نظریات خود دعوت مناظره را بپذیرد تا حقایق روشن شود.»
طرفداران تز توسعه گرایی همچون دکتر سریع القلم معتقد اند که یک الگوی توسعه بیشتر نداریم و برای توسعه ایران گریزی از آن نیست که مبنای لیبرال‌دموکراسی غرب را چه در سیاست و چه فرهنگ و اقتصاد در نظر بگیریم. چنین تفکری در تقابل با سخنان مقام معظم رهبری بوده که با تاکید بر مقوله پیشرفت آن را در برابر توسعه غربی قرار داده و به لزوم اتکا به اقتصاد مقاومتی در حوزه پیشرفت همه جانبه نسبت به توسعه گرایی با مبنای غربی اشاره داشته اند.
آنچه از این نوع تفکر توسعه ای بیرون می آید نوعی انفعال فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بوده به نحوی که نظام فعلی ما مبانی تئوریک مناسب در جهت پیشرفت همه جانبه در کشور نداشته و ملزم به اجرا و یا به بیان بهتر تقلید کورکورانه از مدل توسعه غربی می باشد. مدلی که بی شک همراه خود نفوذ فرهنگ و سیاست های غربی را هم به همراه خود دارا می باشد. نفوذ فرهنگ غربی که همراه با توسعه همه جانبه به تقلید از غرب وارد کشور شده در هویت ملی ما موثر بوده و می توان گفت استقلال کشور را به خطر می اندازد. اینکه چطور یک عده در داخل کشور به بهای برخی اهداف اقتصادی کوتاه مدت حاضر به قربانی نمودن هویت های یک کشور همانند استقلال ملی هستند واقعا جای سوال دارد!؟!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا