درک کشورهای عرب از جایگاه ایران؛

ایران در مقابل اعراب یا در کنار اعراب!

بصیر، اظهارات خصمانه مقامات عرب علیه کشور ایران در طول تاریخ معاصر همیشه نمود داشته و تنها در دوره هایی از حجم آن کاسته شده است. در روزهای اخیر نیز برخی از مقامات کشورهای عرب خلیج فارس، تهران را با انواع اتهامات ریز و درشت نواخته اند و آن را بدتر از داعش و اسرائیل برای منطقه ارزیابی کرده اند.

ادبیات به کار گرفته شده توسط مقامات برخی از کشورهای عربی علیه ایران اکثرا مشابه است و ایران را به هر گونه اتهامات ریز و درشت متهم می کنند و به صراحت نیز خود را زیر بلیط آمریکا و غرب قرار می دهند. برای نمونه شیخ خالد بن احمد آل خلیفه، وزیر خارجه بحرین به تازگی در اظهاراتی ضد ایرانی، چنین سخنانی بر زبان رانده است: “ما به ایران و به همه حامیان آن پیام می‌فرستیم که ما اینک برای مقابله با آن جدی هستیم و هیچ تردیدی در دفاع از دولت‌های‌مان، ملت‌های‌مان، منافع‌مان و برداران‌مان در منطقه نداریم؛ برای اینکه این موضوع برای ما مسئله‌ای حیاتی است.  بحرین و دیگر کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس برای گشودن صفحه‌ای جدید با ایران آماده هستند. اولین و مهم‌ترین گام این است که ایران باید تغییری ریشه‌ای در سیاست خارجی خود در قبال دولت‌های منطقه صورت دهد و این تغییر همچنین شامل متوقف کردن حمایت از حزب‌الله لبنان و دیگر گروه‌ها است.”

ریشه دشمنی ها کجاست؟

ریشه یابی اختلافات اعراب و ایرانیان شاید به قرن ها قبل بازگردد و حتی برخی از تاریخ نگاران و تحلیل گران، اسلام آوردن مردم ایران را در ۱۴ قرن پیش بیشتر به ضرب شمشیر اعراب می دانند تا روحیه حق طلبانه ایرانیان. چنین تحلیل هایی قصد دارند تا ایرانی ها و اعراب را دشمنان ابدی یکدیگر ارزیابی کنند که هیچ گاه آب شان در یک جوی نخواهد رفت. اما در ارزیابی های واقع بینانه تر نمی توان به صورت یک بعدی و تاریخی به پدیده ها نگریست و خواسته های ذهنی را به جای واقعیت ها غالب کرد.

در منطقه غرب آسیا که بیشتر کشورها، عرب زبان هستند و کردها، فارس ها و ترک ها، بخش های دیگر منطقه را تشکیل می دهند، دین اسلام توانست نوعی هماهنگی را بر ترکیب متکثر قومیت ها بگستراند. ولی با این وجود نیز، روحیه برادری و برابری اسلامی، در برهه های از زمان قادر به جلوگیری از درگیری ها و جنگ های منطقه میان کشورها نبوده و منویات و خودخواهی های سران و مقامات کشورها در کنار همراهی با استعمار و استکبار، چالش هایی را برای صلح و ثبات منطقه ایجاد کرده است. اسلام نسخه ای شفابخش برای کلیه انسان هاست و در منطقه ای که اغلب مسلمان هستند، این دین می تواند، بهترین راهکار برای صلح پایدار باشد.

بنابراین در تاریخ معاصر مجموعه ای از عوامل درونی و خارجی در منطقه باعث شکل گیری رقابت ها و دشمنی ها شده و تاکنون نیز پایدار بوده و در روابط میان کشورها تاثیرگذار است. برای بررسی مشکلات میان اعراب و ایرانی ها در ابتدا باید این نکته را یادآور شد که اعراب را نمی توان یک مجموعه واحد منطقه ای علیه یا در کنار ایران دانست و حتی در زمان جنگ عراق علیه ایران کشورهایی چون سوریه و لیبی، به حمایت از ایران می پرداختند.

رقابت در جهان یک امر طبیعی میان دولت ها ست. این رقابت در عصرهای گذشته بین امپراطوری ها بیشتر به چشم می خورد و با تغییرات صورت گرفته و ظهور دولت – ملت ها امروزی، میان کشورها نمود یافته است. منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، تجربه دولت – ملتی را بیشتر در نیمه سده دوم تجربه می کند و کشورهایی چون ایران و ترکیه که مستعمره نبودند، تجربه بیشتری در زمینه حکومت داری، استقلال و حاکمیت ارضی تثبیت شده دارند. اغلب کشورهای عربی منطقه در نتیجه فروپاشی امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول و رقابت میان کشورهای استعماری انگلیس و فرانسه در جنگ جهانی دوم، شکل گرفته اند و ماهیت برخی از آنها در قالب دولت مستقل، به نیم قرن نیز نمی رسد. در دوره دو قطبی و رقابت شوروی و آمریکا در جهان نیز، کشورهای منطقه بیشتر سعی می کردند به سمت یکی از قطب ها گرایش داشته باشند و همین موضوع باعث برخی رقابت ها و درگیری ها و حتی شکل گیری ساختارهای حکومتی در منطقه شد که با روح آن تناسخی نداشتند.

ساختار شکل گرفته در منطقه از همان ابتدا زمینه ساز درگیری ها و کشمکش ها شد. به نحوی که در زمان نظام دو قطبی برخی از کشورهای عرب منطقه فرمول سوسیالیستی و الهام گرفته از کمونیسم را برای حکومت داری بدون توجه به ساختار بومی منطقه در نظر گرفتند. مرزهای فرضی ترسیم شده توسط استعمارگران نیز بارها باعث درگیری شده است. از سوی دیگر، تاسیس دولت صهیونیستی در سرزمین اعراب، یعنی فلسطین، یکی دیگر از نقاط منازعه آمیز در منطقه را شکل بخشید. ایران در نظام دوقطبی متمایل به غرب بود و به همین جهت سیاست های کشور نیز هماهنگ با دستورات صادر شده از سوی اردوگاه غرب برای کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس بود. ایران و عربستان به عنوان دو ستون سیاست های امنیتی آمریکا در منطقه اقدام می کردند. افزایش قدرت ها و نفوذها در منطقه به صورت کنترل شده از سوی غرب صورت می گرفت.

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران، کشور از اردوگاه غرب خارج شد و به شعار نه شرقی و نه غربی را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داد. شکل گیری نظامی مبتنی بر مردم سالاری دینی و سرنگون کردن پایه های نظام پادشاهی در ایران، زنگ خطر را برای کشورهای پادشاهی منطقه به صدا در آورد. تکرار الگوی ایران در کشورهای منطقه هرچند، شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خاص خود را می طلبید ولی بازهم ساختارهای معیوب حکومتی در کشورهای عربی، مانع از مقابله آنها با انقلاب اسلامی نشد. در اولین اقدام ضدایرانی یک کشور عرب علیه ایران، کشورهای متعددی از منطقه و فرامنطقه به حمایت از آن پرداختند و جنگ عراق علیه ایران، به جنگ تهران با ائتلاف جهانی تبدیل شد.

کشورهای عرب منطقه به ویژه شیخ نشین های خلیج فارس، همواره یکی از پایه های ثابت اقدامات ضدایرانی توسط قدرت های جهانی بوده اند. هر چند در برخی زمان ها ایران سعی کرده با مماشات و حسن همجواری روابط خود را با این کشورها گرم کند، ولی در بزنگاه های مختلف در برابر ایران اقدام کرده اند. در تحریم های بین المللی ظالمانه غرب، همراهی کشورهای حاشیه خلیج فارس با آمریکا، به وضوح آشکار بود.

فوبیای ایران و امپراطوری پارس

یکی از اشکالات اساسی در روابط فی مابین کشورهای عرب منطقه با ایران، عدم درک جایگاه کشور است. ایران به طور بالقوه و بالفعل دارای پتاسیل هایی است که به صورت طبیعی، قدرت زا هستند. منابع طبیعی سرشار، پهناوری کشور، نیروی انسانی بالا و موقعیت استراتژیک آن، ایران را به عنوان کشوری قدرتمند مطرح می کنند. سران برخی از کشورهای عرب منطقه حاضر به پذیرش چنین موقعیتی نیستند و رقابت ها را وارد فضای رودرویی و بحرانی می کنند. آنها پیشرفت و توسعه ایران را در ابعاد نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را به عنوان امپریالیسم ایرانی و ظهور مجدد امپراطوری پارس تفسیر می کنند، در حالیکه از امپریالیسم واقعی یعنی آمریکا به عنوان ناجی استقبال می کنند.

به طور طبیعی افزایش قدرت هر کشوری در مناطق جهان، منتج به افزایش نفوذ و تاثیرگذاری آن در منطقه و در نهایت جهان می شود. پذیرش این موضوع در منطقه می تواند منجر به ایجاد محیطی برای رقابت های سالم گردد. ایران در طول چند دهه اخیر با وجود مشکلاتی مانند جنگ و تحریم، توانسته به مسیر پیشرفت و بالا بردن اقتدار و قدرت خود ادامه دهد و نفوذش نیز به همان نسبت در منطقه افزایش یابد. درست در همین زمان است که پای اصطلاحاتی مانند هلال شیعی یا امپراطوری شیعیان و پارس ها وارد ادبیات سیاسی منطقه می شود و نوعی ایران هراسی را رقم می زنند.

ایران هراسی شکل گرفته در منطقه توسط برخی از کشورهای منطقه و کشورهای فرامنطقه ای، بازار مناسبی را برای کارخانه های اسلحه سازی دنیا مهیا کرده است. با افزایش قدرت و اقتدار ایران در منطقه، به همان نسبت و حتی شدیدتر، سفارش های اسلحه توسط کشورهای حاشیه خلیج فارس به سوی کارخانه های اسلحه سازی صادر می شود. اعتیاد به اسلحه چنان در میان این کشورها بالا گرفته که بسیاری از تسلیحات خریداری شده بلا استفاده باقی می مانند و حتی  صادرات مجدد می شوند یا به کشورهای فقیر آفریقایی بذل و بخشش می شوند.

در کنار این و برخلاف تبلیغات هراس افکنانه، کشورهای عربی مانند عراق، سوریه، لبنان و عمان با نظام های متنوع دموکرات، پادشاهی و سکولار، دارای روابط خوبی با تهران هستند. این بدان معناست که سیاست خارجی ایران قدرت مانور و تطابق با تمامی کشورهای عرب سنی یا شیعی را دارد و حسن همجواری و روابط مسالمت آمیز مبتنی بر منافع مشترک را در نظر می گیرد. در زمان جنگ آمریکا علیه عراق و افغانستان، ایران برای خروج این دو کشور از بحران و عادی سازی شرایط، حتی حاضر می شود با واشنگتن به مذاکره بپردازد. در بحران تروریسم منطقه ای ایران از اولین کشورهایی بود که به کمک عراق و سوریه آمد و مانع از فروپاشی پایتخت های این دو کشور گردید. چنین رفتاری از ایران نشانگر آن است که تهران به صورت جدی طرفدار ثبات و صلح پایدار منطقه ای است.

سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران، در اظهاراتی ارزشمند، سیاست منطقه ای ایران را به خوبی تفسیر می کند: “تکفیر و تکفیری آتش در خانه برادران سنی است و کسانی که آن را خلق کردند، فکر می‌کردند با این حادثه جمهوری اسلامی و شیعه را به زانو می‌زند، امروز حریم انسانیت در جهان اهل سنت توسط گروه‌های تکفیری بیش از هر جای دیگری مورد هجوم قرار گرفته است. آیا این یک کار ماجراجویانه است که جمهوری اسلامی مالا و جانا از مسلمان دفاع کند و این عیب است که جمهوری اسلامی در برابر گروهی بایستد که در یک منطقه ۲ هزار زن جوان را بین خود خرید و فروش می‌کنند و آنها را در یک مصیبت سنگین دچار کرده‌اند؟! آیا این عیب بزرگی است که جمهوری اسلامی در برابر ضد مسلمانان ایستاده و جلوی تخریب مساجد مسلمانان و تخریب مکان‌های مسلمان‌ها می‌ایستد؟! از آن جا که جمهوری اسلامی یک مرکزیت و محوریت در عالم اسلام و تشیع پیدا کرده، دشمنی‌ها نیز فزونی یافته و دشمنی‌های امروز دشمنان با جبهه دیروز کاملا متفاوت و سلاح‌های به کار گرفته نیز متفاوت شده است و برخلاف ادعاهای دشمنان، دشمنی‌های آنها به دلیل ماجراجو بودن ما نیست، زیرا ما در هیچ جای دنیا علیه کسی ماجراجویی نکرده‌ایم. کشوری با نجابت‌تر، صلح‌طلب‌تر و مدارا کننده‌تر از ایران اسلامی با همسایگان نداریم و این کشور برای هیچ یک از همسایگان خود گزند عملی و حرفی نداشته است و با وجود آن که دنیا، دنیایی پر از ظلم است، جمهوری اسلامی در هیچ کجا تعرضی نداشته است.”

در نقطه مقابل اقدامات مسالمت آمیز ایران در منطقه، مقامات و سران برخی از کشورهای عربی، در دشمنی و اظهارات ضد ایرانی، از یکدیگر سبقت گرفته اند و رقابت در عرصه های سالم و هم افزایی منافع مشترک را به فضای رقابت های فرقه ای و برهم زننده ثبات منطقه کشانده اند. چنین اقداماتی به حدی گسترش یافته که کشورهای حاشیه خلیج فارس به دنبال برقراری روابط با اسرائیل هستند و نشست های متعددی میان مقامات این رژیم ها علیه تهران برگزار شده است.

ایران در چند دهه اخیر ثابت کرده علی رغم نامهربانی های برخی از کشورهای عربی، منافع جهان اسلام را اولویت اصلی سیاست های خود قرار داده و در کنار سایر کشورهای مسلمان و عرب به دنبال حل بحران های منطقه ای و ایجاد سازوکارهای منطقه ای برای ثبات و صلح است. در حالیکه رژیم عراق جنگ ۸ ساله را بر کشور تحمیل کرد، ایران در بازسازی و مشارکت در شکل گیری نظام دموکراتیک در عراق، زخم های کهنه را فراموش کرد و به کمک این کشور شتافت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا