تقویم تاریخ – ۲۵ اسفند

بصیر،

۴۰۱پیش ازمیلاد:دربار هخامنشي ايران در مارس ۴۰۱ پيش از ميلاد، يك هفته مانده به نوروز تصميم گرفت كه به دليل قرارداشتن كشور در لبه پرتگاه جنگ داخلي ناشي از مخالفت كوروش كوچك با شاه شدن برادرش اردشير دوم، مراسم نوروز آن سال به طور خصوصي برگزار شود و مراتب به بزرگان کشور اطلاع داده شود كه مراسم عمومي در دربار برگزار نخواهد شد. ساختمان تخت جمشيد هنوز تكميل نشده بود و دربار در گوشه اي از آن جاي داشت.

كوروش كوچك (جونيور _ عنواني است در برابر كوروش بزرگ) فرمانرواي آناتولي و ايوني كه خود را شايسته تر از برادر مي دانست كه به پادشاهي انتخاب شده بود در همين سال با سپاهي از جمله ده هزار مرسنر (نظامي اجير) يوناني عازم جنگ با برادر شد كه در كاناكسا (عراق جنوب غربي) شكست خورد و جان باخت.

گزنفون ژنرال يوناني كه سربازان خود را از اين جنگ از راه كردستان (عراق امروز) به وطن باز گردانيد كتابي در اين زمينه نوشته كه عنوان آن را «عقب نشيني ده هزارنفري» گذارده اند.

عكس تالار پذيرايي عمومي تخت جمشيد را در وضعيت موجود نشان مي دهد. اين تالار قبل از سال ۴۰۱ پيش از ميلاد ساخته شده بود. اعضاي خاندان هخامنشي هر كجاي كشور كه بودند نوروز و بهار را در تخت جمشيد بسر مي بردند.

درباره مراسم نوروز سال 401 پيش از ميلاد

 

۲۷۹م:شانزدهم مارس ۲۷۹ ميلادي بهرام دوم شاه ساساني ايران كه براي گوشمالي فرماندار سيستان به اين ايالت رفته بود به مناسبت نزديك بودن نوروز، پوزش فرماندار را كه سر به نافرماني برداشته بود پذيرفت، او را بخشيد و عنوان «سكان شاه» داد و سپس براي تنبيه فرماندار كابل رهسپار اين منطقه شد.

فرماندار سيستان در سال ۲۷۶ ميلادي پس از شنيدن خبر قتل بهرام يکم (پدر بهرام دوم) و آشفتگي اوضاع پايتخت (تيسفون) دست به نافرماني زده بود و فرماندار منطقه كابل را هم تشويق به اين كار كرده بود.

پس از رسيدن بهرام دوم به کابل، نيروهاي فرماندار حاضر به جنگ با سربازان شاه و برادر كشي نشدند و براي فرماندار راهي جز تسليم شدن و عذرخواهي نمانده بود. بهرام دوم در كابل بود كه شنيد روميان از دوري او از پايتخت سوء استفاده و در صدد عبور از رود فرات برآمده اند كه باشتاب به غرب كشور بازگشت و روميان پس از شنيدن اين خبر دست به عقب نشيني زدند.

 

۱۰۷۹م:از ۱۶ مارس سال ۱۰۷۹ ميلادي به دستور شاه وقت ــ ملكشاه سلجوقي ــ مقرر شد كه در ايران، تاريخ اسناد به هر دو تقويم هجري قمري و هجري شمسي نوشته شود. اين روال از چهار قرن بعد به تدريج فراموش شد كه در دوران معاصر ازسرگرفته شده است. تقويم هجري شمسي را عمر خيام نيشابوري تنظيم كرده بود.

 

۱۲۸۹ش:ناصر الملك كه درست شش ماه پس از فوت عضدالملك نخستين نايب السلطنه سلطان احمد شاه قاجار كار خود را به عنوان نايب السلطنه تازه آغاز كرده بود در اين روز از اسفندماه ۱۲۸۹ خورشيدي ضمن نطقي تاكيد كرد كه از تاسيس حزب و انتشار روزنامه و استفاده مجلس از همه اختيارات قانوني خود حمايت خواهد كرد. وي كه مدتها در انگلستان بسر برده بود گفت كه به سود ايران است كه به معناي واقعي كلمه حكومت پارلماني داشته باشد.

چون سلطان احمد شاه هنگام خلع پدرش خردسال بود، عضدالملك رئيس اسمي ايل قاجار را (كه ريشه مغولي داشته اند) به نيابت سلطنت انتخاب كرده بودند. وي كه مردي ناآگاه از امور سياست و اوضاع جهان بود در نيمه شهريور ۱۲۸۹ درگذشت و مجلس، يکم مهرماه راي به انتخاب ناصرالملك به عنوان نايب السلطنه داد كه در لندن بود و پنج ماه طول كشيد تا به ايران باز گرديد و در نيمه اسفند در مجلس حضور يافت و سوگند ياد كرد و به كار پرداخت.

ناصرالملک كه در اروپا با اصول حكومت پارلماني آشنا شده بود پس از اداي سوگند در مجلس گفته بود كه وظيفه او تنها امضاي فرمان رئيس الوزراء است بقيه كارها را بايد مجلس و دولت انجام دهند و نشريات و احزاب ناظر بركارهايشان باشند.

مجلس دستمزد ماهانه ناصر الملك را ده هزار تومان تعيين كرده بود كه تا آن زمان در ايران رقمي بي سابقه بود.

با همه حمايتي كه ناصر الملك از نشريه مستقل و حزب واقعي در ايران بعمل آورد هنوز ما به اين مرحله نرسيده ايم كه يك معما است.

ناصرالملك محمد ولي خان تنكابني (سپهسالار) را مامور تشكيل كابينه كرد و از او خواست چون ديگر خطري مشروطيت را تهديد نمي كند بايد مجاهدين پي كار خود بروند كه مشهور به ارتكاب تعدي و سوء استفاده شده اند.

عضدالملك نخستين نايب السلطنه

 

۱۳۵۷ش:نيمه شب ۲۴ اسفند ۱۳۵۷ محاكمه امير عباس هويدا كه ۱۳ سال نخست وزير ايران بود در دادگاه اسلامي انقلاب كه در زندان قصر به رياست صادق خلخالي تشكيل جلسه مي داد آغاز شد و پس از چهار ساعت، ادامه آن به بعد موكول گرديد. اين جلسه دو روز پس از اعدام ۱۲ نفر از جمله سپهبد نادر جهانباني، سرلشكر ولي زند، محمود جعفريان (دبيركل سابق حزب رستاخيز، معاون پيشين سازمان راديو ـ تلويزيون در امور اخبار، و مدير عامل خبرگزاري پارس) و پرويز نيكخواه مشاور سياسي سابق مدير عامل سازمان راديو ـ تلويزيون انجام شد.

در جلسه محاكمه، كيفر خواست دادستان انقلاب قرائت شد كه در آن با ذكر ۱۶ مورد اتهام از جمله مفسد في الارض و محارب با خدا، براي هويدا تقاضاي مجازات اعدام شده بود.

در بند ۴ كيفر خواست، هويدا متهم به اقدام بر ضد حاكميت ملي با حفظ سلطان دست نشانده آمريكا شده بود. در بند ۵ هويدا به واگذاري هرچه بيشتر منابع زيرزميني كشور به بيگانگان متهم گرديده بود. در بند ۶ نوشته شده بود كه هويدا باعث بسط نفوذ آمريكا در ايران شده بود و در اين بند آمريكا به عنوان «امپرياليسم آمريكا» ذكر شده بود. در بند ۷ چنين آمده بود: هويدا كشور را زير شرايط اسارت بار آمريكا قرار داده بود. در بند ۱۰، هويدا عضو و حامي فراماسيون خوانده شده بود و بالاخره در بند ۱۶ هويدا متهم شده بود كه به منظور دادن گزارش خلاف واقع، اشاعه اكاذيب و جعليات و سانسور جهت به استثمار كشيدن ملت، در روزنامه هاي دست نشانده سردبيران جيره خوار گمارده بود. هويدا همچنين متهم شده بود که با تجزيه کشور و جدا شدن بحرين (قانونا استان چهاردهم) و استقلال آن (که خواست آمريکا بود) موافقت کرده و پيشنهاد آن را شخصا در مجلس مطرح ساخته بود.

۲۰۰۷م:در پي سقوط بورس نيويورك در ۱۳ مارس به ميزان ۲ درصد (۲۴۲ واحد)، ۱۴ مارس ۲۰۰۷ بورس هاي آسياي شرقي و جنوبي و متعاقب آن بورس هاي ديگر تنزل كردند. ميزان اين تنزل در هنگ كنگ دو و شش دهم درصد، در فيليپين سه و شش دهم درصد و در هند سه و دو دهم درصد بود و …. علت سقوط بورس نيويورك كه در چند سال گذشته تا اين حد سابقه نداشت، ادامه ركود معاملات خانه و زمين (مستغلات) در آمريكا بوده است.

در سالهاي اخير كه بهاي مستغلات در آمريكا بالا رفته بود، بسياري از مردم با قرض گرفتن از بانكها و موسسات مالي ديگر دست به خريد خانه و آپارتمان زده بودند تا بعدا گرانتر بفروشند و اين خانه ها عمدتا خالي گذارده شده اند. چون بازار مستغلات راكد شده خريداران نتوانسته اند به موقع اقساط را بپردازند و اينك (مارس ۲۰۰۷) در سراسر آمريكا، حدود ۹۰۰ هزار خانه در معرض حراج است و چون بهاي حراج پايين است، موسسات وام دهنده زيان مي بينند و يكي از بزرگترين آنها اينك در معرض ورشكستگي قرار گرفته و سهام آن با تنزل زياد (تقريبا سقوط آزاد) ساير سهام را هم پايين آورده و بورس ها را متزلزل كرده است. عكس، چند خريدار سهام را در آسياي شرقي نشان مي دهد كه با نگراني تمام تابلوي خياباني نوسان بهاي سهام را مي نگرند.

سقوط جهاني سهام در مارس 2007 به خاطر ركود فروش مستغلات درآمريكا

 

۱۶۳۴م:۱۶ مارس زادروز دو داستان نويس معروف است. كنتسا ماري مادلين داستان نويس فرانسوي كه بهترين داستانش «لافايت» است در ۱۶۳۴، و ماكسيم گوركي داستان نويس شهير روس در ۱۸۶۸ به دنيا آمد. ماكسيم يك نويسنده چپ بود كه چون فقر را لمس كرده بود به انعكاس آن مي پرداخت و به اميد روزي بود كه فقر، ستم و استثمار از جهان رخت بر بندد.

ماكسيم گوركي

 

۲۰۰۷م:هر سال در ۱۵ مارس كه مصادف با قتل سزار در سناي روم است، به اين مناسبت رسانه هاي جهان قلمفرسايي مي كنند البته با موضعات تكراري، ولي در مارس سال ۲۰۰۷ روي دمكراسي خواهي توطئه گران انگشت گذارده و به طور غير مستقيم آنان را پس از دو هزار و۵۱ سال تبرئه كرده اند.

۱۵ مارس سال ۴۴ پيش از ميلاد ژوليوس سزار در جلسه سناي روم طبق نقشه اي كه از پيش آماده شده بود ترور شد.

وي پس از اين كه درتالار سنا بر كرسي خود نشست مورد حمله گروهي از سناتورها كه خنجر ها را از زير شنلهايشان بيرون كشيده بودند قرار گرفت و بدون اين كه وسيله اي براي دفاع از خود داشته باشد كشته شد.

بسياري از اين توطئه گران از دوستان نزديك سزار بودند و وي از آنان چنين انتظاري نداشت.

در اين توطئه ۲۳ سناتور از جمله «بروتوس» پسر خوانده سزار شركت كرده بودند و هريك ضربه زد تا يك نفر به تنهايي متهم نشود. مادر بروتوس مترس = كانكوباين (زن غير رسمي) سزار بود. در آن زمان، داشتن زنان غير دائمي (نوعي صيغه) در ميان سران كشورها و دولتمردان امري عادي بود.

جمع كل توطئه گران قتل سزار ۶۰ تن بود. بهانه توطئه، نجات دمكراسي روم از ديكتاتوري سزار بود كه عملا «نظام جمهوري» را به پادشاهي (رياست جمهور مادام العمر) تبديل كرده بود. با وجود اين، سزار حاضر نشده بود تاج سلطنت بر سر گذارد.

در پي قتل سزار، تني چند از يارانش از جمله ماركوس آنتونيوس (شوهر كلئوپاترا) به خونخواهي او بپاخاستند و بسياري از توطئه گران و حاضران در صحنه قتل را كشتند.

سزار

 

۱۹۱۴م:۱۶ مارس سال ۱۹۱۴ زماني كه اروپا در آستانه جنگ بزرگ ( جهاني اول ) بود و دولتهاي اروپايي سرگرم يارگيري و تقويت نظامي خود بودند مادام هانريت كايو همسر ژوزف كايو Josef Cailloux وزير دارايي وقت فرانسه و نخست وزير سابق اين كشور به دفتر روزنامه محافظه كار فيگارو در پاريس رفت و با شليك شش گلوله « گاستون كالمه » سردبير اين روزنامه را كشت كه رويدادي بي سابقه بوده است.

فيگارو از زماني كه ژوزف كايو نخست وزير فرانسه بود و دم از سازش با آلمان مي زد و حاضر نمي شد بر طول خدمت سربازي بيفزايد با او در افتاده بود. اين روزنامه قبلا هم زماني كه كايو وزير بود و از دادن امتيازهايي به آلمان در مراكش و چند نقطه ديگر افريقا حمايت مي كرد تا صلح را بخرد دست از او انتقاده كرده بود و نوشته بود كه كوتاه آمدن در برابر تجاوز گر او را در ارتكاب تجاوز جري تر خواهد كرد.

« كايو » پس از كناره گيري از نخست وزيري و بعدا قبول سمت وزارت دارايي تصميم گرفت كه ماليات ثروتمندان را تصاعدي بالا ببرد كه فيگارو به عنوان صداي محافظه كاران ( صاحبان ثروت ) انتقاد كردن از او را از سر گرفت .

فيگارو اين بار به افشا گري ( اكسپوزه )از زندگي خصوصي و خانوادگي كايو پرداخت و به چاپ نامه هاي عاشقانه سالهاي پيش وي دست زد تا او را از ميدان به در كند . اين نامه ها را كايو به زني كه بعدا با او ازدواج كرد نوشته بود. هنگام نوشتن نامه ها ، كايو با همسر اول خود زندگي مي كرد و مردي زندار بود.

اين عمل فيگارو بر هانريت همسر كايو ( همسر تازه كه نامه ها براي او ارسال شده بود) گران آمد ، زيرا كه در جامعه انگشت نما شده بود . هانريت با خريد يك تپانچه به دفتر روزنامه رفت و سر دبير آن را كشت و بازداشت گرديد . شوهر او هم كناره گيري كرد .

محاكمه هانريت چهار ماه بعد انجام شد . وي در بازجويي پليس به قتل اعتراف كرده بود ولي دردادگاه ، وكيلان مدافع وي مطلب را عوض كردند و گفتند كه گلوله ها خود به خود شليك شده است ( شش گلوله !! ) و اين استدلال پذيرفته شد و هانريت تبرئه گرديد كه يك ضعف بزرگ در تاريخ قضايي است.

كايو سالها بعد بارديگر وارد سياست گرديد و از مشوقان دالاديه به سازش با هيتلر و موسوليني و جلوگيري از جنگ بود . وي در نوامبر ۱۹۴۴ در گذشت .

ژوزف كايو در يادداشتهاي خود نوشته است در سال ۱۹۰۶ كه دولت فرانسه براي رفع اختلافات انگلستان و روسيه برسر ايران ، افغانستان و تبت به ميانجي گيري پرداخته بود تا دو كشور با فرانسه برضد آلمان متحد شوند و او وزير كابينه بود هنگامي كه بحث به تقسيم ايران ميان آن دوكشور رسيد شديدا مخالفت كرد ، زيرا از قضاوت تاريخ مي ترسيد. ولي ، روسيه و انگلستان در اوت ۱۹۰۷ به توافق رسيدند كه ايران را به دومنطقه نفوذ تقسيم كنند و اين تصميم خود را عملي ساختند.

ژوزف كايو نخست وزير سابق فرانسه

 

۱۹۸۷م:«آلدو مورو » نخست وزير وقت ايتاليا و رئيس حزب حاكم دمكرات مسيحي اين كشور ۱۶ مارس سال ۱۹۸۷در شهر رم ضمن يك در گيري خياباني توسط افراد بريگاد سرخ ربوده شد. در اين درگيري پنح محافظ وي كشته شدند . مورو كه پنج بار نخست وزير ايتاليا شده بود ۵۴ روز بعد در اسارت كشته شد. مورو كه در ۲۳ سپتامبر ۱۹۱۶ به دنيا آمده بود از ۱۹۴۶ وارد صحنه سياسي ايتاليا شده بود.

مورو كه در جلوگيري از قدرت گرفتن چپها در ايتاليا نقش موثر داشت. وي كمك كرد كه ايتاليا وارد ناتو شود . محل نگهداري و جنازه آلدو مورو چهار روز پس از مرگ او به دست آمد و خبر اول روزنامه ها شد. با قتل مورو حزب دمكرات مسيحي ايتاليا هم رو به ضعف نهاد و نقش خود را از دست داد.

۱۹۰۰م:باستان شناساني كه سر گرم بررسي براي يافتن تمدن ناپديد شده دنياي هلنيك ( يونانيان ) در جزيره كرت Crete در مديترانه بودند ۱۶ مارس ۱۹۰۰ اعلام كردند كه آن رايافته اند. سي و يك سال طول كشيد تا شهر كنوسوس مركز اين تمدن درخشان به صورتي كه در عكس ديده مي شود از زير خاك خارج گرديد . قدمت اين تمدن را ۳ تا ۷ هزار سال پيش از ميلاد بر آورد كرده اند كه عادت براين شده كه آن را تمدن ۵۰۰۰ ساله بخوانند. آثار به دست آمده ثابت مي كند كه اين شهر در سال ۷۶ پيش از ميلاد كه رومي ها جزيره كرت را تصرف كردند هنوز زير خاك نرفته بود. احتمالا سيل باعث پنهان شدن اين شهر در زير خاك شده بود.

شهر كنوسوس با كاخ زيبايش كه از زير بيرون آورده شده است

 

۲۰۰۴م:سوسياليستهاي اسپانيا كه جنگ عراق را ناعادلانه خوانده بودند در انتخابات يكشنبه، ۱۴مارس ۲۰۰۴ ، برنده اول شدند و با ۱۶۴ كرسي در مجلس ۳۵۰ نفري بعدا دولت ائتلافي را تشكيل دادند. آنان در انتخابات مارس ۲۰۰۸ نيز جايگاه خود را حفظ کردند.

برخي از مفسران آمريكايي شكست حزب حاكم راست ميانه اسپانيا را در انتخابات ۱۴ مارس ۲۰۰۴ ضربه اي به جورج بوش رئيس جمهوري آمريكا خوانده بودند. مخالفت با حزب حاكم وقت اسپانيا درست از يك سال پيش از انتخابات ۲۰۰۴ كه نخست وزير وابسته به آن حزب در كنفرانس «آزور» به متحدان اروپايي (فرانسه و آلمان) پشت كرد و بر ضد صدام حسين به آمريكا و انگلستان پيوست آغاز شده بود و همان وقت، اسپانيايي ها برضد«ازنار»نخست وزير وقت دست به تظاهرات زده بودند.

خوزه لويس رودريگز زاپاترو رهبر ميانسال سوسياليست ها پس از نخست وزير شدن «ازنار» را متهم كرده بود كه به بوش خدمت مي كرد، نه اسپانيا. زاپاترو وعده داده بود كه دولت او با دروغ و آدمكشي مبارزه خواهد كرد و در تامين هماهنگي، صلح و تقويت وحدت اروپا گام بر خواهد داشت و اسپانيا را به جايگاهي كه پيش از جنگ عراق در اروپا داشت باز خواهد گردانيد و اگر سازمان ملل امور عراق را به دست نگيرد، سربازان اسپانيا را تا اول ژوئيه از عراق به وطن باز خواهد گردانيد که به اين وعده وفا کرد.

 

۲۰۰۴م:در انتخابات ۱۴ مارس ۲۰۰۴ روسيه به همان گونه كه انتظار مي رفت، ولاديمير پوتين در آن زمان ۵۱ ساله ۷۲ درصد آراء روسها را به دست آورد که تا هفتم ماه مه ۲۰۰۸ همچنان رهبر روسيه باشد. در انتخابات مارس ۲۰۰۸، چون انتخاب مجدد او براي سومين بار منع قانون اساسي داشت به جاي خود نامزد معرفي کرده بود (دميتري مدودوف) که مردم او را با بيش از ۷۰ درصد آراء انتخاب کردند و قرار است پوتين اين بار نخست وزير شود تا برنامه هايش تداوم داشته باشد. او گفته است که يک ناسيوناليست روس است.

 

۲۰۰۳م:واشنگتن پست در نيمه مارس ۲۰۰۳ در آستانه حمله نظامي به عراق دست به كار جالبي زده بود؛ خبرنگار فرستاده بود در آسايشگاهاي معلولين جنگهاي دوم جهاني، كره و ويتنام با نظاميان سابق آمريكايي كه سالها در آنجا بسر مي برند در باره جنگ مصاحبه كرده بود كه با هرچه كه اسمش جنگ است مخالفت كرده بودند.

يكي از اين نظاميان جنگهاي سابق كه « واشنگتن پست» نامش را «آلفرد پو» ذكر كرده گفته بود: در جريان جنگ جهاني اول گفتند كه اين آخرين جنگ است؛ آدمها بالغ شده و آدم بالغ جنگ نمي خواهد و مسائلش را با مذاكره مستقيم و يا از طريق واسطه حل مي كند. بعد از اين جنگ گفتند كه اصول ۱۴ گانه ويلسون و ايجاد جامعه ملل مانع از هرگونه جنگ خواهد شد و مردم با شنيدن آن نفس راحتي كشيدند كه نوبت به جنگ جهاني دوم رسيد. اين بار گفتند كه جنگ با هيتلر «عادلانه و واجب» است. او يك ديوانه است كه به همسايگان چپ و راست آلمان تجاوز نظامي كرده است و بايد در برابرش ايستاد. بعد از اين جنگ هم گفتند كه جامعه ملل دندان نداشت، سازمان مللي كه ساخته ايم شوراي امنيت دارد، از آفت جنگ جلوگيري مي كند و ….

نمي دانم كه حالا كه اين سازمان داراي دندان است چرا از جنگ حرف مي زنند. جنگ يعني مرگ، ويراني و بدبختي كه آدم اين زمان كه انساني متفكر و چيز فهم و منطقي است زير بار آن نمي رود و اين تظاهرات جهاني که اين روزها (مارس ۲۰۰۳) درجريان است تا با عراق جنگ نشود به همين سبب است.

Alfred Pugh

 

۳۷: بعضي از مورخين ۱۶ مارس را روزي مي دانند كه نرون امپراتور ستمگر روم در گذشت.

۱۵۳۶: ابراهيم پاشا بزرگ وزير عثماني در ۴۵ سالگي به قتل رسيد.

۱۱۹۰: ۵۰۰ تن از يهوديان انگلستان كه از چندي پيش از اين تحت اذيت و آزار قرار گرفته بودند و در « يورك » به انان پيشنهاد شده بود مسيحي شوند تا نجات يابند دست به خودكشي گروهي زدند.

۱۹۱۲: سروان البرت بري نخستين فردي است كه باچتر نجات از هواپيما فرود امد.

۱۹۳۱: جيكوب شيك ماشين ريش تراشي برقي را اختراع كرد.

۱۹۳۵: مسلح شدن مجدد آلمان آغاز گرديد.

۱۹۵۵: آيزنهاور رئيس جمهوري وقت آمريكا تاييد كرد كه در صورت بروز جنگ با شوروي از سلاح اتمي استفاده خواهد كرد.

۱۹۵۹: ميان شوروي و عراق يك قرارداد همكاري هاي فني به امضاء رسيد.

۱۹۹۹: دادگاههاي چين مكلف شدند كه جز در موارد اختلافات خانوادگي با حضور تماشاگر و علني جلسه محاكمه تشكيل دهند

۲۰۰۳: سازمان دولتي( آمريكا) پيشگيري از بيماري ها اعلام داشت كه متوسط طول عمر در ايالات متحده افزايش يافته و به ۷۷ سال و ۲ ماه و ۱۵ روز رسيده است.

بیتوته

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا