مرثيه اي براي پهلوان سليماني

بصیر، ساعت ۶ صبح روز گذشته يکي از نام آوران و بزرگ مردان ايران زمين ديده از جهان خاکي فروبست و از ميان ما رفت. اين ضايعه نه تنها جامعه ورزشي کشورمان بلکه همه عاشقان و دوستداران مشي و مرام پهلواني را به سوگ نشاند و گرد يتيمي و غربت بر چهره ورزش ملي اما مظلوم و به فراموشي سپرده شده باستاني و زورخانه اي نشاند.

و چه زود و ناباورانه عليرضا سليماني آن «يل» سروقامت مهربان و عزيز ايران و دارنده ۶ بازوبند پهلواني و تنها مرد ايراني که موفق به دريافت مدال طلاي کشتي سنگين وزن جهان شده بود و آوازه کشتي کشورمان را به گوش جهانيان رسانيده بود از ميان ما رفت.

قهرمان و پهلوان صاحب مرامي که گر چه بزرگ ترين افتخار ورزش کشتي جهان را در سال ۱۹۸۹ مارتيني سوئيس براي کشورمان به ارمغان آورد و دل همه ايرانيان را آنگاه که «بوم گارتنر» قهرمان افسانه اي و شکست ناپذير آمريکايي را به خاک افکند و بالاتر از روسيه و آمريکا بر بام کشتي سنگين وزن جهان ايستاد و پرچم جمهوري اسلامي را در اوج قدرت و افتخار به اهتزار درآورد اما آنچه عزت و محبت او را پس از آن قهرماني پرافتخار و بي بديل تداوم بخشيد مشي و مرام و روحيه پهلواني او بود، مرامي که عشق به اهل بيت و امير مومنان علي(ع) را در جان او نهادينه کرده بود مرامي که کشتي پهلواني و ورزش باستاني را به خاطر آواي دل انگيز و روح پرور صلوات ها و مدح اهل بيت و «ياعلي»هايي که در گود زورخانه طنين انداز مي شود دوست مي داشت و عاشق بود، سليماني گود زورخانه و ورزش باستاني را به خاطر اين که ورزشي با ديرينه ۷ هزار ساله در تاريخ ايران زمين است و هميشه مهد پرورش پهلوانان بوده دوست مي داشت. او گود زورخانه را همچون دامن پاک مادري مهربان مي دانست که در آن نوجوانان و جوانان به مشي و مرام و خصلت هاي پهلواني آراسته مي شوند و اين آراستگي جوانان به خصلت ها و مشي پهلواني را سپري بس قدرتمند در مقابل بداخلاقي ها و ناهنجاري ها مي دانست.

عشق به مرام پهلواني از سليماني اين نام آور ايراني مردي مودب، متين، باوقار، بي حاشيه و بي ادعا ساخته بود او نامهرباني اکثر مسئولان به ورزش باستاني و کشتي و پهلواني و پيشکسوتان اين عرصه را با بزرگ منشي تحمل مي کرد اما هر کاري که از دستش برمي آمد براي احيا و ترويج ورزش باستاني و پهلواني انجام مي داد. او پيشکسوتان خيّر و اهل داد و دهش را به اعتبار نام و مرامش گرد هم مي آورد و آنان را به ساختن و احياي زورخانه ها ترغيب مي کرد و چه پول هايي که به احترام او براي نيازمندان و زندانيان و گرفتاران و دختران و پسران دم بخت و… در گود زورخانه ها جمع مي شد، در همه اين سال هايي که بسياري از مسئولان خواسته يا ناخواسته به امثال سليماني که تعدادشان کمتر از انگشتان يک دست است پشت کرده بودند، آن جوانمرد به همراه سوخته سرايي ديگر قهرمان و پهلوان کشورمان به عشق مولاي رئوفمان امام مهرباني ها حضرت رضا(ع) تيمي به نام «متوسلين به علي بن موسي الرضا(ع)» تشکيل داد و سالي چند بار با اين تيم به پابوس آقا مي آمدند و براي تشويق و ترغيب جوانان در زورخانه هاي مشهد ورزش مي کردند.

مشي و مرام پهلواني در گفتار و رفتار سليماني جلوه گر بود چه آنگاه که نام مولا علي(ع) برده مي شد، او جمله «اول مظلوم عالم» را بر زبان مي راند چه آنگاه که دوستداران و پيشکسوتان او را پهلوان خطاب مي کردند و او متواضعانه مي گفت من پهلوان نيستم، پهلوان آقا اباالفضل العباس(ع) است.

چه آنگاه که همين چهارشنبه هفته گذشته وقتي به همراه سوخته سرايي و تني چند از بزرگان و پيشکسوتان ورزش باستاني ميهمان ما در روزنامه خراسان بودند در هنگام بازديد از چاپخانه چشمش به دنبال کسي بود و چند بار از اطرافيان پرسيد که «سوخته» کجاست و سوخته همان پهلوان سوخته سرايي حريف قديمي و هميشگي او بود که سالن هاي کشتي به هنگام هماوردي آنان مملو از جمعيت مي شد و مردم منتظر نتيجه کشتي بودند همان سوخته سرايي قهرماني که اين روزها به خاطر آسيب ديدگي هاي پي در پي دوران ورزشي اش و از بين رفتن بخش اعظمي از مفاصل و استخوان هاي زانوهايش چند قدم بيشتر نمي تواند راه برود و بايد روي صندلي بنشيند سوخته سرايي در هنگام بازديد بيشتر مواقع دستش در دست پهلوان سليماني بود تا مددکارش باشد و سليماني چه مردانه و مليح و باورمندانه در پاسخ سوال خبرنگاراني که پرسيد آن زمان که حريف همديگر بوديد چه احساسي داشتيد، گفت: کشتي ۵ دقيقه است اما دوستي يک عمر! و چه دوست جوانمرد و وفاداري بود پهلوان سليماني براي سوخته سرايي و همه مردم وخصوصا جوانان ايران.

محبت و دوستي او به جوانان ايران هم از تلاش هايش براي احيا و ترويج مشي و مرام پهلواني و ورزش باستاني و هزينه کردن جايگاه و آبرويش در اين راه به خوبي روشن بود هم از اين که در اوج پهلواني و پيشکسوتي و در حالي که به قول يکي از پيشکسوتان ورزش باستاني در خراسان او به درجه ارتشبدي در اين ورزش رسيده بود به جوانان و نوجوانان بسيار ميدان مي داد و هم آن گاه که به نيت کسب ثواب همين چهارشنبه گذشته در جريان سفر به مشهد مقدس با همراهان و تني چند از پيشکسوتان در زورخانه آستان قدس ورزش کرد و آن هنگام که دو نوجوان حدود ۱۰ساله به تشويق او وارد گود شدند بعد از تماشاي انجام حرکات ورزشي آنان، سليماني پهلوان با آن قد و قامت رشيد و چهره دوست داشتني و مردانه اش زانوي پهلواني بر گود زورخانه زد و «پهلوان باشي» ايران در عين فروتني براي تشويق جوانان به اين ورزش و ترويج مرام پهلواني دست اين دو نوجوان را بوسيد و خدا مي داند که در آن هنگام چه شور و هنگامه و هيجاني در دل حاضران پديد آمد.

عليرضا سليماني مثل خيلي ديگر از دلسوزان اين کشور خوب مي دانست که روحيه جوانمردي و مشي و مرام پهلواني در جامعه امروز نه تنها در جامعه و خيلي از مردم و مسئولان بلکه حتي در بين بسياري از ورزشکاران رنگ باخته است و از همين رو براي احيا و ترويج روحيه جوانمردي واخلاق و منش پهلواني در قالب پرداختن به ورزش باستاني و رفتارهاي انسان دوستانه تلاش مي کرد.

به هر صورت هزاران دريغ و افسوس که پهلوان سليماني که يکي از نام آوران ايران بود در سن ۵۹سالگي چشم از جهان فروبست و دل هاي همه دوستداران و عاشقان ورزش و مرام پهلواني را ابري و چشم هايشان را باراني کرد و همه آناني که او را مي شناختند به سوگ نشاند اما او گرچه عمري طولاني نداشت اما زندگي آبرومندانه، پرافتخار و باعزتي داشت هم آبرو و عزت قهرماني جهان و پهلواني ايران، هم آبرو و عزت دستگيري از نيازمندان هم آبروداري آبروداران هم عزت و خاطره خوش ديدار با امام سفر کرده، و هم ديدار با رهبر فرزانه و هم عزت و آبروي تواضع و فروتني و اخلاق شايسته و از همه مهمتر عزتمندي به خاطر داشتن محبت اهل بيت در دل پاکش و چه بسا همين محبت و عشق او به اهل بيت و امام رضا(ع) باعث شد که آخرين سفر زندگي او سفر به مشهد و زيارت مولاي رئوف مان و خوشه چيني او از اين زيارت براي سفر آخرت باشد. خدايش رحمت کند و سرش را به دامان مولايش که يک عمر با محبت او زندگي کرد بگذارد.

اما حالا که پهلوان سليماني از ميان ما رفته و بسياري از مسئولان در زمان حيات اين قهرمان بلندآوازه چندان از او ياد نکردند و قدرش را ندانستند و بسياري از رسانه ها و خصوصاً رسانه ملي از پرداختن به سليماني و ورزش پهلواني غفلت جدي کردند و به جاي الگوسازي از سليماني ها براي جوانان به بزرگ کردن چهره هاي خيالي مانند «رامبو» و «جومونگ» پرداختند اميدواريم لااقل پس از اين کاري شايسته براي احيا و ترويج مرام پهلواني و ورزش باستاني و کشتي و پهلواني و بزرگداشت نام پورياي ولي، جهان پهلوان تختي، سليماني و … و رسيدگي به قهرمانان و پهلواناني که در بين ما هستند مانند سوخته سرايي انجام دهند و اجازه ندهند ياد و نامشان فراموش شود هرچند نيک مي دانيم و بر اين باوريم که «پهلوانان نمي ميرند».

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا