تفكر امت‌برانداز تكفیر

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با اعضای مجلس خبرگان رهبری به این مسأله اشاره كردند: «یكى از راهبردهاى اساسى دشمنان اسلام و بخصوص دشمنان نظام اسلامى در منطقه، راهبرد ایجاد اختلاف فرقه‌اى و مذهبى و مسئله‌ى شیعه و سنّى است؛ این را توجه داشته باشید. و دو دسته عامل و مزدور دشمن در این زمینه شدند: یك دسته از سنّى‌ها، یك دسته از شیعه‌ها؛ یك دسته آن تكفیری‌هاى منحرفِ از حقیقت دین، یك دسته هم از كسانى كه براى دشمن كار می‌كنند، زیر اسم شیعه و به نام شیعه» حجت‌الاسلام والمسلمین دكتر احمد مبلغی، رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی در گفتاری به تبیین خطرات تكفیر برای جهان اسلام و معرفی ابزارهای لازم برای مبارزه با آن پرداخته است.

* وجوه تمایز تكفیر در عصر حاضر
امروزه بزرگ‌ترین عامل تهدیدكننده‌ی كیان امت و مذاهب اسلامی «تكفیر» است. تكفیر یك پدیده‌ی رو به فزونی است كه در صورت عدم كنترل و مهار، امكان رشد می‌یابد. گسترش این پدیده‌ی خطرناك موجب وارد آمدن آسیب‌هایی بر فطرت انسان‌ها، آینده‌ی جامعه و امت اسلامی می‌شود و به مرور ابعاد بیشتر و كوبنده‌تری پیدا می‌كند. تكفیر مناسبات امت اسلامی را به هم می‌زند و امت بی‌مناسبات رو به زوال است. آن‌چه می‌تواند اجزای این امت را به همدیگر متصل كند و آن‌ها را در كنار هم، در یك جو آرام، پر نشاط و پرعلاقه نسبت به هم و در ارتباط با هم قرار دهد مناسبات است. اگر این مناسبات به خاطر تكفیر از بین برود، رفتارهای ناهنجار تا سرحد كشت و كشتار جایگزین آن می‌شود.

تكفیر، اما پدیده‌ای نوظهور در تاریخ اسلام نیست، بلكه در دل تاریخ، در پاره‌ای از مقاطع، به دلایل اجتماعی و فكری و زمینه‌های موجود روی داده است. بنابراین تكفیر ماهیتاً همانی است كه در گذشته هم بوده؛ اما آن‌چه كه تكفیر عصر حاضر را از گذشته متمایز می‌كند چهار خصوصیت است. یك: ابعاد جهانی آن، دو: شبكه‌ای شدن تكفیری‌ها، سه: اقدام به كشتارهای نامتعارف و وحشیانه و چهار: مشوش و مشوه نمودن چهره‌ی اسلام رحمانی در اذهان مردم دنیا.

آسیب‌های ناشی از عمل تكفیری‌ها از مرزهای اسلام عبور می‌كند. تكفیر بر تن عمل زشت كشتن انسان‌ها لباس تقدس و دین را پوشانده و با این كار دست به نسل‌كشی می‌زند. این اقدامات همه‌چیز را بر باد فنا خواهد داد. امروز اگرچه سخن از مبارزه با تكفیری‌ها گاه و بی‌گاه شنیده می‌شود، اما به نظر می‌رسد گام‌های عملی و نظری قابل توجهی برای مقابله با آن‌ها برداشته نشده است.

* ابزارهای مقابله با تكفیر
عموم واكنش‌ها به مسأله‌ی تكفیر دوگونه است: واكنش نخست برانگیخته شدن یك احساس تنفر در مردم است. وضعیت دوم آن است كه عده‌ای می‌گویند تكفیر بد و حرام است، و این موضع آنان پایان ماجرا است؛ دیگر بحثی از تكفیر، ریشه‌ها و مؤلفه‌های آن و راهكارهای مبارزه با آن نمی‌شود. ما باید به سمت پایان دادن به تحریم كردن صرف و آغاز بحث‌های جدی مبارزه با تكفیر حركت كنیم.

اما برای مبارزه با تكفیر ابزارهایی لازم است. نخستین ابزار، آشنایی با شاخص‌ها و ملاك‌های تفكر و اقدامات تكفیری است. ابزار دوم، شناختن مؤلفه‌ها و عناصر تشكیل‌دهنده‌ی تكفیر است. پس از بدست آوردن این دو ابزار باید با شناسایی زمینه‌ها و بسترهای ایجاد و رشد تكفیر، به ارائه‌ی راه‌حل‌های مقابله با آن پرداخت. راه‌حل‌هایی كه باید از مختصاتی مانند فراگیر بودن، مشاركت همه‌ی مذاهب، اتفاق نظر همگان و ملتزم شدن به رعایت آن‌ها بهره‌مند باشد.

* شاخصه‌های تكفیر
شاخصه‌های تكفیر عبارت است از اوصافی كه اگر در جامعه‌ای مشاهده شد به‌راحتی و به سادگی می‌توان از دیدن آن اوصاف پی برد به این‌كه: یك. تكفیر وجود دارد، دو. تكفیر در چه سطحی است؟ سه. عمق تكفیر چقدر است؟ چهار. مسیر و مقصد تكفیر كجاست؟ با این توضیح، شاخصه‌های تكفیر عبارتند از:
۱. خشونت عریان و دائمی
خشونت، آشكارترین مشخصه‌ای است كه یك تكفیری با آن شناخته می‌شود و در واقع تابلوی اوست. امام علی علیه‌السلام درباره‌ی تكفیری‌های زمان خود می‌فرمایند: «سیوفكم علی عواتقكم»۱ یعنی شمشیرهایتان بر گردن‌هایتان آویخته است. محل قرارگیری شمشیر در نیام است، اما وقتی برود روی گردن، یعنی من می‌خواهم كسی را بكشم.

فرد تكفیری دچار یك تنگنای فكری و روحی و یك عقده‌ی متراكم در درون خود است. او برخلاف روحیه‌ی اسلامی كه روحیه‌ی گشاده‌رویی و آمادگی برای خدمت به مردم و رفع مشكلات آن‌ها است، به فكر كشتن انسان‌های بی‌گناه است. بخشی از این مشكل به مسأله‌ی اخلاق برمی‌گردد. بنابراین می‌توان گفت تكفیر محصول بی‌اخلاقی است.

۲. آسیب زدن به افراد بی‌گناه و غیر دخیل در موضوع
خلط كردن افراد یك مجموعه و كشتن همگی آن‌ها برخلاف آیه‌ی شریفه‌ی «وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»۲. اسلام دقت دارد كه اگر خطایی از پدر سر زد، گناه آن به پای پسر نوشته نشود. مشخصه‌ی تكفیر آن است كه نمی‌تواند این‌گونه باشد. هر جا كه یك تكفیری حضور داشته باشد، یك منطقه را به آتش می‌كشد. او نمی‌تواند اقدامات افراد را به دیگران سرایت ندهد.

۳. حركت تصاعدی در تكفیر دیگران
آن‌ها ابتدا دیگران را گمراه می‌خوانند، سپس آن‌ها را تكفیر می‌كنند و در مرحله‌ی سوم آن‌ها را بدون متمایز نمودن از یكدیگر می‌كشند و در این مسیر خود ابتدا از یك نفر یا یك جمعیت كم شروع می‌كنند و سپس دایره‌ی گمراهان و كافران را گسترش می‌دهند. در فرد تكفیری تصاعد و افزایش نهادینه شده است؛ او همیشه دایره‌ی متدینان را تنگ‌تر می‌كند. چنان‌كه امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به تكفیری‌های زمان خود فرمودند: اگر مخالفت با من از این روست كه می‌پندارید من خطا كرده‌ام و گمراه شده‌ام، پس چرا همه را از دم شمشیرهایی كه بر شانه حمایل كرده‌اید، می‌گذرانید و كسی كه گناه كرده با كسی كه گناه نكرده درهم می‌آمیزید؟۳

۴. كشتن اهل اسلام
این مشخصه برای تكفیری‌ها وجود دارد كه میدان و محل كشتار را داخل امت مسلمان قرار می‌دهند و كشتن را متوجه مسلمانان می‌كنند. آنان عطشی سیرناشدنی در مسلمان‌كشی و برادركشی دارند. در كتب اهل‌سنت روایتی است از قول پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در وصف خوارج كه فرمودند: «یقتلون اهل الاسلام» آنان اهل اسلام را می‌كشند.

۵. فاصله گرفتن از دین
مستندات روایی این شاخص در كتب شیعه و اهل‌سنت آمده است. تعبیر دینی آن «مروق» به معنای عبور كردن از اسلام است: «یَمْرُقُونَ مِنَ الْإِسْلَامِ كَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِیَّةِ»۴ این فرمایش پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله است. یعنی مشخصه‌ی فكری این‌ها آن است كه در محدوده‌ی اسلام باقی نمی‌مانند؛ چراكه حدود را علما مشخص می‌كنند و تكفیری‌ها اصلاً كاری با علما ندارند.

* مؤلفه‌های تكفیر
تكفیر از چه عناصری تشكیل شده است؟ شناختن این عناصر به افراد و مجموعه‌ها كمك می‌كند تا از نزدیك شدن به فضای تكفیر پرهیز كنند. دو مؤلفه‌ی مهم تكفیر عبارت است از «جهل» و «عنصر روحی و روانی».

۱. جهل
«جهل» گاهی در مقابل «عقل»، گاهی در مقابل «علم» و گاهی در مقابل «فقه» به كار گرفته می‌شود. البته هم‌پوشانی‌هایی هم بین این مفاهیم وجود دارد. در این‌جا منظور ما از جهل، مفهومی در مقابل فقه است. تكفیری‌ها فقیه نیستند و فقهی هم ندارند. اصولاً تكفیر نه در فضای فقه، بلكه در فضای جهل شكل می‌گیرد. منظور ما از فقه در این‌جا معنای مصطلح امروزین آن نیست، بلكه همان فقهی مقصود ما است كه در صدر اسلام بوده و سه شعبه داشته است: فقه رفتار، فقه نفس و فقه وجود.

فقه رفتار، احكام پنج‌گانه‌ی واجب، حرام، مستحب، مكروه و مباح را تبیین می‌كند. فقه نفس، انسان را از گرفتار شدن در زندگی دنیایی و غفلت از سعادت اخروی بازمی‌دارد و او را به تهذیب و توجه به آخرت سفارش می‌كند. اما فقه وجود، فقهی است كه به انسان سعه و گستره می‌بخشد. فقه وجود، فرد را به خدا به عنوان منشأ وجود، رحمت و لطافت و خالق همه‌ی زیبایی‌ها و جمال‌ها و خوبی‌ها مرتبط می‌كند. كسی كه از فقه وجود بی‌بهره باشد ارتباط او با خدا ارتباطی تشریفاتی است. اعمال دینی او باعث تحول در او نمی‌شود. او نمی‌تواند تجلی زیبایی‌های ارتباط با خدا و وجه معنوی و رحمانی خدا باشد.

فقه وجود باعث می‌شود كه دین برای انسان‌ها صرفاً یك مناسك نباشد. در روایات داریم كه: «هل الدین الا الحب»۵ آیا دین چیزی جز محبت و علاقه است؟ دین می‌خواهد یك محبت ویژه در انسان نسبت به خدا ایجاد كند تا او كانون محبت به خدا باشد و از آن محبت، محبت‌هایی به دیگر انسان‌ها بتراود. در روایت دیگری به نقل از حضرت امیر علیه‌السلام آمده است كه «الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ»۵ یعنی آن كسی فقیه كامل است كه مردم را از رحمت خدا مأیوس نكند. این آموزه‌ها جزء ادبیات دینی ما است.

ما باید مراقب باشیم كه فقط فقه رفتار را به میدان نیاوریم. اگر فقه رفتار كه خیلی هم لازم است به تنهایی به میدان بیاید و آن فقه وجود و فقه اساسی كه انسان را با خدا از درون مرتبط می‌كند نه از بیرون و به عنوان مناسك، ممكن است انسان‌ها با رحمت خدا نتوانند ارتباط قلبی و درونی پیدا كنند. متأسفانه این ادبیات دینی، به دلیل تعطیل شدن فقه وجود كمرنگ شده است. ما امروز نیازمند آن هستیم كه اولیای جامعه‌ی اسلامی برای ایجاد یك تحول اساسی در نوع و كیفیت ارتباط انسان‌ها با خدا برنامه‌ریزی كنند. انسان عصر حاضر تشنه‌ی زیبایی، محبت و آرامش درونی است. و این چیزی است كه تنها با ارتباط واقعی با خدا حاصل می‌شود نه با ارتباط تشریفاتی.

باید كاری كرد تا خشكی‌ها و عطش‌های روحی جامعه برطرف شود. جامعه‌ی خشك و تشنه زمینه‌ساز شكل‌گیری تكفیر است. محبت خدا در دل‌های خشن جایی ندارد. خدا در این جامعه وسیله‌ای می‌شود صرفاً برای سختگیری. مشكل تكفیری‌ها چیست؟ مشكلشان این است كه به هیچ كدام از این سه شعبه‌ی فقهی قائل نیستند. اگر كسی با دین مرتبط بشود و به فقه كاری نداشته باشد، این ارتباط او می‌شود جهل و دین او می‌شود منشأ سخت‌گیری. او گمان می‌كند به دین متصل است، در حالی كه آن‌چه او دارد دین نیست. او نه با خدای این دین مرتبط شده، نه احكام این دین را فهمیده، نه به مسیر آینده كه آخرت است مرتبط شده و نه از جهنم هراس دارد.

۲. عنصر روحی و روانی
فرد تكفیری دچار یك تنگنای فكری و روحی و یك عقده‌ی متراكم در درون خود است. این عقده‌ی متراكم تاریخی هم ظهور فردی دارد و هم ظهور جمعی. فرد تكفیری دچار یك وضعیت روحی است كه باعث می‌شود به مسائل تنگ نگاه كند و به همین خاطر با تنگنا مواجه است. خوارج هم همین‌گونه بودند و بیهوده دنیا و دین را بر خود سخت می‌گرفتند. در حالی كه دین سخت نیست. در واقع نوع نگاه او و تماس روحی او با مسائل كه ناشی از همان فقدان فقه است باعث شده تا حركت او به سمت تكفیر سرعت یابد.

امروز كسانى هستند كه سلاحشان تكفير است؛ ابائى هم ندارند كه بگويند ما تكفيرى هستيم؛ اينها سم‌اند. خب، اين سم را بايد از محيط اسلامى خارج كرد. يكى او را تكفير كند، يكى او را تفسيق كند؛ اين در سخنرانى و در منبر يك حرفى بزند كه تعريض به او باشد، او يك چيزى بگويد كه تعريض به اين باشد؛ اين همين چيزى می‌شود كه دشمن می‌خواهد. (بیانات رهبر انقلاب در جمع روحانیون كرمانشاه ۱۳۹۰/۷/۲۰)

فرد تكفیری برخلاف روحیه‌ی اسلامی كه روحیه‌ی گشاده‌رویی و آمادگی برای خدمت به مردم و رفع مشكلات آن‌ها است، به فكر كشتن انسان‌های بی‌گناه است. البته بخشی از این مشكل به مسأله‌ی اخلاق برمی‌گردد. اخلاق تلطیف‌كننده‌ی روح است. اگر اخلاق به شدت فردی شود و اجتماعی نباشد و یا به شكل گزینشی عمل بشود، در جامعه تولید روحیه‌ی خشن و انتقام‌جویانه می‌كند. بنابراین می‌توان گفت تكفیر محصول بی‌اخلاقی است.

* پایان رستگاری، آرامش و معنویت
اگر در یك جامعه‌ای «تكفیر» لباس یك پدیده‌ی اجتماعی را بر تن بپوشد و تبدیل به یك تشكیلات منسجم بشود، دیگر این جامعه نمی‌تواند روی رستگاری، آرامش و حركت به سمت معنویت را ببیند. این جامعه به خودش مشغول می‌شود تا زمانی كه بتواند مشكل تكفیر را حل كند. امروز نیز مشكل تكفیری‌ها با خواست و اراده‌ی علما و امت اسلامی قابل حل است. راه حل‌هایی برای این مشكل وجود دارد كه اگر علمای جهان اسلام اعم از شیعه و سنی این راه‌حل‌ها را تأیید كنند و یك سند واحد را مبنای عمل قرار دهند، این مشكل از جهان اسلام رخت برخواهد بست. ضعیف شدن جامعه‌ی اسلامی منجر به بازگشت نگاه حقارت‌آمیز به مسلمانان می‌گردد. ما باید بدانیم كه اگر مواد مخدر خانمان‌برانداز است، تكفیر امت‌برانداز و اسلام‌برانداز است.

* تدبیر برای تكفیر
بنابراین حرمت تكفیر از خاستگاه دین كاملاً مورد تأیید قرار گرفته است. با وجود این حرمت ضروری است تا ما از ساختارهای رسانه‌ای و دیپلماتیك برای از بین بردن تكفیر بیشترین استفاده را ببریم. عدم اقدام لازم در این زمینه موجب بازشدن فضا برای گروه‌های تكفیری می‌شود و باز بودن فضای تنفس تكفیری‌ها برای بسیاری از بدخواهان اسلام و مسلمانان خوشایند و مطلوب خواهد بود.

البته در برخورد با تكفیری‌ها بایستی رعایت تقوا صورت بگیرد. اگر تكفیر كه نسبت دادن بی‌قاعده‌ی كفر به عده‌ای است، اقدامی نادرست است، از آن طرف هم نسبت دادن بی‌قاعده‌ی تكفیری بودن به عده‌ای نادرست است. این‌گونه نباشد كه ما نیز هر كسی را كه یك قدری رابطه‌اش با ما خوب نبود بگوییم تكفیری است. از این نظر باید دقت كرد كه حساب سلفی‌ها را از تكفیری‌ها جدا نمود. تكفیر و تكفیری را باید آن‌چنان كه هستند و در همان سطح و حدی كه قرار دارند معرفی كرد و با آن‌ها به مبارزه پرداخت.

در مواجهه با تكفیری‌ها باید دقت داشت كه این گروه از دو بخش تشكیل می‌شوند. یك بخش سران آن‌ها هستند كه حكم تكفیر و قتل را صادر می‌كنند. بخش دوم، پیروان چشم و گوش بسته و تسلیم‌شده‌ی سران هستند. افراد بخش اول به هیچ‌وجه اهل گفت‌وگو نیستند، یعنی فهم ندارند، لذا خود مسلمانان و علما و مؤمنان باید آن‌ها را در محاق قرار دهند. اما ممكن است بتوان بعضی از پیروان تكفیری‌ها را كه چشم و گوش بسته بودند با گفت‌وگو به راه آورد.
 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا