کارتن‌ خواب‌هایی که خیاط شدند

به گزارش بصیر،  کمی پایین‌تر از میدان «هفت‌تیر»، نبش کوچه «نامدار» جایی است که صدای چرخ خیاطی، صدای پیوند معتادان بهبودیافته با زندگی است. ۱۴چرخ خیاطی می‌چرخند و ۱۴معتاد بهبودیافته از ته خط اعتیاد برگشته و نشسته‌اند پای چرخ‌ها تا چرخ زندگی را بچرخانند.

طبقه پایین بازارچه «طلوع بی‌نام‌ونشان‌ها» است؛ جایی که معتادان بهبودیافته، همسرانشان و زنان سرپرست خانوار پشت ۳۱ میز نشسته‌اند تا محصولات تولیدی معتادان بهبودیافته را به فروش برسانند.

با دست خالی و حداقل امکانات اما پر از امید. اسمش بازارچه طلوع بی‌نام‌ونشان‌هاست و هنوز یک‌ماهی از افتتاحش نمی‌گذرد و به‌همین دلیل خلوت است. از لباس و کیف و کفش تا لوازم آرایش و گلدان و… را به فروش می‌رسانند.

 

کارتن‌ خواب‌هایی که خیاط شدند

زیر قیمت بازار و با رویی گشاده. مهران معتادی است که ۱۶ماه است بهبود یافته. می‌گوید: «از طریق پیام‌رسانی شب‌های سه‌شنبه آیین مهرورزی با طلوع آشنا شدم.» آیین مهرورزی برنامه‌ای است که در آن بچه‌های طلوع با غذای گرم و البسه به سراغ معتادان می‌روند و آنها را دعوت به درمان رایگان و اختیاری اعتیاد می‌کنند.

وقت ناهار است و چرخ‌ها خاموش است. در سالن نه‌چندان بزرگ سفید خیاط‌خانه طلوع نمونه لباس‌های تولیدی آویزان است؛ لباس‌هایی که ثابت می‌کند آنها می‌توانند. مهران سیه‌چرده است. با موهای خاکستری مشکی بلند.

نزدیک‌های ۴۰سالگی. می‌گوید: «یک سه‌شنبه‌شبی با بچه‌های طلوع رفتم کمپ و یک‌سال‌وخرده‌ای آنجا بودم. الان ۲۰ روزی است می‌آیم اینجا. قبل از اینکه بیام طلوع، پاتوق شوش، دروازه غار بودم و فکرش‌رو هم نمی‌کردم بخوام برگردم به زندگی عادی بعد چهارسال کارتن‌خوابی.»

الان آرزوت چیه؟

«چون خودم درد کشیده‌ام اینکه یه‌روزی بیاد که هیچ معتاد و کارتن‌خوابی نباشه مخصوصا هیچ زن کارتن‌خوابی نباشه. الان هدفم ادامه و تداوم بهبودیمه و در وهله دوم ساختن خودمه چون اگه خودمو نسازم به چهارتا همدرد دیگه هم نمی‌تونم کمک کنم چون به ما به چشم مجرم نگاه می‌کنن.»امیر صفارزاده، مدیر خیاط‌خانه است.

۲۵ روزی است که آمده به بچه‌ها آموزش می‌دهد. می‌گوید: بچه‌ها را به‌طور فشرده آموزش دادیم. ظرف سه،چهارروز از نخ‌کردن دستگاه تا برش‌زدن و دوخت را یاد گرفتند. ما بچه‌هایی را که دوست داشتند، خواستند و پاک شدند در آن مجموعه و استعدادهای خوبی داشتند، کسانی که تا حالا پشت چرخ ننشسته بودند را آوردیم و با امروز ۱۵روز است که می‌آیند و در این ۱۵روز شروع به کار، از ریشه آموزش دادیم.

وارد این کار شدن ریسک نبود ؟

ریسک که دارد بدون ریسک که نمی‌شود. ما خودمان هم از جایی شروع کردیم. روز اولی که این بچه‌ها آمده بودند یک مقدار شک داشتم. فکر می‌کردم ظرف چهار، پنج‌ماه یاد می‌گیرند اما ظرف ۲۴ساعت یاد گرفتند. من هنری داشتم که قابل آموزش بود و سرمایه‌گذاری که هزینه می‌کرد و ظرف ۲۴ساعت همه نخ‌کردن چرخ را یاد گرفتند و نشان دادند می‌توانند و ظرف ۱۵روز کار می‌دوزند و من ایرادات کار را می‌گیرم سریع برطرف می‌کنند.

فرق این بچه‌ها با کارآفرینان معمولی در چیست؟ کارآموزان معمولی تنها می‌خواهند کاری را یاد بگیرند و این درآمدزایی خیلی برایشان اهمیتی ندارد اما این بچه‌ها نیاز دارند خودشان را ثابت کنند چون زمان را از دست داده‌اند و دور از زندگی و کار بوده‌اند آمده‌اند جبران کنند. اگر یکی، دوروز اینجا باشید و داستان اینها را ندانید فکر نمی‌کنید این بچه‌ها بهبودیافته هستند و قبلا اعتیاد داشته‌اند.
میزان تولید چقدر است؟

هفته‌ای هزارتا. «آرین دایی» فوق‌لیسانس بازرگانی است و مدیریت بازارچه و خیاط‌خانه را برعهده دارد. جوان خوش‌پوش و خوش‌صحبتی است.

می‌گوید: شرکت بازرگانی دارم. به‌طور اتفاقی یک روز از طرف شهرداری رفتیم طلوع و با آبگوشت نمک‌گیر شدیم. مطلع شدیم کارهای طلوع چیست و تصمیم به همکاری گرفتیم.

ادامه می‌دهد: «اینجا متشکل از مجموعه‌ای از زنان سرپرست خانوار، افراد در معرض آسیب، دانشجویان دکترا و کارشناسی ارشد است و چون سرمایه زیادی ندارند با حداقل هزینه محصولاتشان را عرضه می‌کنند. خیلی از محصولاتی که می‌بینید توسط کارتن‌خواب‌های دیروز و کارآفرینان امروز تولید می‌شود. محصولاتی که شاید کسی باورش نشود توسط اینها تولید شود با حداقل امکانات درست شده و خیلی‌وقت‌ها برابری می‌کند با محصول خارجی.»

 
بلاغ

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا