سرنشینان پرواز مرگبار هیروشیما درباره اولین فاجعه اتمی تاریخ چه گفتند؟+فیلم
بصیر، صبح ۶ آگوست سال ۱۹۴۵ برای ساکنان هیروشیمای ژاپن در حالی آغاز شد که هیچ نشانهای حاکی از آن نبود که شهر تا ساعاتی دیگر کانون حوادثی میشد که پرسش در باب فلسفه جنگ، دامنه عقلانیت بشر، نسبت جنگ با اخلاق و ذات انسان، هدف یا وسیله بودن جنگ و دهها مسئله دیگر از این دست را تا دههها و شاید قرنها بعد، امتداد میداد.
پرتاب بمب موسوم به «پسر کوچک» در ساعت ۸:۱۵ دقیقه صبح این روز از بمبافکن B-19 آمریکایی که به افتخار مادر خلبان «انولا گی» نامگذاری شده بود به کشته شدن نزدیک به صد هزار نفر در آن واحد منجر شد.
اگرچه دولت آمریکا خدمه هواپیما و دیگر افراد دخیل در اجرای این پروژه را از نخستین دقایق اتمام مأموریت با اعطای مدالها و نشانهای مختلف مورد تمجید قرار داد، اما پرسشی که تا دههها بعد همواره از آنها پرسیده میشد این بود که چه احساسی درباره نقششان در ایجاد یکی از غمانگیزترین برگهای تاریخ بشری دارند.
گروه بینالملل خبرگزاری فارس به مناسبت هفتادمین سالگرد بمباران اتمی هیروشیما به جمعآوری اظهاراتی پرداخته که خدمه «انولا گی» در خلال سالهای گذشته در مصاحبهها، نشستها، نوشتهها و یا اسناد در این خصوص مطرح کردهاند.
علاوه بر خدمه پرواز هیروشیما نظرات دو نفر از افراد سرشناس در توسعه بمبهای مورد استفاده در «هیروشیما» و «ناکازاکی»، یعنی «رابرت اوپنهایمر»، دانشمند هستهای آمریکا و ژنرال «لسلی گرووز» که ریاست پروژه «منهتن» را به عهده داشت هم آورده شده است.
درباره نحوه ورود هر یک از نفرات مورد بررسی به پروژه مخفیانهای که به بمباران «هیروشیما» منجر شد و سالهای بعد از جنگ نیز اطلاعات مختصری ارائه شده است.
«رابرت جی اوپنهایمر»: «تجسد مرگ شدم، ویگرانگر دنیاها»
– قبل از هیروشیما:
این فیزیکدان آمریکایی بین سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۶ مدیر آزمایشگاه ملی «لوس آلاموس» بود. در سالهای منتهی به بمباران هیروشیما سرپرستی یک برنامه تحقیق و توسعه با هدف تولید اولین سلاحهای هستهای در خلال جنگ جهانی دوم به او و ژنرال «لسلی گرووز» که در آن زمان فرماندهی «لشکر مهندسان ارتش ایالات متحده» را به عهده داشت واگذار شد. قبل از سال ۱۹۴۵ نقش عمدهای در مخالفتهای برخی دانشمندان با توسعه سلاحهای هستهای داشت، هر چند بعد از تنها بمباران اتمی تاریخ، تغییر رویه داد.
– بعد از هیروشیما:
مشاور اصلی سازمان تازه تشکیل انرژی اتمی ایالات متحده آمریکا شد. اوپنهایمر را باید از جمله معدود نفرات دخیل در بمباران هیروشیما دانست که با نگاه مفتخرانه از گذشتهاش سخن نگفت. گواهینامههای امنیتی این فیزیکدان، بعد از انتقاداتش از جریانهای موسوم به «ترس سرخ» در آمریکا در سال ۱۹۵۴ باطل شد، اما دولت «جان افکندی» ۹ سال بعد به قصد اعاده حیثیت از او جایزه علمی «انریکو فرمی» را به او اعطا کرد.
– درباره هیروشیما:
اوپنهایمر در چند مصاحبه گفته مشاهده انفجارهای هستهای آزمایشی او را به یاد این قطعه از «بهگود گیتا»، کتاب مقدس هندوها، انداخته است: «تجسد مرگ شدم، ویرانگر دنیاها».
در سال ۱۹۶۵، از آقای اوپنهایمر خواسته شد بار دیگر شعر کتاب مقدس هندوها را مقابل دوربینهای تلویزیونی بخواند و او با چشمانی اشکبار شرح حال خود و اعضای تیمش هنگام مشاهده انفجار بمبهای «پسر کوچک» و «مرد چاق» بر فراز شهرهای ژاپن را چنین توصیف کرد:
«میدانستیم که جهان از این پس، اینگونه نخواهد ماند. عده کمی میخندیدند و عدهای انگشتشمار اشک میریختند. اما در میان بیشترمان فضای سکوت حاکم بود. یاد جملهای از “بهگود گیتا” کتاب مقدس هندوها، افتادم که در آن “ویشنو” در تلاش برای متقاعد کردن “ارجن” برای انجام وظیفهاش و برای تحت تأثیر قرار دادن او به شکل مسلح خودش در میآید و میگوید: “تجسد مرگ شدهام، ویرانگر دنیاها”. در آن لحظه، همه ما، به نوعی داشتیم به همین فکر میکردیم.»
– اسناد:
فیلم سخنرانی اوپنهایمر درباره بمباران هیروشیما
ژنرال «لسلی گرووز»: قاصد «بیتردید» مرگ
– قبل از هیروشیما:
او فرمانده «لشکر مهندسان ارتش آمریکا» بود و در سال ۱۹۴۲ مسئولیت ریاست پروژه مخفیانه «منهتن» را به عهده گرفت. «گرووز» در این سمت در تقریباً تمامی جنبههای ساخت سلاحهای اتمی استفاده شده در هیروشیما و ناکازاکی، از انتخاب سایتهای تحقیق و تولید بمبهای اتمی گرفته تا انتخاب شهرهای هدف حمله در ژاپن نقش اصلی را به عهده داشت.
– بعد از هیروشیما:
ژنرال آمریکایی، دو سال بعد از جنگ (تا سال ۱۹۴۷) که مسئولیت سلاحهای اتمی آمریکا به سازمان انرژی اتمی واگذار شد، کماکان رئیس پروژه «منهتن» بود. در فوریه ۱۹۴۷ به ریاست «برنامه تسلیحات ویژه نیروهای مسلح آمریکا» که به منظور نظارت بر جنبههای نظامی سلاحهای اتمی تشکیل شده بود منصوب شد. قبل از بازنشستگیاش در سال ۱۹۴۸ به خاطر مدیریتش در ساخت بمبهای اتمی، ارتقاء درجه گرفت اما کنگره بعداً آن را پس گرفت.
– درباره هیروشیما:
«گرووز» در کتابی به نام «حالا میتوان حرف زد» در سال ۱۹۶۲ ضمن شرح خاطراتش از مدیریت پروژه منهتن روایت رسمی حکومت آمریکا از حادثه هیروشیما را توجیه ساخت بمب و استفاده از آن علیه ژاپن دانسته است.
«گرووز» بر خلاف دیگر نفرات دارای نقش مستقیم در بمباران هیروشیما کمتر درباره آن صحبت کرده است. با این حال، یک سند کمتر دیده شده که مربوط به مکالمه او با اوپنهایمر، چند ساعت بعد از بمباران هیروشیما است رضایت خاطر هر دو نفر از روند انجام این مأموریت نمایان است.
در این سند که متن گفتوگوی تلفنی دو نفر در ساعت ۲ بعداز ظهر سال ۱۹۴۵ است، نوشته شده:
ژنرال گرووز: به شما و تمام نفرات شما افتخار میکنم.
اوپنهایمر: کار خوب پیش رفت؟
ژنرال گرووز: ظاهراً با یک انفجار مهیب تمام شد.
اوپنهایمر: کی؟ بعد از غروب آفتاب؟
ژنرال گرووز: نه، متأسفانه، (بمباران) باید به خاطر امنیت هواپیما موقع روز انجام میشد و (تصمیمگیری درباره) این به ژنرال فرمانده در آنجا واگذار شده بود و او هم مزایای انجام این کار بعد از غروب آفتاب را میدانست؛ همه چیز را در این باره به او گفته بودیم ولی من گفتم به نظر خودش بستگی دارد….
اوپنهایمر: بسیار خوب. همه معقولانه احساس خوبی دارند و من صمیمانه تبریک میگویم. مسیر طولانیای بود.
ژنرال گرووز: بله، مسیر طولانیای بود و من فکر میکنم یکی از عاقلانهترین تصمیمهای من انتخاب مدیر (آزمایشگاه) لوس آلاموس بود. (منظور انتخاب خود اوپنهایمر است)
اوپنهایمر: خوب، من تردیدهای خودم را دارم، ژنرال گرووز.
ژنرال گرووز: میدانی که هیچوقت و هرگز من با این تردیدها موافق نبودهام.
– اسناد:
فایل PDF مکالمه بالا
«پاول تیبتز»: جنگ اخلاق نمیشناسد پس شبها میخوابم
– قبل از هیروشیما:
ژنرال نیروی هوایی آمریکا بود که در سال ۱۹۳۷، در سن ۲۲ سالگی وارد ارتش شده و سال ۱۹۳۸ خلبان شد. سپتامبر ۱۹۴۴ فرماندهی «گروه ۵۰۹» که به منظور کاربست عملیاتی سلاحهای هستهای تشکیل شده بود به او واگذار شد. همین گروه به فرماندهی «تیبتز» ۲۹ ساله بود که چند ماه بعد بمبارانهای هیروشیما و ناکازاکی را انجام داد.
– بعد از هیروشیما:
او به محض نشاندن هواپیمای «انولا گی» در جزیره «تینیان»، جایی که از آن برای بمباران هیروشیما عازم شده بود، از «کارل اندرو اسپاتز»، رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آمریکا، جایزهای موسوم به «نشان خدمات متمایز» دریافت کرد. رسانههای آمریکایی او را یک قهرمان ملی معرفی کردند که به جنگ ژاپن خاتمه داده بود.
پاول تیبز، ساعاتی بعد از بمباران هیروشیما جایزه «خدمات متمایز» را دریافت کرد.
– درباره هیروشیما:
«تیبتز» در مصاحبههای بسیار متعددی که از لحظه اتمام مأموریتش در هیروشیما تا روزهای پایانی عمرش در سال ۲۰۰۷ انجام داد همواره تأکید کرد که از کردهاش هیچ پشیمانی ندارد و اگر به گذشته باز گردد، باز هم طبق روال قبل رفتار خواهد کرد.
برخی اظهارات «تیبتز» که اگر از جانب فردی غیر از او مطرح میشد میتوانست جنجالی باشند، هرگز چندان به چالش کشیده نشدند. او سال ۲۰۰۵ در مصاحبهای گفت: «سال ۲۰۰۵ آنقدر به خودم مطمئن بودم که فکر میکردم کاری نیست که نتوانم انجام دهم. البته، منظورم هر کاری با هواپیما و مردم است. بنابراین، نه، من مشکلی با انجام این کار (پرتاب بمب اتمی) نداشتم.»
سال ۱۹۷۵ در مصاحبه با «کلمبوس دیسپچ» گفت: «افتخار میکنم که توانستم با هیچ شروع کنم، برای آن برنامهریزی کنم و کاری کنم که اینقدر بینقض همه چیز پیش برود. مطمئنا من هر شب میخوابم.»
در مصاحبه دیگری که تنها چند روز پیش از مرگش در اول نوامبر سال ۲۰۰۷ در سن ۹۲ سالگی انجام داد بار دیگر تأکید کرد هرگز از کردهاش پشیمان نبوده اما گفت با برگزاری مراسم تشییع جنازه برای خودش یا حک اسمش بر بالای مزار، موافق نیست، چون ممکن است آرامگاهش به کانون اعتراضات ضد سلاحهای هستهای تبدیل شود.
«تیبتز»، سال ۱۹۹۵، زمانی که ۸۰ ساله بود در مصاحبه با نیویورکتایمز، دلیل عدم احساس گناه درباره حوادث هیروشیما را این دانسته بود که در جنگ چیزی به نام اخلاق وجود ندارد. او گفت: «اول اینکه در جنگ چیزی به نام اخلاق وجود ندارد، دوم اینکه شما میجنگید تا پیروز شوید و برای رسیدن به این منظور از هر ابزاری که در اختیار دارید، استفاده میکنید.»
«رابرت لوئیز»: «چه کار کردیم؟»
– قبل از هیروشیما:
از افسران نیروی هوایی آمریکا، یکی از چندین خلبان ارتش بود که چندین بار با بمبافکن B-29 پروازهای و حملات اتمی شبیهسازی شده انجام داده بود. پاول تیبتز، بعد از انتخاب برای فرماندهی مأموریت بمباران هیروشیما کاپیتان لوئیز را که قبلاً از دو حادثه سقوط جان سالم به در برده و به حفظ آرامش در شرایط خطر مشهور بود را به عنوان کمکخلبان خود انتخاب کرد.
– بعد از هیروشیما:
لوئیز بعد از جنگ جهانی دوم، تا سال ۱۹۴۷ خلبان شرکت هوایی امریکن ایرویز شد. بعد از آن در شرکت محصولات شکلات «هاید» مشغول به کار شد و در آنجا چندین اختراع را به خاطر بهبود ماشینآلات این شرکت به نام خو ثبت کرد. در سال ۱۹۷۱ به یک شرکت شکلاتسازی دیگر نقل مکان کرد و در سال ۱۹۸۱ بازنشسته شد (نقل ازنیویورکتایمز، ۱۹۸۳)
– درباره هیروشیما:
«لوئیز» کمتر درباره بمباران هیروشیما اظهارنظر کرده و تنها جملاتی که از او در این باره موجود است، خالی از مجادله و مناقشه نیست. مطابق برخی ادعاها، او پشت سندی از «وزارتخانه جنگ» که مربوط به تشریح عملیات پرواز بمباران هیروشیما بوده با مداد این جملات را نوشته است: «اگر صد سال زندگی کنم، این چند دقیقه از ذهنم بیرون نمیرود. با آنکه انتظار دیدن یک رویداد آتشین را داشتیم، همه در هواپیما به معنای واقعی کلمه، مات و مبهوت مانده است. دیدن این صحنههای واقعی بود که موجب شد خدمه فکر کنند جزئی از پیکارجویان «باک راجرز در قرن بیست و پنجم»* بودهاند.
برخی رسانههای آمریکایی در صحت این اسناد و اظهارات منتسب به این افسر نیروی هوایی آمریکا ابراز تردید کردهاند.
جمله مشهور دیگر منتسب به «لوئیز» این است که برخی از همکاران وی گفتهاند او در سفر بازگشت چندین بار گفته است: «خدای من، چه کار کردیم؟»
«ویلیام پارسونز»
– قبل از هیروشیما:
«پارسونز»، افسر نیروی دریایی آمریکا بود که در زمان جنگ جهانی دوم در پروژه منهتن به عنوان متخصص توپخانه فعالیت میکرد. ورود او به پروژه مخفیانه منهتن از ژوئن سال ۱۹۴۳ بود، زمانی که اوپنهایمر از او خواست در طراحی و آزمایش بخش های غیرهستهای بمبهای اتمی به او کمک کند. در آگوست سال ۱۹۴۵ به عنوان متخصص نگهداری سلاحهای اتمی شرکت داشت. «پارسونز» هنگام پرواز هواپیمای «B-29» به سمت هیروشیما وارد مخزن نگهداری بمب شد تا از احتمال انفجار هستهای در صورت آتشسوزی احتمالی در هواپیما هنگام بلند شدن جلوگیری کند.
– بعد از هیروشیما:
درجه نظامیاش بدون فرماندهی حتی یک کشتی به «دریابان» ارتقاء یافت. در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، پارسونز در چندین آزمایش اتمی آمریکا شرکت داشت. به او به خاطر نقشی که در بمباران اتمی هیروشیما داشت، نشان «سیلور استار» اعطا شد. پارسونز در دسامبر سال ۱۹۵۳، آنطور که همسرش گفته، بعد از شنیدن خبر لغو گواهینامه امنیتی «اوپنهایمر» سکته قلبی کرد و درگذشت.
– درباره هیروشیما:
«پارسونز» هرگز درباره بمباران هیروشیما صحبت نکرد. دختر بزرگش «کلارا» سال ۲۰۰۸ گفت که پدر، پدربزرگ و پدر پدربزرگش همه عضو نیروی دریایی ارتش آمریکا بودهاند، اما او بین آنها به پدرش بیش از بقیه «افتخار میکند.»
«کلارا» درباره نظر پدرش درباره بمباران هیروشیما گفت: «پدرم خیلی محتاط بود. درباره این موضوع زیاد صحبت نمیکرد. احساس او این بود که مأموریت ارتش و نیروی دریایی پرتاب آن بمب است. به او دستور داده شده بود که این کار را انجام بدهد و او آن را انجام داد» (نقل از پایگاه «استار نیوز»).
– اسناد:
فیلم اظهارات «پارسونز» بعد از بمباران هیروشیما
«ویات دازنبری»
– بمباران هیروشیما:
از سال ۱۹۴۲ وارد نیروی هوایی ارتش آمریکا شده بود. در عملیات بمباران هیروشیما، مهندس پرواز هواپیمای «انولا گی» بود. به او بعد از انجام عملیات هیروشیما به خاطر ایفای نقش در این مأموریت نشان «سیلور استار» اعطا شد.
– درباره هیروشیما:
در سال ۱۹۸۵ در مصاحبهای گفت که از حضور در این مأموریت احساس گناه نمیکند، اما درباره صدها هزار نفری که در حریان این حمله کشته شدهاند، احساس خوبی ندارد. (نقل از آسوشیتدپرس، ۱۹۹۲)
«رابرت کارون»؛ فیلمبردار اولین فاجعه اتمی
– بمباران هیروشیما:
«کارون»، مسئول تیربار نصبشده در دم هواپیمای عازم هیروشیما جهت حفاظت از جان دوازه سرنشین هواپیمای «انولا گی» بود. او با توجه به موقعیت استقرارش در دم هواپیما، اولین فردی بود که ابر قارچی شکل گرفته بعد از انفجار بمبی که جان صدها هزار نفر را گرفت مشاهده کرد.
«کارون»، عکاس و فیلمبردار صحنههای پس از انفجار «هیروشیما» نیز بود. از بین چهار هواپیما که درحال پرواز بر فراز هیروشیما بودند، فقط دوربین «کارون» لحظات انفجار را به صورت فیلم ثبت کردهاند.
تصاویری که او یک دقیقه بعد از انفجار بمب «پسر کوچک» ثبت کرده بود در میلیونها نسخه چاپ و روز بعد به صورت اعلامیه در شهرهای مختلف ژاپن پخش شدند.
او در سال ۱۹۹۵ در کتابی به نام «آتش هزاران خورشید» به شرح دیدههای دست اول خود از انفجاری پرداخت که جهان را وارد عصر اتمی کرد.
-درباره هیروشیما:
«رابرت کارون» در مصاحبهای با مجله «راکی مانتن» که دو هفته قبل از مرگش چاپ شد گفت که درباره اینکه عضوی از گروهی بوده که این بمباران را انجام داده احساس تأسف نمیکند: «نه احساس تأسف میکنم و نه خوابهای بد میبینم. ما مأموریتمان را به اتمام رساندیم.»
– اسناد:
فیلم انفجار هیروشیما
«ریچارد نلسون»؛جوانترین عضو گروه
– قبل از هیروشیما:
او دوست داشت خلبان شود اما به خاطر بینایی ضعیف این فرصت را از دست داد. بنابراین در دانشکده علوم مخابرات و رادیویی شرکت کرد و با نمرات ممتاز فارغالتحصیل شد. سال ۱۹۴۵ از او برای مشارکت در مأموریتی نامعلوم خواسته شد به گروه ۵۰۹ ملحق شود.
در روز عملیات، در حالی که تنها ۲۰ سال سن داشت، مسئولیت اپراتور رادیوئی تیم ۱۲ نفره آمریکایی را به عهده گرفته بود. «نلسون» بلافاصله بعد از انفجار بمب «پسر کوچک» پیامی به «هری ترومن»، رئیسجمهور وقت آمریکا مخابره کرد و گفت: «نتیجه، عالی!»
– بعد از هیروشیما:
پس از خروج از ارتش، در رشته مدیریت دولتی در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی تحصیل کرد و دستیار فروش شرکت «ایمپریل برس» شد. در سال ۱۹۸۶ فارغالتحصیل شد و سال ۲۰۰۳ فوت کرد.
– درباره هیروشیما:
«نلسون» هم گفته بود درباره شرکت در این عملیات ابراز تأسف نمیکند. او در پنجاهمین سالگرد بمباران هیروشیما در مصاحبهای گفت: «جنگ، چیر وحشتناکی است. نابود میکند و از بین میبرد. همه از اینکه انسانهایی کشته شدند، احساس تأسف میکنند. ما همه بشر هستیم، اما من به خاطر مشارکت در آن متأسف نیستم. اگر نتایج این مأموریت را از قبل میدانستم به هر صورت که شده آن را انجام میدادم.» (نقل از روزنامه نیویورکتایمز، ۲۰۰۳)
گروهبان «جوزف استیبوریک»
-درباره هیروشیما:
درباره «جوزف استیبوریک»، که اپراتور رادار هواپیمای «انولا گی» بوده اطلاعات بیوگرافی اندکی موجود است. با این حال، او شرح بینظیری از ساعتهای نخست پس از پرتاب بمب و بازگشت به سمت جزیره «تینیان» فراهم کرده است: «فقط یادم میاید که همه در پرواز بازگشت در سکوت محض نشسته بودیم. تنها لغاتی که یادم میآید شنیدم، حرفهای لوئیز بود که میگفت “خدای من چکار کردهایم؟”؛ زبانم قفل شده بود. به خاطر داشته باشید، هیچکس تا قبل از آن تاریخ ندید بوده که بمب اتمی چکار میتواند بکند. آنجا در آن پایین یک شهر لعنتی کامل به بزرگی دالاس وجود داشت، که در یک دقیقه، شکیل و سالم بود، و یک دقیقه بعد، دودمانش به باد رفت و در میان دود و آتش، ناپدید شد.»
«ژاکوب بیسر»؛ تنها ناظر هر دو انفجار اتمی در جنگ
– قبل از هیروشیما:
«بیسر» در حال تحصیل در رشته مهندسی مکانیک در دانشگاه «جان هابکینز» بود، اما یک روز بعد از حمله «پرل هاربور» از دانشگاه انصراف داد و برای ورود به نیروی هوایی ارتش داوطلب شد.
او به سبب تخصص و زمینههای تحصیلی که داشت وارد «آزمایشگاه لوسآموس» شده و در پروژه منهتن مشغول به کار شد. هنگام اعزام با تیم پرواز هیروشیما و ناکازاکی به عنوان متخصص رادار، سروان نیروی هوایی ارتش آمریکا بود.
– بعد از هیروشیما:
سالهای بعد از هیروشیما بر روی پروژههای دفاعی برای شرکت «وستینگهاوس» کار کرد.
– درباره هیروشیما:
او در چندین مصاحبه در مقاطع زمانی مختلف گفته از بودن در کادر پرواز بمباران هیروشیما احساس گناه نمیکند.
در کتابی به نام «بازنگری در هیروشیما و ناکازاکی» درباره همین موضوع مینویسد: «سالها است که از من دو سوال پرسیده میشود: ۱) آیا دوباره این کار را انجام میدهی؟ و ۲) آیا از اینکه در نابودی هیروشیما نقش داشتی احساس گناه میکنی؟ برای پاسخ به این سوالات باید بستری که تصمیمها در داخل آنها اتخاذ میشود را در نظر گرفت. با در نظر گرفتن همان شرایطی که در سال ۱۹۴۵ وجود داشت، من برای مشارکت در یک مأموریت دیگر، تردید نمیکنم.»
او همچنین گفت: «نه، من به خاطر نقش کوچکی که ایفا کردم، احساس ندامت یا افسوس نمیکنم. اینکه باید چنین احساسی داشته باشم، غیر معقول است. من پرل هاربور و جنایتهای ژاپنیها را به خاطر میآورم. من شوکی که این اقدامات برای کشور ما به همراه داشت را به یاد میآورم. نمیخواهم درباره اخلاق، بحثی بشنوم. جنگ، ذاتاً غیراخلاقی است. آگر شما را با بمب اتمی بزنند بیشتر میمیرید تا با بمب متعارف؟»
«توماس فیریبی»: ماشهچکان بمب «پسر کوچک»
– پیش از هیروشیما:
پیش از عملیات ۶ اگوست سال ۱۹۴۵ بیش از ۶۰ عملیات بمباران را به انجام رسانداه بود. تابستان سال ۱۹۴۴ «پاول تیبتز» او را به عنوان یکی از اعضای تیمش انتخاب کرد.
– بعد از هیروشیما:
بعد از جنگ، او تا سالها بعد عضو نیروی هوایی ارتش آمریکا باقی ماند و با درجه سرهنگ بازنشسته شد. در سن ۸۱ سالگی در فلوریدا درگذشت.
– درباره هیروشیما:
در سال ۱۹۷۰ در مصاحبهای با مجله «نیوزویک» گفت: «اعتقاد دارم که این بمباران با پایان دادن به جنگ، زندگیهای زیادی را نجات داد.
«تئودور ون کرک»؛ آخرین بازمانده از حلقه قاصدان مرگ
– قبل از هیروشیما:
او در سال ۱۳۴۱ به عضویت ارتش آمریکا در آمد. در اول آوریل ۱۹۴۲، بعد از دریافت گواهینامههای ناوبری به «یگان بمبافکن نود و هفتم» منتقل شد که اولین یکان پرواز بمبافکنهای B-17 بود. «پاول تیبتز» و «تام فوریبی» که در پرواز هیروشیما با «کرک» همکار شدند نیز عضو این یگان بودند. در پرواز هیروشیما، «ون کرک» ناوبر هواپیما بود.
– بعد از هیروشیما:
در آگوست سال ۱۹۴۶، او با درجه سرگردی خدمتش در ارتش را به اتمام رساند. «ون کرک»، بعد از مرگ «موریس جپسون» در مارس سال ۲۰۱۰ تا ۲۸ جولای ۲۰۱۴ که خودش در گذشت، لقب تنها بازمانده پرواز مرگبار هیروشیما را به خود اختصاص داده بود.
«کرک» به سبب آنکه تنها بازمانده هیروشیما بود مصاحبههای زیادی با رسانهها انجام داده و مطالب زیادی درباره این روز تاریخی، از جزئیات ما وقع گرفته تا اظهارنظر درباره ضرورت بمباران و اخلاقی یا غیراخلاقی بودنش مطرح کرده است.
او در مصاحبهای با «نیویورکتایمز» در پنجاهمین سالگرد هیروشیما شرح داد که هنگام پرتاب بمب، نوری مانند فلش دوربین، کل هواپیما را روشن کرده و پس از آن، بدنه هواپیما با دو موج انفجار، شروع به لرزیدن کرده است.
به گفته «کرک»: «هواپیما پرش کرد و صدایی مثل شکستن یک ورقه فلز از آن بلند شد. مدت زمان اندکی بعد از موج انفجار دوم، به سمت جایی برگشتیم که میتوانستیم از آنجا به بیرون نگاه کنیم و ابر قارچی شکل که شهر هیروشیما در آنجا واقع شده بود را ببینیم. »
«کل شهر را دود و خاک و کثیفی گرفته بود. مثل یک ظرف سیاه پر از قیرجوشان بود.»
«کرک» هم همانند بسیاری دیگر از همسلفانش معتقد است که در شرایطی مشابه حاضر است بار دیگر این کار را انجام دهد: «در صورتی که شرایط همان باشد، بله، من یکبار دیگر هم این کار را خواهم کرد. ما درگیر جنگی پنج ساله بودیم و دشمن ما به تسلیمناپذیری، شهره بود. کار دشواری است که درباره اخلاق و جنگ در یک جمله واحد صحبت کرد.»
فارس